بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
هویت سازیِ نامۀ هویت برای اکراد و احزاب و جریانات اسلامی
پایگاه «تحلیلی کردها» اقدام به نشر یک مقالۀ تحلیلی در شهریور ماه و به
نقل از ماهنامۀ «نامۀ هویت» کرده است. در این مقالۀ تحلیلی روی موضوعات
مختلفی (در رابطه با ارض و هویت و مذهب و جریانات سیاسی) بحث و بررسی بعمل
آمده است. و لکن در این مقالۀ تحلیلی (بگذریم از لحن آرام آن) مطالب نادقیق
و غیر علمی و حتی تحریفی در آن بسیار مشاهده می شود؛ و
از روی مُحتوایش
(و همچنین ادبیاتش) می توان بخوبی پی برد که این ماهنامه در داخل مملکت و
زیر سلطۀ نظام ولایت مطلقه منتشر می شود. البته بعنوان موحدین آزادیخواه
به فکر نقد و بررسی مطالب مختلف این مقاله نیستیم، و تنها روی نکاتی
روشنگری می کنیم که مربوط به سازمان موحدین آزادیخواه ایران می باشد. هر چند
نمی توانیم روی تحریفات بزرگ و آشکارا جانبدارانۀ آن بهمین سادگی بگذریم،
اما این تلقیناتِ ناصحیح و بعضا ظنی و اثبات نشدنی را تنها با
تأکید و خط
کشی روی آنها مورد انتقاد قرار می دهیم، چرا که
اولا با بحث و بررسیِ موضوعات مختلف آن،
نقدهای ما به درازا می کشد، و ثانیا
مطالب و معلومات ارائه شونده در سایۀ نظام ولایت مطلقه کمتر به مردم می رسد.
چند مطلب تحریفی و ظنّیِ مقاله:
۱-
به صورت کلی می
توان گفت که کُردها در ایران بدون
محدودیت خاصی پراکنده اند،
اما به صورت مشخصی در استان های
کردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و
ایلام حضور
دارند.
۲-
از نظر مذهبی نیز به نظر برخی کارشناسان
بیش از
۵۰
در صد کُردهای ایران
بهویژه در استانهای ایلام و کرمانشاه شیعه و سایر کُردها سنی مذهب و با
اکثریت شافعی هستند.
۳-
اکثریت کُردهای ایران که شیعه هستند
کمترین شکاف هویتی را با پیکرۀ هویتی و فرهنگی ملی ایران دارند.
البته در جایی دیگر چنین آمده است: «نکته مهمی
که باید مورد نظر داشت این است که
کُردهای ایران شافعی مذهب هستند».
۴- بر اساس
تمامی گزارشهای تاریخی،
انسانشناسانه و قومشناسانه
کُردها از قدیمیترین اقوام ایرانی و گویش
کُردی از زیرشاخههای زبانهای ایرانی محسوب میشود و به جرأت میتوان گفت
«جهان کُردی» (ذهنی و عینی) در بستر تاریخ و هویت ایرانی قابل روایت است.
۵- نسبت برف آفتاب
تموز حکایت نسبت
سرزمین ایران با تحولات تاریخی است و در این بین به دلایل مختلف در طول
تاریخ
این قوم از مام وطن جدا افتاده است
که آخرین آن تجزیه ولایت سلیمانیه در
عهدنامه دوم ارزروم (۱۸۷۴م/
۱۲۲۶
خورشیدی) و تجزیه ولایت خانقین (۱۲۹۰
خورشید ـ
۱۹۱۱
میلادی) بر پایۀ مقاولهنامۀ تهران است.
حـــال نسبت به مطالبی که در رابطه با سازمان موحدین آزادیخواه ایران
(سماء) بیان شده اند، روشنگری هایی ارائه می شود: در این مقالۀ هویت
شناسانه! در فرازی چنین ابراز نظر شده است:
«گفتمان اسلامگرای سلفی حوزه کُردی اهل سنت ایران را در سه بازیگر میتوان
خلاصه کرد که از شمار حامیان آنها اطلاعات دقیقی در دست نیست و بیشتر در
فضای مجازی یا مساجد خودنمایی میکنند. مکتب قرآن، جماعت دعوت و اصلاح و
سازمان موحدین آزادیخواه (سماء)
سه جریان یا محفل سلفی کردستان ایران هستند.
البته جریانات اسلامگرای غیرسلفی اعم از گروههای معتدل و بیحاشیه و نیز
فرقههای دراویش در حوزه کُردی
اهل سنت حضوری جدی دارند».
بله؛ در این مقاله سازمان موحدین آزادیخواه ایران (همراه با اخوان المسلمین
و جریان مکتب قرآن - مرحوم مفتی زاده) آشکارا جریانی سلفی! قلمداد شده است؛
و لکن در این رابطه (جهت اثبات داده ها) احتیاجی به سند و یا استناد به
مواضع سمـاء احساس نشده است! و فی الواقع به میل خودشان برای سماء و موحدین
آزادیخواه و دیگران «هویت سازی!» کرده
اند. و اکنون توضیحاتی دربارۀ اصطلاح سَلَفی و سَلَفیت: چنین مینماید که در
این مقاله «اصطلاح سَلَفی» بسیار هکذایی
و غیر مَدروسانه استعمال شده است؛ و حتی گویی با توجه به هیاهوی رسانه های
استعماری - استبدادی! و مترادف پیروان وهابیت و سازمان القاعده و جریان
دولت اسلامی - ابوبکر بغدادی بکار رفته است؛ تعریفی که خالی از واقعیت و
فاقد مصداقیت است، و اخذ و دریافت آن گمراه کننده است. و این در حالیست که
یک عنصر سلفی به هیچ وجه حتی در اهل حدیث و منجمله پیروان مذهب احمدی و روش
ابن تیمیه و حرکت وهّابی و یا منهج ولی الله دهلوی خلاصه نمی شود.
و اما حقیقت موضوع در این رابطه چنین است:
سَلَفیت روش و منهجی در دینداری اسلامی و در بازگشت به صدر اسلام است، و
سلفی کسی است که چنین روش و منهجی را پذیرفته است. و قول شریعت سنگلجی نیز
در این رابطه (در کتابِ توحید عبادت) بیانگر همین معناست: دین را از سَلَف
باید آموخت (رسول و صحابه)، نه از خَلَف (فرقه ها و مذاهب). و این یعنی
سلفیت، و پیروان این منهج اسلامی سلفی بحساب می آیند. و طبعا باید دانست که
روش و منهج اهل سنت در ذات و ماهیت خـودش سلفی بوده و پیرو سلف بحساب می
آید، چرا که آنها دین اسلام را از سنت رسـول و منهج صحابه (و حتی تابعین)
اخذ میکنند، و علنا هم «سُنیّ مذهب» قلمداد میشوند. گر چه در میدان اهل سنت
نیز «مذاهب و مناهج مختلفی» وجود دارد، و
در این راستا مثلا منهج و مذهب حنفیه از رأی و اجتهاد نزدیکتر و منهج و
مذهب احمدیه از حدیث و نصوص آن نزدیکتر میباشد. بگذریم از اینکه اصطلاح
سلفی و سلفیه در صدر اسلام و حتی در دوران تدوین مذاهب چندان رایج نبوده
است، و این اصطلاح از دورۀ احمد ابن تیمیة (بدین سو) و خاصتا در دورۀ معاصر
رواج یافته است. و محمد بن عبد
الوهاب (قرن ۱۲ و ۱۳ هجری) و سید
جمالُ الدین (قرن ۱۳ و ۱۴ هجری) زعمای پایه گذار سلفیه بحساب می آیند. و
لکن همین دو شخصیت اساسی و بنیانگذار در مسیر احیاگری و اصلاح طلبی خود
«دو روش و برداشت متفاوت» از سلفیت
ارائه داده اند:
یکی سلفیت سنتی
(که در کلیت خودشان اهل حدیث هستند و شامل اطیاف مختلف و حتی متضاد می
شوند)، و دیگری سلفیت اجتهادی (که نگاهی
به صدر اسلام دارند و نگاه دیگرشان متوجه زمان و مکان خودشان است، از سید
جمالُ الدین گرفته تا محمد عبدُه و رشید رضا و سید قطب و مودودی و اسد
اللّه خارقانی و شریعت سنگلجی و....... را شامل می گردند. و اما جریانات
اهل حدیث (که خودشان را سلفی میدانند و دوست دارند دیگران نیز چنین
بدانند)، مشخصا در بعد سیاسی بسیار مُتشتت و متضاد هستند، و سه خط و جریان
عمدۀ این میدان عبارتند از: جریان دعوت و احیای سنت (که در جهان اسلام و
خاصتا در بلاد عربی منادیان و دعوتگران زیادی دارند)، جریان مسلحانه و
جهادی (که امروزه در سازمان القاعده و جریان دولت اسلامی - ابوبکر بغدادی
تجلی پیدا کرده است)، و جریان درباری و سازشکاری (که پیروان ربیع المدخلی و
حزب نور مصر - که اولی عوامل آل سعود و دومی متحد کودتاچیان است - نمونه
های مشهور آن هستند).
دربارۀ سلفیت و سلفی در مطلب
«وهابیت
و علل دشمنی با آن در ایران»
توضیحات بیشتری آمده است.
اما رابطۀ سماء و موحدین آزادیخواه با سلفیت: درست است که آنها با سلفیت
اجتهادی قرابت و تفاهم زیادی داشته و با آن اشتراکات وسیعی دارند، لکن روش
و منهج توحیدی و آزادیخواهانۀ سماء
(موحدین آزادیخواه)
یک خط و منهج
اجتهادی و منادی «اسلام اجتهادی»
است
و نمی
تواند حتی سلفی اجتهادی تلقی
شود. و در این رابطه مطلب مبسوط
«اســــــــلام
اجـــتـــهـــــــادی
چیست؟»
میتواند جوابگوی این موضوع باشد (که در شبکۀ سماء منتشر شده است). و بدیهی
است که اگر در مقالۀ محل انتقاد ما قصد و عمدی در کار نبوده باشد؛ کافی بود
که صاحب مقاله (جهت درک ماهیت سماء و موحدین آزادیخواه) تنها این عبارات
تعریف گونه را مطالعه می کرد (که در جاهای مختلف و منجمله در مقدمۀ قانون
سماء انتشار یافته اند):
نکتۀ دیگر اینکه:
این مقاله از طرفی احزاب و جریانات سلفی کرده را «محفلی و محصور در فضای
مجازی یا مساجد» قلمداد نموده! و از طرف دیگر از چند و چون طرفداران آنها
اطلاع دقیقی! در اختیار ندارد؛ بدون اینکه به روی خود بیاورد که از «چه
مملکتی و دارای چه نظام و حکومتی!» صحبت میکند. انگار که صاحبان مقاله به
دفاتر رسمی احزاب و جریانات سیاسی مذکور (در شهرهای مختلف - که در آزادی
کامل فعالیت
میکنند!) مراجعه کرده، اما کسی با آنها همکاری نکرده است؟! و
طبعا آنها فراموش میکنند که حتی شبکه های به قول خودشان مجازی در ایران
ممنوع الظهور هستند! و تنها با فیلتر شکن میتوان آنها را مطالعه کرد؛ و
منجمله شبکۀ جهانی سماء (اینترنتی) بارها در ایران و توسط نظام ولایت مطلقه
مسدود (فیلتر) شده است.
این مقالۀ هویت شناس! در فرازی دیگر دربارۀ هویت سماء اینچنین نظریه پردازی
کرده است:
«سازمان
موحدین آزادیخواه (سماء)
سومین جریان قابل اعتنا اسلامگرای سنی با هویت کُردی در ایران است
که در سال
۱۳۶۲
در پیرانشهر به رهبری موسی عمران (علی تشارکی) پایهگذاری شده است و در
۱۳۷۳
در پاکستان رسماً اعلام موجودیت کرده و فعالیتهای فرهنگی و اعلام مواضع
خود را بهصورت آشکار آغاز کرده است و در تدوین و نشر اخبار و گزارشهایِ
حقوق بشری علیه دولت ایران فعال است و روایتی بنیادگرایانهتر از دو جریان
پیشین دارد. بیشتر حامیان سازمان سماء در میان طلبههای مدارس دینی است و
از اقبال کمتری در بین دانشجویان یا نخبگان کُرد برخوردار است».
در این فراز مختصر،
مقالۀ هویت شناس مان! اوضاع را بسیار بهم می زند؛ آخر
هویت کردی - قومی کجا! و هویت سلفی - اسلامی کجا؟! هویت سلفی - اسلامی یک
هویت توحیدی
- تاریخی
و در بازگشت به کار سلف صالح و روش رسول و صحابه است؛ و چنین
روشی هرگز در قومیت و مطالب قومی محصور نمی شود. و دربارۀ سنی بودن کار
سماء و موحدین آزادیخواه نیز باید گفت: داده های مقاله بسیار دور از
حقیقت است؛ و این تسمیه و این هویت سازی
نیز
خلاف واقع می
باشد. درست است که
خاستگاه سماء و موحدین آزادیخواه کردستان سنی مذهب است،
ولی
کار و فعالیت
شان
به هیچ وجه محلی و مذهبی نیست (و شاید روی همین محدودسازی باشد که
صاحب مقاله نخواسته بگوید سازمان موحدین آزادیخواه ایران!). و اما همانطور
که در تعاریف فوق الذکر آمده است:
سازمان موحدین آزادیخواه
ایران یک ظرف و تشکیلات توحیدی و
اجتهادی و فرافرقه ای و متکی به «نصوص مسلم دین اسلام» است.
و در رابطه با تاریخ تأسیس سماء
هم
باید گفت:
این سازمان توحیدی - اجتهادی
در سال ۱۳۷۰ تأسیس شده،
است، و
سال ۱۳۶۲ سال پایه
ریزیِ
خط و منهج فکری - عقیدتی
آنست،
و این یعنی
بعد از ۸ سال کار
«فکری - عقیدتی»
سماء
تأسیس
شده است.
در رابطه با
مُحتوای کار سازمان موحدین آزادیخواه ایران (که در مقالۀ مذکور در اخبار و
کارهای فرهنگی و حقوق بشری خلاصه شده است) صحیح نمی باشد؛ و دور از واقعیت
است. و همانطور که ذکر شد:
مقالۀ
مورد
نقد ما در رابطه با مواضع
سمـاء
(در قیاس با دیگران) از اصطلاح
«بنیادگرایانه تر»
استفاده
نموده است (و
ظاهرا نخواسته بگوید اصولگرایانه تر!)، و این در حالیست که سماء یک خط و
جریان اجتهادی است، و موحدین آزادیخواه مُنادی توحید و آزادی و حامل اسلام
اجتهادی
هستند؛ تا جایی که حتی اصول دینداریِ این خط و جریان و
همچنین
مصادر قانونگذاری آن متفاوت و مختص بخودش و مأخوذ از «روش توحیدی -
اجتهادی» میباشد. در این رابطه به «مقـدمۀ
قــانون سمــاء»
و همچنین به «اصـول دینـدارى
اسـلامی»
و دیگر مواضع منتشر شدۀ سماء مراجعه شود. و طبعا هر فکر و جریانی را باید
با تکیه بر مواضع منتشرۀ خودش فهم و تفهیم کرد. همچنین در این امر که
موحدین آزادیخواه در بین کدام قشر و صنف اجتماعی محبوب است، هر حرف و سخنی
اضافی می نماید؛ چرا که نظام ولایت مطلقه همه چیز را خفه و بی مجال کرده! و
در ایران ما بجز استبداد و سرکوبگری و مفاسد حاصله بیشتر امور و خاصتا وضع
مخالفان «مجهول و ناشناخته» مانده است.
و طبعا این مسئله بسیار روشن است که مردم ایران (با همۀ اقوام و طوایف
مذهبی اش، و اعم از شیعه و
سنی اش، و اعم از مسلمان و نامسلمانش) از یک نظام مطلقه و فرقه ای در
عذابند و در آن مقفول و مقهور و خفه شده اند، تا جایی که این نظام استبدادی و سرکوبگر
در قتل و اعدام شهروندانش صدرنشین نظامهای سیاسی حتی در سطح جهان شده است.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۸ محرم ۱۴۳۸ - ۱۸ مهر ۱۳۹۵
|