انتقاد و سؤال «زد ایکس» از مطلب: «قرآن کتابی مُبین و مَصدری قائِم به نفس»:

سه شنبه نهم شهریور 1389

بسم الله، با سلام - با تشکر از عزیزان سازمان موحدین که این مقاله خوب را در سایت خود ثبت کرده اند و همچنین خواهر امه الله. من با بسیاری از مطالب آن کاملا موافقم ولی امیدوارم عضوی از این سازمان در این وبلاگ حضور پیدا کند تا ما هم بتوانیم سوالات خود در باره مقاله فوق را با او در میان بگذاریم من جمله اینکه آنها به خوبی ایمان آورده اند که قران کافی است . مبین است و خود مفسر خود است ولی متاسفانه باز هم سنت را به عنوان یک مرجع خوب برای رسیدن به بهترین روش انجام فرائض دینی قبول می کنند! یعنی به خود اجازه نمی دهند که آن را به کلی رها کنند.

اما مگر قران چیزی جز اندرزها و حکایتها و خبرهایی از غیب و همچنین احکام و قوانین خدا می باشد ؟ خب وقتی که از یک طرف می گوئید که قران احتیاج به غیر ندارد ولی از طرف دیگر منکر پیروی از سنت نمی شوید (یعنی کم و بیش به آن اعتقادی هم دارید) پس خود به خود با این حرفتان قبول کرده اید که سنت می تواند احکامی را که قران انها را به طور ناقص بیان کرده به ما شرح دهد و تفصیل کند!

مُسلّما این همان عقایدی است که شما در مقاله خود سعی در اصلاح آن را دارید. البته این ضد و نقیض است و امیدوارم کسی از شما بیاید و به این سوالات پاسخ دهد ! عزیزان بزرگوار و مجاهد . اگر می خواهید واقعن به آنچه رسیده اید اعتراف کنید تعارف را بگذارید کنار و صادقانه اعلام کنید آنچه را که خداوند شما را به آن آشنا ساخته است . اما در کل خدا اجرتان دهد که به این نتیجه حسنه رسیده اید که باعث شده مقاله به این خوبی را بنویسید.

از دوستان گرامی نویسنده هم تقاضا دارم لا اقل خود به مقاله ایی که اورده می شود احترام بگذارند و سعی کنند تنها در همان حول و حوش نظرات و بحث ها را به پیش ببرند . البته من در حال رسیدن به این یقین هستم که کسانی نمی خواهند در اینجا به موضوع اصلی وبلاگ یعنی رسیدن به معنای توحید پرداخته شود!

شاید بعضی از عزیزان مخالف باشند اما گذر زمان همه چیز را روشن می کند!

والسلام

http://tauheed.blogfa.com/post-217.aspx

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

ترابُط و همخوانیِ قرآنِ مُنزَل و سُنّتِ مُسلَم

جواب زِد ایکس - بعد از سلام و تشکر از لطف و احترامی که ابراز داشته اید، باید بگوییم که: قرآنِ منزل یک مصدر مُبین و مستقل و کامل، و مجموعه ای از «علوم و اوامر و احکام الله» برای بشریت است، مصدری که بصورت بلیغ و رسایی توسط رسولش محمد مصطفی به جـــوامع بشری ابلاغ گردیده است. اما سُنت نبوی حاصل دینداری اسلامی در دوره ای از زندگانی بشری و مبنی بر اجتهادات حضرت رسول در «زمان و مکان» و جهت تحقق آیات قرآن و اهداف توحیدی و راهگشایی است. بنابر این قرآن مُنزل و سُنت نبوی در عین تفاوت ماهَوی (که یکی الهی و برای همۀ زمانها و مکانهاست، و دیگری بشری و در زمان و مکان واقع شده است) ترابط و همخوانی دارند، همانطور که بین قرآن و وحی تکوینی (قوانین علمی) و قرآن و عقل بشری ترابط و همخوانی وجود دارد، و خـاصتا همۀ آن سُننی که مرور زمان بر آنها اثر نگذاشته «زنده و جاویدان» بحساب می آیند. و طبعا چنین تفکیک و تشخیصی نیازمند اجتهاد در موضوعات مختلفه است، اما هیچ سُنت مُسلَّم توحیدی را نمی توان بصورت نهایی زائل و محو شده تلقی کرد.

نکتۀ دیگر اینکه حضرت محمد «ص» نزد موحدین آزادیخواه در دو وجه نگریسته میشود (همانطور که در نوارهای دعـوت اسلامی آمده است): یکی در وجه پیامبری، که کارش ابـلاغ وحی و عمل بدان است، و دیگری در وجه رهبری: بدین معنا که محمد مصطفی رهبر کل مسلمین بوده است، و اخلاق و رفتارش مورد تأیید قرآن است، و فرستادن صلوات بر او از واجبات اسلامی است، و طبعا چنین شخصیتی نماد اسلامیت و عامل اتحاد و همبستگی همۀ مسلمین است. و همین است که در میدان دینداری اسلامی باید سنن محمدی را زنده نگه داشت و به آنها عمل نمود، مگر وقتی که مرور زمان روی استمرار «حکمت و منافع آنها» اثر گذاشته باشد و بُرد ومعنای خود را از دست داده باشند. بنابر این، سنت نبوی یک امر زوال ناپذیر و مرتبط با آیات قرآن است، و سابقۀ عملی آیات قرآن بحساب می آید، و حتی بخشی از قرآنِ مُنزل را تشکیل میدهد. به مطلب «ارزش و اهمیت سنت نبوی در دینداری اسلامی» مراجعه شود. اما در همان حــال: از یک طرف سُنت نبوی در ذات خود یک امر بشری است و در «زمان و مکان» ظاهر شده است (هرچند نه همه چیز آن اسیر زمان و مکان است، و نه همه چیز زمان و مکان زوال پذیر وموقتی است)، و از طرف دیگر این سنت تــوحیدی (خارج از قرآن) مصدری دستکاری شده و دارای منابع متعدد و «آلوده به جعلیات» است، و تعامل با آن و اخـذ و دریافت آن قطعا باید محتاطانه صورت گیرد، و در این رابطه هیچ مصدری به جز قـرآن صد در صد موثق و محل اعتماد نیست. به مطلب «معيار روايتى احاديث و جايگزين شناخت سنجشى» مراجعه شود.

بنابر این، قرآن مُبین و سنت مُسلم نبوی (و همچنین سُنن خلافت راشده و سنن توحیدی مسلمین) نافی یکدیگر و در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای رابطۀ «مُوَلِد و تولید» هستند و ترجمان این آیۀ بزرگ و بلیغ می باشند: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ، تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (ابراهیم - ۲۴ و ۲۵): «آیا نمی بینی که الله چگونه (جهت تفهیم) مثال می آورد: کلمه و تفکر طیبه و سالم، همانند درخت طیبه و سالم است، ریشه اش در زمین استوار و شاخه هایش در هوی پابرجاست، و هر زمان به اذن خالقش میوه می دهد، و الله اینچنین برای مردم مثال می زند، تا بلکه متذکر و بیدار شوند». و همین است که از نظر موحدین آزادیخواه، دینداری اسلامی بدون رهبری توحیدی - اجتهادی امکان پذیر نیست. به مطلب «اصــول دیـنـدارى اســلامی» مراجعه شود. و باید مسلمین با تکیه بر رهبری توحیدی - اجتهادی «دینداری توحیدی» را جامۀ عمل پوشند. طبعا مسئلۀ اسلام اجتهادی و «رهبری توحیدی - اجتهادی» در میدان اجــراء و تطبیق آیات قرآن بیشتر نمایان می شود، و این امر کلیدی  در آنجا محسوس تر می گردد. و مصادر قانونگذاری در سایۀ رهبری توحیدی - اجتهادی، نزد موحدین آزادیخواه چنین است:

مصـــادر و اهــــداف اساسی اجتهاد

مصادر اجتهاداتِ مُوَحِّدين آزاديخواه، قرآن مُنزَل، قانونهاى علمى، سُنت مُسَلّم نبوی، و عقل بشرى هستند، و سماء با تکيه بر اين چهار مصدر، قوانين خود را تدوين و اهداف تــــوحيدى و آزاديخواهانه را ترسيم می نماید. قوانين و اجتهادات سماء، که بر مبناى مصادر چهارگانهٴ فوق الذکر تهيه و تدوين میشوند، قبل از هر چيز بايد دو اصل قرآنى «تبيين نظرى» و «تطبيق تدريجى» را مدنظر قرار دهند و در راستاى «تفهيم» و «تحقق» انديشه هاى توحيدى اسلام قرار داشته باشند. لازمهٴ حرکت رشد يابندهٴ سماء، تربيت اعضاى موحد و آزاديخواه، جهت تبيينات فکرى و سياسى و حضور در ميدانهاى نظرى و عملى و زندگى اجتماعى است، و «موحد آزاديخواه» موظف است که مفسر نظرى و عملى اهداف و مقاصد توحیدی و آزادیخواهانۀ سماء باشد و اين وظايف را در زمان و مکان متحقق سازد. پس قوانين و اجتهادات سماء و عملکرد بيان کنندگان آن بايد در جهت رسيدن به آزادى، توحيد، و فداکارى باشد، و لازمهٴ رسيدن به اين اهداف، مبارزهٴ همه جانبه با «فقرعام» و موجدان اساسى آن يعنى استبداد و شرک و ماديت است. و خلاصۀ «مصادر چهارگانۀ سماء» از این قرار است:

(١) وحى تشريعى (ما اَنـزَل الله)، کُتُب وحی و مجموعه اى از علم و قوانين و اوامر الله است، که توسط انسانهاى صادق و صالح و برگزيده (پيامبران) اخذ و دریافت گرديده و به بشريت اعلام و ابلاغ شده است. وحی که پايهٴ جهان بينى و انسان بينى و تکاليف مؤمنان به نبوت توحيدى قرار می گيرد و به زندگى فردى و اجتماعى آنها شکل و جهت می دهد، و با تکيه بر «اصل اجتهـاد در زمان و مکان» به اجراء در مى آيد. اما بايد دانست که «وحى تشريعى خاتم و محفوظ» منحصر به قرآن منزل است، و در اين رابطه تنها بايد بر قرآن و آیات آن تکيه نمود و وحى تشريعى را تنها از آن اخذ و دریافت کرد، چرا که شرایع قبلی، هم تحریف و مُشَوّه و آلـوده به جعلیات و خرافات شده اند، و هم با توجه به مرحله ای بودنشان و «عدم جامعیت آنها» منسوخ و به تاریخ ادیــان سپرده شده اند. و در حقیقت ادیان و شرایع قبل از رسالتِ جامع و خاتم محمد مصطفی، مقدماتی و دوره ای بوده اند، و در آن ایام و مراحل، زمینۀ رسالتی به عمق و وسعت و شمولیت اسلامِ قرآن وجود نداشته است. اما با رسالت محمد مصطفی و نزول قرآن حکیم، کار نبوت و رسالت کامل و نهایی گردید، و از این جهت نبوت توحیدی و رسالت رسولان نیز به پایان رسد. إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اِسراء - ۹): «به تاکيد این قرآن، بشريت را به خط و راهى هدايت و رهبرى ميکند که استوارترين و مطمئن ترين راه و روش است».

(٢) وحى تکوينى (قانونهای علمی)، علم و قوانين و اوامر الله در جهان خلقت است و کل ابعاد هستى و خلقت را در بر مي گيرد، و شامل قوانين حـاکم بر جمـادات، نباتات، حيوانات، نسل انسان، و همچنين دربرگيرندهٴ قوهٴ درک وشناخت انسان است، و به عبارت قرآن، وحى تکوينى در کل آفاق و انفس (جاندار و بى جان) سارى و جارى است و داراى ويژگي هاى ذيل مي باشد: اولا موضوع علم و قوانين وحى تکوينى در رابطه با خلق و ايجاد و چگونگى قوام و دوام جهان هستى و نحوهٴ تغيير و تحولات آنست، و کشف اين علوم و قوانين، مايهٴ علم و معرفت و موضع متناسب بشرى در برابر اجزاى نظامخلقت و قوانين حاکم بر آن و بکارگيرى و راهنما کردن آنهاست. ثانيا وحى تکوينى، بصورت جامع و مجموعه اى کشف نمى شود و در طى زمان و در ميدان رشد و تکامل فکرى و علمى و توسط دانشمندان متعدد، کشف و ثبت مي گردد. اما در همان حال، کشف هر قانونى به مثابهٴ ظهور يک معرفت تازه و مايهٴ گشوده شدن راه جديدى براى بشريت است. ثالثا بايد توجه داشت که کاشفـان وحى تکوينى برگزيده و نمونه نيستند، و در نتيجه ميتوانند صادق و صالح باشند و امکان دارد نباشند. بنابر اين، در اين رابطه بايد آگاه و دقيق بود و از تجربيات ماضی درس گرفت. رابعا وحى تکوينى در پیوند با وحى تشريعى و موازين عقل بشرى بعمل در مي آيد و اجتهاد در زمان و مکان بر «اخذ و اجراى آن» حاکميت دارد، چرا که از اين علوم نيز مثل ساير امور میتوان هم بجا و هم بيجا استفاده نمود. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى، الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى (أعلى - ١ و ٢ و ٣): «منزه و پاک گردان نام خالق برترين خود را ، خالقى که خلقت را خلق کرد و آن را نظم و نظام و تعادل بخشيد، و خالقى که قوانين خلقت را معين کرد و آن را در مسير مشخصى قرار داد».

) سُنت مُسَلّم نبوی (بیان و عمل نبوی)، عبارتست از سنت دینی و اثبات شدۀ محمد رسول الله (ص): الف- سنت: سنت عبارتست از گفتارها و عملکردها و تاييدات و انتقادات نبى اکرم و روش حرکت ايشان در دورۀ نبوت توحیدی، که همهٴ اينها بر اساس قرآن مبين، واقعيات پيش رو، عقل و مشورت، و در زمان و مکان مناسب صورت گرفته اند. ب- مُسَلم: مسلم يعنى اثبات شده بوسيلهٴ اسناد معتبر (قرآن مبين، کتب حديث، کتب تاريخ، کتيبه ها ، کشفيات، و غيره) و تاييد شدن محتواى اين اسنــاد به وسيلهٴ قرآن منزل، قانونهاى علمى، و عقل بشرى. لازم به ذکر است که رسول اسلام دارای دو وظیفۀ اساسی بوده است: یکی ابلاغ مبین و امینانه، و دیگری اِعمال و اجرای وحی منزل و الگو شدن برای مسلمین، و به تبعیت از این دو اصل قرآنی، که رسول اسلام آنها را به عمل در آورده است، هر مسلمانی نیز مــوظف به عملی ساختن این دو اصل اساسی است. لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب - آيۀ ٢١): «به درستى در روش و عملکرد رسول الله اُسوه و نمونهٴ عالى براى روش و عملکرد شما نهفته است».

(۴) عقل بشرى (شاخِص و مُشَخِص)، اين بزرگترين هديهٴ الله به بشريت، وسيلهٴ شناخت بشر و عامل برگزيده شدن بشر و دليل مخاطب بودن اوست، و با سلب عقل از انسان و يا ناديده گرفتن آن و يا سرکوب آن، انسانيت انسان زير سؤال مى رود. عقل بشرى راهنماى زندگى بشرى است، و انسان بوسيلهٴ همين عقل، وحى تشریعی و تکوینی را فهم و دريافت نموده و تفهيم و ابلاغ می کند، و آن را در زمان و مکان، اِعمال و اجراء می نمايد. و همین است که وحی تشریعی الله فقط برای بنی آدم آمده است، چرا که انسان ها بوسیلۀ عقلی که الله به آنها بخشیده میتوانند وحی را فهم و دریافت کنند و آن را با توجه به عقل و تشخیص خود در زندگی و حیات زمینی بکار بندند. و عقل بشرى شامل عقل تاريخى و عقل کنونى و آينده نگرى اوست و همهٴ افکار و نظريات و تصورات انسانها را در بر می گيرد. كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (روم - ٢٨)، وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (يونس ۱۰۰): «اينچنين آيات و قوانين خود را براى اهل عقل و خرد تشريح می کنيم، و الله براى کسانی که اهل عقل و خرد نیستند رجس و پليدى قرار داده است».

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۲۴ رمضان ۱۴۳۱ - ۱۲ شهریور ۱۳۸۹