بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

 

بازسازی امت: ترکیه در مسیر یک تصحیح اساسی و نمونه ای

با تبریک و تهنیتِ انتخابات آزاد و مردمسالار و کثرتگرای ترکیه (انتخابات شهرداریها) و همچنین تبریک و تهنیت به مناسبت پیروزی حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در این انتخابات، که به اتفاق همۀ اطراف روشها و سیاستهای این حزب و رهبری آن در وضع درخشان و موفق اخیر ترکیه نقش بسیار وسیع و برجسته ای داشته است. و حتی اگر پیروزیها و سیاستهای آزادیخواهانه این حزب و رهبری آن در میان نباشد، حداقل در مرحلۀ فعلی معلوم نیست این روندِ پیروز و مبارک به کجا منتهی می شود؛ و یا ممکن است به جاهای خطرناک و ناهمواری کشیده شود. و کسب پیروزهای پی در پی این حزب مردمسالار و استقلال طلب در انتخاباتهای مختلف، ناشی از همین امر اساسی و هوشیاری مردم ترکیه بوده است. به امید روزی که در ایران ما نیز چنین وضعی بوجود آید، و ما نیز شاهد تحقق آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی در ایران ویران و استبداد زده و پر تبعیض باشیم.

آنچه در این مطلب به مثابۀ مواضع موحدین آزادیخواه نسبت به ماهیت و شاکِلۀ ممالک و دُوَل جوامع اسلامی طرح و ارائه می گردد چنین است: جهان اسلام باید مُجددا بناء و ساخته شود، در ابعاد مختلف عقیدتی، ارضی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی، خانوادگی، تعلیم و تربیت، احزاب و سازمان ها و....... زیرا همه چیز جهان اسلام و جوامع اسلامی آن و تقریبا «تمام ابعاد زندگانی آنها»، یا سنتی و از کار افتاده و غیر قابل دوام است و روی دوش آنها سنگینی میکند (و در واقع بار و بلایی گشته و تنها بنابر انفعال و بی ارادگی و زیر سلطگی دوامدار شده است)، و یا حاصل طراحی و حیله گری و برنامه های دشمنان آنها و مشخصا قدرتهای غدار استبدادی - استعماری است، و جهت تفرق و تنازع و خفه سازی و رکود و عقب ماندگی آنها تحمیل و ایجاد گردیده است.

در این راستا و مشخصا برای تجزیه و انحلال امت اسلام (در یکی دو قرن اخیر) دو کار اساسی علیه مسلمین و امت اسلام صورت گرفته است: یکی ساخت و تحمیل ممالک و دولتهای قومی - نژادی، و دیگری درهم ریختن و از هم گسستنِ شعوب و اقوام اسلامی. و چون این کارها ضد یکدیگر و در واقع خنثی کنندۀ همدیگر بودند، نظامهای استبدادی و سرکوبگر از یک طرف، و بی خبری و انحطاط جوامع اسلامی از طرف دیگر، ضامن اجرایی و عوامل تحمُّل آن گشتند. و بدین شیوه «نظامهای استبدادی دست نشانده و انحطاط جوامع اسلامی» مبانی اساسی نظم جهانی استبدادی - استعماری بحساب می آیند؛ و اَعداء و دشمنان اسلام و مسلمین در سایۀ این نظم و نظام شیطانی توانستند در این یکی دو قرن (و تا حال حاضر) بر جوامع اسلامی و همۀ مقدرات آن تسلط و سیطره پیدا کنند. و همین است که آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی در تضاد کامل با سلطۀ استبدادی - استعماری قرار دارد، و هر کسی و هر خط و جریانی بخواهد خلاف آن حرکت نماید توسط اَعدای امت اسلام مورد هدف قرار می گیرد. و به تأکید حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان یکی از این جریانات است که آشکارا و مستقیما هدف اعدای اسلام و امت اسلامی قرار گرفته است، و علیرغم حمایت مردمی (در انتخاباتهای متعدد) و مهار جیش استبدادی - استعماری باز در معرض خطرات زیادی قرار دارد. هرچند این امر بسیار طبیعی مینماید، زیرا آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی در تضاد با «موجودیت نظام استبدادی - استعماری» و همچنین زائل کنندۀ همۀ طرحهای خصمانه و ضد بشری آنهاست، و مشخصا آزادی و ثبات سیاسی و شکوفایی اقتصادی و فرهنگ اسلامی و رشد عقلی و علمی مسلمین و اطلاع آنها از حقایق تاریخ و علوم اسلامی، و خاصتا آشنایی آنها نسبت به فرهنگ و تمدن اسلامی و دسترسی به تفکرات و عقاید توحیدی و اتکای آنها به اخوت اسلامی و بازسازی امر اساسی «امت» به مثابۀ پایان سلطۀ استبدادی - استعماری واخراج اعداء از جهان اسلام است. و همین است که حتی «الفبای اسلامی برایشان تحمل شدنی نیست»؛ و دنبال آنند که در جوامع اسلامی خط لاتینی را کَرها و اجبارا جانشین خط قرآنی و اسلامی کنند؛ تا بدین شیوه مسلمین را نسبت به دین اسلام و تاریخ و تمدن اسلامی کور نمایند.

در این رابطه دو مثال قضیه را روشن تر و شفافتر می سازد: امت اسلام یک جامعۀ دینی - عقیدتی است و از انسانهای مسلمان تشکیل میشود، و از صدر اسلام تا دورۀ استبدادی - استعماری اخیر وضع مسلمین و جوامع اسلامی بهمین صورت بوده است. لکن با تهاجم اشغالگران غربی به جهان اسلام (که در پی تجزیه و انحلال جوامع اسلامی بودند) ممالک و دُوَل قومی - نژادی را طرح و تحمیل کردند، اما نه برای اینکه مسلمین و جوامع اسلامی راحت و آسوده شوند و مثلا هر قومی مملکت و دولت خود را داشته باشد؛ بلکه برای اسارت بیشتر آنها و گرفتار نمودنشان در دامی که عبور از آن بسیار سخت و دشوار و نیازمند انهدام وضع استبدادی - استعماری و براندازی نظم و نظام تبعیض گر و تنازع آفرین و جنگ زای آنهاست. و بهمین خاطر ممالک و دولتهای قومی - نژادی در جهان اسلام «اسمای بی مُسمایی» بیش نبوده و نیستند، و در واقع هر مملکت و دولتی از چند تکۀ قومی بوجود آمده است؟! بنحوی که نه متحد و یکپارچه هستند؛ و نه هر قومی مملکت و دولت خود را داراست. و اگر به ممالک و دولتهای جوامع اسلامی نگاهی بیندازیم تقریبا همۀ آنها دارای چنین وضعیتی هستند؛ و تقریبا مملکت و دولتی در جهان اسلام وجود ندارد که مشکل ارضی و مرزی با همسایه گانش نداشته باشد. به بیان واضحتر، در جهان اسلام، مملکت ها و دولتها نه دینی - عقیدتی هستند، و نه قومی - نژادی، و هر مملکت و دولتی بنابر «حفظ سلطۀ استبداد و استعمار و تنازع جوامع اسلامی و تحارُب امت اسلام» بوجود آمده است. و مثلا ترکیه بدین صورت ایجاد و تحمیل شده است: این مملکت و نظام سیاسی آن در همۀ ابعادش (از جمله نام آن) استبدادی - استعماری و در ستیز با اسلام و مسلمین است، زیرا از یک طرف این مملکت اسلامی دو اساس و مبنا داشته است: از نظر دینی مسلمان و اسلامی بوده و از نظر قومی متشکل از دو قوم مسلمان ترک و کرد بوده است. و لکن از طرف دیگر، دولت غربگرا و نظام کافرکیش کمالی (آتاتورکی) در تضاد با دین اسلام و تکثر قومی و اخوت اسلامی طرح و راه اندازی شده است، و در طول ۸۰ سال گذشته دین اسلام و قوم کرد بکلی پایمال و حتی وجود آنها انکار شده است. و این وضع شیطانی در سایۀ سیطرۀ جهانی استعماری و حمایت غربی - ناتویی امکان و تداوم یافته است. و اما حالا حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان میخواهد مملکت و دولت ترکیه را از نو بنا کند و میگوید که: «ما مسلمانیم و ترک و کرد برادر یکدیگر هستند»، و این کاری است که بنیانهای سیاسی استبدادی - استعماری را لمس و منهدم مینماید، و در همان حال مملکت و دولت ترکیه را برای همۀ اطراف قابل تحمل و فراگیر می سازد.

برای فهم بهتر موضوع، تضاد مبانی دولت ترکیه و پاکستان عمیقا جای توجه و بسیار روشنگر است: همانطور که می دانیم دولت ترکیه و مشخصا نظام سیاسی آن علیه اسلام و مسلمین ایجاد شد، تا جایی که دین اسلام از قانون اساسی آن حذف، زبان عربی حتی در نماز و اذان ممنوع، و نظام کافرکیش لائیکی - ناتویی روی جنازه های مردم مسلمان آن مملکت (اعم از ترک و کرد) مستقر گردید، همان مملکتی که مرکز دولت عثمانی و مدعی خلافت اسلامی بود. البته کار بدینجاها ختم نشد و حتی اصلاح طلبانی امثال عدنان مندریس (در سمت نخست وزیری) دستگیر و همراه با چند وزیر و رؤسای مملکتی در جزیرۀ اِمرالی اعدام شدند. و خلاصه جنایتی نماند که علیه اسلام و مسلمین و اقوام آن مملکت مرتکب نشوند و حتی «لباسهای مردمی و زبانهای قومی و روسری زنان را» ممنوع کردند! و عبور از ممنوعیتهای استبدادی - استعماری عامل محرومیت قشر وسیعی از مردان و زنان مسلمان ترکیه گردید. و بدنبالش و جهت وصول به اهدف خبیث و ضد بشری خویش، از طرفی ترک گرایی و کردستیزی را دامن زدند، و از طرف دیگر نظام لائیکی (اسلام ستیز) و دولتی کردن قوانین غربی و رساندن ترکیه به اروپا را به مثابۀ اهداف خویش تحمیل کردند. اما مردم مسلمان ترکیه نیز در طول ۸ دهه سرکوبگری لائیکی - ناتویی بیکار ننشتند و قیامها نمودند (از قیام شیخ سعید پیران گرفته تا اصلاح طلبی کنونی)، و در نتیجه ظلم و تحمیلگری لائیکی - ناتویی نتوانست دوام بیاورد. و همین بود که جیش لائیکی - ناتویی در دوران سیطرۀ هشت دهه ای  بارها کودتا نمود؟! تا سرانجام این اژدهای استبدادی - استعماری و مسلح به سلاحها غربی و حمایت همه جانبۀ دُوَل ناتویی، و در سایۀ نخست وزیری رجب طیب اردوغان، مهار و به پادگانها فرستاده شد. هرچند در دورۀ او نیز این مؤسسۀ مسلح و ناتویی چند بار اقدام به کودتا کرد، و لکن شکست خورد؛ و این بار جنرالهای کودتاچی گرفتار حبس و زندان شدند. و حالا ترکیه دارد عکس آن چیزی حرکت میکند که برایش بوجود آمد؛ و آنهم عبارتست از: «حرکت بسوی آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی و رسیدن به استقلال» و تأکید روی برادری ترک و کرد و تحقق امت اسلامی در ترکیه کنونی.

حال پاکستان: همانطور که معلوم است پاکستان (اعم از پاکستان شرقی و پاکستان غربی - بنگلادش) برای مسلمانان شبه قارۀ هند و از اقوام مختلف مسلمان بوجود آمد و بر اساس مبانی اسلامی و اخوت اسلامی پایه ریزی گردید، عکس ترکیۀ کمالی - لائیکی، که بعد از دولت عثمانی و علیه اسلام و مسلمین و در لفافۀ قومگرایی ترکی عرض اندام نمود. البته باید توجه داشت که ترکیه هم (مانند پاکستان) از اول و من البدایه بر اساس اسلام و اسلامیت و در سایۀ فتوحات اسلامی بر علیه امپراتوری روم شرقی بوجود آمده است. و حتی باید گفت: ترکیۀ کمالی - لائیکی فی الواقع «انتقام غرب از فتوحات اسلامی و مشخصا فتح قسطنطنیه - استانبول» به قیادت سلطان محمد فاتح بود. و از همین روی حتی مساجد تاریخی نیز (مانند ایا صوفیه) که در دورۀ بیزانتی (روم شرقی) کلیسا بودند، در هشت دهۀ لائیکی - آتاتورکی تبدیل به موزه خانه شدند و نمازخوانی در آنها بکلی ممنوع گردید. لکن علیرغم مبانی صحیح و اسلامی پاکستان و همچنین قانون اساسی اسلامی و کثرتگرای آن (و مبنی بر نظام سیاسی اِتحادی و خودمختاری مناطق مختلف)، متأسفانه عوامل متعدد و تاریخی و بافت جامعۀ سنتی مانع تحقق اهداف اعلام شده گردیده، و خاصتا سلطۀ بیش از حد جیش پاکستان (که از حمایت مالی و تسلیحاتی غرب برخوردار است) موجب کودتاهای متعددی شده است، و همین امر باعث شده که نظام اداری پاکستان و حکومت سیاسی آن (در طول شش دهه استقلال) معمولا وجهۀ شبه عسکری بخود بگیرد و زیر سلطۀ کودتاچیان اداره شود، و به تبع آن استقرار و آرامش کمتری به خود ببیند. بگذریم از مشاکل عمیق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و قومی و........ که حالا هم به قوت خود باقی مانده و «اراده ای ملموس برای حل مشاکل اساسی و تطبیق قوانینِ پاکستان» بروز نکرده است.  در همین راستا پاکستان شرقی هم زیر نام بنگلادش جدا شد و اعلام استقلال نمود؛ و بدین ترتیب اختلافات و منازعات پاکستان، داخلی و بین الاقوام و بین المذاهب و بین الاطیاف گردید. و جالب اینکه در همین چند ماه گذشته نیز یکی از رهبران جماعت اسلامی پاکستانِ شرقی (بنگلادش) به اتهام مخالفت با تجزیۀ پاکستان (عبدالقادر مُلا) توسط حکومت حاکم بنگلاش و در سن کهولت! اعدام گردید. و خلاصه مبانی مملکتی و نظام سیاسی پاکستان و قانون اساسی و ادارۀ اتحادی اش بسیار معقول و اسلامی و فراگیر بود، و لکن به دلایل مختلفِ داخلی و بین المللی و جنگهای طولانی با دولت هند و جنگهای داخلی و...... حکومتهای سیاسی و عسکری آن تا حال نتوانسته اند آنها را تطبیق و جامۀ عمل پوشند، و در نتیجه دولت پاکستان در کلیت خودش چندان درخشان و موفق ظاهر نشده است. در این رابطه این مطلب اوضاع را روشنتر میسازد: «اسلام مبنای اتحاد و شراکتِ مردم ایران». و این عکسِ وضع ترکیۀ کمالی - لائیکی - ناتویی (آتاتورکی) است، که با مبانی استبدادی - استعماری و دارای ماهیت ضد اسلامی و در ضدیت با قومی و غلو و افراط در جانبداری از قومی دیگر بوجود آمد، و حــــــــــدود هشت دهه زیر چکمۀ جنرالهای کافرکیش غرب پرست اداره گردید. اما حالا ترکیه دارد از نو جوانه می زند و به رهبری اردوغان «در مسیر یک تصحیح اساسی و نمونه ای» قرار گرفته است، و میخواهند ترکیه واژگون و پا در هوا را دوباره بازسازی و سر پاهایش برگردانند و بدان وجهۀ مملکتی طبیعی ببخشند. اینست که اگر حزب عدالت و توسعه به رهبری جناب اردوغان بتواند در چنین کار بزرگ و تاریخی پیروزیهای بیشتری بدست آورد، حتما ترکیه مکانت بزرگی در جهان اسلام و حتی در سطح جهان پیدا خواهد کرد، و حتی به مثابۀ یک نمونۀ قابل گسترش می تواند الگوی بسیاری از ممالک اسلامی و از جمله ایران ما شود. و در این راستا آرای بسیار بالا و آزادانۀ حزب عدالت و توسعه در «مناطق کردنشین ترکیه» نشانۀ بسیار مبارک و امیدوار کننده ای در عبور از مرزهای قومی و حرکت بسوی ایجاد امت اسلامی در سطح آن مملکت است.

اما ببینیم ایرانِ ما چه میشود؟ قبل از هر چیز باید این امر اساسی را تفهیم نماییم که: بالاخره ممالک استبدادی - استعماری و دارای مرزهای جعلی و تحمیلی (درهم ریخته و از هم گسسته) با زور استبدادی - استعماری هم نمی توانند برای دراز مدت حفظ شوند، و تاریخ نیز همین را اثبات کرده است. و در نتیجه: یا باید نوسازی شده و مبانی آنها وسیعا اصلاح گردد و یا ناچارا و مُجددا تن به تجزیه بدهند، و در احسن احوال (کَرها یا طَوعا) دچار جنگهای فرسایشی و طولانی مدت و لاینحل می شوند. و بنابر این، همانطور که حالا در ترکیه راه نوسازی اختیار شده (بجای تجزیۀ مُجدد و تداوم جنگ داخلی)، در ایران ما نیز چنین راه و روشی بهتر و ممکن تر است، و خاصتا خسارت و هزینه اش هم بسیار کمتر خواهد بود. و اما کار نوسازیِ ممالک و مُصالحۀ ملی و تدوین مُجدد قانون اساسی نیز کار ساده ای نیست و جراحی بزرگی را می طلبد؛ بخصوص در ایرانی که صفوی گری و قوم پرستی و استبدادمنشی در تمام ارکانش و حتی در زندگی اجتماعی نفوذ کرده و خمیرمایۀ آن شده است. و این در حالی است که ایران مملکتی با تکثر قومی و مذهبی است، و هیچ طرفی نه حاضر است و نه میتواند از حقوق اساسی خود بگذرد. و لکن با مشاهدۀ موفقیت ها در نوسازی دولت ترکیه و «برداشته شدن قدمهای محسوس تر»، زمینه های گسترش و تکرار آن در بین ممالک اسلامی دیگر بسیار سهلتر خواهد گشت، و مشخصا با تعمیم و فراگیری ممالک و اوطان مـوجود و زمینه دار شدن آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی در آنها (و زنده شدن اُخوَّت اسلامی) میتوان در آنها به نوعی «امت اسـلامی» دست یافت و در هر یک از آنها یک امت تشکیل داد. و بدین شیوه امتهای اسلامی مثل امت اسلامی تـرکیه، امت اسلامی ایـران، امت اسلامی پاکستان، امت اسلامی عـراق، امت اسلامی افغانستان و...... میتوانند ظهور نمایند و جـــــامۀ عمل پوشند، و در سایۀ چنین امتی، ممالک موجود (که جعلی اند و درهم تنیده و ازهم گسیخته اند) حالت طبیعی پیدا کنند و دارای اساسی معنادار و اختیاری می شوند. و طبعا این اُمَّتها (که در یک مملکت زندگی می کنند) مجموعه ای از شعوب و اقوام اسلامی را در بر می گیرند و در خود جا میدهند، و با فراهم شدن زمینهای مناسب میتوان از آنها «امت واحدۀ شورایی» تشکیل داد، و این همان امری است که در مطلب: «اصــــول دینــــدارى اســــلامی» طرح و ارائه گردیده و روی آن روشنگری شده است. با وجود این، آنچه در این رابطه توضیح آن  ضروری به نظر می رسد اینست که متأسفانه «اصطلاح امت» نیز بصورت مطلق و انحرافی! اخذ و دریافت شده است؛ چرا که: اُمّت یک اصطلاح عام قرآنی است: هم به معنای شعب و قوم است (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ - نحل: ۳۶)، و هم به معنای جمع و جماعت است (وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ - آل عمران: ۱۰۴)، کمااینکه به معنای دین و طریقه و روش هم آمده است (إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ - زُخرُف: ۲۲). و لکن امروزه و در ادبیات اسلامی رایج، اُمَّت تنها به کل مسلمین و همۀ جــوامع اسلامی اطلاق میشود و بسیار فراگیر تصور شده است؟! و بدین شیـــوه «اصطلاح امت» تا حد زیادی از کاربرد متعدد و چند معنایی خـــودش در قرآن خارج گردیده و حـــــــالت مُطلق و تک معنایی پیدا کرده است. و بدین جهت، از نظر بسیاری یک جامعۀ کوچک و یا یک مجموعه انسان را و حتی یک شعب و قوم را نمی توان اُمَّت نامید؟! و این در حالیست که قرآن حکیم در آیات متعددی (حتی برای یک مجموعۀ کـوچک نیز) اصطلاح امت را استعمال کرده است، و مثلا در این آیۀ صریح چنین میخوانیم: وَمِن قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ - اعراف: ۱۵۹): «و از قوم موسی دسته و جماعتی هستند که بحق هدایت میکنند و بر اساس آن خود را هماهنگ و می آرایند». همچنین نزد اِجماع مفسرین، اُمَّت در اصل خودش به معنای جمع و جماعتی از مردم است.

در هر صورت، مسلمین و جوامع اسلامی در وضعیت وحشتناکی قرار گرفته اند: در وضعیت استبدادی - استعماری، که مدتهاست در آن گرفتار شده اند، در تجزیه و تفرق و از هم پاشیدگی، در ممالک جعلی و دارای مرزهای درهم ریخته و از هم گسیخته ای که عامل حروب و تنازع فی مابین و حتی توجیهی برای نظامهای استبدادی شده اند. و خــــوب در این رابطه باید یک کار بنیادی صورت گیرد و اوضاع ممالک و جوامع اسلامی حل و فصل شود؛ و گرنه مُلک و ملت و امت در معرض خطرات بیشتری قرار می گیرند. و همین حالا نیز آشکارا پایه ها و ارکان اساسی امتِ اسلام در برابر تهدیدها و جنگهای بی پایانی قرار گرفته است. و این امر اساسی در مطلبِ: «ریشه ها و عوامل استبدادِ سیاسی در جهان امروز» چنین بیان شده است: از نظر موحدين آزاديخواه دو راه و چاره براى اين مشکل اساسى و اين مصيبت عظمى وجود دارد، دو راه و چاره ای که تنها در جوامع حق طلب و اسلامخواه و همچنین در سایۀ احزاب و سازمانهای رشید و مقاوم و مردمسالار قابل تحقق می شوند؛ چونکه هر دو راه و چاره سلطۀ «استعمار و استبداد» را هدف قرار می دهند و بند و بساط آنها را در هم می پیچند و نظم و نظــام شیطانی آنها را زائل و بر کنار می سازند؛ امری که غارت و تخریب بيشتر ممالک زیر سلطه را متوقف و راه آزادى و استقلال و رشد فراگیر در جوامع تحت سلطه و غارت شده را باز می نمایند. اين دو راه و چــاره که استعمار و استبداد در مقابله با آن «بیشترین حساسیت» را نشان داده و میدهند؛ و جهت استمرار سلطه گری و غارتگری حتی بحث روی آنها را ممنوع و خط قرمز نموده اند (تا جرئت پرداختن به آنها ابراز نشود!) بدین قرار هستند:

راه و چارۀ اول اينست که ماهیت و مُحتَوای ممالک جعلی (و این مولودهاى نامشروع و تحميلى و نزاع آفرین) تبديل شود؛ و با ارائۀ اصول اساسی و مشترک و با تمسک به بنيانهای اتحاد و نجات «پایه گذاران سلطۀ استبدادی و طراحان تنازع دائمى» ناکام گردند، و جوامعِ ممالک استبداد زده و پر تنازع، اصول و مبانی اختیاری را بعنوان هويت مشترک به رسميت بشناسند؛ امری که منتهی به ممالک اتحادی و دولتهای اتحادی و نظامهای اتحادی میشود. و بدیهی است که اصل الاُصول مشترک در بلاد اسلامى من جمله در ايران ما همانا «اسلام و اسلاميت اجتهادى» است، زيرا در ممالک مذکور به غير از اسلام و اسلاميت و اخوت اسلامى (که عقيده و فرهنگ و تاريخ و ادب و همه چيز مردم آنست) پايۀ مشترک ديگرى وجود ندارد. و در نتیجه مثلا در ایران (بگذریم از ماهیت و محتوای اسلام و اسلامیت که سرنوشت همۀ بشریت در دنیا و آخرت وابسته بدانست)، نظام توحیدی و اسلام اجتهادی تنها راه نجات ایران و تنها عامل اتحاد فِرَق و اقوام ایران و تنها «پایۀ مشترک» بین مردم و فِرق و اقوام آنست. در این رابطه به این مطلب اساسی در شبکۀ سماء مراجعه شود: «مبانی تاریخی و معاصر مملکت و دولت». اما با توجه به اینکه نظام توحیدی و اسلام اجتهادی (در سایۀ آزادی بیان و بلاغ مُبین) باید میان فِرق و اقوام ایران منعکس و منتشر گردد، و مردم ایران بر مبنای آن متحد و یکپارچه شوند و از فرقه گری عبور نمایند و«جامعۀ اسلامی» بوجود آورند، در نتیجه مقدمۀ چنین وضع و جامعه ای، همانا نظام اتحادی (جمهوری متحدۀ مردمی) و برقراری آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی است، نظامی که هم از تجزیۀ ایران جلوگیری میکند، و هم زمینۀ تأمین حقوق اساسی اقوام و فِرَق مختلفه را فراهم می سازد.

راه و چارۀ دوم، تجديدِ ساختار ممالکِ جعلی و تحميل شده و استعمارى و استبدادی است (به شيوۀ آزادانه و صلح جويانه و بدون دخالت استعمارگران و نهادهایشان)، که نتيجۀ آن «استقلال ارضى جوامع مختلفِ قومى و مذهبى و فرهنگى» و ايجاد ممالک جدیدی توسط مردمان آن سرزمينهاست، در محدوده اى که ساکنين آن دارای اصول مشترکِ بیشتری هستند. و بدين شيوه، هم اختلافات مرزى بر طرف و اختلافات موجود پايان می یابد، و هم سلطه گرى و غارتگرى و خطرآفرينى استعمار و استبداد زائل می شود. بگذریم از اینکه ایجاد اوطان و ممالک جدید نیز (در جهان اسلام) باید مبنای اسلامی داشته باشند؛ و گرنه مُجددا و «به نوع و شیوۀ دیگری» گرفتار خواهند شد؛ چرا که در صورت غیر اسلامی بودن؛ هم نظام مملکتی تحمیلی و غیر مردمی خواهد بود؛ و هم با توجه به ماهیتی اجنبی و استعماری اش، با همسایگانش دچار مشکل و احیانا درگیری خواهد شد. و اما راه و چارۀ دوم به علت «درهم تنيده گی و از هم گسیختگیِ» جوامع قومى و مذهبى و فرهنگى، مشکلات زيادى پيش رو دارد و نتايج آن نيز که واحدهاى کوچک سياسى و اقتصادى است شايد به نفع کسى نباشد، و خاصتا استعمارگران و استبداد دست نشانده هم ساکت و تماشاچى نخواهند بود و بهانه هاى زیادی براى فتنه گرى پيدا خواهند کرد. گرچه در بعضى ممالکِ جعلی (که مردمانش اصل و پايۀ مشترکى ندارند) و حتی «به اندازۀ عمر مملکت تحميلى»داراى خصومت و دشمنى هستند (مثل کشمير، میدانائو، چچن، داغستان و.....) راه و چاره نهایتا استقلال ارضى و مملکت جدید است.

در غير اين صورت و در غياب اين چاره ها، وضع موجود (که مبنی بر استبداد و تنازع و سلطه گری و غارتگری و ناامنى و بی ثباتی است) تداوم خواهد یافت، و هر زمان هم که لازم شد و استعمارگران و استبدادیان حس کردند که این جوامعِ اسیر و گرفتار چیزی بدست آورده اند، اين «زخم هاى چرکين و خطرناک» را باز مینمایند و آنها را به صحنه می آورند؛ و به دنبالش دشمنان آزادى و آسايش بشری جنگ افروزی میکنند و هرچه حاصل و محصول است در آتش سلاحهاى آنها و کینه های کور خواهد سوخت. و بدین ترتیب مردمان اين ممالک (و با بقای وضع موجود) هرگز روى «آزادى و استقلال و ترقی و امنيت و ثبات» را بخود نخواهند ديد؛ و براى هميشه در جنگ و تنازع و در محروميت و زیرسلطگی و غارت شدگى خواهند زيست؛ و این یعنی جاودانگی در جهنم روی زمین؛ که حاصل عقب ماندگی بشریت و عدم مسئولیت در برابر سرنوشت خویش است.

سازمــان مــوحدین آزادیخــواه ایــران

۸ جمادی الثانی ۱۴۳۵ - ۲۰ فروردین ۱۳۹۳