بسم الله الرحمن الرحیم
زاهدان پر خشم و خون: این اول کار است؟!
وقتی که در ایران ولایت مطلقه، فاطمه
«مصدر تشیُّع و اُمّ الأئمه»
مُعرفی،
و قاتلش
(مُسبب مرگش) رسما «عُمر فاروق»
تبلیغ می شود؟! و حتی یک روز تعطیلی نیز جهت
«لعنت ونفرین»
بدان اختصاص می یابد؟! وقتی که فیروز ابولؤلؤ (قاتل
خلیفۀ دوم مسلمین)
«حضرت و بابا شجاع الدین»
می گردد و مَقبرۀ خیالی اش
«زیارتگاه تشیع حاکم»
می شود؟! وقتی که تمام ارض ایران
«کربلا»
میگردد و همۀ ایام ایران
«عاشورا» میشود؟!
وقتی که امثال بیژن جارچی (مهدی دانشمند) و بل همۀ مُبلغان مذهبی نظام
ولایت مُطلقه علنا و با صوت و صورت اهل سنت را لعنت و نفرین می کنند و آنها
را «حرام زاده» اعلام می دارند؟! وقتی
که در ایران استبداد زده جز شیعۀ ولایت فقیهی کسی نمی تواند
«سمت و موقعیتی» داشته باشد؟!
وقتی که «مراسمات اهل سنت» حتی در مناطق
سُنی نشین هم ممنوع و وجود مساجد آنها در مرکز حُکمرانی (تهران) ناممکن و
حتی در توضیح المسائل های صفوی و تبلیغات مذهبی حاکم
«بیگانه» اعلام می شوند؟! وقتی که
«ادبیات اقوام و جوامع مذهبی» رو به
انقراض می رود و مذهبی «بجز صفویت» و
قومی «بجز فارس – جهت اهداف استبدادی»
به رسمیت شناخته نمی شود؟! و شاید از همه مهمتر: وقتی که
«بیشتر مردم ایران» و خاصتا اقوام
ایران و جوامع مذهبی آن «زیر خط فقـر» و
زیر سلطۀ استبداد مطلقه قــرار می گیرند، و در سایۀ نظام ولایت مطلقه،
ایران به «ملک شخصی رؤسای استبداد» و
مــردمان آن به گداهای نظام استبدادی تبدیل می شوند؟! و وقتی که ایرانِ
ولایت مطلقه در «فساد و فحشاء و تبعیض»
غوطه ور می گردد و کسی هم مَجال فعالیتی جهت تغییر این وضع بسیار فاسد نمی
یابد؟! و...... بدیهی می نماید که کار به جاهای باریکی بکشد و همه چیز بهم
بخورد و هر چیزی روی بدهد، و «روزهای خونین
زاهدان» جزو حوادث عادی این
روند «پر خصومت و پر فساد» و غرق در حِقد
و عداوت است. اما باید دانست که این «وضع
خطـــرناک» که نظام ولایت مطلقه با چراغ سبز استعمارگران غربی برای
ایران و ایرانیان ترسیم کرده و هر روز بدتر می شود
«روزهای تاریک تری» را پیش پای مردم
ایران قرار می دهد، و نظام ولایت مطلقه روزهای پر مصیبتی را برای
«جوامع قومی و مذهبی ایران» و برای
همۀ اطــراف ایرانی تدارک دیده است، بنحــوی که مردم ایران نتوانند جز
«وضع استبدادی و ویران» را ببینند، وضعی
که استعمارگران غربی نیز در سراسر جهان اسلام پشت سر آن قرار دارند. و
افسوس که مردمان ما نیز لیاقت آن را پیدا نکرده اند که بر طرحهای استبدادی
و استعماری غلبه کنند، و از وضع استبــدادی – استعماری بسوی
«آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی»
حـرکت نمایند. بدیهی است که این مردمان سرگردان و استبداد زده
«فــاقد رهبـریت» گردیده و بیشترشان به
هیچ «حزب و سازمان و شخصیتی» هیچ پیوند و
رابطه ای ندارند، و بصورت مُنفرد و مُتفرق
«طعمۀ استبداد و استعمار» گشته اند. و در حالی که مردم ایران بسوی
«جنگهای قومی و مذهبی»
سوق داده می شوند و
آشکارا «آتش بیار این معرکه» نظام ولایت
مطلقه و استعمارگران غربی هستند، وضع مملکت شان چنین است (نقل از فردا نیوز
- وابسته به نظام ولایت مطلقه):
آری، باید با این وضع مقابله کرد و «مسیر حرکت»
را که اکنون بسوی سقوط و انحطاط و در راستای
«جنگ و تنازع» مردمان و اقوام و جوامع مذهبی ایران است باید تغییر
داد. و ما موحدین آزادیخواه، همانطور که در تبیین
«نمادهای
فرقه ای و استبدادی و استعماری در ایران»
توضیح داده ایم، آیندۀ ایران باید بسوی
«آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی»
ترسیم و حرکت داده شود، چرا که فرقه گرایی مذهبی، و قوم گرایی استعماری، و
قوانین پر تبعیض مملکتی، ایران را متلاشی و ایرانیان را به
«اَشّد مُصیبت ها» گرفتار می سازد، همان
چیزی که مستبدین پهلوی و ولایت فقیهی چنین برنامه ریزی کرده اند و مردمان
ایران را در چنین
«جهت
و مسیری» قرار داده اند، و استعمارگران نیز طراح و زمینه ساز آن
هستند.
ســـازمان مــوحدین آزادیخــواه ایــران ۹ جمادي الثاني ۱۴۳۰ – ۱۲ خرداد ۱۳۸۸
|