بسم الله الرحمن الرحیم
پـــرچم فحشای جنسی - سیـــاسیی!
هر
کار
و امری
(چه خوب
چه
بد)
مظهر و نمادی دارد، و این
وضعیت
در رابطه با پدیدۀ
فحشاء و فاحشه گری
نیز
(که اصطلاحا عبارتست از
تعمیم روابط جنسی و کشیدن آن به اماکن عمومى)
صدق می
کند. و بصورت
بدیهی
«تبرُّج و لختیگرى»
که جهت اِبداء و عرضۀ اندامهای جنسی
صورت می گیرد،
مظهر فحشاء (محل ظهور) و نماد فاحشه گری جنسی و به معنای اعلان و اعلام آن
و مُقدمۀ ترویج و گسترش آن می
باشد. از این جهت حق است که تَبرُج و
لختیگرى را حتی بدتر و غیر
اخلاقی تر از
«زناى خلوت»
تلقی کنیم؛ و عرضۀ
اندامهای جنسى را بعنوان «پرچم فحشاء
و
فاحشه گرى» تلقی و معرفی نماییم، چیزی
که بسیار عيان و بدیهی
می نماید. به عبارت ديگر، کسى که
اندامهاى جنسى
خود را بيرون مى اندازد و آنها را در اماکن و
انظار عمومى به نمايش درمی آورد و همانند یک «فروشنده»
جنسیت خود را به خاص و عام نشان می
دهد، کارش جز
«عَلَم کردن پرچم
فحشاء
و ترویج فاحشه گری»
چیز دیگری بحساب نمی آید. زیرا اِبداء و عَلَم
کردن اندامهای جنسی در اماکن و انظار عمومى،
معنایش تبليغ و ترويجِ روابط نامشروع جنسى (فحشاء) بوده و مایۀ شیوع فساد
جنسی در
«سطح اجتماع
و در ابعاد مختلف» می
گردد. و اما بصورت بدیهی اولین آثار فحشای جنسی دامنگیر
خود فاحشه ها میشود (که حالت کالای جنسی پیدا کرده و آلت هوسرانی قرار
می گیرند)؛ و قربانی دوم این کارِ زشت، خانواده ها و نظام خانوادگی است؛ و
ضعیف شدن پایه های ازدواج و روابط
زناشویی جزو پیامدهای آن میباشد. بدين ترتیب، لختیگرى و عرضۀ
اندامهاى جنسى در اماکن و انظار عمومى (کوچه،
خيابان، ويدئو، تلويزيون، مراسمات و......)
مقدمات و همچنین عین فحشاء محسوب
می شود.
لازم بذکر است که مسئلۀ
«اِبدای زینت
و لختیگرى» از اساس در رابطه با
زنان مطرح
شده است، چرا که اندامهاى عُریان و علم شدۀ زنان جنسيت برانگيز
است، اما با وجود اين، لختیگری مردانه و
لباس نامحترمانه براى مردان هم جای توجه
و عملی زشت و نامناسب قلمداد می شود، و بدین خاطر، هم زنان و هم مردان در
رابطه با نحوۀ لباس پوشیدن
و مُلبَّس نمودن بدنشان باید اصل «حرمت
و عفت» را مراعات و
حفظ نمایند. هر
چند مقیاس و میزانِ لباس و پوشش وابسته
به عرف و عاداتِ
جوامع و ملل مختلف است، ولی با وجود این، تقريبا همۀ بشریت در مورد اينکه
چه لباس و پوششی «مُحترمانه و با عفت» است؛ و يا چه بخشهایی از جسم زنان و
مردان جنسيت برانگيز است «اتفاق نظر»
دارند. و طبعا زنانى هم که کارشان اِبدای زینت و عرضۀ اندامهاى خويش
است، متوجه این مسئله هستند و معترف به
جنسى بودن اندامهای عریان و علم شدۀ خود میباشند. در این رابطه به مطلبِ
«اسلام
اجتهادی و اصول عفت جنسی»
مراجعه شود. اینست که زنان
اهل تبرُّج و اِبداء نیز
خوب میدانند که چه
قسمتهایی
از بدنشان را عرضه کنند! و
چطور باعث
تحريک
«جنسيت مردان»
شوند. و خاصتا چنین کسانی در کار
نامبارک
خود
مهارت و آگاهی زیادی
پیدا می کنند؛ زیرا عملا با
نتايج و عواقب کارشان روبرو هستند و عکس
العمل مردانِ مورد نظر را
بسیار خوب درک می کنند
(و در اینجا هیچ فراموشکار! نیستند). و در نتیجه زنان
و مردان جنسی آگاهانه در پی
«تعمیم و علنی
سازیِ روابط جنسی» در سطح اجتماع هستند،
و متأسفانه فاحشه گری و فاسدسازیِ اجتماع پیشۀ آنها
گشته است. و چون این میدان نامحترم و ناشریف و پایمال کنندۀ «عفت و
حرمت انسانی» با اِبداء و عرضۀ اندامهای
مُحرِّک جنسیت و با «تَبَرُّج و لختیگری» افتتاح
می شود، در نتیجه چنین کار زشتی به مثابۀ عَلَم کردن «پرچم فحشاء و
فاحشه گری» است.
اگر معيار فحشاء
و فاحشه گرى را
«تعمیم جنسیت» و عمومى شدنِ
شهوترانى بدانیم، تَبرُّج و لختیگری و اظهار اندامها و مواضع جنسی در
انظار عمومى
و عرضۀ آنها به عموم مردم، همان
اِعلان فحشاء و عين فاحشه گرى
است،
زيرا هر کسی که بخواهد (کم یا زیاد)
ميتواند از اندامهاى عرضه شده استفادۀ جنسى نماید، و اين نیمه برهنه ها و
عرضه کنندۀ اندامهای جنسی نيز اصلا براى استفادۀ عموم و جهت نشان دادن
مطلوبيت خود و تماس با افراد
بیشتر و بعضا براى زناکارى
اندامهاى جنسى خود را به نمايش مى گذارند؛ به همان صورت که يک
«ابزار فروش!» يا «يک دکاندار!» ابزارها و
کالاهاى خود را براى «فروش بهتر و جلب
مشتريان بیشتر» و بنحو خيلى
زيباتر! به عموم مردم عرضه می کند. به عبارت ديگر،
زمانی که چيزى در معرض عموم قرار می گیرد، یعنی آن چیز عمومی بوده! و براى
استفادۀ همگان است. اینست که وقتی زنی اندامهاى جنسى خود را در مَعرض عموم
مردم قرار می دهد، معنایی جز این ندارد که اندامهایش در اختيار عمــوم قرار
گرفته است؛ و بدین شیوه اعــلام میدارد که هر کسى می تواند
از او استفادهٴ جنسى ببرد، چه در حد «تحریک جنسی»
و چه در ابعادی وسیعتر و تا «مرحلۀ
زناکاری»؛ چه با پول و بهـاء!!! و چه
بدون پول و بهـاء!!! و خلاصه این عمل مظهر فاحشه گرى
و پرچم فحشاء بحساب مى آيد. و اگر چنین نيست؛ پس ساقهاى عُریان و تراشیده!
و باسِنهاى تنگ و برآمده! و کمرهاى برهنه
و بالا زه! و پستانهاى عَلَم
گردیده! و
سينه هاى چاک شده! و لبهاى
رنگا رنگ! و زلفهای چشم پوشان! و
لباسهای چسبيده! و بيش از اينها
(از فرق سر تا نوک پا هوای مردان نمودن!) که نسلی از
زنان مصنوعى
را پدید آورده است؛ براى چه چیزی
«در خيابانها
و در بازارها»
به نمايش در می آيند و کل اجتماع را (اعم از همسردار و بی همسر) دچار وسوسه
و اختلال می سازند؟! همان زنانى که
يا نمی
خواهند شوهردار باشند؛ و يا اگر شوهر
دارند معمولا با او در نزاع
بوده و هستند.
پس این موضوع که چرا بعضی از
زنان بدین کارها روی می آورند جوابش مشخص است: براى
برانگيختنِ
هوس مردان و تحريک جنسی آنها و استفادۀ جنسى
و...... و همین است که اِبدای زینتها و لختیگرى و «برجسته کردن اندامهای
تحریک کننده» به مثابۀ اعلان فحشاء و برای
ترويج فاحشه گری و زوال عفت و احترام و انهدام خانواده است. و طبعا مردانى
هم که با چنين زنانى تماس پيدا می
کنند؛ از جنس آنان بوده و داراى يک
ماهيت و مُحتواء هستند:
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ (نور - ۲۶):
«زنان خبیثه لایق مردان خبیث هستند؛ همانطور که مردان خبیث برای زنان خبیثه
مناسب
هستند».
و طبعا
چنین چیزی بدیهی
مینماید
و همۀ بشریت نیز این واقعیت را می پذیرد که:
«همۀ فواحش در زمرۀ خبائث قرار می
گیرند؛ فواحشی که اهل فسق و فجور و بردهٴ
هَوى و هَوس
میباشند». البته علاوه بر فحشای مشهور و مرسوم و تاریخی (که با
نشان دادن اندامهای تحریک کننده و عرضۀ آنها آغــاز می شود)، در ایران
صفــوی زده فحشای جنسی عجیبی ظهور کرده است؛ فحشایی که در میان بشریت واقعا
استثنــاء و نامأنوس! بوده و به
«صیغه یا مُتعه»
شهرت یافته است. این فحشای معکوس (پوشیده و منافقانه و خرافه بازانه) بجای
اینکه از لختیگری و علم کردن اندامهای جنسی آغاز شود؛ از مذهب خرافی و از
تشیع صفوی و از آخوندهای حیله باز سرچشمه می گیرد؛ و رسما و علنا توسط آنها
«تأیید و ترویج» و بلکه از طریق آنها شکل داده میشود؛ و حتی در این فحشای
مذهبی - آخوندی بخشی و اصلا بخش بزرگی از اموال هوس بازان و زناکاران! به
جیب آخوندهای صیغه چی می رود. و لکن جهت پوشاندن ماهیت این نوع فاحشه گری
حیله بازانه آن را زیر عنوان «ازدواج موقت؟!» انجام می دهند؛ ازدواج موقتی
که از
«یک ساعت! و چند ساعت! و یک روز!»
شروع می شود! و تا هفته و ماه و سال بالا می رود، و مَحضا برای رابطه جنسی
و استفادۀ جنسی مردان از زنان صورت می گیرد. آری؛ مُتعۀ زنان
«فحشایی منافقانه و برای استفادۀ جنسی از زنانی است که حاضر میشوند تن فروشی کنند
و خود را در مقابل پولی در اختیار مردان هوسباز قرار دهند. و بدین
شیوه متأسفانه در ایران صفوی زده (و در میان شیعه یان) این فحشای مکارانه
تا حد زیادی رواج یافته است؛ و طبعا آخوندهای صفوی - ولایت فقیهی حاکم نیز
در ترویج و توسیع آن تلاش زیادی به خرج می دهند.
در این رابطه مطلب
«نظام
ولایت مُطلقه موجد فساد و فحشاى فراگير»
بسیار گویا و خواندنی است.
همانطور که ذکر شد،
فحشاء و فاحشه گری به معناى
«شيوع و شایع»
کردن و به صحنه آوردن امور جنسی و اباحۀ روابط
جنسی و «تعمیم جنسیت» است، چیزی که بر
اثر افزايش و تَعمُد در ترویج آن به صحنۀ اجتماع
می آيد. و تبرُج و لختيگرى، علاوه بر اينکه ظاهر کردن جنسيت و عرضۀ
اندامهاى جنسى است و عمومى سازى روابط جنسى بحساب مى آيد، مظهر و نماد بى
شرمى و بى حيايى است، و بشريت را از
«حرمت و ارزش بشر بودن» می اندازد، و
آنچه از بشر لخت شده (اعم از زن و مرد) باقى می ماند؛ هرزگى، دريدگى،
ماديت، و حيوانيت عريان است. آری؛ انسان بوسيلۀ حرمت و احترام و انضباط
انسان است؛ مبنایی که لباس معقول و مناسب در حفظ آن نقش زیادی بازی می کند؛
و به محض محروم و مسلوب شدن انسان از «حرمت و اخلاق دينى و معنوى» چیزی
برایش باقی نمی ماند و از بشريت مى افتد و سقوط ميکند. و الحق يکى از پايه
هاى حرمت انسان و يکى از مختصات بشر بودن، همانا
«لباس و پوشش»
است، کما اینکه لختى و عریانی خاص حیوانات و انسانهای اولیه و نیمه وحشی می
باشد. در ميدان عمل هم، واقعیتِ مسئله بهمین صورت است؛ و مثلا غربی هایی که
راه لختى و عریانی در پيش گرفته اند؛ بی حيايى و بی شرمى
اساس فرهنگ و اخلاق
آنهاست، و در سايۀ همين فرهنگ و اخلاق است که هم جنایتکار و غارتگر و
استعمارگر و جنگ افروز هستند؛ و هم مدافع آزادى و حقوق بشر و دمکراسى
و...... و روی همين بی حیایی و بی شرمى است که از طرفى به خطرناکترين
سلاحهاى هسته اى و شيميايى و..... مجهز شده؛ و از طرف ديگر هر کسى را که
خواستند متهم به داشتن سلاحهاى کشتار جمعى می کنند؟! همانهایی که در اين
دنياى پهناور نقطه ای نمانده که آن را اشغال نکنند و خــون بشریت و جوامع
بشری را در آن نريزند و زندگانش را استثمار نکنند و ثرواتش را به غارت و
یغما نبرند، و لکن با وجود همۀ اینها؛ این آنهایند که مخالفانشان را و
مردمانی که در برابر آنها مقاومت میکنند؛ مُخرب و ارهابى و افراطی و آدمکش!
می نامند. آری؛ غربِ عُریان و بی حیا ممالکی را گویند که بسیاری از زنانش
حتی شوهر را به رسميت نمی شناسد و راه
«فاحشه گرى و تن فروشی» پيش گرفته اند و
علنا خود را «دکــان جنسی!» نموده و
همانند کالاى جنسى عرضه می شوند؛ اما در همان حال خواستار حقوق زنان است؛ و
آنهم نه تنها در غــرب؛ بلکه در سطح جهان و از جمله در جوامع اسلامی (جوامع
تحت سلطه و غارت شده و خفه گردیده). و زن غربى که به کارگر بيچاره اى مُبدل
شده و حتی زن بودنش بى معنا شده است (و بخاطر عدم توان بچه دارى ، جمعيت
غرب دائما در کاهش است) آنها را زنان آزاد و خوشبخت معرفى ميکنند!! همان
خوشبختانى که سالانه هزار هزار براى رهايى از زندگى پوک و فاقد مُحتواى
غربى خودکشى ميکنند و از شر «ماديت و
بى حیایی»
خلاص مى شوند. و همۀ اين مثالها بيانگر ماهیت
مادی و ماکیاولی و زندگی غیر اخلاقی غربى هستند. البته بديهى است که
در جوامع مختل شدۀ اسلامى هم (که تحت سلطۀ استبداد سرکوبگر و استعمار
غارتگر واقع شده و بى دينانِ غربگرا بر آنها حاکم شده اند) بى شرمى و بى
حيايى کم وجود ندارد؛ ولى باز به پاى بى شرمى و دريدگى غرب نمی رسند. قابل
ذکراست که حياء و شرم آن وجدان وهويتى است که انسانها را مهار و داراى
«موضع و انضباط» می سازد. و بى حياء و
بی شرم کسى است که بى وجدان، بى قيد و بند، و بى تربيت است؛ و فاقد فرهنگ و
اعراف و اخلاق شریف می باشد، و چنين کسى از
«هويت و شخصيت انسانى»
بى بهره مانده است، و ماکياوليتی که علناً و عملاً بر ممالک غربی حاکم شده
و فرهنگ و عرف غرب گشته است، مظهر بی شرمى و بى هويتى می باشد. و اگر
ماکياوليت را بتوان هويت و فرهنگی ناميد، اين هويت و فرهنگ
نامش «هويت و فرهنگ مادى»
است، که در آن ماده مطلق است و به هر شیوه ای و به هر وسيله اى می توان
آن را کسب کرد، و اين شیوه و این وسيله چه تن فروشى باشد، چه سلطه گری، چه
استعمارگرى، چه غارتگرى، چه رباخوارى، چه دزدى، چه ارتشاء و رشوه خوارى، چه
کار و کوشش و...... فرقى نمی کند! و بالاخره در آن
حلال و حرامى
وجود ندارد؛ و قانون جنگل به معنای واقعی خود در آن جامۀ عمل پوشیده است. و
نظام استبدادى و استعمارى حاکم بر جهان (که رهبرى آن را ماکياوليهاى
آمريکايى و اروپايى به عهده دارند) مظهر اين جنگل ضد بشرى و مُوَجد جنگ و
جنايت و تبعيضِ عالمگیر است.
لکن آنچه در مورد
لختیگرى و فحشاى جنسى لایق توجه است اینست که: لختیگرى و فحشاى جنسى
ميتواند شخصى و ناشى از تمايلات افراطى و غيرمعقول به هوسرانى؛ يا ناشى از
اهداف کاسبکارانه از طريق تن فروشى؛ و يا ممکن است محصول عُقدۀ
حقارت و
احساس پوکى باشد. در علت اولى، غرايض جنسى ارضاء می شوند؛ در علت دومى، پول
و مال کسب می شود؛ و در علت سومى (از طريق عرضۀ اندامهاى جنسى و جلب توجه
ديگران) حس پوکى و حقارت جبران می گردد؛ و همچنین از فشارهاى محيطِ فساد و
فحشاء (که در آن تبليغات وسيعى برا ى لختیگری صورت می گيرد) کاسته می شود.
و طبعا هر یک از آنها عواقب خاص خودش را دارد و در جای خود نیازمند بحث و
بررسی هستند. اما آنچه در این میدان نامأنوس و نا آشنا می نماید اینست که
لختیگرى و فحشاى جنسى ميتواند
«سياسى» باشد و براى
«اِغفال و اِنحطاط جوانان و تخريب اعراف و فرهنگ مِلل»
دامن زده شود. و لختیگری و فحشايى که امروزه از طرف غرب و اسلام ستيزان
در جوامع اسلامی
ترويج و تبليغ می شود، مثال بارز اين نوع لختیگرى و فحشاى جنسى بوده و دامى
است که براى
مسلمین
و نابودى اَعراف و سنن اسلامى نهاده شده است؛ و هدف نهايى
از این کار
«مقابله با فرهنگ و اخلاق اسلامى» و غربى
کردن جهان اسلام و استمرار تسلط و غارت استعماری است.
و آیۀ ۱۹ سورۀ نور در رابطه با این موضوع تاریخی و ریشه دار اینچنین
روشنگری کرده است:
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ
الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ:
«به تأکید آنهایی که دوست دارند و دنبال آنند که در بین مؤمنان فحشاء و
شهَوات عمومیت پیدا کند، به عذابی دردناک در دنیا و آخرت دچار خواهند شد».
و لکن
آنچه
بدتر
و عجیب تر میباشد اینست
که:
اين تبليغات و تلقينات و تحمیلات؛ با زور سلاحهاى غربى و
سرکوبگری
نظامهاى استبدادى همراه است. و اصلا فلسفۀ استبداد دست نشانده
اينست که
چون با
«تبليغات و ترويجِ آزاد و غير اجبارى»
کار
زیادی
نمی توان کرد؛ در نتیجه حضور استبداد دست نشانده ضرورى می گردد؛ و در
تمام بلاد و ممالک اسلامى (و زیر سلطه) اين وضعيت در جريان میباشد. البته
جريان فاسدسازى و گمراه سازى تنها در ترويج و تبليغ فحشاى جنسى خلاصه
نمیشود؛ بلکه همه چيز ملل اسلامى مورد هدف قرار گرفته است: لباس و پوشش،
خورد و خوراک، نوشيدنيها، وسايل آرايش و زينت، خط و ادبیات، اسماء و
اصطلاحات، تاريخ و ايام تعطيلى، نغمه و ترانه سرايى، ورزش، و ديگر ابعاد
فرهنگى و ثقافى مورد تهاجمِ استعمارگران واقع شده است. اما لختيگرى و فحشاى
جنسى (که خانوادهٴ اسلامى را به دنبال خود متلاشى می سازد) در اولویت
«استعمار فرهنگى»
قرار دارد. و در اينجــاست که تبليغات شوم و هتاکانۀ استعمارى عليه زنان و
مردان مسلمان «بخاطر لباس و پوشش مُحترم شان» قابل فهم ميشود. و امروزه
امواج خبرى استعمار، حجاب و پوشش را مظهر سرکوب شدگى! براى زنان تبليغ
ميکند؛ و وانمود می سازد که بى حجابى و لختیگری و عمومى گشتن
«مظهر آزادى و
ترقى!»
است؛ و تلاش
وسیع و
گسترده اى صورت داده
می
شود تا فاحشه گرى و تن فروشی
«امری عادى
و حقی فردی!»
تلقى گردد و حتى به فاحشه ها و تن فروشان کارت شغلی داده شود؛ و آنگاه مورد
احترام نیز! باشند. لکن با وجود همۀ اينها در ممالک و جوامع اسلامى (عليرغم
تبليغات استعمارى و بسيج شبکه هاى تبليغاتى مختلف براى ترويج فحشاء)
لختیگرى و عرضۀ اندامهاى جنسى تنها در زنانِ
رؤساى استبدادى و اقارب و عمال آنها خلاصه میشود؛ و البته آنها نیز اکثرا
بناچاری راه لختیگرى و عرضۀ اندامهای جنسی را در پيش می گيرند و پرچم فحشاء
را علم
می
کنند؛ تا با عدم مراعات آداب استبدادی - استعمارى، منافع و مصالح شان بخطر نیفتد؛
و در پی اثبات وابستگی به رؤسای کافرکیش بر می آیند؛ و بدین صورت آداب و
لباسهای آنها با مردم و اقشار مختلف آن متضاد و متفاوت می گردد (بگذریم از
اینکه در رابطه با بسیاری از افراد این تضاد و تفاوت تنها در
«ادارات و مراکز استبدادی»
خلاصه می گردد؛ و بعد از خروج از این اماکن همه چیز تغییر میکند و دوباره
مردمی میشود). و جالبتر از همۀ اینها اينکه حتى خود رؤساى استبدادی بنابر
وابستگى به استعمارگران و اکثرا تحت فشار آنها «لختیگری و فحشای جنسی» را
ترویج میکنند و کمتر بدان اعتقاد دارند.
نکتۀ مهمى که
باید روی آن تأکید و ترکیز نمود اينست که: استعمارگران مادى و دين ستيز، که
نوع انسان را حيوانی جنسى، عقده اى، اقتصادى، سلطه جو، حيله گر، اهل نزاع،
حريص و..... تبليغ ميکنند؛ و با همان تصور با او تعامل و برخورد می نمايند؛
لختيگرى و عُریان شدن زنان را
(مانند دیگر مفاسد فرهنگ و تمدنِ مادى غرب از جمله ميخوارگى، همجنس بازى،
تعمیم رابطۀ جنسى، زندگى منفرد و.....)
مظهر و نماد نوگرايى و مدرنيسم غربی تلقى ميکنند؛ و حتی میخواهند اين مظهر
و نماد را بر مسلمين و جوامع اسلامی نيز تحميل نمايد؟! و لو به زور سلاح و
سلطۀ نظامهاى دست نشانده اى که بر جهان اسلام تحمیل کرده اند. اما واقعيت و
تاريخ بشرى برخلاف اين تلقى و این تحمیلات غربى قضاوت ميکند؛ و تاريخ واقعى
بشر (که مورد تاييد همۀ اطراف است) شهادت میدهد و به تمام انسانهاى روى
زمين ميگويد که: بیشتر مظاهر و نمادهاى امروزۀ غربى، بسيار قديمى! و حتى
بعضا مربوط به مراحلی ميشوند که بشر هنوز وارد دورۀ رشد و دوران استقرار
نشده، و از لحاظ فرهنگ و تمدن بسيار اوليه و مُبتدى بحساب می آمد؛ و در
واقع این مظاهر و آداب! یادآور
«دوران ما قبل تمدن»
هستند. و خاصتا داستان لختى بشر در تاريخ، عمومی بودن رابطۀ جنسى زنان و
مردان، لواطی و همجنس بازى، عدم تشکيل خانواده و امثال اینها بیانگر دورهٴ
توحش و مترادف وحشی گری هستند. و اين نمادهای شر و فساد را
(که همیشه با انحطاط جوامع بشرى همانند چرک و مَرض شایع می گردند و حالا هم مُجددا
سربرآورده اند) به وضوح می توان در زمان
«حضرت لوط و عصر نبوت اسلامی»
مشاهده کرد. و بر این اساس، اکنون که همۀ مظاهر فساد و انحطاط در غرب مـادی
و الحـادی (که ناشى از طبيعت دورهٴ فترت و عدم حضور خط و راهى توحيدى و
الهى می باشد) تکرار شده اند، مُبلغان فرهنگ و تمدنِ فساد و انحطاط، بی
شرمانه آنها را مظــاهر نـوگرايى و تجـدد غربی! معــرفى می کنند؛ و می
خواهند «لختیگرى دوران توحش بشری» و «همجنس بازی دوران لوط» و «فاحشه گری
عرب جاهلى» و ميخوارگى آنها را بعنوان
«دستاوردهای نوین بشری!»
به خورد بشریت بدهند؛ کاری که به نظر موحدین آزادیخواه جا زدن و چسباندن آن
بسیار مشکل می باشد؛ چرا که سابقۀ این پدیده ها جزو تاريخ مسلم و ثبت شدهٴ
بشرى است و امکان پنهان سازی آنها وجود ندارد. مگر در سایۀ تــداوم سلطۀ
استعماری - استبدادی، که در آن حتی بدیهیات نیز گُم و گور هستند؛ و چشمان
انسان ها و مردمان استبداد زده و تحت سلطه بسیار کم نــور است! و من جمله
توان دیدن حقایق تاریخی را ندارد.
از مظاهر انحطاط بشر
که بگذریم (که حالا نمادهای فرهنگ و تمدن غرب شده اند)، اصلا خود ماديت و
مکاتب مادی و نفى نظام الهى و انکار خدايى بودن بشر و عدم اعتقــاد به روز
آخــرت، جزو قديمى ترين پدیده ها در میان بشریت است؛ و تاریخ نبُوات
توحیدی این حقیقت را به روشنی منعکس می سازند؛ کما اینکه اعراب جاهلىِ صدر
اسلام نیز صراحتا نبوّت توحیدیِ
حضرت محمد و روز قيامت و استمرار حيات بشرى بعد از مرگ را انکار کردند، و
بهمين سبب کافر قلمداد شدند. و آياتی در قرآن ذکر شده اند که این واقعیت را
به صورت بلیغ و رسایی بیان و طرز تفکر
اعراب صدر اسلام را اینچنین منعکس کرده اند:
بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ
هَٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ؛
أَإِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا ذَٰلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ (ق -
۲
و
۳):
«اعــراب
جاهلى تعجب کردند که بيدارگرى از ميانشان برخاسته است؛ و کفار گفتند که اين
امری عجيب و باور نکردنى است؛ آيا اگر مُرديم و خــاک شديم دوباره زنده
می شويم؟! چنين بازگشتى بسيار بعيــد و ناممکن استت».
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَىٰ وَ رَبِّي
لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا
عَمِلْتُمْ وَ
ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (تغابُن -
۷):
«کفار و مُنکِرین بر این گمان بودند که هیچوقت زنده نخواهند شد؛ ای پیامبر
بگو که بله قسم به خالقم دوباره زنده خواهید شد؛ وآنگاه از عواقب عملکردتان
مُطّلع خواهید گشت؛ و این کار بر الله بسیار آسان است».
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَ آبَاؤُنَا
أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ،
لَقَدْ وُعِدْنَا هَٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَٰذَا
إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (نمل -
۶۷
و
۶۸):
«کفار و مُنکِرین گفتند یعنی اگر خاک شدیم و پدرانمان هم که خاک شده اند؛
براستی دوباره از خاک خارج می شویم؟! البته قبلا هم از این وعده ها به ما و
پدرانمان داده بودند؛ این حرفها چیزی نیستند جز افسانه های پیشینیان».
وَأَقْسَمُوا
بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ بَلَىٰ
وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَ لَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
(نحل - ۳۸):
«کفار و مُنکرین با اصــرار تمــام قسم می خورند که الله مردگان را زنده
نخــواهد کرد؛ اما چنین نیست و این وعدۀ بر حق الله است؛ و لکن بیشتر مردم
علم و فهم آن را ندارند».
وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا
يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ
بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (جاثیه -
۲۴):
«کفار و مُنکِرین گفتند که چیزی
غیر از این حیات دنیوی وجود ندارد؛ می میریم و
زندگی می کنیم؛ و تنها دهر و زمان ما را از بین می برد؛ و اما آنها نسبت
بدین امور علم و آگاهی ندارند و تنها اهل ظن و گمان هستند».
این سؤالاتِ
انکاری و مواضع کافرکیشانه
(و نه سؤالات معقول و خواهان توضیحات)
در طول تاریخ همیشه وجود
داشته اند؛
و طبعا
حاصل خصومت و کینه توزی و
ناشی از مقابله با دین توحیدی
اسلام
در همۀ ادوار است و مُختص
مادیون غربی و مُقلدانشان در جهان اسلام نیست. البته در دورۀ بعثت رسولان
(و
همیشه) بشریت در مورد جهان غیب و حیات بعد از مرگ سؤالاتی داشته و
در پی توضیحات بوده است؛ کمااینکه امروزه هم هر کسی حق دارد در
رابطه با
این
موضوعات
سؤال داشته باشد و توضیحات
بخواهد؛ و طبعا رسولان هم جهت رفع سؤالات و
ارائۀ توضیحات مبعوث شده اند. و برای مثال آیات
۶۶
و
۶۷
سورۀ مریم در رفع چنین سؤالاتی و برای مُستدل کردن حیات بعد از مرگ نازل
شده و اینچنین روشنگری
میکنند: وَ يَقُولُ
الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا؟! أَوَلَا
يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ
شَيْئًا:
«و انسان میگوید آیا اگر
مُردم دوباره زنده می شوم؟! ای پیامبر در جواب
این سؤال بگو که آیا انسان به یاد نمی
آورد که قبل از دوباره زنده کردن ما او را خلق کرده ایم و انسان
آن دوران چیزی
نبود؟!».
اما عجبا!! حالا غرب آمده و ماديت و انکار خدا
و آخرت و نفى ماهيت خدايى بشر را مُدرنیت و نوگرايى! تبليغ و ترويج ميکند؛
بگذريم ازاينکه در مَنظر اسلام و اسلامیت، قِدمت زمانى
معيار فساد
و صلاح نيست،
بلکه معيار فساد و صلاح «ماهيت و محتواى يک امر و
يک عمل»
میباشد. و اين غرب و تمدن مادی و رؤساى
سرمایه پرست آن هستند
که کالاهاى
کهنه
و پوسیده را بعنوان کالاهاى جديد و زیر
عنوان «مُدرنيت و عصرگرایی»
به فروش می رسانند و به خورد بشریتِ
زیر سلطه
میدهند؟! لازم بذکر است که
دهریون همان ماده گرایان امروزی (ماتریالیست ها) هستند؛ و همانطور که در آیۀ
۲۴ سورۀ جاثیه دیده می
شود؛ اینها در صدر اسلام (و قبل از آن هم) وجود داشته
اند؛ کما اینکه بعدا نیز و خاصتا در زمانِ عباسیان (قرون دوم و سوم هجری)
همراه با فِرَق مختلفه در میان مسلمین ظاهر شدند و مایۀ بحث و مشاجرات
بسیاری گردیدند. و آنها نه تنها نبوت و آخرت را انکـار می کردند؛ بلکه الله
و خالقِ عالم را هم قبول نداشتند؛ و طبعا این داستان سر درازی دارد. البته بايد قبول کنيم که يکى از مُنحط ترین مظاهر فرهنگ و تمدن غرب در تاريخ بشر بی سابقه بوده و مُختصِ فرهنگ و تمدن مادی و پر فِسق و فساد آنست؛ و این مظهر همانا ازدواج زنان با یکدیگر! و همجنس بازى آنهاست؟! پدیدۀ عجیبی که حاصل فیمینیسم غربی (زن گرایی) و زندگی انفرادی آنها و عدم رغبت زنان و مردانشان به «زندگی مشترک و تشکیل خانواده» است. و چون دین و اخلاقی در میان آنها وجود ندارد؛ به دنبال این مشاکل اساسی، همجنس بازی زنان هم بوجود می آید (کما اینکه پدیدۀ لِواط و همجنس بازی مردانشان و ازدواج آنها با یکدیگر امری عادی و مشهور بحساب می آید)؛ و جالب اینکه همۀ این مفاسد ضد بشری را زیر عنوان حقوق بشر! مرتکب می شوند. و اما عدم سابقۀ همجنس بازی زنان در میان بشریت ناشى از اين واقعيت است که: اولا بشریت در طول تاريخ هيچ وقت به اين اندازه از ماهيت انسانى اش دور و خالى نشده است؛ ثانيا بشريت هميشه نيازمند توليد نسل بوده؛ و لکن غرب بجاى توليد نسل! کارگران بيچاره و آواره را از مِلل و مَمالک دیگر استخدام ميکند؛ همان کسانی که اکثرا از چنگ نظامهاى استبدادى و دست نشاندهٴ غربِ استعمارگر فرار میکنند؛ و وطن اين کارگران مَحل جنگ و غارت و سرکوبگرى استعمار و استبداد شده است. ثالثا همجنس بازى زنانۀ غرب (که با آلات مصنوعى و با سخيف ترين و غير بهداشتى ترين شيوه ها صورت می گيرد) فقط در سايۀ يک زندگى انفرادى و در جامعه ای که کسى به کسى ربط و پیوند ندارد ميسر می شود؛ پدیده ای که در گذشتۀ بشری وجود نداشته و حال در جوامع غربی متحقق شده است! و در آنجا کسی به کسی مربوط نیست. و حتی در آن جوامع کار بجایی کشیده که شخصیت انسانی و خوب و بدی انسانها رنگ و معنای خود را از دست داده و فن و صنعت و ماشینهای خودکار جای «انسان و انسانیت» را وسیعا اشغال کرده است؛ بنحوی که کار و اقتصاد ماشینی بر همۀ جوانب زندگی احاطه و تسلط پیدا کرده و داستان انسان و انسان بودن رو به افول نهاده است. این در سطح مردمی است؛ لکن مفاسد دُوَل سرمایه داری - استعماری (جهت انحصار و تراکم ثرَوات و مادیات) بیش از اینهاست؛ و گرگان بشرخوار سرمایه داری برای این امر و فساد و خونریزی در سطح جهان سلاحهای هسته ای ساخته اند؟! و بگذریم از جنایاتی که در قرون گذشته و در میدان استعمارگری و اشغالگری و غارتگری مرتکب شده اند؛ اکنون هم در تمام جوامع و خاصتا در جوامع اسلامی مرتکب مفاسد و جنایاتی میشوند که دنبالۀ عملکرد گذشتۀ آنها و از ماهیت فکر و فرهنگ بشرستیزانۀ آنها (که مبنی بر مادیت و تنازع بقاء و ماکیاولیت است) سرچشمه می گیرد. و البته در سایۀ فرهنگ انسان برانداز و مادی غرب بجایی رسیده و خواهیم رسید که هرگز نسل انسانها تصورش را نکرده بود و نيازى هم به آن نداشت؛ و در صورت تداوم تسلط فرهنگ غربی «برده داری نوین؛ فروش اعضای بدن؛ بازار مواد مخدر؛ تجارت جنسی، همجنس بازی و.....» شغلهای رایج آینده خواهند گشت؛ کما اینکه حالا هم این مفاسد در سطح جهان و در اروپا و غرب در حال گسترش و همانند تولیدات دیگرشان در مسیر انبوه شدن هستند. و در این رابطه این مطلب نیز بسیار خواندنی است: بردهداری؛ «پرسودترین تجارت تبهکاران در اروپا». و بالاخره ارتکاب این مفاسد نیز به مرور زمان و با جا افتادن بیشتر! میتواند جزو حقوق بشر! تلقی شود. بگذریم از اینکه همین حالا خودکشی و سقط جنین (و خاصتا سقطِ دختران!) پدیده ای عالمگیر و امری عادی گشته است؛ و در سایۀ سلطۀ استبداد و استعمار در جوامع اسلامی هم این مفاسد رشد کرده اند؟! و در اینجاست که مسلمین و جوامع اسلامی باید موضع بگیرند و چاره اندیشی کنند؛ و در سایۀ قوانین توحیدی مُجددا پیشتاز گردیده و با این مفاسد مبارزه نمایند. و با تمسک به دین تــوحید و اِعمال آیات قرآن، صفحۀ دیگری را نشانِ بشریت بدهند، تا بلکه دنیا و آخرت انسانها در «مسیری متفاوت» قرار گیرد.
خدايا بشريت را از اين بلاى انسان براندازِ مادى و استعمارى که دنيا را به ويرانه ای مبدل ساخته و نظام بردگى را بر جهان تحميل کرده است نجات بده. خدايا بشريت را در راه زوال استعمار و استبدادی که عامل هر فسادى و مانع رشد بشريت هستند و مُسبب جنگ و ويرانى در اين دنيا شده اند يارى برسان. خدايا بشریت را در راه بازگشت به هويت انسانى خویش، که در سايۀ پيام خالق و مَنهَج فِطری قرآن و راه توحيدى اسلام حاصل می شود کمک بفرما.
سازمان
مـوحدين آزادیخــواه ايـــران
|