بسم الله الرحمن الرحیم
جواب سؤالات خانم مینو دربارۀ احزاب و اسلام حقیقی و حقوق ادیان
با عرض سلام به خانم
مینو:
باید
عرض شود که آنچه در رابطه با احزاب افغانی گفته اید، تا حد زیادی صحیح است،
اما آنچه فراموش کرده اید، جنگ و جنایات و نوکر صفتی کمونیستها، قومی ها،
عوامل غربی در افغانستان و دیگر بلاد اسلامی است! ، انگار فقط مدعیان اسلام
بد عمل می کنند، یا انگار فقط بدکاری مدعیان اسلامیت بد می باشد!، و دیگران
هر چه از خیانت و نوکری و سرسپردگی انجام دهند باکی نیست!!، آخر اگر از
عملکرد و جنگ و جدال حزب اسلامی و جمعیت اسلامی صحبت میکنید، از کمونیستهای
خلق و پرچم، از جریانات به اصطلاح ملی مثل حزب رشید دوستم، از نوکران بی
اراده ای مثل ظاهر شاه و آخرین بردۀ غربی حامد کرزای نیز صحبتی بنمایید.
خواهر عزیز، مسئله
اسلام و ادعای اسلامیت نیست، مسئله «عقب ماندگی
اجتماعی» است، و طبعا هر چیزی از آن بیرون می تراود مثل خودش می
باشد. و حتی همین انتقادات شما خیلی از واقعیات را در یک جامعۀ بسیار سنتی
و تحت سلطه نادیده گرفته است. کدام اسلام و مسلمانی؟؟؟!!!
زمانی مفتی حزب اسلامی تحصیلات زنان را حرام اعلام کرده بود، در این
رابطه از حزب اسلامی سؤال شد که چنین کاری خلاف ادعاها و موازین اسلام و
حتی موازین خود حزب است، چرا باید چنین باشد؟! آنها جواب دادند که حزب توان
مقابله با او را ندارد و مجبور است در مقابلش سکوت اختیار نماید؟؟؟؟!!!!
الآن هم حامد کرزای در سایۀ تانک و طیارۀ آمریکی، بجای تحصیلات بانوان،
فاحشه گری را رواج می دهد، و کتب مدارس افغانی از آمریکا می آیند؟؟؟!!!
یعنی یا سنتی گری وخرافه پرستی، یا ابتذال و هرزگی، یا عقب ماندگی و فلاکت
اجتماعی، یا وابستگی و نوکر صفتی. آیا در این میان باید ناراحت شد و مثلا
از فرط یأس ساکت و تماشاچی گردید؟! یا اینکه نخیر باید واقعیات تلخ را به
رسمیت شناخت و راه نجات را «حکیمانه و پر صلابت»
عرضه نمود؟!
خواهر عزیز، این
مسئله که گفته اید: با توجه به اینکه مسلمین یک خدا و یک کتاب دارند، پس
این اینهمه فِرَق چه معنا پیدا میکند و چرا باید مسلمین اینقدر اختلاف
داشته باشند؟! بله سخن شما تا حدی صحیح است، اما
اولا این فرقه ها الحمد لله زیاد نیستند، و اگر هم زیاد بودند،
بیشترشان از بین رفته اند، و حالا مشکل فرقه ها بیشتر در شیعه و سنی خلاصه
میشود. ثانیا راه فهم خدا و قرآن حقیقتا
بر روی مسلمین بسته شده و مسلمین دسترسی به الله و کتاب منزلش و سنت مسلم
نبوی را ندارند و در نتیجه از دینشان بی خبر مانده اند و عملا نیز
نمیتوانند دینداری کنند، و طبعا بزرگترین سدهای فهم اسلام و اسلامیت و
دینداری توحیدی، یکی استبداد سیاسی است،
که در حکومتهای استبدادی تجلی پیدا کرده است، و
دیگری استبداد فرهنگی است، که در خرافات و آخوندیگری و فرقه گری
انعکاس یافته است. و بدین صورت مسلمین به درۀ رکود و انحطاط سقوط کرده اند.
البته موحدین آزادیخواه که عَلَم
اسلام اجتهادی و اسلام توحید و آزادی را
بر افراشته اند، در پی آن هستند که این اوضاع را تغییر دهند و میخواهند
تفاوت و اختلاف آراء و نظرات مسلمین را امری بدیهی جلوه دهند و آن را به
رسمیت بشناسند، تا از اسارت فرقه های قرونی بیرون آیند. و مشخصا موحدین
آزادیخواه سعی میکنند که مسلمین نظرات و آرای متفاوت و مختلف یکدیگر را
تحمل نمایند و تن به آزادی و کثرتگرایی و انتخابات بدهند. به امید موفقیت.
در این رابطه میتوانید تبیین:
عبور از شيعه گرى و سنى گرى و وصول به اسلام اجتهادى
را ملاحظه نمایید.
خواهر عزیز، ما نمی دانیم که شما چه روش و منهجی دارید، اما اگر ما
دیگران را نا صادق میدانیم، بجای یأس، باید خود به میدان آییم و صادقانه
راه درست را نشان دهیم و مخلصانه خدمت نماییم،
این سنت تاریخ است، و با کاسه و کوزه شکستن توی سر دیگران کاری حل
نمی شود. آیا غیر از اینست که با مقصر تلقی کردن دیگری مشکلی حل نمی شود؟!
آری، منتقدین همیشه باید جایگزینی داشته باشند و راه و روش جدیدی را ارائه
دهند، و گرنه انتقادها و گلایه هاشان میشود درد دل! و دردی را دوا نمی کند،
و همچنین نقد بدون راه حل، ناشی از بیچارگی و عدم تشخیص درمان می باشد.
بالاخره باید راهگشایی کرد و از این وضع بیرون آمد و برای تغییر باید صحنه
داری نمود. در ایران دیدیم که مردم چگونه
نظام استبدادی پهلوی را بیرون انداختند، اما متأسفانه بجایش نظام استبدادی
ولایت مطلقه قرار گرفت، و خوب مردم کار آزادیخواهی را به جدی پیگیری
نکردند، و حالا ممکن است درماندگانی وجود داشته باشند که آرزوی دوران سیاه
پهلوی را بنمایند؟! این ناشی از بی ارادگی و عدم درک اوضاع و شخصیگری مفرط
و عدم توجه به تغییرات گریز ناپذیر است. بالاخره
باید کار را به نتیجه رساند. وضع افغانستان نیز چنین است: از پادشاهی
وابسته به نظام کمونیستی، از نظام کمونیستی به نظام احزاب جهادی و بعد به
نظام سنتی طالبان، و از نظام سنتی طالبان به نظام فسادگستر غربی و..... و
در این میان نیز حقیقتا بیشتر تحصیل کردگان تماشاچی بوده اند، و حتی
بیشترشان از همۀ این نظامهای استبدادی امرار معاش کرده اند!! ، بدون اینکه
خَمی به ابرو بیاورند. بالاخره تحصیلات و خواندن هم خود یک
«کسابت» شده است. مردمان سنتی و بیچاره
نیز واقعا کار مؤثری نمی توانند انجام دهند.
اما در مورد اینکه کدامیک حقیقت را میگویند و اسلام حقیقی چیست؟ در این رابطه
باید به همت خودتان و تلاش خودتان متوسل شوید و از این راه به نتیجه برسید.
و فردی مثل شما که تحصیلات دارید و باید جوان باشید، اگر راه و منهج جدیدی
را نیز ارائه ندهید، لا اقل باید آنقدر زحمت بکشید که راهها و مناهج موجود
را شناسایی کنید، در غیر این صورت راه درست یافت نمی شود، و بدنبالش
سرگردانی ایجاد میشود. مثلا ما از شما میخواهیم که افکار و عقاید اجتهادی
سماء و مـواضع سیاسی آن را مطالعه نمایید، و خاصتا افکـار و عقــاید سمـاء
را نسبت به زنان پی گیری نمایید. بالاخره شما یا باید از طـریق
اعتماد و شناخت نزدیک» به جایی برسید، و یا از طریق
«تحقیق و مطالعه»، و گر نه نمی توانید به
نتیجه ای برسید. همچنین قضیۀ این همه دسته و گروه بحث زیاد می خواهد: ما
نمیگوییم که شخصی گری و منفعت طلبی مطرح نیست، بله مطرح است،
اما در دورۀ انتقال، و در وضع استبدادی،
با توجه به اینکه هر کسی در محدوده ای فعالیت می کند، گروه و دستجات زیادی
بوجود می آیند، اما اگر آزادی وجود داشته باشد، خیلی از این گروهها و
دستجات، یا در هم ادغام می شوند، یا بسیاری از آنها مضمحل و از بین می
روند. اصل اینست که نیروها و جریانات «صالح و
لایق» شناسایی شوند. ما خوب می دانیم که هم در افغانستان و هم در
ایران و هم در ترکیه نیروهای صالح و لایق وجود دارند، اما باید آنها را
دنبال کرد و یافت. مثلا سازمان موحدین آزادیخواه ایران، یکی از این حرکات
توحیدی و آزادخواهانه و نوین است که عرض اندام نموده و ان شاء الله با
الحاق اهل توحید و آزادی بدان در کارش موفق خواهد شد.
موضع سماء نسبت به ادیان:
خواهر عزیز، مسلمین حقوقشان کلا
پایمال شده است، اما شما به فکر ادیان دیگر افتاده اید!!، و تازه میخواهید
بگویید که فرقی بین آنها و اسلام وجود ندارد؟؟!! لکن ما به عرض شما می
رسانیم که بین اسلام و ادیان دیگر تفاوت اساسی و بنیادین وجود دارد، تا
جایی که اسلام برای آیندۀ بشریت است، اما از ادیان دیگر جز اسم و رسوماتی
افسانه ای و پیروانی بی موضع چه چیزی باقی مانده است؟! آیا خودشان هم به
کتابهای دینی شان اعتقادی دارند؟! ما میگوییم نخیر! و بیشتر بعنوان سنبل
های تاریخی به آنها نگاه میکنند. اما با وجود این، موحدین آزادیخواه نه
تنها آنها را پایمال نمیکنند، بلکه به آنها احترام میگذارند و خواستار حقوق
پیروانشان هستند. ما موحدین آزادیخواه به آزادی دینی و آزادی ادیان اعتقاد
داریم و این جزو عقیدۀ توحیدی ماست، و اصلا کسی که معتقد به آزادی ادیان
نیست، حق داریم که از مسلمان بودنش مشکوک بشویم. البته موحدین آزادیخـواه
حتی خواستار اتحـاد با مکاتب توحیدی هستند. به اصل نهم از فصل پایه های
فکری و عقیدتی در مرامنامۀ سماء توجه نمایید:
اصل نهم:
«سماء معتقد
به اتحاد مکاتب توحيدى و هماهنگى آنها در جهت مقابله با شرک و استبداد و
ماديت است
)۴١(، همچنين سماء معتقد به رشد و
گسترش ادبيات
توحيدى، رشد و گسترش مضامين توحيدى، فراگير شدن دين توحيد در طى زمان، و
توان پاسخگويى آن به مشکلات و نيازهاى بشريت است. و جاودانگى وحى تشريعى،
کشف قوانين وحى تکوينى، تکامل و توسعهٴ عقـل بشرى
)جلوه هاى
توحيدى(، متکاى اين
عقيدهٴ راهگشا و کارساز هستند».
ما نمی
دانیم از کجا و از روی چه مطلبی چنین تصوری برایتان ایجاد شده است؟!
امیدواریم این توضیحات روشنگر باشند. موفق و پر نشاط باشید.
سازمان
موحدین آزادیخواه ایران
|