بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ
الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
مبارزۀ
انبیای الهی با تبعیّتِ آباء و اجدادی
اسلام دین عقل و علم و اخلاق
است و دین قوانین و احکامی است که روی حقایق طبیعی و تواناییهای بشری بنا
شده اند. چنین دینی بنابر ماهیت خودش در تضاد با
«تبعیت کور و جاهلانه و زورکی» و مشخصا
تبعیت غیر انتخابی و سُنت گرایانۀ آباء و اجدادی است، زیرا تمسُّک به عقاید
و اعراف گذشته و آباء و اجدادی (بخاطر غیر انتخابی بودنشان و تعامل
ناآگاهانه با آنها) بسیار مضر و خطرناک و ضد تکاملی می باشد (کمااینکه
تبعیت از غرایز انحرافی و اعراف مطلقه و حاکمیت استبدادی همینطور است).
البته این بدین معنا نیست که ما فکر کنیم سُنن ماضیه و تبعیت آباء و اجدادی
همیشه در تضاد با عقلانیت و تعامل علمی و اخلاقی قرار می گیرند، خیر، بلکه
موضوع اصلی اینست که آنچه سپری شده (و در ادوار پیشین واقع شده است) باید
از صافی «عقل و علم و اخلاق» بگذرد؛ تا
انتخاب و تداوم آن امکان پذیر گردد. و طبعا با آشنایی مختصری با قرآن و
آیات آن، و مشخصا آیاتی که در رابطه با محیط زدگی و تقلید از محیط اجتماعی
نازل شده اند، این امر بسیار خودنمایی می کند که «تبعیّت آباء و اجدادی» و
پیرویِ بلا اراده و ناآگاهانه از آداب و رسوم آنها یکی از بزرگترین موانع
تدیُّن توحیدی و یک عقبۀ اساسی در مسیر حرکت انبیاء و تحقق اهداف وحیانی
بوده است، تا جایی که این موضوعِ بر دوام و تعیین کننده، عامل اصلیِ کفر و
انکار بشر نسبت به رسالات و نُبُوَّات توحیدی در همۀ ادوار بحساب می آید:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا
تُرَابًا وَ آبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ، لَقَدْ وُعِدْنَا هَٰذَا
نَحْنُ وَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ
الْأَوَّلِينَ (نمل -
۶۷
و
۶۸):
«کفار و مُنکِرین
اعلام داشتند که آیا اگر ما خاک شدیم، و پدرانمان هم که خاک شده اند؛
براستی دوباره از خاک {و حالت مرگ} بیرون می آییم؟! البته قبلا هم از این
وعده ها را به ما و پدرانمان داده بودند؛ لکن این حرفها {وعده های تکراری}
چیزی جز افسانه های پیشینیان نیستند». بدیهی است که مسئلۀ تبعیت آباء و اجدادی و
تقلید از اَعراف نامعقول و ناصواب آنها در تصور و ظنیّات جوامع رشد نیافته
محصور نمی شود، بلکه موضوعی است وسیع و ذو الابعاد؛ و حتی آداب و عادات
آنها را فرا می گیرد؛ و این حقیقت به وضوح در آیات قرآن بیان شده است:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ
اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ
لَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ (بقره –
۱۷۰):
«هنگامی
که {مردم آباء و اجدادی} به تبعیت از ما اَنزَل اللّه دعوت شدند، گفتند ما
از چیزی تبعیت می کنیم که آباء و اجدادمان به آن اُلفَت و عادت کرده اند؛
{و رسولان نیز به آنها گفتند}: حتی اگر آباء و اجدادشان نفهم و گمراه
باشند؟!».
با دقت در آیات ذکر شده (و آیات مشابه آنها) بوضوح در می یابیم که
تبعیت آباء و اجدادی و اُلفت و ترکیب شدن با
فرهنگ آنها مستمرا نقش اساسی در تکذیب و انکار انبیاء بازی کرده است، و بدین خاطر تمام انبیای
توحیدی با این نوع روابط و این فرهنگ باطل و مُنکرانه (که مُدام تکیه گاه
مشرکین و اهل کفر و انکار و دشمنان رشد و ترقی بوده است) بی وقفه در مبارزه
بوده اند، زیرا تنها با عبور از این مِنصّۀ پُر تبعیض و خون پرستانه (و
نافی روابط توحیدی و استحقاقی) جامعۀ توحیدی بوجود می آید. البته باید
دانست که تبعیت آباء و اجدادی و پیروی از اعراف سپری شده در کلیت خودش از
اتکاء و وابستگیِ عقیدتی و فرهنگی و اخلاقی به ادوار ماضیه و عدم تفکر و
اندیشۀ جدید و ابتکاری نشأت می گیرد. و به عبارت دیگر، این پدیدۀ ریشه دار
و تداوم یافته، بیانگر عدم فعالیت فکری و فرهنگی و تربیتی بین نسلهای جدید
و خالی بودن اَخلاف و نسلهای بشری از امور جدید و راهگشا و اتکاء بر تقليد
و پیروی ناآگانه می باشد. و به تأکید تا زمانی که
«تعامل متناسب و توحیدی و برخاسته از اراده و
انتخاب بشری»
نسبت به تبعیّت کور آبایی و عادات مُنکَر اجدادی صورت نگیرد (و این صدّ فی سبیل
اللّه بصورت معقول و توحیدی حل و فصل نشود) دینداری برخاسته از نُبُوَّت
وحیانی تحقق نخواهد پذیرفت، و روابط توحیدی و دوستی و دشمنیِ مبنی بر آن
(که روی حق و عدالت و تقوی و انضباط دینی) اُستوار است جامۀ عمل نخواهد
پوشید. و تاریخ تحولات بشری نیز نشان می دهد که ضعف و قوّت این مانع و عقبه
در همواری و ناهمواری مسیر آزادی و عدالت و برادری نقش اساسی بازی کرده
است. و همین است که تا جوامع بشری سنتی تر باشند و روابط خونی و تبعیّت
آبایی و اَعراف اجدادی در میان شان غلیظ تر باشد، دایرۀ اراده و انتخاب شان
تنگتر و تغییر و تحول شان سخت تر خواهد شد، بنحوی که به هر چیزی و به هر خس
و خاشاکی چنگ خواهند زد و پناه خواهند برد تا مسیر آباء و اجدادی را حفظ و
در محدودۀ سُنن ناصواب و بیجای آنها باقی بمانند؛ و در این راستا و برای
توجیه فسق و فساد خویش حتی اللّه و خالق یکتا را متهم می سازند:
وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا
وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ
أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (اَعراف –
۲۸):
«هنگامی که مرتکب فساد و فحشایی گشتند {جهت توجیه مفاسدشان!} گفتند
آباء و اجدادمان را چنین یافته ایم و اینطور می کردند؛ و خالق یکتا نیز ما
را بدان امر! کرده است. لکن {ای رسول} به آنها بگو خالق یکتا به فسادکاری و
فاحشه گری امر نمی کند؛ آیا چیزهایی را به او نسبت می دهید که دربارۀ آن {و
حقیقت افتراها} چیزی نمی دانید؟!».
بدین ترتیب، وقتی که نسل بشر از محدودۀ «علم و
عقل و اخلاق» خارج گردید کارش بجای باریکی می کشد؛ و با حیواناتی که
می شناسیم نزدیکی زیادی پیدا می کند؛ زیرا مانند آنها بیشتر اهل زور
و ناچاری می شود و از روی اِکراه و اجبار تن به کارها و امور مختلفه می
دهد، کمااینکه تاریخا اکثر بنی آدم چنین وضعیتی داشته است. البته حالا هم
داستانش روی همان منوال و مسیر است؛ و حاکمیت و سیطرۀ نیروهای استبدادی -
استعماری و جریانات و گرایشات سنتی و آباء و اجدادی چنین حقیقتی را اثبات
نموده اند. و بدیهی است که فرق بشر با حیوانات و روابط جنگلی در وجود علم و
عقل و اخلاق می باشد، و ضعف و زوال آنها چیزی به نام «انسان و انسانیت» و
خاصتا دین و اخلاق باقی نمی گذارد، و آیۀ ۱۷۹ سورۀ اعراف نیز همین حقیقت را
بیان می دارد، وقتی که می فرماید:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ
كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا
وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَايَسْمَعُونَ
بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ
الْغَافِلُونَ:
«به تحقيق ما
بسيارى از جِنّ و اِنس را (ذى شعورهاى ناشناخته و ذى شعورهاى شناخته شده -
انسان)
برای جهنَّم در نظر گرفته ایم!
چرا که آنها قلب (استعداد اخذ و دریافت) دارند، اما با آن چیزی را
درک و دريافت نمی کنند؛ داراى چشم و قوۀ بینایی هستند {و می توانند واقعيات و حقايق را
ببینند}، اما توانایی شناخت واقعيات و حقايق را از دست داده اند؛ صاحب گوش
و حس شنوایی هستند، اما چیزی را بدان نمی شنوند؛
پس آنها {در رابطه با احساس مسئوليت) مانند حیوانات گشته اند
و {با توجه به عواقب بيشترِ غفلت و اَللَّا مسئولی} گمراه تر و سرگردان تر
هستند {چون وسایل درک و شناخت را دارند اما آن را هدر داده و به خود خیانت
کرده اند}، و آنها همان غافلان و کسانی مادونِ مسئولیت هستند».
حال در رابطه با سرانجام و عواقب تبعیّت آباء و اجدادی (و دیگر وابستگی های
بشری) و همچنین نحوۀ تعامل توحیدی با این مصیبت ریشه دار و تاریخی (جهت
علاج و درمان آن) بحث را ادامه می دهیم و در سایۀ نصوص وحیانی و عناوین
متناسبه این موضوع را پیگیری می نماییم:
تبعیتِ اسارت بار و لجاجت ناشی از آن!
تبعیت آباء و اجدادی، روشی
اسارت بار و راکد کننده و مُشرکانه و جاهلانه است، و در تضاد کامل با
موازین و تعالیم توحیدی - وحیانی است، زیرا بجای تغییر و تحول و ترقی، بشریت را در سُنن ناقص و غلط
گذشتکان محصور می سازد، و با توجه
به
عدم دخالت عقلانیت و علم و آگاهیِ لازمه و عدم توجه
به
ارزشهای اخلاقی در تداوم آنها
«کور و متعصبانه» است، و در واقع کهنه پرستی بحساب می
آید. و خاصتا تداوم
سُنن آباء و اجدادی(با توجه به
عدم انتخاب
شان) سرنوشتی زورگویانه و استبدادی
پیدا می کنند و مایۀ سرکوب بشریت و سد راه تغییر و تحول و ترقی می گردند. و
طبعا اینها حقایقی است که تاریخا وجود داشته
و در زمانۀ ما نیز
استمرار پیدا کرده اند؛
بنحوی که اهل شرک و خرافات
همیشه
در
انکار رسالت رسولان
(و
فرار از تغییر و تحولات وَحیانی)
به سُنن آباء و اجدادی
متوَسِّل و چسبیده
و علیه آنها
موضع گرفته اند. و اینهم نص
آیات وحیانیِ قرآن در رابطه با مواضع
منکرین و جواب توحیدی بدین موضوع ریشه دار و تاریخی:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا
أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا
عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَ
لَا يَهْتَدُونَ (مائده -
۱۰۴):
«هرگاه
به اهل شرک و گمراهی گفته شد که بسوی آیات مُنزل و رسول مبعوث بیایید؛ جواب
دادند آنچه پدران ما روی آن بودند برای ما کافی است!
ولو
اگر آباء و اجدادشان اهل علم و هدایت نباشند؟!».
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ
نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ
يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ (لقمان -
۲۱):
«وقتی که به تبعیت و پیروی از ما اَنزَل اللّه دعوت شدند گفتند ما از
چیزی تبعیت می کنیم که نزد آباء و اجداد خود یافته ایم؛ حتی ولو شیطان آنها
را بسوی عذابی سخت و سنگین سوق دهد؟!».
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَٰذَا
إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ
وَقَالُوا مَا هَٰذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (سبأ -
۴۳):
«وقتی که آیات تبیین کننده و روشنگر ما قرائت گردید گفتند که این مرد
تنها هدفش آنست که شما را از عبادت و دنبال کردن آنچه پدران تان عبادت و
دنبال می کردند باز دارد؛ و گفتند آنچه می گوید افتراء و جعلیاتی بیش نیست
که خود ساخته و پرداخته است. و اهل کفر و انکار در مقابل وحی که برایشان
آمد اظهار داشتند که اینها سحر و جادوگری روشن و آشکاری است».
یعنی به شیوه ای خصمانه می گویند: علی ای حال ایمان نمی آوریم! و دست از
دیانت آباء و اجدادی بر نمی داریم؛ ولو دیانت بهتر و هدایت کننده تری با
خود بیاورید: قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ
قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ (زُخرُف - ٢٤):
«رسول بیدارگر {خطاب به آنها} گفت: حال اگر
همراه با چیزی بهتر و صحیح تر از آنچه
آباء و اجدادتان روی آن بودند بسوی شما بیایم چه می کنید؟ جواب
دادند که ما {در هر صورت} نسبت به پیامی که آورده ای منکر و کافر هستیم و
آن را نمی پذیریم». و صریحتر اینکه:
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا كَانَ
يَعْبُدُ آبَاؤُنَا (اَعراف -
۷۰):
«اهل کفر و انکار گفتند آیا برای ما آمده ای که تنها خالق یکتا را
عبادت و پیروی کنیم و از آنچه آباء و اجدادمان عبادت و پیروی کرده اند عبور
و گذر نماییم؟!».
و اینهم اتهام زنی نسبت به انبیاء:
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا
وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي
الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ (یونُس –
۷۸):
«گفتند
آیا برای ما آمده ای تا ما را از راه و طریقۀ آباء و اجدادی منحرف نمایی و
در سرزمین ما به سیادت و
حاکمیت برسید؟! و این در حالیست که ما به شما ایمانی نداریم».
و نهایتا چنین مردمان وابسته و ناتوان و شرک زده ای مستحق این وضعیت و این
سرنوشت شوم می گردند: قَالَ قَدْ وَقَعَ
عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي
أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ آبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ
بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ
(اَعراف -
۷۱): «رسول خدا گفت که مؤکدا شما دچار رِجس و پلیدی و مورد خشم و غضب خالق
تان واقع شده اید؛ چرا که شما در مورد چیزهایی با من مجادله و مناقشه می
کنید که ساخته و پرداخته خودتان و آباء و اجدادتان می باشد؛ در حالی که
دربارۀ این جعلیات دلیل و برهانی از طرف خالق یکتا نازل نشده است؛ بنابر این منتظر
{وضع شوم} باشید، و من نیز همزمان با شما منتظر می مانم».
اما آنچه نباید فراموش و
نادیده گرفته شود، موضوع دیانت هکذایی کسانی است که آباء و اجدادی هستند
(که جدیتی در کارشان نیست)؛ و در واقع روی آنها و دیانت شان! نمی توان حساب
کرد، و آشکارا بنابر «اِهمال و عدم مسئولیت» آباء و اجدادی شده اند. روی
اين اساس، قرآن حکیم خطاب به پیامبر اسلام متذکر می شود که: پس در رابطه با
کُفر و انکار اینها زیاد نگران نباش! زیرا چنین مردمانی مثل آباء و اجداد
خود هستند و از روی وابستگی و فقدانِ «جدیّت و محکم کاری» دچار این وضعیت
شده و گرفتار «شرک خرافات» و «تفرق و تنازع» و «فقر و تنگ دستی» گشته اند: فَلَا تَكُ فِي
مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَٰؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا
يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ
غَيْرَ مَنقُوصٍ (هود - ۱۰۹): «پس ای
رسول، نسبت به ماهیتِ عبادت و بندگی اینها شکّ و شُبهه ای به خود راه مده؛
زیرا عبادت و بندگی شان همانند آباء و اجدادِ ماقبل شان است؛ و ما جواب شان
را به تمامی و بدون نقص {بنابر لجاجت و خیره سری} به آنها می دهیم».
و خوب تاریخا نیز
اوضاع بهمین صورت بوده و بنابر سیطرۀ اعراف مُندرِسه و زورگویی حُکام سلطه
گر و مبتلا شدن مردم به وضع انحطاطی (و به تبع آن بی ارادگی و بردگی) انکار
و خیره سری هم بروز کرده است: فَقَالَ
الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ
مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ
لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي آبَائِنَا
الْأَوَّلِينَ (مؤمنون - ۲۴): «بعد
رؤسای کافر و منکر از قوم نوح گفتند که این {نوح} چیزی نیست جز بشری مثل
شما که می خواهد بر شما مسلط شود؛ و اگر اللّه {چیزی} میخواست ملائکه ای
برای ما می فرستاد؛ و ما از پدران قبلی خود چنین چیزهایی را نشنیده ایم».
یا اینکه:
قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا
عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (ابراهیم
- ۱۰):
«گفتند شما جز بشری همانند ما نیستید؛ که می خواهید ما را از عبودیت
و دینداری آباء و اجدادی بازدارید، پس برای کارتان دلیل روشنی {معجزه!}
بیاورید».
همچنین:
قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا
أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِي
شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
(هود - ۶۲):
«اهل شرك و كفر گفتند ای صالح {رسول} شما در
میان ما جای امید بودی قبل از این ادعاها {ترک دیانت اجدادی}؛ حال آیا شما
ما را از عبودیتی که آباء و اجداد ما داشتند نهی می کنی؛ و به تأکید ما از
آنچه ما را بدان دعوت می کنی بسیار مشکوک هستیم و جای ریب و نگرانی است».
و اما جواب شرك برانداز و توحیدی در نفی همۀ
اجدادپرستیهای مشرکانه و زورگویانه و بردگی آفرین (همیشه و در ادوار
مختلفه) اینطور بوده است:
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ
سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ آبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن
سُلْطَانٍ، إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَ
لَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَىٰ (نجم - ۲۳):
«آنهایی که غیر
از اللّه و معبود یکتا عبادت و اطاعت می کنید؛ اَسماء بی مُسمّی و بی
معنایی بيش نيستند که شما و پدرانتان جعل کرده اید؛ و در این رابطه دلیل و
برهانی از طرف خالق يكتا نازل نشده است. آنها غیر از ظن و گمان و آنچه هوای
نفس اقتضاء نماید از چیزی
تبعیت نمی کنند؛
و این در حالیست که از طرف خالق شان راه هدایت به آنها ابلاغ شده است».
البته جواب صریحتر منکرین آبایی و اموالی (برای
زمانها و مکانهای مختلفه) آیۀ ۲۴ سورۀ توبه است؛ که اتمام حجت را بر همۀ
اطراف تمام می کند: قُلْ إِن
كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ
وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ
كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ
وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ
اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه -
۲۴): «ای رسول {به مدعیان بلا عملِ
ایمان و اسلام} بگو که اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و عشیره تان
و همچنین اموالی که کسب کرده اید و تجارتی که از کساد و بی رونقی آن می
ترسید و مساکن و خانه هایی که محل رضایت تان هستند، نزد شما محبوبتر و دوست
داشتنی از اللّه و رسول و تلاش جانانه در راه او هستند، پس منتظر باشید تا
امر و تقدير الهی فرا برسد، و {بدانید که} خالق یکتا اهل فسق و انحراف را
{بنابر ماهیت غلط شان} هدایت و سر خط نمی آورد». و سند هدایت
ناپذیریِ فاسقان وابسته به وضع انحطاطی و آباء و اجدادی و همچنین اهل غرایز
و ظنیّات و اکاذیب، خُزعبَلات و مُهملاتی است که (بجای اعتراف به حق و
حقیقت و ابراز تواضع در برابر منطق توحیدی!) دست بردار آن نمی شوند:
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا
آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ
قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ
فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ
إِلَّا تَخْرُصُونَ (اَنعام –
۱۴۸):
«اهل شرک و خرافات بلا درنگ می گویند اگر اللّه و خالق یکتا می
خواست ما و پدرانمان مشرک نمی شدیم! و از چیزی محروم نمی گشتیم؛ البته اهل
تکذیبِ قبل از اینها {در اُمم سابقه} نیز چنین می گفتند؛
تا اینکه گرفتار
شدت و عذاب ما گشتند. حال به آنها بگو که آیا علم و دانشی نزدتان یافت می
شود تا آن را به ما نشان دهید؟! بلی، شما جز از ظنّ و گمان تبعیت نمی کنید
و شما دروغگویانی بیش نیستید».
دعوت به رهایی از تبعیّتِ
آباء و اجدادی
حال باید دید که چارۀ این مشکل تاریخی چیست و
علاج توحیدی برای رهایی و نجات از تبعیت آباء و اجدادی چگونه است. بدیهی
است که در این رابطه آیات قرآن بسیار مفصل و مُبیَّن هستند، زیرا تمام
انبیای توحیدی (در ادوار مختلفه) با این مصیبت فراگیر و دوام دار دست و
پنجه نرم کرده اند، و لکن مجموعۀ آیات و عناوین زیر حقیقت این موضوع را
روشنتر می سازند -
نقد وضع شرک آمیز و پُر مصیبت:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ، إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ
مَا تَعْبُدُونَ، قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ،
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ، أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ
يَضُرُّونَ، قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ
(شُعَراء – ۶۹ تا ۷۴):
«برایشان داستان ابراهیم را بیان کن {ای رسول}، هنگامی که خطاب به
پدر و قومش گفت: چه چیزی را می پرستید؟ گفتند بتها را می پرستیم و به این
روش مُتمَّسک و پایبند هستیم! بعدا ابراهیم وقتی خطاب به آنها گفت: آیا
وقتی که این بتها را به کمک می طلبید صدای شما را می شنوند؟ یا اینکه نفع و
ضرری را متوجه شما می سازند؟! آنها جواب دادند که ما پدران خود را اینچنین
یافته ایم و آنها چنین می کردند!».
و اينجاست كه خالق يكتا رسولانش را مبعوث نموده
تا مسير وابسته گرايانه و آباء و اجدادی و ضد تکاملی را نقد و رفض نماید و
بشریت را به راه و روش توحیدی و انتخابی دعوت کند، راه و روشی که روی علم و
آگاهی بناء شده و منشاء آن خالق ارض و آسمانهاست -
دعوت توحیدی و هدایت آفرین:
قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُّبِينٌ، يَهْدِي
بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَ يُخْرِجُهُم
مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَىٰ
صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (مائده - ١٥ و ١٦):
«به تأکید از جانب اللّه نور و کتابی مُبین و روشنگر برایتان آمده
است، که بوسیلۀ آن اللّه و معبود یکتا هدایت می کند هر کسی را که رِضوان و
ارادۀ الهی و راههای سالم و صحیح را تبعیت و دنبال نماید، و بر این اساس {و
بنابر ارادۀ خودش} آنها را از دنیای جهالت و بی اخلاقی و خرافه گری بیرون
آورده و به مرحلۀ نور {علم و عقل و اخلاق} می رساند، و آنها را وارد راه
راست {توحید} می نماید». لکن بنابر تقدیر الهی و اقتضای ماهیت و اوضاع
بشری، لبیک گفتن به ندای وحی و خروج از ظُلُمات و تاریکیها بهمین سادگی
حاصل نمی شود و بشریت طریق هدایت توحیدی را در پیش نمی گیرد. و اینجاست که
نسل بشری تاریخا در میانۀ هدایت و ضلالت واقع شده است؛ و کماکان این وضعیت
ادامه دارد -
انقسام بشریت بین هدایت و ضلالت:
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ
وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُم مَّنْ
حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ (نَحل -
۳۶):
«و به تحقیق ما
در میان هر امتی رسولی را مبعوث کردیم، مبنی بر اینکه: اللّه و معبود یکتا
را عبادت و اطاعت کرده و از هر چه طاغوت و طغیانگری است اجتناب نمایند، و
در این راستا بعضی از مردمان مسیر هدایت و دینداریِ توحیدی در پیش گرفته و
بعضی دیگر دچار ضلالت و کُفران شدند». و در راستای این دعوت و تعلیمات مبین، رسالات
وحیانی تأکید ورزیده اند که انتخاب و گرَویدن به تدیُّن توحیدی (که ناشی از
استقلال و تصمیم فردی و حاصل تشخیص و توانایی است) به نفع بشریت بوده، و
خلاف آن و وابسته شدن به سُنن آباء و اجدادی (که به مثابۀ وابستگی فردی و
عدم تشخیص و توانایی علمی و عقلانی است) به ضرر آنهاست -
هدایت
الهی و آزادی و استقلال بشری:
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا
يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا
أَنَا عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ (یونس - ۱۰۸):
«ای رسول اسلام به مردم بگو که همانا برای شما از طرف خالقِ یکتا حق و
حقیقت نازل شده است؛ و حال {بدانید} هر کسی از شما که هدایت و ایماندار
گردد، برای خودش هدایت و ایماندار شده است؛ و هر کسی گمراه و کافر شود،
مسئولیت آن به گردن خودش می باشد، و بگو {ای رسول} که من وکیل و مسئول
انتخاب شما نمی باشم». و جهت روشنگری و اتخاذ مسیر هدایتِ توحیدی انسانهای عاقل و
آزادمنش بدین شیوه مورد خطاب معبود یکتا قرار گرفته اند:
فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ
يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ
هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (سورۀ زُمَر -
آیاتِ ۱۷ و ۱۸): «بشارت باد بر کسانی که سخن شنو {آزادمنش} هستند و از بهترین سخنان
تبعیت و پیروی می کنند، آنها همان کسانی هستند که اللّه هدایت شان کرده و
آنها همان عُقلا و خردمندان می باشند». و به تبع این روش توحیدی، انبیاء موظف شده اند
که بنی آدم را در میدان دعوت اینطور مورد خطاب قرار دهند -
دعوت توحیدی و منهج بصیرت و بینایی:
قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا
وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ
(یوسف –
۱۰۸): «بگو این راه و روش من است، که بر اساس بصیرت و بینایی بسوی اللّه و
تدیُّن توحیدی دعوت می کنم، یعنی من و پیروانم، و خالق یکتا پاک و مُنَزّه
از تصورات جاهلان است، و من از مشرکین {تابع غیر اللّه} نیستم».
و مشخصا اهل کتاب و پیروان مکاتب سپری شدۀ
توحیدی چنین مورد خطاب قرار گرفته اند -
دعوت به انتخاب آزاد و مستقلانه: قُلْ يَا أَهْلَ
الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ
أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَ لَا
يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ (آل عمران - ۶۴): «ای رسولِ
{توحید و آزادی}، به اهل كتاب و منسوبان مکاتب توحيدى اعلام کن که بياييد
بسوى عقيدۀ توحيد و یکتاپرستی، که بين ما و شما مشترک است، و آن اينکه جز
اللّه و معبود یکتا را عبادت و اطاعت نکنيم و شريکى براى ایشان {در نظام
خلقت و اطاعت و عبوديت و صفات بلاحدود} قائل نشويم، و بعضى از ما ارباب و
آقاى بعضى ديگر نشوند». و جهت تحقق این وضعیت توحیدی - وحیانی چاره ای جز زوال معبودهای
باطله وجود ندارد، که حاصل وابستگی و عدم تعقل در سُنن آباء و اجدادی
هستند:
مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا
أَنْتُمْ وَ آبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ (يوسف
- ۴۰): «آنهایی که غیر
از
خالق یکتا
عبادت و اطاعت
می کنید؛ اسمهای بی مُسمّی و بی معنایی هستند که شما و پدرانتان جعل کرده
اید؛ و در رابطه
با آنها
دلیل و برهانی
از طرف معبود یکتا نازل نشده است».
و از همین روست که قرآن می فرماید -
انتخاب نهایی:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا
تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ (بقره - ۱۳۲):
«همانا که اللّه و خالق یکتا براى شما دین اسلام را برگزيده است، پس
مَمیرید مگر اینکه مسلمان باشید».
بنیانهای
ازلی و ابدیِ تدیُّن توحیدی
و اما خارج از دعوت به رهایی
از
«تبعیت آباء و اجدادی»، اصول و بنیانهایی در قرآن بیان شده
است
که بسیار شامل
و فراگیر هستند، و موازین توحیدی را هم نسبت به امور متعالی و حقیقت تدیُّن
توحیدی و هم در رابطه با امور اسارت بار و راکد کننده ای که عامل شرک و چند
خدایی می شوند تبیین و مشخص می نمایند، اصول و بنیانهایی که در آیات قرآن
مفصلا انعکاس پیدا کرده و بدین شیوه روشنگری کرده اند:
بنیان آزاد دین
و استحکام تدیُّن:
لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن
يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
(بقره - ۲۵۶): «در
قبول و پذیرش دین اسلام اکراه و اجباری در کار نیست، و قطعا راه رشدِ توحید
از انحراف و گمراهی جُدا و متمایز شده است، و به تبع آن، هر کسی به شرک و
کفر پشت نماید و به اللّه و توحید ایمان بیاورد، همانا به خط و دستگیرۀ
مستحکمی چنگ زده که شکست و گسستی برایش متصور نیست، و اللّه بسیار شنوا و
داناست».
إِنَّ
هَٰذَا
الْقُرْآنَ
يَهْدِي
لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ
الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا (اِسراء -
۹): «همانا که این قرآن به پایدارترین چیزها دعوت و هدایت می کند و به
مؤمنان بشارت میدهد، همان کسانی که دارای عملکرد صالح و توحیدی هستند و آنها از اجر و
پاداش بزرگی بهره مند می
شوند».
اعلام عدالت عام و
فراگیر توحیدی:
يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ
وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ
الْوَالِدَيْنِ
وَ الأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ
غَنِيّاً أَوْ فَقَيراً
فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا
فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ
تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
(نساء - ١٣۵): «اى کسانی که به دين توحيدى اسلام ايمان آورده ايد، برپا دارنده و
حافظان عدالت (حق) باشيد و نمونه های عینی براى عدالت توحيدى (حقوق
توحیدی)، چه در رابطه با نفس خودتان، چه در رابطه با پدر و مادرتان، چه در
رابطه با خويشان و نزديکان تان، چه در رابطه با اغنياء و صاحبان مال و
ثروت، و چه در رابطه با فقراء و کسانی که دچار نقص مال و ثروت گشته اند،
زیرا خالق یکتا به نسبت آنها در اولویت است، پس تابع
هوای نفس نشوید، که
مایۀ انحراف تان می گردد، و اگر منحرف و یا سرکش گردید آنگاه بدانید که خالق یکتا
نسبت به عملکرتان بسیار خبیر و آگاه است».
مراعات
عدالت و تقوی نسبت به
دشمنان:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ
بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ
شَنَآنُ
قَوْمٍ
عَلَىٰ أَلَّا
تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ (مائده -
۸): «ای کسانی که مؤمن {به رسالت وحیانی قرآن و محمد} شده اید، برپا
دارندۀ عدالت و نمونه های عدالت توحیدی باشید، و {هوشیار باشید که} خصومت و
دشمنی کسانی شما را وادار نکند که از راه عدالت و توازن خارج شوید، بنابر
این عدالت و توازن به خرج دهید، که نزدیکترین روش به تقوی و انضباط دینی
است».
مشروطیّت
روابط مؤمنان با اعضای خانواده:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء إَنِ
اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ
عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ
فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (توبه – ٢٣):
«اى اهل
ایمان و اسلام، پدران و برادران خود را دوست و یاور خود تلقی مکنید، اگر
کفر و انکار را بر ايمان و اسلام ترجيح دادند، و هر کسى از شما (مسلمين)
مرتکب چنين کارى شود و آنها را دوست و یاور خود قرار دهد پس آنها ظالم و
ستمکار هستند».
جمع ناپزیری خون پرستی و خداپرستی:
لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ
يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ
أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَٰئِكَ
كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ
وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ
فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَٰئِكَ حِزْبُ
اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مُجادَله - ٢٢): «ای رسول، قوم و جمعی را نمی یابی که مؤمن و معتقد به اللّه و روز
آخرت باشند، اما {در همان حال} مودت و پیوند قلبی با کسانی داشته باشند که
با اللّه و رسولش شدید و عداوت می ورزند، ولو اینکه آنها پدرانشان یا
فرزندانشان یا برادرانشان و یا هم عشیره شان باشند. چنین کسانی {که از
روابط خونی عبور کرده اند} ایمان توحیدی بر قلوبشان نقش بسته و خالق یکتا
با روح و رحمتی از خودش آنها را مورد تأیید قرار داده است، و بدنبالش آنها
را داخل جنات و باغهایی می سازد که زیرش نهرها و جویبارها جاریست و در آن
ماندگار خواهند بود. اللّه از آنها راضی است و آنها نیز از معبود خود راضی
هستند، {و این نجات یافتگانِ ملتزم} همان حزبُ اللّه و اهل توحید هستند {که
از طائفه گریِ خونی عبور کرده و طائفۀ خالق خود شده اند} و مؤکدا حزب اللّه
نجات یافته و پیروز می باشند».
التزام و انضباط و نفی تبعیض: وَأَوْفُوا
الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا
وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ
وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ
تَذَكَّرُونَ {اَنعام -
۱۵۲):
«وزن
و ترازوی تان کامل و روی عدالت باشد، هر چند کسی بیشتر از حد توان و امکانش
مُکلَّف نمی شود، و هر وقت چیزی گفتید در مورد آن عدالت به خرج دهید ولو
دربارۀ خویشان و اقرِبای تان باشد، و به تعهدات خدایی تان وفا نمایید، و
خالق یکتا شما را بدان وصیت می کند، ای بسا تذکر پذیرید و بیدار شوید».
نهی دعا و همدردی با اقرِبای جهنّمی:
مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا
لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ
لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (توبه - ۱۱۳):
«سزاوار رسول و اهل ايمان نيست كه برای مشرکینِ کافر {که به آنها اتمام حجت
شده} استغفار و طلب بخشش نمایند، ولو اقرِبایشان باشند؛ بعد از آنکه
برایشان روشن گردیده که آنها اهل جهنم هستند».
هوشیاری نسبت به دشمنان خانوادگی:
يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا
لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا
فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (تغابُن -
۱۴):
«ای اهل ایمان و
اسلام، همانا که بعضی از همسران شما (زن یا مرد) و اولاد شما اعداء و
دشمنان شما هستند، پس نسبت به آنها بر حذر و هوشیاری باشید، و لکن اگر آنها
را {بعد از توبه} عفو کنید و ببخشید و از آنها چشم پوشی نمایید، اکیدا
اللّه و خالق یکتا {نسبت به تقصیرات شما {در رابطه با اولاد و ازواج} بسیار
گذرنده و پر ترحم است».
عبور از خون و عاطفه و صعوبت آن: وَنَادَىٰ
نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ
الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ، قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ
مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ
لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (هود -
٤٥ و ٤٦):
«نوح {پیامبر} بسوی خالقش نِدا سر داد و گفت:
ای خالقم، همانا که پسرم اهل و خانوادۀ من است، و به تأکید وعدۀ شما {مبنی
بر نجات اهل و خانواده ام} بر حق و بجاست، و شما در {وعده هایت} قویترین
حاکمان هستی. خالق یکتا {در جواب} گفت: ای نوح براستی که او {پسرت} اهل و
خانوادۀ تو نیست، بلکه او موجودی ناپاک و نالایق است، و چیزی را طلب مکن که
بدان علم و آگاهی نداری؛ و شما را بصورت مؤکد موعظه و نصیحت می کنم که نکند
از جاهلان {و اهل هوا و عاطفۀ کور} باشی». دربارۀ عبور از پیوند خونی و عاطفی و ترک
نااهلان و ناکسانِ خانواده به مطلب راهگشای:
«رابطۀ روحی و عاطفی با انسانهای غلط و منحرف»
مراجعه شود. و
همانطور که
در آنجا تأکید شده است: هر جامعه ای که به حل و فصل این قضیۀ اساسی اهتمام
بیشتری بورزد، مؤکدا از عملی شدن اهداف توحیدی - وحیانی نزدیکتر می شود،
ولو چنین جامعه ای بافت و ماهیت نامأنوس و ناآشنایی داشته باشد و حتی غیر
دینی و الحادی بحساب آید.
محاسبۀ منفرد و مستقلانه در روز آخرت:
فَإِذَا نُفِخَ فِي
الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ،
فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وَمَنْ
خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي
جَهَنَّمَ خَالِدُونَ (مؤمِنون - ١٠١ و ١٠٢ و ١٠٣):
«وقتی که زنگ قیامت زده شد، انتساب و خویشاوندی میان بشریت
در کار نخواهد بود و در این رابطه سؤال و مُسائله ای وجود نخواهد داشت؛ و
آنگاه هر کسی کارنامۀ سنگین و پر وزنی داشته باشد رستگار و نجات خواهد یافت،
و هر کسی کارنامۀ سبک و بی ارزشی داشته باشد، بازنده گردیده و برای
همیشه راهی جهنم خواهد شد».
چنین است استقلال و اراده مندی افراد بشری، که در آیات
متعددۀ قرآن منعکس گردیده است، و در دنیا و آخرت «نفس مستقل انسانها» اساس
تعامل توحیدی - وحیانی بحساب می آید -
و به تبع این استقلال فردی:
فَمَنْ
يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَ مَنْ
يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا
يَرَهُ (زلزله - ۷ و ۸):
«پس هر کسى مثقال ذره اى عمل خوب و خدايى انجام دهد، نتیجۀ مثبت آن را
خواهد ديد، کمااینکه هر کسى مرتکب مثقال ذره اى عمل بد و شرارت آميز گردد،
نتیجۀ منفى آن را خواهد چشيد». بدین ترتیب، خالق یکتا مُصِّرانه و مؤکّدا از مسلمين می خواهد که دین اسلام و عقيدۀ توحیدی و روابط توحيدى را اصل و اساسِ روابط خود قرار دهند و هر چيزی که صد فى سبيل اللّه گردد از سر راه بردارند و کنار بزنند. و طبعا اگر مسلمین و جوامع اسلامى همین اصل و اساس را مراعات می کردند وضع و حال ديگرى داشتند؛ و لااقل اینقدر ناتوان و بیگانه پرست نمی شدند، همانطور که با ناديده گرفتن این اصل و معیار توحیدی، وضع و حال دیگری پیدا کرده و دچار تفرق و حقارت و عقب ماندگی شده اند. اینست که در بنیانهای ازلی و ابدیِ تدیُّن توحیدی - وحیانی، راه نجات بشر و تحقق آمال تاریخی اش (اعم از امنیت همه جانبه و رفع نیازهای مادی و معنوی و تحقق روابط همکارانه) بدین شیوه تنظیم شده است: ۱- فرد و خانواده و نزدیکان و کل جامعه تفکیک ناپذیر بوده و نقص و عیب یکی مایۀ نقصان و عیب دار شدن اضلاع دیگر می گردد، و در نتیجه تربیت و تنظیم بشری باید تمام سطوح اجتماعی را فراگیرد، تا فکر و فرهنگ توحیدی جامۀ عمل پوشد. ۲- این مبدأ و روش توحیدی مایۀ تغییر و تحول و ترقیِ «فرد و خانواده و اجتماع» و تحول آنها بسوی دینداری وحیانی می گردد، و متعاقب آن نظم و نظام اسلامی و تحت رهبری حاکمان منتخب و مردمی می تواند برقرار شود. ۳- در سایۀ چنین اوضاعی روابط اخلاقی - توحیدی می توان ظهور و ارزشهای وحیانی و انضباط دینی تحقق یابند. و آنگاه در این جو سالم و رشد یافته آزادیهای توحیدی و عدالت توحیدی و اُخوَّت اسلامی متجلی می گردد.
وابستگی و استقلال در نگرش توحیدی
این امری حتمی است که بدون
«آزادی تصمیم گیری و صاحبِ قرار شدن» انتخابی وجود ندارد؛ کمااینکه
بدون «توان انتخاب و امکان اختیار کردن» استقلالی بدست نمی آید؛ و در اینجاست که مسلوب
الارادگیِ بشر در غیاب آزادی و استقلال هوَیدا و هر چیزی خارج از ارادۀ
انسان و قرارات او واقع می شود. این موضوع پُر مصیت (به طبیعت حال) یا از
نفس و غرایز طبیعی و اولیۀ بشری نشأت می گیرد و یا از محیط ایشان (اعم از
خانواده و اجتماع و نظام سیاسی و.....). و همین است که
«آزادی از نفس و محیط و غلبه بر آنها»
و به تبع آن استقلال یافتن
و مستقل شدنِ افراد بشری امری بسیار سخت و دشوار است؛ و نیازمند رشد و
تکامل فراگیر و همه جانبه در ابعاد مختلف علمی و اعتقادی و فرهنگی و
اقتصادی و..... است، چیزی که در طول تاریخ بشر و نیز دورۀ معاصر (علی الاقل
در بین عامۀ بشر) تحقق نیافته و در اشخاص و شخصیت هایی محدود شده است. و
مثال بارز این واقعیت تلخ، موضوع دیانت اقوام و جوامع بشری است، که در هر
جایی (بدون آگاهیِ لازمه و تصمیم مستقلانه!) و بنابر تبعیت از آباء و اجداد
و محیط اجتماعی دنبال و پیروی می شود، کاری که بیانگر
«فقدان آزادی و استقلال آحاد بشری»
و عدم مسئولیت در برابر
افکار و عقایدی است که آن را دنبال و پیروی می نمایند. بدیهی است که در این
رابطه انتخابی وجود ندارد! و معلوم هم نیست که این میدان غیر ارادی و مجهول
العاقبت از چه چیزی سر در می آورد و
به کجا منتهی می شود. اینست که وابستگی ناآگاهانه و غیر انتخابی (از موضع
توحیدیِ اسلام) شرک و بت پرستی است، اِهمال ذات و ماهیت است، و مایۀ جهالت
و نادانی است (و حتی در فقه و فهم سنتی نیز تقلید در عقاید و اصول جایز نمی
باشد و چنین کاری مختص فروعات و تفصیلات است). لكن و در مقابل، استقلال و
خود اِتّکایی (در میادینِ: روحیات و فرهنگ، اقتصاد و معیشت، فکر و اعتقاد،
سیاست و حکومت، حكميت و قضاوت و.....) به معنای اثبات ذات و هویت است، صاحب
رأی شدن و شهادت دادن است، مُوجِّد علم و آگاهی و احترام به مواضع خویش
است، و خلاصه تحمل مسئولیتی است که خالق یکتا به بنی آدم عطاء نموده و
انسان در
ذات خودش حامل آنست:
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ
وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (اِسراء -
۳۶):
«از چیزی تبعیت و پیروی مکنید که بدان علم و آگاهی نداريد {استقلال
در موضع گیری}، زیرا مؤکدا در این رابطه قوۀ شنوايى {که براى شنیدنِ حق و
باطل است} و قوۀ بینایی {که وسیلۀ ديدن حقايق و تشخیص واقعيات است} و قوۀ
رد و قبول {که همان روح و ماهيت انسانهاست}، و همۀ این قُواها و استعدادها
در اين رابطه مسئوليت دارند و از آنها سؤال و بازخواست می شود».
الف - آیاتی دربارۀ عاقبتِ وابستگی و عدم مسئولیت:
شجرۀ زقّوم در انتظار
وابستگان آباء و اجدادی:
أَذَٰلِكَ
خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ، إِنَّا جَعَلْنَـٰهَا فِتْنَةً
لِّلظَّـٰلِمِينَ، إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِىٓ أَصْلِ ٱلْجَحِيمِ،
طَلْعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَـٰطِينِ، فَإِنَّهُمْ لَءَاكِلُونَ مِنْهَا
فَمَالِـُٔونَ مِنْهَا ٱلْبُطُونَ، ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا
مِّنْ حَمِيمٍ، ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى ٱلْجَحِيمِ، إِنَّهُمْ
أَلْفَوْا ءَابَآءَهُمْ ضَآلِّينَ، فَهُمْ عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِمْ
يُهْرَعُونَ، وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ ٱلْأَوَّلِينَ (صافات -
۶۲ تا ۷۱):
«آیا
برخورداری از نعمتهای بهشتی بهتر است یا خوردن میوۀ درخت جهنمی {زقّوم؟!}،
که آن را بلایی برای ظالمان قرار دادیم، همانا که این درخت از عمق جهنم
نشأت می گیرد، و ظاهر و منظره اش همانند سر و پیشانی شیاطین است؛ و آنگاه
اهل جهنم از آن تناول می کنند و شکم شان را از آن پر می
سازند، و بعد این درخت جهنمی به
مذاب سوزانی آمیخته می شود، و پس از آن به جهنم باز می گردند، و آنها کسانی
هستند که به راه و روش پدرانِ گمراه شان اُلفت و پیوند خورده {و گوش و چشم
و قلب شان از کار افتاده و اراده و انتخابی برایشان باقی نمانده است}؛
و {علیرغم ابلاغ
و حُجَج وحیانی} روی آداب و رسوم آنها در حرکت هستند، و قبل از آنها نیز
اُمم سابقه بهمین صورت گمراه شدند». انکار رسالات توحیدی و خزیدن در وضع مُنحط آباء و اجدادی: وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ، أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ، بَلْ قَـالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ، وَ كَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَـالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (زُخُرف - ۲۰ تا ۲۳): «و مشرکان گفتند اگر خدای رحمن می خواست ما بت پرست نمی شدیم! لکن آنها نسبت به این موضوع چیزی نمی دانند و دروغگویانی بیش نیستند. و {از ادعایشان} چنین بر می آید که گویی قبل از این کتابی به آنها داده ایم و نسبت بدان ملتزم و پایبند بوده اند؟! همچنین میگویند ما پدران خود را بر دین و طریقه ای یافته ایم و راه و روش آنها را پی گیری می کنیم! و اینچنین قبل از شما {ای محمد} هیچ بیدارگری را در هیچ جایی مبعوث نکردیم الا اینکه بهره مندان و عیاشانِ طغیانگرش گفتند: ما پدران خود را بر طریقه و روشی یافته ایم و به راه و روش آنها اقتداء می کنیم». وابستگی به رؤسا و رهبران گمراه: وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (اَحزاب - ۶۷): «اهل جهنم خطاب به خالق شان گفتند که ما مطیع و پیرو بزرگان مان شدیم و آنها ما را گمراه کردند»، یعنی در دنیا آنها را به خدمت گرفته و در آخرت به جهنم بردند.
وابستگی به غرایز و امیال نفسانی:
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ
إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (یوسف -
۵۳): «من نفس {و غرایز و علایق} خود را تبرئه نمی كنم؛ چرا که نفس {و
غرایز و علایقِ اولیه} بشریت را به بدی و بدکاری می کشاند، مگر اینکه کسی
مورد لطف و رحمت خالقم {تربیت توحیدی} واقع شود».
وابستگی و غرق شدن در نعمت های دنیوی زُيِّنَ
لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ
وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ
الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آلِ عمران - ۱۴):
«نزد عامۀ مردم حُبّ و اَميال غريزي تزیین و
نهادینه شده است؛ اعم از میل به زنان و فرزندان و طلا و نقرۀ روی هم
انباشته و اسبهای نشاندار و انواع حیوانات و زراعت و کشاورزی، و همۀ اینها
متاع و سرمایۀ زندگی دنیا هستند، و اما نزد خالق یکتا عاقبت بهتر وجود
دارد».
ب - آیاتی دربارۀ استقلال ذاتی و اراده مندی و مسئولیت:
لیاقت و توانایی ذاتی
و اراده مندی انسان:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ
فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا، إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا
شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا (انسان -
۲ و
۳): «ما نوع بشر را از یک نطفۀ ترکیبی خلق نمودیم، بدین صورت که او را
می آزماییم و وارد مراحل دشواری می سازیم، و نهایتا او را شنوا و با بصیرت
گرداندیم. همانا كه ما نوع انسان را به راه توحید هدایت و راهنمایی کردیم،
حال می خواهد شکرگذار و ممنون و یا کافر و ناسپاس باشد».
مسئولیت بشری و تعامل
استقلالی نسبت به اَسلاف:
تِلْكَ أُمَّةٌ
قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ
لَاتُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ - بقره: ۱۴۱):
«آن امت و جماعتی بود که گذشت و صاحب اکتسابات و عملکرد خود می
باشند؛ همانطور که شما نیز صاحب اکتسابات و عملکرد خود می باشید؛ و در
رابطه با اکتسابات و عملکرد آنها (اسلاف و
گذشتگان)
از شما سؤال نمی شود».
انسانها مسئول مواضع و عملکرد خود
هستند:
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مُدثر - ۳۸):
«هر کسی در گِرَوِ اَعمال خویش است»،
و بنابر عملکردشان
با آنها رفتار
می شود.
همانطور که در میدان عملکردِ صحیح نیز چنین می باشد:
وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ
عَنِ الْعَالَمِينَ (عنکبوت - ۶):
«هر کسی
تلاش و کوشش جانانه ای بعمل آورد {در راه دین اللّه و خالق یکتا} غیر از
این نیست که حاصل آن برای خودش می باشد، و خالق یکتا از تلاش و کوشش
عالَمیان {بنی آدم} بی نیاز می باشد».
رهایی از غرایز و علایق و کسب اراده و استقلال: قَدْ أَفْلَحَ مَن
زَكَّاهَا وَ قَدْ خَابَ مَن
دَسَّاهَا (شمس - ٩ و ١٠):
«همانا
پيروز و
نجات يافت آنکه نفس خود را پاک و تمیز نمود {و اراده مند گردید}، و زيانکار
و شکست خورد آنکه نفس خود را مُلوَّث و غریزه ای {و بی اراده} کرد». وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفْسَ عَنِ ٱلْهَوَىٰ، فَإِنَّ ٱلْجَنَّةَ هِىَ
ٱلْمَأْوَىٰ (نازعات - ۴۰ و ۴۱):
«و اما كسی که برای مقام و عظمت خالقش حساب باز کرد و هوای نفس خود را مهار
نمود، آنگاه مؤکدا مأوی و عاقبتش بهشت خواهد بود».
نقش وابستگی و استقلال در ضلالت و هدایت بطور کلی وابستگی نسل بشر دو نوع می باشد: یکی طبیعی بوده و بدایتا اجتناب ناپذیر است، مثل وابستگی کودکان به والدین و خانواده، وابستگی به آداب و رسوم محیط زندگی، وابستگی به زبان و ادبیات قومی، وابستگی به خوراک و پوشاک محلی، وابستگی به سرزمین آباء و اجدادی، وابستگی به فرهنگ شهری و روستایی و...... که میزان تأثیرگذاری آنها بر کسی پوشیده نیست و بنی آدم باید با آنها دست و پنجه نرم کند و عند اللزوم باید آنها را تغییر و متحول سازد. و هویت و جهت گیریِ طبیعی از اینجا شکل می گیرد، و ۸۴ سورۀ اسراء نیز این حقیقت را به صراحت بیان داشته است: وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا. قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا (اِسراء – ۸۴): «وقتی که به انسان خیر و نعمت می بخشیم {از خالقش} دوری می گزیند و {از وظایفش} کنار می کشد، اما وقتی که گرفتار شر و بلا گردید مأیوس و سرخورده می گردد. بگو هر کسی بنابر ماهیت و شاکله ای که پیدا کرده حرکت و عمل می کند، و خالق تان بهتر می داند که چه کسی هدایت بیشتری یافته و در صراط مستقیم قرار دارد». و اما نوع دیگر وابستگی امری «مَصلحَتی» و بنابر اقتضائاتِ زندگی و ضروریاتی است که بشر با آن روبرو می شود، مثل کلیۀ روابطی که خارج از طبیعت و روحیات و عادات بشری قرار می گیرد و اجتناب ناپذیر تلقی می شود، که دایرۀ آن بسیار وسیع و گسترده است. و طبعا اگر موضوع وابستگی را به شغل و اقتصاد و خانواده و طبقۀ اجتماعی و..... تسری دهیم گستره و دایرۀ وسیع آن روشنتر می شود. و در اين رابطه اين آیۀ وحیانی بسیار صریح و تبیین کننده است: وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا (بقره - ۱۴۸): «هر کسی {و هر جمع و جماعتی} رو به سویی دارد که به او خط و جهت می دهد، لکن {اصل اینست که} در خیر و خوبی از یکدیگر سبقت و پیشی بگیرید، و {بدانید هر خط و جهتی که داشته باشید} خالق تان بسوی همه تان می آید و ناظر همۀ شماست». و این یعنی اینکه: وابستگی بشر در ابعاد مختلفِ: اخلاقی و فرهنگی، اقتصاد و معیشت، افکار و عقاید، سیاست ورزی و حکومت داری، قضاوت و داوری، روش کار و حرکت و...... روی هُویّت و جهت گیری ایشان، نقش اساسی و تعیین کننده ای بازی می کند. و اما وابستگی بشر به غرایز نفسانی و محیط خانوادگی و اجتماعی (بنابر نقش اولیۀ آنها در تشکیل شاکله و فرهنگ سازی) بیش از همه مایۀ بی ارادگی و فقدان تصمیم گیری و خنثی کنندۀ فردیت انسانی او می شود. و این در حالیست که آزادی و استقلال فردی تجلی گاه اراده و تصمیم گیری بوده و در واقع اثبات کنندۀ شخصیت انسانهاست. و حقیقتش اینست که انسانیت انسان با دو چیز سلب و از بین می رود: یکی با پستی و پایینی، و دیگری با وابستگی و مسلوب الارادگی (که زمینه ساز یکدیگر بوده و از ماهیت فرهنگی افراد بشری و جبرهای متعدد زندگی نشأت می گیرند). همانطور که انسانیت انسان با عزت نفس و استقلال و اراده مندی به ثبوت می رسد. و آیات وحیانی زیر این حقیقت را روشنتر می سازند: قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (اَنعام - ۱۰۴): «همانا از جانب خالق تان بصیرت ها و علومی برایتان نازل گردید، و آنگاه هر کسی که بصیرت و بینایی پیدا کرد {نتیجه آن} برای خودش می باشد، و هر کسی که کور و نادان ماند مسئولیتش روی گردن خودش می افتد؛ و {ای رسول بگو که} من وکیل و مسئول سرنوشت شما نمی باشم». با دقت در این آیۀ وحیانی در می یابیم که «هدایت انسانها» نیازمند استقلال فردی و موضع گیریِ مستقلانه نسبت به رسالتی است که ظهور کرده است؛ و این یعنی استقلال ذاتی و اثبات خویش و عدم گره زدن سرنوشت خود به جمع و خانواده و محیط اجتماعی؛ و یعنی غلبه بر نفسی که انسان را بسوی عوام زدگی و محیط زدگی سوق می دهد؛ و ممکن است او را در ضلالت و گمراهی نگه دارد. و برای نمونه رسالت خاتم صریحا اعلام می دارد: إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ (زُمَر - ۴۱): «به تأکید ما قرآن را برای مردم و بحق بر تو نازل کردیم، حال هر کسی که هدایت شود برای خودش {و به نفع خودش} می باشد، و هر کسی هم که گمراه گردد، غیر از این نیست که ضلالتش روی خودش بار می شود، و تو {ای رسول} وکیل و تصمیم گیرنده برای مردم نیستی». در این اعلام وحیانی چند حقیقت بیان شده است: اولا اعلام می شود که کتابی از جانب خالق مردم و بر اساس حقانیت و درستی نازل شده است، ثانیا موضوع هدایت و ماندن در ضلالت طرح و بیان شده است، که تصریح می کند این هدایت و ضلالت نیازمند یک قرار و تصمیم شخصی و مستقل از خانواده و محیط حاکم اجتماعی است، و لکن در همان راستا تأکید می کند که چنین قرار و تصمیمی استحقاق آن را دارد چیزهای زیادی فدایش گردد و ارادۀ فردی بر نفس و محیط غلبه نماید، و در نهایت خیر و برکت چنین کاری در دنیا و آخرت نصیب شخص قرار دهنده گردد، کمااینکه در آیات دیگری هم تصریح می شود که استقلال فردی اصل بوده و کسی نباید فدای دیگران شود و بخاطر آنها تصمیمی بگیرد و یا در وضعیت خاصی باقی بماند، زیرا هر کسی مسئول عملکرد و سرنوشت خویش می باشد و بار کسی روی دوش کسی قرار نمی گیرد: مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (اِسراء ۱۵): «هر کسی که هدایت گردد و راه توحيد و اسلامیت در پيش گیرد، غیر از این نیست که برای خودش هدايت و به راه صحيح می رود، و هر کسی که گمراه و سرگردان شود، بار گمراهی و سرگردانی اش روی دوش خودش می باشد، و بنابر این، کسى مسئول بار کسی نیست»، یعنی هر فردى مسئول عمل خويش و حامل خیر و شر خودش می باشد. و در آیات دیگری این روشنگریها و تبیینات قرآنی اینطور ادامه یافته است: مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ (روم - ۴۴): «هر کسی کافر و منکر گردید، کُفر و انکارش علیه خودش می باشد، و هر کسی عمل صالح و سازنده ای انجام داد وضع و حال خودش را درست و هموار کرده است».
جالب اینکه قرآنِ راهگشا تا جایی روی استقلال و مسئولیت
انسانها تأکید می ورزد که اعلام می دارد: روی خانواده و خویشان هم حساب باز
نکنید؛ چرا که آنها نیز بار و مشاکل شما را {خاصتا روز قیامت} سبک نمی
کنند؛ و صرفا (و در سایۀ وابستگی) افراد را با خودشان در ضلالت و
گمراهی نگه می دارند:
لَن تَنفَعَكُمْ
أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ
بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (مُمتحِنه -
۳): «در روز قیامت به هیچ وجه وابستگان خونی شما و حتی اولادتان نفع و
خیری برای شما نخواهد داشت، و اللّه برای هر کسی حساب جداگانه ای خواهد
کرد، و او بر آنچه انجام می دهید بصیر و بیناست».
و در نتیجه نباید سرنوشت خود را
ناآگاهانه و بنابر خون پرستی با اعضای خانواده گره بزنید، بلکه باید به فکر
تصمیم مستقلانه و تزکیه و پاکسازی نفس خود باشید:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ
إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ
إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا
الصَّلَاةَ وَمَن
تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ
الْمَصِيرُ (فاطر - ۱۸): «کسى
مسئول بار
کسی و حمل کنندۀ خیر و شر
دیگری
نيست {هر فردى مسئول عواقب کار و عمل خويش است}، و اگر کسی را دعوت
کنی که باری را {بجای دیگران} حمل کند چنین نخواهد کرد؛ و لو از نزدیکانش
باشد، و لکن این تعالیم را تنها کسانی متذکر می شوند که بدون مشاهده نسبت
به خالقشان خشیّت و خشوع دارند {و برای وعد و وعیدش حساب باز می کنند}، و
همچنین در مراسم نماز مشارکت می جویند، و بعد هر کسی نفس و ماهیت خود را
خالص و پاک گرداند، {بدانَد} که تنها برای خودش چنین کرده است، و بازگشت هر
کسی {از پاک و ناپاک} بسوی خالق یکتاست».
کمااینکه خالق یکتا به لقمان حکیم چنین
درس و تعلیماتی داده است:
وَلَقَدْ
آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ
فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ
حَمِيدٌ (لقمان - ۱۲): «همانا که به لقمان حکمت و درایت بخشیدیم، و {به او گفتیم} که
شکرگذار خالقِ یکتا باش، و هر کسی که شکرگذار می شود برای خودش می باشد،
همانطور که هر کسی کفر بورزد و اهل انکار گردد، پس مؤکدا خالق یکتا بسیار
بی نیاز و قابل مدح و ستایش است».
البته
بدیهی است که «آزادی تصمیم گیری و انتخاب» مقدمه و زمینه ساز
استقلال است، و موضوعی که در سورۀ کهف بیان شده
بیانگر همین حقیقت و توصیه به تصمیم گیری فردی و عدم وابستگی به قوم و
قبیله و محیط اجتماعی است:
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ
شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (کهف - ۲۹): «بگو آنچه حق و
حقیقت است از جانب خالق تان است، حال هر که می خواهد به دین توحید بگرود و
هر که می خواهد بدان کافر شود».
چنانکه در سورۀ نمل آزادی و استقلال در هم تنیده شده و مکمل یکدیگر بیان
شده اند:
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي
لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ (نمل
- ۹۲):
«اینکه من قرآن را بیان و اعلام می دارم، و آنگاه هر کسی
هدایت گردید، غیر از این نیست که {حاصل آن} برای خودش می باشد، و هر
کسی گمراه و منکر شد، اعلام نما که من تنها بیدارگر و پیام رسان هستم».
و مشخصا چرا نباید این پیام به مسلمین برسد و در میانشان جدی گرفته شود که: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ
اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (اَنفال -
۲۸): «ای اهل ایمان و اسلام بدانید که اموال و اولاد شما امتحان و محک
شما بحساب می آیند {در استقلال اراده و جدیّت و محکم کاری}، و به تأکید اجر
و پاداش بهتر نزد خالق است».
اینست که بلاغ مبین، معیارهای توحیدی را در روابط بشری و خاصتا در نحوۀ
تعامل با اهل و عیال و اطرافیان روشنتر می سازد و نقشِ استقلال اراده و
جدیت و محکم
کاری را بارزتر می نماید.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۱۹ ذو الحِجّة ۱۴۴۵ - ۵ تیر ۱۴۰۳
|