بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
رابطۀ روحی و عاطفی با انسانهای غلط و منحرف
انسانهای غلط و منحرف را نباید از خود و اهل خود دانست؛ زیرا چنین کاری (و
از خود دانستن آنها) عواقب بسیار خطرناک و زیانباری دارد؛ و حتی ممکن است رابطه
با افراد خوب و همکاران راستین را تخریب نماید، و خسِر الدُّنیا و الآخِرة
شدن سرانجام آنست. همچنین باید توجه داشت که خزیدن منحرفان هواپرست به درون
و قلوب و برقراری رابطۀ روحی و عاطفی با آنها بیش از هر چیز بیانگر ناتوانی
فرهنگی و اخلاقی و نشانۀ آلودگیِ روحیات و عواطف است و شبیه رسوخِ امراض به
دل و درون انسان می باشد. و مشخصا اوضاع این نااهلان شبیه کسی است که در
قرآن حکیم اینطور بیان شده است: وَهُوَ كَلٌّ
عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ
لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ (نحل - ۷۶): «او
باری است که صاحب و سرپرستش او را به هر جایی سوق دهد {و هر کاری با او
بکند} خیر و نفعی نخواهد داشت»، بگذریم از اینکه انسانهای منحرف و
بد اخلاق برای خودشان هم بار و بلا هستند و کمتر خیر و خوشی می بینند. و اما
بدیهی است که چارۀ این درد و مرضِ بشری (و تاریخی) کار ساده ای نبوده و
نیست و نظام فکری و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خاصی را می طلبد، نظامی که
خطوط و موازین توحیدی - وحیانی را اساس کار خود قرار دهد و به تجربیات
انبیاء (در طول تاریخ) تمسُّک و التزام جوید، و مشخصا این آیات را نسبت به
انسانهای کج اندیش و اصلاح ناپذیر سرمشق خود نماید:
وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ
إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ، قَالَ يَا نُوحُ
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا
تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ
الْجَاهِلِينَ (هود - ٤٥ و ٤٦):
«نوح {پیامبر} بسوی خالقش نِدا سر داد و گفت: ای خالقم، همانا که پسرم اهل
و خانوادۀ من است، و به تأکید وعدۀ شما {مبنی بر نجات اهل و خانواده ام} بر
حق و بجاست، و شما در {وعده هایت} قویترین حاکمان هستی. خالق یکتا {در
جواب} گفت: ای نوح براستی که او {پسرت} اهل و خانوادۀ تو نیست، بلکه او
موجودی ناپاک و نالایق است، و چیزی را طلب مکن که بدان علم و آگاهی نداری؛
و شما را بصورت مؤکد موعظه و نصیحت می کنم که نکند از جاهلان {و اهل هوا و
عاطفۀ کور} باشی».
در غیر این صورت (و نااهلان و ناکسان را اهل خود دانستن و پیوند روحی و
عاطفی با آنها داشتن) سر از جاهای بد و ناخواسته ای در می آورد؛ بنحوی که:
اگر در برابر انحرافات و بدكاری هایشان بایستی و آنها را مجازاتش نمایی، در
واقع خودت را مجازات کرده ای (و به عذاب روحی و عاطفی دچار می شوی). و اگر
به آنها امتیاز بدهی و انحرافات و بدکاری هایشان را نادیده بگیری، آنگاه
خودت هم آلوده شده و خواه ناخواه بدکار و منحرف گشته ای و این آيات را زیر
پا گذاشته ای:
وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ
أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ
إِلَيْكَ (مائده -
۴٩): «اى
محمد، بر اساس مَا أَنزَلَ اللّه و آنچه از طرف خالق يكتا نازل می شود در
بین آنان حُکم و قضاوت نما، و از هوى و نفسانیات آنها تبعيت و پیروی مکن، و
نسبت به کسانی که در پى انحراف و انصراف تو از بعضى از مَا أَنزَلَ
اللّه هستند هوشيار و بیدار باش». فَاحْكُم
بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ
وَ لَا
تَتَّبِعْ
أَهْوَاءَهُمْ
عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ (مائده -
۴۸):
«پس در بین آنان بر پایۀ ما اَنزَلَ اللّه (مرجعیت وحی) حکم و قضاوت کن، و
در رابطه با مواضع بر حقی که به شما رسیده از هواها و امیال آنها تبعیت
مکن».
و آنگاه (بعد از تنازل و امتیاز دهی)، یا باید با دیگران نیز چنین رفتار
نمایی و روش تنازل و امتیازدهی در پیش بگیری (که ناتوان می شوی و کاری از
دستت بر نمی آید)، و یا باید گذشت و چشم پوشی را به کسان و اطرافیان
خود محصور گردانی (که اهل تبعیض و فرق و جدایی باطل گشته ای). اینست که ضعیف و
ناتوان ظاهر شدن در مقابل منحرفان هدایت ناپذیر
منتهی به سرگردانی می شود: اگر زائل شان کنی (از فقدان آنها) دچار عذاب و
ناراحتی روحی می شوی، و اگر تحمل شان نمایی (بخاطر تنازلات حاصله) گرفتار
ضلالت و گمراهی می گردی. همانطور که اگر توحیدی عمل نمایی و از روحیات و
عواطف کور آزاد و رها باشی، اهل توحید و آزاد و مستقل حرکت کرده ای و در
صراط مستقیم قرار گرفته ای؛ و با تبعیت از این روش توانایی بخش، برندۀ دنیا
و آخرت هستی. بلی: اگر روحیات و عواطف بشری (فرهنگ و اخلاق) از تزکیۀ
بالایی برخوردار نباشد و قوۀ مراقبت و محاسبت نفس فعال نشود، کمتر کسی در
رابطه با اطرافیانِ «بد و منحرف» جان سالم بدر می برد. و خوب چه مدعیان
بسیاری که در این میدان دچار لغزش گردیده و مردود شده اند، تا جایی که حتی انبیاء
و رسولان هم بنابر ملاحظۀ اعضای خانواده و اصرار بر هدایت اطرافیانِ ناسالم از طرف خالق
شان سرزنش و مورد خِطاب و عِتاب واقع شده اند:
إِنَّكَ لَا
تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَ هُوَ
أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين (قَصَص -
۵۶): «ای
پیامبر، همانا که
تو
نمی توانی هر
که
را
دوست
می
داری و مدنظرت
می باشد
هدایت
و سر
راه
بیاوری {چنین کاری به ارادۀ تو نیست}؛ بلکه این اللّه و خالق یکتاست که هر
کسی را که بخواهد {و قابلیت داشته باشد} هدایت و
سر راه
می آورد، و او
عالِمترین
است بر کسانی که هدایت پذیر
و سر راه می آیند».
همچنین
در اصل سوم از
«اصول دينداری اسلامی»
نزد موحدین آزادیخواه،
موضوع
«دوستی و دشمنی توحیدی»
- که بیانگر رابطۀ قلبی و ایمانی و
یا
نهی آنست، بدین صورت
انعکاس یافته
است: کسی که داراى خط
و رهبرى بوده و از
یک موضع فکرى - سياسى برخوردار است، حتما داراى موافق و مخالف و صاحب دوست
و دشمن است. چنين کسی قاعدتا به نفع دوستان و یارانش حرکت می کند و در
برابر مخالفان و دشمنانش موضع سلبی می گيرد (چه
مبنای کارش بر حق و بجا باشد و چه
ناحق و بیجا)، و اين یعنی مرزبندی در مسیر دوستی و دشمنی، تعامل
و روشی که منتهی به پیوند و همبستگی با دوستان و یاران و ابتعاد
و فاصله گرفتن از همکاری و همراهی با مخالفان و دشمنان می شود. و طبعا اين
نوع جهت گيرى
امری
بسیار ریشه دار است و جزو بدیهیات تاریخ بشر می باشد، بنحوی که خلاف آن بی
وفایی و خیانت تلقی شده و نشانۀ حماقت و ابلهى يا بيانگر پستى و بى
تعهدى بحساب می آید. و لکن در میدان توحید و تدیُّن توحیدی مسئله فرق می
کند و معیار دوستی و دشمنی در آن همانا «موازین توحیدی و آیات ربانی» است،
و آیۀ
۱۶۲
سورۀ اَنعام مظهر چنین موضعی می باشد: قُلْ
إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ
الْعَالَمِينَ: «ای
محمد اعلام کن که همانا مراسم نمازم و آداب و التزاماتم و حیات و مماتم
برای خالق عالمیان است». و
به تبع این حقیقت، توحید و آزادی «نماد دوستی و یاوری» و طغیان و استبداد
«نماد دشمنی و مخالفت» قلمداد می شوند. و اما کسی که دوست و دشمن را نمى
شناسد و حتی نمی داند که چه چيزى در مسیر اسلامیت و مسلمانی و يا مخالف و
علیه آنست (و در این رابطه موضعی اتخاذ نمی کند)؛ و نیز کسی که بجاى
طرفدارى از اسلام و مسلمين و مخالفت با جهات و جریانات غیر اسلامی، تماشاچى
و خانه نشين! يا حتى در صف مخالفان اسلام و مسلمين قرار می گیرد؛ در
صورت ادعاى مسلمانى،
يا
درمانده و ناتوان است (که بايد ارشاد و راهنمايى شود)، يا منافق و حيله گر
است (که بايد افشاء و اهدافش معرفى گردد). البته
قرآن
مُنیر این حقیقت را واضحتر ساخته و در آیات متعددی موضوع دوستی و دشمنیِ
توحیدی و مرزبندی در میدان دوستی و دشمنی را بدین شیوه تبیین کرده است: إِنَّمَا
وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ
يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ (مائده
-
۵۵):
«غیر از این نیست که یار و پشت و پناه شما (مسلمين) تنها اللّه و فرستادۀ
ایشان و اهل ایمان هستند، همان کسانى که مراسم صلاة و نماز بجا می آورند و
زکات اموال خود را می پردازند و مطيع و فرمانبر معبود بی همتایند».
اين آيه با در صدر قرار دادن لفظ «اِنٌما» که
معنایش حصر و منحصر شدن است به صراحت اعلام میدارد که پيوند قلبى و رابطۀ
اساسیِ يک مسلمان يا يک جامعۀ اسلامى تنها باید با مسلمين و جوامع
اسلامى باشد، و برقرارى چنین روابطی با غير مسلمين
ممنوع و خلاف دینداری
توحیدی است. البته
چنین
دوستى و رابطه ای با کفار حربى (که عليه مسلمين
موضع جنگی اتخاذ کرده اند) خروج از اسلام بحساب می آيد، و ارتکاب چنین
کاری به مثابۀ واقع شدن در صف آنهاست.
همچنين قرآن محفوظ در سورۀ توبه آيۀ
٢٣ این مرزبندی
توحیدی را چنین اعلام داشته است: يَا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ
أَوْلِيَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن
يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ: «اى
کسانی که مؤمن شده و به اسلام گرويده ايد، پدران و برادران خود را دوست و
یاور خود تلقی مکنید، اگر کفر و انکار را بر ايمان و اسلام ترجيح دادند، و
هر کسى از شما {مسلمين} مرتکب چنين کارى شود و آنها را دوست و یاور خود
قرار دهد پس {مُطمئنا} او از ظالمان و ستمکاران خواهد بود».
و این یعنی نفی و نهی رابطۀ
قلبی با اهل انکار و عداوت؛ ولو اینکه
آنها پدر و برادر و اعضاى درجه اول خانوادۀ خونى
باشند. کمااینکه آیۀ عظیم ۲۲
از سورۀ مجادله (که بیانگر عالیترین مواضع
توحیدی و نافی خون پرستی و عشیره
گری
است)
با صراحت تمام اعلام می دارد که:
لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ
يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ
أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَٰئِكَ
كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ
وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ
فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَٰئِكَ حِزْبُ
اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مُجادَله - ٢٢): «ای
محمد، قوم و جمعی را نمی یابی که مؤمن و معتقد به اللّه و روز آخرت باشند،
اما {در همان حال} مودت و پیوند قلبی با کسانی داشته باشند که با اللّه و
رسولش شدید و عداوت می ورزند، ولو اینکه آنها پدرانشان یا فرزندانشان یا
برادرانشان و یا هم عشیره شان باشند. چنین کسانی {که از روابط خونی عبور
کرده اند} ایمان توحیدی بر قلوبشان نقش بسته و خالق یکتا با روح و رحمتی از
خودش آنها را مورد تأیید قرار داده است، و بدنبالش آنها را داخل جنات و
باغهایی می سازد که زیرش نهرها و جویبارها جاریست و در آن ماندگار خواهند
بود. اللّه از آنها راضی است و آنها نیز از معبود خود راضی هستند، {و این
نجات یافتگانِ ملتزم} همان حزبُ اللّه و اهل توحید هستند {که از طائفه گریِ
خونی عبور کرده و طائفۀ خالق خود شده اند} و مؤکدا حزب اللّه نجات یافته و
پیروز می باشند». بدین
ترتیب، خالق یکتا مُصِّرانه و
مؤکّدا از مسلمين می خواهد
که دین اسلام و عقيدۀ توحیدی و روابط توحيدى را اصل و اساس روابط خود قرار
دهند و هر چيزی که صد فى سبيل اللّه گردد آن را کنار زده و بزدايند. و
طبعا اگر
مسلمین و جوامع اسلامى همین اصل و اساس را مراعات می کردند، وضع و حال
ديگرى می داشتند و لااقل اینقدر خود باخته و بیگانه پرست نمی شدند، همانطور
که با ناديده گرفتن این اصل و معیار توحیدی، وضع و حال دیگری پیدا کرده
و دچار تفرق و ذلت و حقارت شده اند.
روابط توحیدی و اَبعاد فردی و اجتماعی آن
البته داستان
نحوۀ تعامل با افرادِ هدایت ناپذیرِ خانواده و اطرافیانِ بد و منحرف و
امتیاز
طلبانی که
انتظارات
ناحق و ناروایی دارند (از آدم تا خاتم و در
طول تاریخ نُبُوّات توحیدی) بسیار وسیع و دامنه دار است؛ بحدی که روابط
توحیدی و تعامل متساوی و عادلانه با انسانها و جوامع بشری در ابعاد «حقوق و
وظایف»، «مُراعات و مُجازات»، «تشدد و تسامح» و..... به مثابۀ بزرگترین
امتحان برای اهل توحید و یکتاپرستی و حتی خود انبیاء و رسولان ذکر شده است.
و حتما آیۀ
۱۳۵
سورۀ نساء جزو آیاتی است که
جاری ساختن و عبور موفق از آن نیازمند عالیترین ارزشهای اخلاقی و روحیات و
عواطف محکم و پر توان میباشد، آنجا که می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ
شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَ
الأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقَيراً
فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا
وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ
خَبِيرًا
(نساء - ١٣۵):
«اى کسانی که به دين توحيدى اسلام ايمان آورده ايد، برپا دارنده و حافظان
عدالت {حق} باشيد و نمونه هایی براى عدالت توحيدى (حقوق توحیدی)، چه در
رابطه با نفس خودتان، چه در رابطه با پدر و مادر و نزديکان، چه در رابطه با
اغنياء و صاحبان ثروت، چه در رابطه با فقراء و کسانی که دچار نقص مالی شده
اند، و {بدانید} که اللّه نسبت به آنها ترحُّم و نزدیکی بیشتری دارد و در
رابطه با آنها از میل و هوی تبعیت مکنید، که شما را وادار به تحریف و یا
ترک وظیفه نماید، و به تأکید خالق یکتا نسبت به آنچه انجام می دهید بسیار
خبیر و پر اطلاع است».
لکن باید
دانست که موضوع رفتار بر حق و عادلانه با نفس خود و اعضای خانواده و
نزدیکان و مقابله با امتیازطلبی آنها محدود به فکر و عقیدۀ توحیدی و اسلامی
نیست (که کسانی بدان معتقد باشند یا نباشند و از کنار آن بسادگی رد شوند)؛
بلکه این امر یک قضیۀ عالمی و فراگیر است و نوع روابط انسانها و جوامع بشری
و پایۀ زندگی صالح و فاسد آنها را رقم می زند. و به تأکید زمانی قواعد و
قوانین در میان بشریت عملی و اجراء می شوند و نظم و نظام سیاسی و اقتصادی و
اجتماعی و فرهنگی و...... ظهور می کند که تعامل و روابط بین انسانها و
جوامع بشری قانونمند و قاعده پذیر گردد و به اصطلاح از «روابط بی قاعده به
ضوابط قاعده مند» برسد. و اینکه می گوییم فلان جامعه مترقی و فلان جامعه
عقب مانده است از همینجا و از نوع رفتار و تعامل انسانها با یکدیگر نشأت می
گیرد. و اما این امر مهم (ضوابط قاعده مند) به دو روش
(یا اختلاطی از این دو
روش) می تواند جامۀ عمل پوشد: یکی از طریق فردگرایی و استقلال فردی (که
جوامع غربی آن را اختیار کرده و آن را مبنای زندگانی خود نموده اند)، و
دیگری از طریق اخلاق گرایی و اصل قرار دادن صفات خوب انسانی (که اکثرا
ادیان و مذاهبِ روحی
و مشخصا
صوفیه
منادی آن بوده اند، اما تا بحال هیچ جامعه ای بدان
نرسیده و آن را جامۀ عمل نپوشیده است). و به تأکید روش توحیدی اسلام ترکیبی
مُبتنی بر این دو روش در زندگی است، بنحوی که نه فردگرایی غربی را می پسندد
(که افراد بشری را از هم می گسَلد و آنها را به عناصر و مهره های بی روح و
احساس تبدیل می کند)، و نه صرف تکیه به صفات اخلاقی را عملی و قابل تحقق می
داند (چرا که غرایز
ناصواب
بشری و جبرهای محیطی این اجازه را به انسانها نمی
دهند و چنین کاری بیشتر از نوادر و شخصیتهای خودساخته بر می آید).
در نتیجه
روش توحیدی اسلام، هم روی صفات و ارزشهای اخلاقی اصرار می ورزد (که مانع آن
می شود هر کس و ناکسی وارد محدودۀ عواطف و روابط قلبی گردد)، و هم معتقد
است که روابط بشری باید قانونمند و ضابطه دار شود و در این میدان نباید
قواعد و ضوابط فدای روابطِ غلط و هوی پرستانه گردند. و نمونۀ آیاتی که
فردیت و استقلال فردی را تبیین و آن را امری واقعی و حقیقی قلمداد می کنند
بدین قرار می باشند:
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَىٰ
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ (جاثیه - ۲۲): «و
اللّه
آسمانها و زمین را بر پایۀ حق و عدالت خلق نموده است،
و بنحوی خلق نموده
تا
هر نفس و موجودی
بنابر
عملکرد و اکتسابات خودش
جزاء
و پاداش
داده شود، و بدین
ترتیب
{در موازین توحیدی}
کسی
مظلوم واقع نمی گردد».
و این یعنی اینکه فردیت و استقلال فردی جزو ناموس و ماهیت خلقت است، و آنهم
ناشی راز این حقیقت که جهان از مجموعه ای عناصر تشکیل شده است.
در آیۀ دیگری مشخصا نفس بشری تعریف شده و ماهیت هر فردی و نحوۀ تعامل هر
کسی با نفس خودش بدین شیوه بیان گردیده است:
وَنَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا
فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا، قَدْ
أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا، وَ
قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا (سورهٴ شمس - ٧ و ٨ و ٩ و١٠): «قسم
به نفس بشرى و آنچه بدان آراسته شده، نفسى که الله به آن فسق و فجور و تقوى
و انضباط، الهام و در آن جا داده است، پس به تا کيد، پيروز و نجات يافت،
آنکه نفس خود را پاک و تزکيه و ملتزم کرد، و مأيوس و زيانکار گردید آنکه
نفس خود را آلود و به انحراف و فساد کشاند».
کمااینکه در همین راستا می فرماید:
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا
يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
(اِسراء ۱۵):
«هر کسی هدایت
گردد و
راه توحيد و اسلامیت در پيش گیرد، برای
خودش هدايت و به راه
صحيح می رود، و هر کسی گمراه
و سرگردان
شود، بار
گمراهی و سرگردانی اش روی دوش خودش می افتد.
بنابر این، کسى
مسئول بار
و بلای کسی و
حمل کنندۀ خیر و شر
دیگری
نيست {هر فردى مسئول عواقب کار و عمل خويش است}».
و اینهم نتیجه گیری از فردیت و استقلال فردی و نحوۀ تعامل با نفس خویش:
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا (فُصِّلت
- ۴۶):
«هر
کسی عمل صالح و سازنده ای انجام دهد نتیجۀ آن برای خودش خواهد بود، و هر
کسی هم بدکاری و خراب کاری نماید عواقب آن به خودش باز می گردد».
این فردیت و استقلال فردی بجایی می رسد که حتی نزدیکترین اطراف و اعضای
درجه یک خانواده ربطی به انسان پیدا نمی کنند و بکلی جدا و منفصل حساب می
شوند:
لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ (مُمتحِنه - ۳):
«روز قیامت به هیچ وجه وابستگان خونی شما و حتی اولادتان نفع و خیری برای
شما نخواهد داشت، و اللّه برای هر کسی حساب جداگانه ای خواهد کرد».
و
اما
نمونۀ
آیاتی که
روابط و پیوندهای مؤمنین را بیان می دارند و جمع گرایی اسلامی را ترسیم می
کنند
بدین قرار هستند:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا (آل عمران –
۱۰۳):
«اى اهل ایمان
و
اسلام، متحدا به ریسمان اللّه (قرآن و اسلام) چنگ بزنید و از
تفرق و پراکندگى پرهيز نماييد».
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ
(حُجُرات - ١٠):
«غیر از اين نيست که اهل ایمان و اسلام برادران يکديگرند،
پس بین آنها صلح و سازش برقرار کنید».
وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى
الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده – ۲):
«روی خیر و نیکوکاری و انضباط دینی یار و همکار یکدیگر شوید، اما در جرم و
جنایت و دشمنی همدیگر را یاری و همکاری مکنید».
و مصادیق این روابط و همکاری و میزان اتحاد و هماهنگی مابین اهل ایمان و
اسلام در آیات دیگری و همراه با امثلۀ مشخص بدین شیوه ذکر شده است:
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ
يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُقِيمُونَ
الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ
أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (توبه -
۷۱): «مردان و زنان مؤمن یار و پشتبان یکدیگرند،
امر به معروف و ارزشهای توحیدی می کنند و از منکرات و امور بد و غیر توحیدی
نهی مینمایند، همچنانکه مراسم صلاة و نماز بپا میدارند و زکات اموالشان را
می پردازند و از اللّه {وحی مُنزَل} و رسولش {رهبری توحیدی - اجتهادی}
اطاعت و پیروی می کنند، آنها سریعا مورد رحمت و رضایت اللّه قرار می گیرند،
و اکیدا اللّه و خالق یکتا بسیار عزیز و پر حکمت می باشد».
همچنین
در تفکر توحیدی و در نصوص وحیانی قرآن، بالاتر از ترابط و تعاون و
همگراییِ اجتماعی هم ارائه و توصیه شده است
(که در مرحلۀ فداکاری واقع می شود)، مرحله ای که عالیترین مقام و محل رضایت
خالق یکتا بوده و آیات متعددی بدان اختصاص یافته اند، و مصادیق این بُلندای
بشری بنحو زیر میباشند:
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ
أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ
حَمِيمٌ (فُصِّلت - ۳۴):
«خوب و بد یکسان و مساوی نیست؛ پس به بهترین شیوه {و عکس العمل های سنجیده}
بدیها و شرارت را دفع نمایید، و آنگاه بین شما و آنکه دشمنی وجود دارد
تعاملش همانند یک دوست صمیمی خواهد شد».
وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ
وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً وَ يَدْرَءُونَ
بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد - ۲۲):
همان کسانی که بخاطر کسب رضای خالقشان {در ایام شدائد} صبر و مقاومت
نمودند، و بعدا در مراسم نماز مشارکت می کنند {و در صفوف مسلمین حضور می
یابند}، و آشکار و پنهان از اموالی که خالقشان به آنها داده انفاق و احسان
می نمایند، و سیئات و بدکاریها را با حسنات و فداکاریها جواب میدهند، چنین
کسانی صاحبِ خانۀ آخرت هستند».
وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ
مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا
أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ
وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر - ٩):
«مهاجرینی که در مدینه سکنی گزیدند، و قبل از انصار به اسلام ملحق شده
بودند، لکن انصار مهاجرین را دوست داشتند و قلبا نسبت به آنچه به آنها
بخشیدند حسادتی نداشتند و در حق آنها {و در رفع نیازهایشان} ایثارگری و
آنها را بر خود ترجیح می دهند ولو اینکه بدان احتیاج داشته باشند، و هر کسی
مواظب بُخل و حسادت نفس خود باشد همانا از رستگاران و نجات یافتگان خواهد
بود».
و این بیانات توحیدی - وحیانی بجایی می رسند که بدون فداکاری، دینداری
اسلامی را ناقص و ناکامل تلقی می نمایند:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ (آل عمران -۹۲):
«هرگز به احسان و فداکارى نمی رسيد تا از دوست داشتنی هایتان ببخشایید و
فداى راه اللّه و خالق یکتا نمایید». البته
آیاتی
نیز هستند که
فردیت و جمعیت مسلمین را مشترکا و با هم ذکر و بیان نموده اند،
بنحوی که این دو بعد انسانی را حالت ترکیبی بخشیده و به مثابۀ ابعادی که
«مکمِّل یکدیگرند» معرفی نموده اند، و مصادیق این آیات وحیانی بدین قرار
است:
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ
أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ
بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ (آلِ عمران - ۱۹۵):
«آنگاه خالق شان دعاء و طلب مؤمنان را استجابت کرد و گفت: به تأکید ضایع
نمی کنم عمل هیچیک از شما مردان و زنان اهل عمل را و شما از یکدیگر و هم
سرنوشت می باشید».
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ
أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
(شورى- ۳۸):
«ايمانداران مسلمان کسانى هستند که خواست خالق شان را لبيک و استجابت گفته
و مراسم نماز بپا داشتند، اينها کسانى اند که کارها و امورشان شورایی
و بنابر مَشورت و هماهنگی است، و از رزق و روزی که به آنها بخشیدیم انفاق و
بخشش می کنند».
و به تأکید مراسم نماز (که روی جمعه و جماعت بناء شده) تجسم حقیقی فردیت و
جمعیت اسلامی و بیانگر تعامل فردی و اجتماعی مسلمین است، همان مراسمی که
معنای فردگرایی و جمع گرایی آن نیز ناپدید و در واقع امری بلا اثر گشته
است.
واضح است که
این روابط (و مضامین فوق الذکر) بیشتر در آیات قرآن قابل مشاهده است و این
هدف مقدس و بزرگ در جوامع اصطلاحا اسلامی نامحسوس و غائب ز میانه است، و
بجای آن باندبازی و روابط تبعیض آمیز و فساد خانوادگی و فساد سیاسی و فساد
اقتصادی و...... سراسر جوامع اصطلاحا اسلامی را فرا گرفته، و میدان دینداری
توحیدی بسیار تنگ و ضیِّق شده است. و حتی کار بجایی رسیده که این مردمان
بیچاره و مُختل و ناتوان و دست به دامان، آلت دست استبداد و استعمار گردیده
و مجبورند که تسلیم معیارهای زندگانی آنها شوند. بنابر این، بدیهی می نماید
که تا این موضوع (جدیت در روابط و ضوابط) در میان انسانها و در جوامع بشری
حل و فصل نشود، بنی آدم به حق و عدالت نرسد و روی آسودگی و خیر و خوشی
نبیند. و طبعا هر جامعه ای که به حل و فصل این قضیۀ اساسی اهتمام بیشتری
بورزد، مؤکدا از عملی شدن اهداف توحیدی - وحیانی نزدیکتر می شود، ولو چنین
جامعه ای بافت و ماهیت نامأنوس و ناآشنایی داشته باشد و حتی غیر دینی و
الحادی بحساب آید. حال آیاتِ دیگری از قرآن حکیم را ذکر می کنیم، تا
معیارهای توحیدی در روابط بشری و خاصتا در نحوۀ تعامل با اهل و عیال و
اطرافیان روشن تر گردد و نقشِ جدیت و محکم کاری بارزتر شود:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ
اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (اَنفال - ۲۸):
«ای اهل ایمان و اسلام بدانید که اموال و اولاد شما امتحان و محک شما بحساب
می آیند، و به تأکید اجر و پاداش بهتر نزد خالق می باشد».
لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (مُمتحِنه - ۳):
«در روز قیامت به هیچ وجه وابستگان خونی شما و حتی اولادتان نفع و خیری
برای شما نخواهد داشت، و اللّه برای هر کسی حساب جداگانه ای خواهد کرد، و
او بر آنچه انجام می دهید بصیر و بیناست».
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ
عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ
تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
(تغابُن - ۱۴):
« ای اهل ایمان و اسلام، همانا که بعضی از همسران شما (زن یا مرد) و اولاد
شما اعداء و دشمنان شما هستند، پس نسبت به آنها بر حذر و هوشیاری باشید، و
لکن اگر آنها را {بعد از توبه} عفو کنید و ببخشید و از آنها چشم پوشی
نمایید، اکیدا اللّه و خالق یکتا {نسبت به تقصیرات شما {در رابطه با اولاد
و ازواج} بسیار گذرنده و پر ترحم است».
قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ
أَزْوَاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ
تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ
إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ
فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي
الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (تَوبه - ۲۴):
«ای پیامبر، به اهل ایمان اعلام کن که اگر پدران
تان و فرزندان
تان و برادران
تان و عشیره تان و اموال اکتسابی تان و تجارتی که از ورشکستگی
آن می
ترسید و مسکن هایی که باب طبع شما هستند، نزد شما محبوب تر و دوست داشتنی
تر از اللّه و رسولش و جهاد در راه او هستند، پس منتظر باشید تا امر و
تقدیر الهی جامۀ عمل پوشد، و {بدانید که} خالق یکتا مردم فاسق و منحرف را
{بنابر ماهیت غلط شان} هدایت نخواهد کرد».
بلی هدایت نمی شوند؛ چونکه نه ماهیت فرهنگی و اخلاقی شان اقتضاء می کند، و
نه زمینه های محیطی آنها را تشویق و یاری می دهد، و در نتیجه باید به خود
و
زمینه و زمان واگذار شوند.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲۴ شعبان ۱۴۴۴ - ۲۵ اسفند ۱۴۰۱
|