بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
لباس و پوششِ طبیعی و بشری
امروزه موضوع لباس و پوشش (در ایران و جهان) از محدودۀ یک ضرورت انسانی
فراتر رفته و به یک امر سیاسی (حکومتی) تبدیل شده است؛ تا جایی که می توان
گفت این قضیه نماد یک تنازع بزرگ و بین المللی گردیده و نحوۀ تعامل و تقابل
با آن از فکر و فرهنگ و سیاست خاصی حکایت می کند. از این جهت لازم است این
موضوع را بیشتر بشکافیم و مشخصا می خواهیم
موضع
توحیدی قرآن در رابطه با لباس و پوشش و میزان و اندازۀ آن (بنابر نصوص
آیات) واضحتر گردد. در این راستا قبل از هر چیز باید بدانیم که لباس (اعم
از مادی و معنوی) یعنی پوشش و پوشانندۀ چیزی و بر روی انسان و حیوان و
گیاهان و دیگر مخلوقات، و لباس یعنی غطاء و پوسته ای که روی چیزی قرار می
گیرد و آن را می پوشاند و مانع ابداء و ظهور آن می گردد. کمااینکه در قرآن
حکیم بهمین صورت آمده و مترادف تلبیس و پوشاندن ذکر شده است:
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنتُمْ
تَعْلَمُونَ (بقره -
۴۲):
«حق را با باطل نپوشانید و حق
را کتمان مکنید؛ در حالی که می دانید اوضاع از چه قرار است».
همچنین در آیۀ دیگری از قرآن (اَنعام -
۸۲)
تلبیس و پوشاندن به معنای مُلوَّث و آلودنِ ایمان و عقیدۀ اسلامی ذکر
شده است (زیرا تلویث و آلوده کردن نیز نوعی پوشاندن و از میان بردن شفافیت
میباشد)، و نص این آیه بدین قرار است:
الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَٰئِكَ
لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ (اَنعام -
۸۲):
«كسانی که ایمان آورده و ایمانشان را با ظلم
و ستم نپوشانده و قاطی نکرده اند، آنها در امن و امان هستند و هدایت یافته
بحساب می آیند».
و اما حجاب (لفظی که در میان مسلمین رایج گردیده) ربطی به لباس و پوشش
ندارد و این لفظ با چنین معنایی ابدا در قرآن ذکر نشده است، بلکه معنای
صریح آن (در قرآن) عبارت از پرده و مانعی است که بین دو چیز واقع می شود
(اعم از مادی و معنوی و تشبیهی). به عبارت دیگر، حجاب در میان دو چیز واقع
می شود نه روی چیزی!)، و این حقیقتی است که در قرآن کریم تصریح گردیده و
بدین صورت بیان شده است:
۱-
حجاب معنوی و تشبیهی:
وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن
وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ
إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (شوری
-
۵۱): «برای
هیچ بشری ممکن نیست که با اللّه {و معبود یکتا} تکلم و ترابُط نماید، مگر
از طریق وحی (اِلقاء و تفهیم - درونی) یا از ورای پرده و فاصله ای (اِلقاء
و تفهیم برونی) و یا بوسیلۀ رسولی {مَلَکی - تجسُّم وحی} که ارسال می کند و
به اذن ایشان وحی را به کسی که بخواهد می رساند، و به تأکید او بسیار عالی
مقام و پر حکمت است».
۲-
حجاب روز قیامت (مادی یا تشبیهی):
فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى
الظَّالِمِينَ، الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَهَا
عِوَجًا وَ هُم بِالْآخِرَةِ كَافِرُونَ، وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ (اَعراف -
۴۴
و
۴۵
و
۴۶):
«روز قیامت در بین جهنّم یان فریاد کننده ای فریاد می زند که لعنتِ اللّه
بر ظالمان باد، همان کسانی که سدّ راه اللّه {دین توحید} بودند و در دنیا
غلط و نادرست حرکت می کردند، و آنها نسبت به روز آخرت کافر و موضع انکاری
داشتند، و البته در آن روز میان آنها {جهنّم یان و بهشت یان} مانع و فاصله
ای واقع شده است».
۳-
حجابِ روحی و اخلاق منکِرانه:
وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لَا
يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا
(اِسراء -
۴۵):
«وقتی که قرآن را برایشان قرائت و بیان داشتی بین شما و کسانی که به روز
آخرت ایمان نمی آورند پردۀ ضخیمی {از کینه و نفرت} قرار دادیم».
۴-
حجاب ملموس و مادی (پرده و مانع):
وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ
ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ
(اَحزاب -
۵۳):
«ای مؤمنان، هنگامی که از زنان رسول حاجتی خواستید آن را از وَرای پرده و
مانعی طلب نمایید، چنین تعاملی {عدم اختلاط و حفظ احترام} برای قلوب تان و
قلوب آنها پاکتر و پاکیزه تر است».
و البته همین آیۀ اخیر است (اَحزاب -
۵۳)
که دستاویز و محل استخراجِ حجاب به معنای لباس و پوششِ زنان قرار گرفته و
در طی زمان و خاصتا در فرهنگ عامّه مختص آن گشته است. پس لفظ حجاب (پرده و
مانعِ مادی و معنوی میان دو چیز) نه تنها ربطی به اسلامیت و مسلمانی و از
جمله لباس و پوشش زنان مؤمنه پیدا نمی کند (و در صدر اسلام هم چنین مفهومی
وجود نداشته)، بلکه حتی معنای لباس و پوشش هم نمی دهد.
اصل موضوع:
در جهان خلقت (و خاصتا در میان گیاهان و حیوانات
و نسل بشر)، لباس و پوشش امری مشهود و عیان است و کسی منکر آن نمی شود. و
اما با توجه به اینکه دربارۀ
پوشش گیاهی و حیوانی اختلاف و مناقشه ای وجود ندارد و مسئلۀ آنها امری
طبیعی و غیر ارادی است، زیاده مُتعرِّض آن نمی شویم؛ و بهمین قدر
و اندازه
اکتفاء می
کنیم که: برگ و پوستۀ درختان و گیاهان بارزترین لباس و پوشش گیاهی بوده و
پشم و پَر و موی حیوانات
مشهودترین لباس و پوششِ حیوانی قلمداد می شود؛
کمااینکه دُم و دنبالۀ حیوانات نیز نوعی لباس و پوشش بحساب آید.
و اما اختلاف و مناقشه ای که وجود دارد:
اولا
ما بین انسانها بوده و مختص جهان بشری است، چیزی که ناشی از ذاتِ
«انتخابگر بشری» و «تفاوتهای آب و هوایی» و «جهان قدیم و جدید» و «تأثیرات
فرهنگی و سیاسی و اقتصادی»
و اختلافات اجتناب ناپذیری
است
که لاجَرَم در زمانها و مکانهای مختلف پدید می آید.
ثانیا
این اختلافات بیش از هر چیزی متوجه حدود و اندازۀ لباس و پوشش است نه
موجودیت و بود و نبود آن؛ و خاصتا این موضوع در رابطه با زنان (در طول
تاریخ) بسیار پر مناقشه و جنجال آفرین بوده
است؛
همانطور که
در زمانۀ ما
هم این
داستان دربارۀ مرز و میزانِ پوشش زنان ادامه دارد.
در توضیح شِقّ اولِ
این اختلافات باید گفت: ذات انتخابگر بشری
موَجِّد اختلاف و تفاوت می شود، پدیده ای که هم مشکله آفرین
بوده
و هم مایۀ رفع مشکلات می گردد. نسبت به مشکل آفرینیِ انتخابگری
همین
بس که تمام مناقشات و منازعات مرتبط
با
لباس و
پوشش (و نسبت به هر چیزی که انتخابی است) از همین امر نشأت می گیرد. و
خوب این خصلتی است که مایۀ تنوع و تکثر و تفاوت می شود، و اگر تسامح و
آزادیِ انتخاب وجود نداشته باشد تنازع و درگیری بوجود می آورد و اوضاع را
بهم می ریزد؛ کمااینکه حالا آن را مشاهده می کنیم و تاریخا نیز داستان
بهمین صورت بوده است. و اما خیر و برکتِ انتخابگری انسانها در اینست که
به آنها امکان می دهد
متناسب و در همۀ اوضاع و احوال ظاهر شوند و با تمام آب و هواها در تمام
فصول بسازند؛ کاری که خارج از توان حیوانات و گیاهان قرار دارد. همچنین
انسانها می توانند لباسهای زیبا و جذاب و
یا ملابس کارهای سخت و سهل
بپوشند و در این میدانها
تنوع و رنگارنگی بسیاری بوجود آورند.
علاوه بر اینها امکان انتخاب باعث شده که آنها بتوانند لباس جنگی داشته
باشند
و در
دفاع از خود
از
ملابس
خاصی استفاده نمایند، و آیۀ:
وَ سَرَابِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ (نحل -
۸۱)
همین را مدنظر دارد.
و اما شِقّ ثانیِ موضوع
به حدّ و اندازۀ لباس و پوشش مربوط می شود و مسئله بدین قرار است: اگر به
موضوع لباس و پوششِ بشری نگاهِ دقیقی بیندازیم می بینیم که در هیچ جامعه ای
مخالفتی با اصل و اساس آن مشاهده نمی شود، تا جایی که حتی در میان انسانهای
اولیه و غریزی لباس
و
پوششِ حداقلی
و عَورَت پوشان
مشهود و قابل ملاحظه
است. هر چند در
اینجا نیز جوامع بشری بجایی رسیده اند که بین لباس و پوششِ مردان و زنان
فرق و تفاوت قائل شوند، فرق و تفاوتی که در
متون
ادیانِ آنها نیز تجلی پیدا کرده
و در طی زمان (مثل سایر احکام زمانی - مکانی)
امری
مطلق و غیر قابل تغییر گشته است. و طبعا در دورۀ معاصر و در جوامع لائیک و
غیر دینی هم این فرق و تفاوت در رابطه با لباس و پوشش مشهود بوده و در همۀ
جوامع به چشم می خورد، و این بدین معناست که این تفاوتِ فرا زمانی - مکانی
(بین لباس و پوشش زنان و مردان)
یک قضیۀ
اجتناب ناپذیر می باشد.
حال اگر بین لباس و پوششِ مردان و زنان تفاوت قائل شویم و آن را
«امری ضروری و اجتناب ناپذیر»
تلقی نماییم
(که از منظر توحیدی و نزد نظر موحدین آزادیخواه من حیث المجموع نگرشی مقبول
و در عین حال موضوعی زمانی و مکانی و اجتهادی است)، آنگاه در مرحلۀ بعدی به مرز و میزان تفاوتِ آنها می رسیم؛
بنحوی که بازهم آن تسامح و تساهلی که در مورد لباس و پوششِ مردان صورت
گرفته (در تمام جوامع و احیانا بنابر ضرورت) چنین تعاملی با لباس و پوشش
زنان صورت نگرفته است. کمااینکه حالا هم از جمله در ممالک غربی این داستان
ادامه دارد و نحوۀ لباس و پوشش زنان در آنجا نیز بحث برانگیز می باشد، در
حالی که لباس و پوشش مردان بحث چندانی بر نمی دارد. و به تأکید
آنچه بصورت مداوم از همه اختلاف برانگیزتر و بد فرجامتر بوده، همین مسئله و
اندازۀ
لباس
و پوششِ زنان می باشد؛ موضوعی که مشاکل و مُنازعات بسیاری را در طول تاریخ
و در بین جوامع بشری (و بل نزد پیروان یک امت و دیانت) بدنبال داشته و حتی
مایۀ قتال و خونریزی شده است؛ همانطور که امروزه در ایران و ممالک دیگر
شاهد آن هستیم.
حکمتِ لباس و پوشش و ضرورتهای آن
لباس
و پوشش (بصورت عام و از منظر توحیدی قرآن) بیانگر چند حکمت و ضرورت است:
۱-
محفوظ ماندن از سرما و گرما و آزار و اذيّت،
۲-
ایجاد حُرمت و عِفَّت بین انسانها و زنان و مردان،
و
۳-
جذابیت و زینت بخشی
به انسانها و حیوانات و طبیعت.
بنابر این، آنچه در
قرآنِ مُنزَل بیان شده و استفاده از آن بر بنی آدم واجب گردیده، عبارت از
تهیه لباس و پوشش جهت موارد سه گانه ای است که باید آن را آفتابی و روشنتر
سازیم. همانطور که می دانیم نوع بشر
لباس
و پوشش طبیعی و غیر ارادی ندارد و ذاتا عُریان و فاقد پوشش خلق شده است (و
خوب در اینجا نیز باید خودش! فکری بحال خود نماید). و در همین راستا خالق
یکتا به ایشان امر نموده که
لباس
و پوششِ مناسبی برای خود ترتیب دهد و از آن بهره گیرد:
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ
لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ
خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (اعراف -
۲۶):
«ای بنی آدم ما لباس و پوششی را بر شما مقرر داشتیم که ناشیرینیهای بدنتان
را می پوشاند و مایۀ جمال و زیبایی می شود و همچنین پوشش تقوی و حفظ کرامت
است، این امری خوب و پر خیر است، و این جزو آیات و احکام اللّه است، اگر
متذکر و هوشیار گردند».
این آیه مبنای لباس و پوششِ نوع بشر و اساس آن بحساب می آید، و همانطور که
می بینیم در این آیه کلیتِ حکمت و ضرورت آن (که پوشاندن ناشیرینی ها، جمال
و زیبایی، و حفظ کرامت است) بیان شده است. و حال با توضیحات و آیات بیشتری
حکمتِ لباس و پوشش و ضرورتهای آن را در موارد سه گانه پی گیری می کنیم: ۱- محفوظ ماندن از سرما و گرما و آزار و اذيّت
اساس لباس و پوشش بشری و ضرورت اصلی و اولیۀ آن همانا محفوظ ماندن انسانها
از سرما و گرما و آزار و اذيّتهایی است که در میدان کار و زندگی و در
ارتباط بادیگران و واقع شدن در برابر حیوانات و دیگر موجودات مضر و موذی می
تواند دچار آن شود، و آیاتی از قرآن این فوائد اساسی را بدین شیوه ذکر و
تبیین کرده اند:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَالًا وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ
الْجِبَالِ أَكْنَانًا وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرَابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ
سَرَابِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ
لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ (نحل -
۸۱):
«اللّه و خالق يكتا از آنچه خلق نموده است سایه هایی برای شما ترتیب داده
است، همانطور که از کوهها اماکن و غارها و پناه گاهایی قرار داده است، و
برای شما لباسها و پوششی وضع نموده تا از گرما {و همچنین از سرما} محفوظ
بمانید، کمااینکه لباس و پوشش دفاعی برای شما خلق نموده است، و اللّه
اینچنین نعمت خود را برای شما به کمال می رساند، ای بسا که تسلیم اللّه و
خالق تان شوید».
و اما مسئلۀ خاص لباس و پوشش زنانِ مؤمنه (که در قرآن ذکر شده)، همانا سَتر
و غِطایی است جهت در امان ماندن از آزار و اذیت متجاوزین و عدم دنبال
شدنشان توسط جُهّال هوس باز؛ و مشخصا نحوۀ ظاهر شدنی است برای تفکیک وضعیت
زنان مؤمنه از اوضاع زنان عادی (و عرفی)، توصیه ای که
متناسب با یک حقیقتِ
زمانی - مکانی بوده و
به طبیعت حال چنین حقایقی
در جاهای مختلف شکل و شمایل
خاص و متفاوتی پیدا می کنند. و بدین شیوه قرآن حکیم
خواسته است زنان ایماندار و پاکدامن از طمع هوس بازان و اهل طعنه و دست
درازی ایمن
و در اَمان
بمانند. و طبعا همۀ عناوین و بدعتهای بعدی زیر نام حجاب و نقاب
و بُرقع و مَقنعه و....... (که از ترس هوی و هوس خود مسلمین! در آن پنهان می
شوند) از این توصیۀ بجا و واقع بینانۀ
توحیدی
نشأت گرفته است:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ
الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ
أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا
يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللَّهُ
غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب - ۵۹): «ای
رسول به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین اعلام نما که {هنگام خروج از
خانه} جِلباب و چادر بپوشند، تا تشخیص داده شوند {از زنان دیگر} و مورد
اذیت و تعقیب قرار نگیرند، و اللّه بسیار بخشنده و
پر مهر می باشد».
البته اینهم بدیهی می نماید که در یک جامعۀ «سنتی - عرفی» که زنانشان در
لباسهای سیاه و ضخیم پنهان می شوند (و بنابر آن غیر فعال و ناکارآمد می
گردند)، زنان مؤمنه و اهل تدیُّنِ وحیانی با لباسهای رنگی و عصری ظاهر شوند
و در سطح جامعه حضور جدی و فعال خود را بهم رسانند، کمااینکه ممکن است
مردان مؤمن و اهل تدیُّنِ وحیانی (عکس مردان سنتی - عرفی) ریشهای خود را
بتراشند و بدین طریق صف خود را از اهل شرک و خرافات و کهنه پرستی جدا
نمایند. و البته در آیۀ دیگری از قرآن حقیقت موضوع (در امان ماندن از آزار
و اذیت متجاوزین و عدم دنبال شدن توسط جُهّال هوس باز) با ادبیات شفاف تری
و حتی تهدید آمیز بیان شده است؛ و لکن این بار (بجای مؤمنات) اطراف متجاوز
و متعدّی مورد خِطاب قرار گرفته و آنهایند
که انذار و هشدار
صریح دریافت
داشته اند:
لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ
وَالْمُرْجِفُونَ
فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ
بِهِمْ
ثُمَّ لَا
يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (احزاب -
۶۰):
«به تأکید اگر منافقین و متجاوزینِ هوس باز و شایعه سازانِ مدینه {به آزار
و اذیت ایمانداران} پایان ندهند، در اندک زمانی آنها را مغلوب شما خواهیم
کرد {و با اخراجشان از مدینه} همسایگی آنها پایان خواهد یافت». ۲- ایجاد حُرمت و عِفَّت بین انسانها و زن و مرد
در امر لباس و پوشش موضوع «حُرمت و احترام» و «عفتِ چشم و جسم» همیشه بسیار
پر اهمیت بوده است، و لکن این موضوع هم (مثل خیلی چیزها) در زمانها و
مکانهای مختلف دچار افراط و تفریط بسیاری گردیده است، بدین صورت که احیانا
پایمال و اِهمال گردیده و دریدگی و تبرُّج و لختیگری رواج یافته است، و
احیانا وسیع و گسترده شده و به مرحلۀ حساسیت رسیده است؛ و خاصتا در رابطه
با زنان علاوه بر پوشش فراگیر! حتی صدایشان نیز! عَورَت و مایۀ شرم تلقی
شده! و در این راستا همۀ ضرورتهای زندگی و نحوۀ رشد و تکامل زنان قربانی
شده است. و اما پوشیدگی (و از جمله چشم پوشی) علاوه بر ضرورتهای اولیه حامل
دو پیام اخلاقی و بزرگ هستند: یکی حیاء و عدم نشوز و پرده دری (از طریق
مهار چشم و مهار فروج)، و دیگری خاص و خصوصی کردن روابط جنسی (و حصر آن در
روابط زناشویی). و حاصل این دو پیام همانا حفظ روابط انسانی و حفظ خانواده
و تشخیص منشاء اولاد (پدر و مادر) می باشد. بدیهی است که دربارۀ این موضوع
آیات زیادی در قرآن نازل شده اند، و از جمله دربارۀ پیام اول (حیاء و
احترام) اینچنین روشنگری شده است:
هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ (بقره -
۱۸۷):
«زنان مایۀ احترام و متانت مردان، و مردان مایۀ احترام و متانت زنان
هستند».
طبعا این یک مثال است، و لکن ادب و احترام (و پوشش معقول و معروف) در روابط
زنان و مردان خلاصه نمی شود، بلکه امری عامّ و انسانی است و در رابطه با
همۀ انسانها و اقشار مختلف آن یک روش اخلاقی و مظهر حیاء و پرهیزکاری است،
و از جمله در قرآن حکیم (خطاب به مردان) چنین می خوانیم:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا
فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا
يَصْنَعُونَ
(نور - ۳۰):
«ای پیامبر به مردان ایماندار اعلام کن که از چشم و نگاههای خود بکاهند، و
مواظب فروج و اندامهای خود باشند. این پاکترین رویه برای آنهاست، و به
تأکید اللّه و خالق یکتا نسبت به آنچه می بافند و جعل می کنند خبیر و
آگاه می باشد». کمااینکه
در آیۀ
۳۱
سورۀ نور (خطاب به زنان) موضوع حیاء و عدم نشوز و پرده دری چنین انعکاس
یافته است:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا
(نور - ٣١):
«ای پیامبر، به زنان ایماندار اعلام کن که از چشم و نگاههای خود بکاهند و
مواظب فروج و اندامهای خود باشند. همچنین زنان ایماندار نباید زيبایی جسم
خود را اِبداء و اظهار نمایند، مگر آن قسمتی که {بصورت عادى و يا بنابر
ضرورت} ظاهر و پدیدار می شود».
علاوه بر اینها آیۀ
۶۰
سورۀ نور هم (علاوه بر واقع بینی و تسامح) روی عفت و پاک دامنی و عدم تبرج
و لختیگری تأکید ورزیده و اعلام می دارد:
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ
عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ
بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
(نور - ٦٠):
«بر زنان صاحب سن و سالی که دورۀ ازدواجشان سپری شده حرج و گناهی نیست که
لباسهای خود را تخفیف دهند، بدون لختی گری و اِبدای زینت بدنی، و اگر با
عفت و پاکدامن باشند برایشان بهتر است، و اللّه بسیار شنوا و داناست».
همچنین دربارۀ
خاص و خصوصی کردن روابط جنسی و ممنوعیت تعمیم آن (و نهی زناکاری) آیات
زیادی در قرآن نازل شده اند و بعضی از آنها بدین قرار است:
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (مؤمنون -
۵):
«مؤمنان کسانی هستند که اندامهای جنسی خود را {خارج از نکاح و روابط
زناشویی} محفوظ و پاک نگه می دارند».
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا
(اِسراء -
۳۲):
«مرتکب زنا مشوید، چرا که چنین کاری بسیار زشت بوده و روشی بد فرجام است».
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ
اللَّهُ مِن فَضْلِهِ (نور -
۳۳):
«مؤمنانی که زوج و همسری نمی یابند باید خود را پاک نگه دارند، تا بلکه
اللّه به فضل خودش آنها را بی نیاز نماید».
بلی، همانطور که مشاهده می شود این آیاتِ وحیانی بیانگر
خاص و خصوصی کردن روابط جنسی و
حصر آن در روابط زناشویی هستند، رابطه ای که خارج از این محدوده «زناکـاری
و فحشای جنسی» محسوب می شود، و ممنوعیت آن (به قول قرآن) ناشی از عواقب
ویرانگر و بد فرجام آنست. هر چند این موضوع هم آشکارا دچار افراطی عجیب و
حتی توَهُّمات ابلهانه گردیده و به طبیعت حال نیازمند تفسیر و بازنگری مجدد
می باشد؛ و لاجَرَم باید متناسب با واقعیات زنده و پیش رو و تغییر و
تحولاتِ قرون مورد بحث و بررسی قرار گیرد. ۳- لباس و پوشش به مثابۀ زینت و زیبایی
در قرآن مُبین آیاتی ذکر شده اند که لباس و پوشش را مظهر جمال و زیبایی
قلمداد می کنند؛ و به مثابۀ نعمت زینت بخش الهی (در دنیا و آخرت) بنی آدم
را به استفاده و بهره گیری از آنها توصیه می نمایند:
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا
وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (اعراف -
۳۱): «ای
بنی آدم (و اهل سَجدۀ توحیدی) برای رفتن به مساجد زیباپوش و آراسته باشید،
و بخورید و بیاشامید و لکن اسراف و زیاده روی مکنید، زیرا اللّه مُسرفان و
زیاده روان را دوست ندارد».
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ
وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي
الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ
الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (اعراف - ٣٢):
«ای پیامبر {خطاب به عموم مردم} اعلام نما که چه کسی زینتهای الهی و همچنین
رزق و روزی حلال و پاکیزه را حرام و ممنوع کرده است؛ بگو که اینها {لباسهای
زیبا و رزق حلال و......} در زندگی دنیوی اصلا برای اهل ایمان است، و در
روز قیامت مختص آنهاست، و اینچنین ما آیات و دلایل خود را برای
صاحبان
علم و معرفت
بیان می نماییم.».
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ
أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ (حجّ -
۲۳):
«همانا که اللّه و خالق یکتا اهل ایمان و عمل صالح را داخل باغهای بردوامِ
بهشت می نماید که زیر آنها جویبارها جاری است، و آنها در آنجا از دست
بندهایی بهره مند هستند که از طلا و لؤلؤ است و لباس شان در آن از ابريشم
می باشد».
أُولَٰئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ
يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِيَابًا
خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ (کهف -
۳۱):
«مؤمنان صالح و نیکوکار {در آخرت} دارای جنات و باغهای بر دوامی هستند که
در آن نهرها جاریست و در آن دست بندهای از طلا می بندند، و لباسهای سبز می
پوشند که از ابريشم ريز و درشت بافته شده است».
حال اگر از آخرت بگذریم (و آن را به خالق مان بسپاریم) ممکن است دربارۀ
لباس و پوششِ دنیوی سؤال شود که: مگر غیر از اینست که لباسهای جذاب و زینت
بخش (خاصتا بر تن زنان) جلب نظر نموده و سبب تعمیم جنسیت می گردند؟ ما هم
در جواب می گوییم: سراسر تاریخ بشر و از جمله تاریخ هزار و چهارصد سالۀ
مسلمین پر از فحشاء و رابطۀ جنسیِ نامشروع بوده و در همان حال لباس و پوشش
هم وجود داشته است؟! و اصلا باید گفت: پوشیدگی بیشتر و غلیظ تر در گذشتۀ
بشری ناشی از تجاوزات بیشتر و بی رویه تر بوده است. و مشخصا این مسئله که
«زنان نباید به تنهایی سفر نموده و حتی از خانه خارج شوند»
مأخوذ از تاریخ گذشته و تعرض به آنها روی عُنف و زورگویی بوده است، همانطور
که احکام سنگینِ وضع شده (در برابر تجاوزات) از ناامنی وحشتناک اجتماعی خبر
می دهد. این وضعیت در رابطه
با
امور دیگر هم صدق می کند، از جمله در امر تجاوز
به مال و ثروت دیگران و موضوع سرقت، که احکام سنگینی در مقابل آن وضع شده
است. بدیهی است که امروزه هم داستان بهمین صورت است و در جوامعی که حقوق
اولیه و ابتدایی حاصل شده، تجاوزاتِ بی رویه هم تقلیل پیدا کرده و به تبع
آن احکام سخت و شدید در حق آنها خفیف تر گشته است. و لکن مثال توجه بر
انگیز ما در موارد ذکر شده
«دوران چهل ساله و پر مصیبتِ نظام ولایت مطلقه»
است؛ دوره ای که آشکارا بیانگر وضع گذشته در زمانۀ ماست! و خوب این نظام
ارتجاعی و پر تبعیض و استبدادی ثابت نموده که زور فاسد و غیر عقلانی و غیر
قانونی چیزی را حل و فصل نمی کند، و خاصتا در رابطه با لباس و پوشش زنانه
تماما اثبات گردیده که صرف وجود چنین چیزی و مستور و پنهان سازی زنان (و
آنهم به شیوۀ تحمیلی و غیر انتخابی) مانع تعمیم جنسیت و فحشای جنسی نمی شود
(و همین است که حالا این نظام زور پرست گرفتار قیامی شده که شعار اصلی آن:
زن، زندگی، آزادی است). همچنانکه صرف تخفیف و مختصر کردن لباس و پوشش به
تنهایی عامل تعمیم جنسیت و فحشای جنسی نمی گردد. و بدیهی است که چنین اموری
«آداب و اعراف و زمینه های فرهنگی خاصی»
را می طلبند و بهمین سادگی زائل یا رایج نمی شوند. پس
چاره را باید در جای دیگری جُست؛
و آنهم عبارتست از «آزادی انتخاب و امکان رشد بشری و فرهنگ سازی»، و در این
راستا وصول به تعامل محترمانه ای که انسانها را از محدود شدن در هوی و هوسِ
جنسی رهایی بخشد و انسانیت و اخلاق مداری را غالب گرداند. و بدیهی است که
اینها هم زمینه های خود را می طلبند، و خاصتا سهولتِ نائل شدن به حقوق
اولیه و برآورده شدن غرایز ابتدایی در صدر کار قرار می گیرد.
مهار جنسیّت از طریق پوشش و چشم پوشی
این بخش از
مطلبِ:
«اسلام اجتهادی و اصول عفت جنسی»
نقل شده است:
قرآن مُنزَل در
سورۀ
نور
(آيات ٣٠ و ٣١)
اصولی را در رابطه با «لباس و
پوشش»، «حفظ
اندامها»،
و «رفتار مؤدبانه» برای مسلمین بیان نموده است که میتوان آنها
را «اصول
حُرمَت
و عِفِّت» نام
نهاد، اصولی اختصارا
بدین
قرار هستند: غضِّ
بَصَر (نظر مؤدبانه و عدم چشم چرانی و طمع چشمی، که می تواند
منتهی به جنسیت حرام و نامشروع گردد). حفظ فروج (مواظبت از اندامهای جنسی و
عدم آلودگی به جنسیت حرام و نامشروع). سَتر زینت (مراعات لباس
و پوشش و دوری از تبرج
و لختی گری و عدم اِبدای زینتها و
عرضۀ اندامهای جنسی).
و قرآن حکیم به مؤمنین و مسلمین توصيه می کند
که نسبت به این امور «التزام و پایبندی» از خود نشان دهند و در
این رابطه توصیۀ خالق را
نگه دارند. و اینهم نصوص آیات ٣٠ و ٣١ از سورۀ نور: قُل
لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ
ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ: «ای پیامبر به مردان
ایماندار اعلام کن که از چشم و نگاههای خود بکاهند، و مواظب فروج و
اندامهای خود باشند. این پاکترین رویه برای آنهاست، و به تأکید اللّه و
خالق یکتا نسبت به آنچه می بافند و جعل می کنند خبیر و آگاه می باشد». در
این آیه (آیۀ ٣٠) دو اصلِ «غضّ بصر» و «حفظ فروج» ذکر
گردیده و نسبت به ساخته کاری و دروغگویی حیله گران هشدار داده است. اما در
آیۀ ٣١ علاوه بر ذکر دو اصل «غضّ بصر» و «حفظ فروج» اصل سوم نیز که «سَتر
زینت» است بدین صورت بیان شده است: وَ
قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ
فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا «و ای
پیامبر به زنان ایماندار اعلام نما که از چشم و نگاههای خود بکاهند و مواظب
فروج و اندامهای خود باشند. همچنین زنان ایماندار نباید زيباییهای جسم خود
را اِبداء و ظاهر نمایند، مگر آن بخشها و اعضايى که بصورت عادى و يا بنابر
ضرورت ظاهر و دیده می شوند».
البته همانطور که در نص آیه نیز تصریح شده، مسئلۀ «عدم ابداء و نمایش زینتها» مختص
زنان می باشد، و طبعا تشریع و تعیین آن بیشتر ناشى از جمال و زیبایی و
جسمِ توجه برانگیز آنهاست. و لکن آنچه بین زنان و مردان در مورد لباس و
پوشش مشترک می باشد مربوط به غِطای عَورَت و پوشاندن اندامهایی است که همۀ
ادیان و تمام جوامع بشری روی آن اتفاق نظر دارند، همانطور که نسبت به
زیبایی و جلب توجه جسمِ زنان متفق القول هستند. بنابر این، وضع
«ستر زینت» برای زنان دقیقا ناشى از لطافت اَبدان و اندامهای زیبای آنهاست.
و طبعا قرآن مُنیر می خواهد که جسم لطيف و زيباى زنان عمومى نشود
و امور جنسى در زندگى زناشويى محصور گردد، تا هم خانواده قوام و دوام
بياورد و نسل ایمان و اسلامیت تربیت شود، و هم زنان و
مردان ایماندار کارشان در امر جنسیت و تأمین نیازهای جنسی به افراط کشیده
نشود. و تحقق این امر باعث می شود که مُؤمِنین و مُؤمِنات از تبدیل شدن
به «افراد جنسی» حفظ گردند و به غفلت و انحطاط دچار نشوند.
لازم است دربارۀ اصول «حُرمت
و عِفت» روشنگری بیشتری
صورت گیرد: همانطور که ذکر شد در این میدان
اصل
بر
حفظ حُرمت و عِفت است، و در صدر اسلام هم چنین بوده است، و این یک امر
مسلَّم و غیر قابل تغییر است. کمااینکه قرآن کریم نیز همین حقیقت را بیان
داشته، و مشخصا آیۀ ۵۹ سورۀ احزاب مؤمنین را بدین شیوه راهنمایی کرده است: يَا
أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ
الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَٰلِكَ
أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا
يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللَّهُ
غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب - ۵۹): «ای
رسول به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین اعلام نما که {هنگام خروج از
خانه} جِلباب و چادر بپوشند، تا تشخیص داده شوند {از زنان دیگر} و اذیت و
تعقیب نگردند، و اللّه بسیار بخشنده و مهربان است». بدیهی
است که این آیۀ وحیانی موضوع حرمت و عفت زنان را بصورت ترکیبی و عجین شده
ای طرح نموده است، و حفاظت آنها را از آزار و اذیت هوسبازان (و نیز دشمنان)
با پوششی که عَلَم و نشانه ای بحساب آمده چاره سر نموده است. لکن آنچه می
تواند تغییر نماید (در هر موضوع اسلامی)، همانا اَشکال و صورتها و از جمله
طرز «لباس و نگاه» است. به عبارت دیگر، هدف و مقصد یک موضوع اسلامی ثابت و
لایتغیر است، ولی اَشکال و صُوَرِ موضوعات اسلامی قابل «تغییر و
تحول» می
باشند، و این همان هدف نگری و پیگیری اهداف و مقاصد توحیدی و اصل نمودن
آنهاست. اما در مقابل این نگرش توحیدی و هدف گرایانه، یک نگرش صورت نگرانه
ای وجود دارد که متأسفانه در میان مسلمین بسیار رایج و حتی اصل و اساس
گردیده است. و بدیهی است که این انحراف بنیادی دارای ریشه های تاریخی می
باشد، روش غلطی که بصورت طبیعی منجر به حفظ ظواهر (در هر موضوعی) و ترک و
فراموشی اهداف
و مقاصد قوانین شده است. البته این بدان معنا نیست که شکل و صورت اهمیت
ندارد و جای توجه و
اِهتمام نیست، نخیر، بلکه مسئله اینست که اصل و اساس هر چیزی ثوابت آن و
اهداف و مقاصد آنست، و میزان «اَشکال
و صُوَر» در
سایۀ ثوابت مقاصد و با توجه به زمان و مکان تعیین و مشخص می شود، نه اینکه
اشکال و صور، مطلق و تغییر ناپذیر، و ثوابت و مقاصد، ترک و فراموش گردند.
بنابر این، آنچه در این رابطه بسیار اساسی است، ذات و ماهیت مُستمِر و
دوامدار ثوابت و مقاصد، و ذات و ماهیت محدود و موقتِ اَشکال و صُوَر می
باشد. و طبعا دربارۀ قضیۀ حُرمت و عِفت نیز وضع بهمین منوال است، چرا که در
عین ثابت بودن «حرمت و عفت»، به اشکال و ظواهر مختلفی در رابطه با مسئلۀ
«تحریک پذیری» و «موازین حرمت» بر
می خوریم (که از جامعه ای به جامعۀ دیگری تغییر می کند)، بنحوی که این
اشکال و ظواهرِ گذرا نه تنها در «زمانهای
مختلف» نزد
اقوام و جوامع دنیا متغیر و متفاوت است، بلکه حتی در یک زمان، از مکانی به
مکان دیگر و از جامعه ای به جامعۀ دیگر فرق و اختلاف مشاهده می شود، و
جِدّا وابستگی به عرف و عاداتِ اقوام و ملل و قِلّت و کثرتِ حضور زنان و
نحوۀ ظهورشان در اجتماع است. برای نمونه در جامعه ای که زنانش «خصوصی و
خانگی» هستند، حتی یک تار موی آنان تحریک آمیز بوده و «جلب توجه» می کند،
اما در جامعه ای که زنانش اهل کار و مزرعه و دامداری هستند و بنابر
ضرورتهای اجتماعی و اقتصادی بصورت روزانه ظاهر می شوند، و یا در جوامعی که
زنانش از محدودۀ «سنن قدیمی» بیرون آمده و حتی آزادانه به گشت و گذار می
پردازند، زلفهای زنان و حتی «بیشتر
از آن!»
اهمیت
چندانی ندارد و کمتر جلب توجه می کند.
خلاصه در مورد اخلاق جنسی و نحوۀ «نظر و لباس و رابطۀ جنسی» بین زنان و
مردان مسلمان، اصل بر «حُرمت و عِفت» و
رعایت اَدب و احترام، و
عدم وجود جنسیت حرام و نامشروع است، اموری که علاوه بر التزام به آنها در
خارج از روابط زناشویی، حتی در روابط زناشویی نیز باید مُراعات و حفظ
گردند. بر این اساس: اولا اصول
عِفت و حُرمت و عِفت اسلامی، رفتاری سنتی و منعکس کنندۀ فرهنگ و عادات مردم
گذشته نیست، بلکه شیوه ای توحیدی و مبنی بر «ارزشهای اسلامی» و متناسب با
روابط مترقی و فعال بشری و حضورِ زنان و مردان در صحنۀ کار و زندگی است. ثانیا اصول
حُرمت و عِفت اسلامی، اندامهای جنسی زنان و مردان را به «نمایش» در نمی
آورد؛ بنحوی که مسئله را به لختیگری و جنسی کردن جَوّ عمومی بکشاند، پدیده
ای که امروزه در غرب و در ممالک دیگر و حتی در جوامع به اصطلاح اسلامی
بسیار رایج شده است، بلکه زنان و مردان را جهت فعالیت مشترک و تأثیر طرفین
در اجتماع و با آداب و ظاهری «معقول
و تمیز» به
صحنه می آورد. بدین جهت، از نظر «سماء» مثلا لباس و پوشش مردمان قرون ماضی
برای مسلمین امروزه، چه برای مردان و چه برای زنان چندان قابل تکرار نیست،
چرا که ملاکها و موازین حرمت و عفت به مرور زمان «تغییر و تحول» پیدا کرده،
و در هر زمان و مکان و اجتماعی، معیارها و موازین متفاوتی وجود دارد. و
همانطور که ذکر گردید موضع اجتهادی سماء در میدان حرمت و عفت، در همۀ
زمانها و مکانها و جوامع، به تبعیت از قرآن روی «سه
اصل اخلاقی» قرار
دارد: اصل اول «غضِّ
بَصَر» و
ساده چشمی و عدم چشم چرانی است، اصلی که ثابت و مسلم است و مایۀ ادب و
احترام و مظهر تعالی و بزرگواری انسانهاست، و طبعا بشریت را از خِفت و بی
ادبی و از طمع چشمیِ حرام و احمقانه محفوظ می دارد و آنها را به نگاهی
انسانی و توحیدی می رساند، و به افراد و اجتماع ماهیتی «فوق جنسی» می بخشد.
اصل دوم «سَتر
زینت» و عدم
اِبداء زینتها و نمایش اندامهای جنسی و رعایت «لباس
و پوشش مناسب» است، که
در هر زمان و مکانی معمول و قابل تشخیص است، اصلی که ثابت و مسلم است و
شخصیت و احترام انسانها را حفظ و بیانگر جدیت و انسانیت است. بر خلاف «تبرج
و لختیگری»، که نشانۀ هرزگی و جنسیت بی قاعده و در واقع عَلَم و اعلام
فحشاء محسوب می شود. و اصل سوم «حفظ
فروج» و رعایت
پاکدامنی و مهار اندامها از آلوده شدن به «جنسیت
حرام و نامشروع» است،
اصلی که ثابت و مسلم است و انسانها را از روابط جنسی خارج از زناشویی و
عمومیت یافتن جنسیت و تخریب خانواده ای که اساس حیات و تربیت است محفوظ می
دارد. طبعا این سه اصل توحیدی، شامل همۀ زنان و مردانِ مؤمن و مسلمان می
شود، هر چند «سَتر
زینت» مختص
زنان می باشد. و اما نحوۀ اجرای این اصول، علی الخصوص در رابطه با «سَتر
زینت» و
«غضِّ
بَصَر» وابسته به
عرف و عاداتِ جوامع بشری است.
از نظر موحدین آزادیخواه
(و بنابر اَصلح نگری توحیدی)، دیدگاه جنسیتی
یک دیدگاه تبعیض
آمیز و غیر توحیدی و نگرشی منحط و عقب مانده تلقی می شود. از این جهت در میدان عمل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و.....
موحدین آزادیخواه با فهم توحیدی به زن و مرد می نگرند، بنحوی که هر کسی که مؤمن تر و عاقل تر
و لایق تر باشد، افضلیت را از آن خود ساخته است، و در این رابطه مذکر یا
مؤنث بودن «ارزش و امتیازی» بحساب نمی آید. و این همان «اَصلح نگری توحیدی»
است، اصلی که بیانگر «إِنَّ
أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»
می
باشد.
اینست که
نزد موحدین آزادیخواه، زنان و مردان مؤمن و مسلمان
و زنان و مردان عضو سماء، خواهران و برادران دینی و یار و
یاور
یکدیگر محسوب
می شوند، و
فرُوقات غیر ارادی
و
طبیعی
که بین زنان و مردان
وجود دارد (و
هر جسمی در جای خودش
فضیلت
خاص خود را دارد)
تأثیرگذار نمی شود.
همچنین
موحدین آزادیخواه،
در میدان وظایف
و مسئولیتها
در
رابطه با زنان و
مردان چنین می اندیشند: همانطور که یک مرد می تواند رهبر سماء
(سازمان موحدین آزادیخواه ایران) شود، یک زن نیز به همان صورت می
تواند چنین موقعیتی پیدا کند، و این وضعیت آزاد و مبنی بر
«لیاقت و توانایی و انضباط دینی»،
دربارۀ سایر وظایف و مسئولیتها نیز صدق می کند. به عبارت دیگر، عهده
داری یک وظیفه و مسئولیت در سماء ربطی به «نوع جنسیت» ندارد، همانطور که
ربطی به قوم و نژاد، حَسَب و نَسَب، سن و سال، مدرک و درجه، غنی و فقیر،
شهری و روستایی و..... ندارد، بلکه بصورت مستقیم، وابسته
به میزان لیاقت و توانایی بالفعل و سطح انضباط دینی
است.
بدین ترتیب، برادران و
خواهران
سماء نباید
مُذکر
منش! و
مُؤنث
منش!
باشند،
بلکه
باید انسانهای «موحد و آزادیخواه» باشند،
و هر دو جنسِ انسان باید مسئلۀ ذَکر و اُنثی و تفاوتهای طبیعی و غیر ارادی
را پشت سر بگذارند، و بجای آن با نگاهی توحیدی و اَصلح نگرانه به یکدیگر
نگاه کنند. روی همین مبنا و نگرش است که در سماء بین زنان و مردان،
تفاوت حقوقی و
تبعیض آمیز وجود ندارد و همۀ اعضاء
«بَعضُهم
اَولِیاءُ بَعض»
می باشند.
و آخر اینکه: زنان و مردان مسلمان و اهل توحید و آزادی باید
افرادی
شکوفا،
پرشور، محترم، جدی،
قوی و..... باشند، و از جمله
زنان عضو سماء باید سربلند، دارای پیشانی باز، و
به قول معروف اهل
«دین
و زندگی» باشند، نه ضعیفه هایی که سرشان را پایین بیندازند و در فکر
آن
باشند که چه کسانی به آنها چشم طمع می دوزند!!! و
اگر هم غیر ناضجین و مردمان کم تربیت به آنها نگاه اضافی انداختند باید
محترمانه به آنها سلام کنند، و در صورت وجود زمینه آنها را ارشاد نمایند.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۱۲ جمادی الاولی ۱۴۴۴ - ۱۵ آذر ۱۴۰۱
|