بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
روایی خوف و بیم؛ اِلاّ از خالق حکیم
در این دنیای پر مشکل و پر مصیبت (و پر چهره و پر تنازع) خوف و نگرانی در
رابطه با هر چیزی رواست؛ و حقیقتا همه چیز جای خوف و نگرانی دارد. و خاصتا
در جهان بشری، دروغگویی و پیمان شکنی و خیانتکاری در طول تاریخ بسیار رایج
و شایع بوده است، مگر در میان اهل تقوی و انضباط دینی، که انبیاء و رسولان
و انسانهای صادق و امین در رأس آنها قرار می گیرند. البته جهان غیر بشری
(اعم از حیوانات و نباتات و جمادات) اوضاعش
روشن تر و مشخص تر است، و به تبع آن، ترس و خوف و یا احساس امنیت نسبت بدان
تا حد زیادی قابل پیش بینی می باشد. و همین است که ما در رابطه با
«آب و آتش، گُل و گیاه، درندگان و پرندگان،
کوه و بیابان، باد و باران، شب و روز، سردی و گرمی و.......»
انتظارات خاص و شناخته شده ای داریم. عکس جهان بشری که اوضاع و اشکال آن
بسیار پیچیده و حتی بعضا فوق تصور از آب در می آید، همانطور که تاریخا نیز
اصل خوف و نگرانیِ بشر از هم نوع خودش (خاصتا از نزدیکان و همکارانش) بوده
است. و بعدا اگر به آیات قرآن و همچنین به علوم بشری و تاریخ زندگانی او
توجه و استناد نماییم، خواهیم دید که در این رابطه (خوف و نگرانی نسبت به
نوع بشر) اتفاق نظر وجود دارد؛ و به تأکید
«رفتار متغیر و ناپایدار بنی آدم» علت اساسی این خوف و نگرانیِ بر
حق و واقعی محسوب می شود. و طبعا این رفتار متغیر و ناپایدار همانند وضع
تاریک و مجهولی است که معلوم نیست به کجا منتهی می شود و نمی توان روی آن
حساب باز کرد؛ بنحوی که هم میتواند خطرناک و مصیبت بار و هم نعمت زا و
آسایش آفرین باشد. هر چند متأسفانه اکثرا بخش اول آن غالب و معمول بوده
است؛ تا جایی که قرآن حکیم وجود فساد و خرابیِ این دنیا را به عملکرد بشری
و ماهیت نامتعهد و ناپایدار او نسبت می دهد و می فرماید:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي
النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
(روم -
۴۱):
«فسادِ عالَم گیر {که مایۀ درد و عذابِ فراگیر است} حاصل فساد و بدکاری
بشریت است، تا اینکه انسانها و بشریتِ روی زمین بخشی از عواقب بدکاریشان را
در همین دنیا بچشند؛ ای بسا راه بازگشت {به صراط مستقیم توحید} در پیش
گیرند».
و
در آیۀ دیگری منشاء فساد و خرابی (که باز متوجه رفتار متغیر و ناپایدار بشر
است) اینطور بیان شده است: إِنَّ الْإِنسَانَ
خُلِقَ هَلُوعًا،
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا،
وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا، إِلَّا الْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ
هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ (معارج -
۱۹
و
۲۰
و
۲۱
و
۲۲
و
۲۳):
«همانا که نسل بشر بسیار متغیر و مُتزلزل خلق شده است، بنحوی که اگر دچار
شرّ و بلا گردید؛ جزَع و فزَع نموده و ناتوانی بخرج می دهد! و اگر به خیر و
خوشی رسید؛ احساس غرور و بی نیازی می نماید! مگر وصل شدگان {ثابت قدمان و
پایداران}؛ همان کسانی که مُستمرا {به خالق خویش و جماعت مؤمنان} وصل و
مرتبط می باشند».
بنابر این،
قبل از هر
کس و هر چیزی باید نسبت به خودمان و عملکرد خودمان خوف و نگرانی داشته
باشیم و از آن بترسیم (از نفس امّاره و بلا مهار
خویش، از عقل و فهم خویش، از اخلاقیات و رفتار خویش، از تغیُّر و ناپایداری
خویش، از خیانتهای خویش و.......). و بعد از آن باید از خانواده و
اَقرِباء و همکاران خویش ترس و نگرانی داشته باشیم (از وابستگی به آنها، از
بی احترامی به آنها، از خودسری و عدم تفاهم آنها، از نزاع و درگیری با
آنها). و آنگاه از فقر و نداری باید بترسیم و نگران باشیم (از محرومیت ناشی
از آن، از ذلت و بی حرمتی ناشی از آن، از رنج فقر و نداری، از نیازمندی و
عواقب آن)، کمااینکه از غناء و بی نیازی باید خوف و هراس داشت (از طغیان
ناشی از آن، از ظلم و تجاوزی که آن را پدید می آورد، و از غفلتی که آن را
ایجاد می نماید). همچنین باید نسبت به جامعۀ بشری متخوِّف و نگران بود
(از ظلم و تبعیض آنها، از تعامل سرد و بیگانه
وار آنها، از نیازمندی و احتیاج به آنها، از شراکت و همراهی با آنها، از بی
وفایی و پیمان شکنی آنها)، و از همه بیشتر باید از حکومت و
فرمانروایان ترس و واهمه داشت (از غدر و خیانت آنها، از جنگ و جنایات آنها،
از زندان و اعدام آنها، از تصاحب اموال مملکت توسط آنها، از استبداد و
سرکوبگری آنها و......). و خلاصه بر عکس آنچه رایج گشته از همه چیز باید
ترسید و نگران بود، اِلّا از اللّه و خالق یکتا؛ که نباید از او ترس و
واهمه داشت و نسبت به او دو دلی و نگرانی داشت. چرا که تنها اوست که سُنن و
قوانینش پایدار و مُعتمَد و غير قابل تبديل و غير قابل تغيير است:
فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ ٱللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ
ٱللَّهِ تَحْوِيلًا
(فاطر- ۴۳): «پس
هرگز تبدیلی در سُنن و قوانین اللّه نمی یابی و هرگز تغییری در سُنن و
قوانین اللّه پیدا نمی کنی»،
سُنن و قوانينی که بیانگر حقیقت امور هستند، و تغییر حقایق نیز سُنن و
قوانین توحیدی خود را ایجاب می کنند.
بدین ترتیب،
این
تنها اوست که لایق ایمان مطلق و اعتماد مطلق است،
همان ذاتی که
خِلاف و پیمان
شکنی در کارش راه ندارد:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (رعد -
۳۱):
«به تأکید اللّه خلاف وعده نمی کند».
و
عینیت بخشیدن به چنین امرِ بنیانی می شود
توکل توحیدی؛ توکلی که تنها بر اللّه و قوانین توحیدی جایز و رواست، و به
تبع آن، باید
تنها
خود را
به اللّه و سُنن بردوامش بسپاریم و
تنها
به او تکیه و توکل نماییم:
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُؤْمِنُونَ (تغابُن -
۱۳):
«اللّه و خالق یکتا
آن
ذاتی است که جز او اله
و معبودی
وجود ندارد، و مؤمنان تنها بر
تقدیر و قوانین او توکل و اعتماد می کنند».
و این
یعنی
توکل و اعتمادِ مطلق مُختص اللّه و خالق یکتاست
(که
خالق و هادی بشر است)، و چنین اعتمادی
بر
غیر ایشان ناصواب و ناروا و شرک
بحساب می آید.
و طبعا:
مَنْ أَوْفَىٰ
بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ (توبه -
۱۱۱):
«چه کسی وفادارتر از اللّه و
معبود
یکتا به عهد خویش
می باشد».
اینست توحید و یکتاپرستی
و روش دینداری توحیدی، روشی که در جوامع معروف به اسلامی
نیز
کمتر به چشم می خورد،
و اکیدا تحقق آن نیازمند رشد فکری و فرهنگی بیشتری می باشد.
بنابر این، مَنهج قرآنی و ذات و ماهیت دینداریِ توحیدی اقتضاء می کند که
اهل ایمان و اسلام نسبت به هر چیزی حذَر و هوشیاری
به
خرج دهند و از هر کسی
خوف و هراس داشته باشند؛ و تنها اللّه و خالق یکتا را به دوستی مطلق بگیرند
و تنها به او اعتمادِ مطلق داشته باشند. و همین است که رابطۀ اللّه و اهل
توحید مُبتنی بر دوستی و محبت متقابل بوده و تدیُّن توحیدی روی چنین پایه و
اساسی شکل می گیرد. و اما آنچه به نامِ «خوف و خشیّت» نسبت به اللّه و
معبود یکتا ذکر شده معنایش حساب باز کردن روی موازین توحیدی و اهمیت دادن
به حدود اللّه و احترام به خالق یکتا و هیبت و هیمنۀ قوانین اوست،
و آیاتی مثلِ: «فَلَا
تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ
- مائده -
۴۴»
بیانگر این حقیقت است و
معنایش بدین قرار است: «نسبت به مردمِ
کافرکیش {و دشمنان اللّه و رسول و مؤمنین} خشیت و خشوع و تواضع نداشته
باشید، بلکه نسبت به من {و موازین توحیدی} خشیت و خشوع و تواضع داشته
باشید، و روی امر و ارادۀ من حساب نمایید».
اینست که وقتی
قرآن می فرماید از مردم ظالم نترسید یعنی تسلیم ظلم و ستم آنها نشوید؛ لکن
هنگامی که می فرماید خوف و خشیت خالق را داشته باشید یعنی مرتکب جرم و
انحراف و خیانت نشوید. همانطور که آیۀ
۳۶
سورۀ زُمَر (که در اثبات کفایتِ معبود یکتا برای بندگان و استغناء و بی
نیازی از غیر اوست) همین حقیقت را بیان می دارد:
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن
دُونِهِ (زُمَر -
۳۶):
«آیا خالقِ یکتا برای اهل ايمان کافی نیست {که در پناه او باشند}؟ حال با
وجود این، شما را به چیزهایی غیر از او می ترسانند!!!».
اما بدیهی است که این قضیه هم (مثل چیزهای دیگر و در سایۀ جهل و تحریف)
مُشوَّش و مجهول گردیده و منتهی به وحشت از اللّه و خالق عالم! شده است؛ و
چنین است سلاّخی آیات قرآن و تهی کردنشان از معنا و مفهومی که برایش نازل
شده اند. و این در حالیست که اللّه و خالق یکتا در همین آیۀ پر حکمت و
نجاتبخش و خوف زُدا میخواهد بگوید که مرا و قوانین مرا اصل و اساس قرار
دهید و از دشمنان توحید و آزادی خوف و هراسِ بیجا و تسلیم طلبانه نداشته
باشید. کمااینکه وقتی قرآنِ حکیم اولوالالباب را مخاطب قرار می دهد و خطاب
به آنها می فرماید: «قُل
لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ
الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ
تُفْلِحُونَ»
در صدد تبیین و تفهیم همین موضوع است و معنای آن چنین است (مائده - ۱۰۰):
«بگو خبیث و طیب برابر و یکسان نیستند، ولو
کثرت و زیادت چیزی که خبیث و ناپاک است مایۀ شیفتگی و تعجب شما گردد؛ پس ای
صاحبان عقل و خِرد و مُحتوی از اللّه و خالق یکتا حساب ببرید {و چنین
تعاملی} ممکن است مایۀ پیروزی و رستگاری شما گردد».
معلوم است که در رابطه با تقوی (انضباط دینی) نیز وضع بهمین مِنوال
است، تقوایی که عبارتست از «مواظبت از نفس خویش جهت مراعاتِ قوانین
توحیدی»، و مطلب:
«تقوی و صالح سازی نفس»
این موضوع را بخوبی روشن نموده است. و بدین شیوه ترس و خوف از اللّه و
قوانین توحیدی به معنای حفاظت از نفس خود و عقل خود و عملکرد خود و نواقص
خود می باشد.
البته از اینهم بالاتر اینست که: بین اللّه (جل شأنه) و
مؤمنانِ با تقوی، مَحبَّت و دوستداریِ متقابلی برقرار است، و بنابر نصوص
وحیانی این پیوند و رابطۀ معنوی در میان آنها دو طرفه می باشد؛ بنحوی که
خالق یکتا حبیب اهل ایمان و تقوی، و آنها نیز حبیب خالق و معبود خود هستند:
يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ (مائده – ۵۴):
«اللّه حبیب و دوستِ اهل ایمان و تقوی، و آنها نیز حبیب و دوستِ معبود خویش
هستند». اینست
که مابین اللّه و اهل تقوی و انضباط دینی، حُبّ و علاقۀ متقابلی وجود دارد؛
مثل راضیة مرضیة، که بیانگر رضایت و تفاهم متقابل است، و چنین کسانی (بنابر
آیات وحیانی) در دنيا و آخرت دارای نفس مطمئنه و پيروز میدان و
صاحب حُسنَیَین هستند (حُسن دنيا و حُسن آخرت). و خوب چنين وضع و حالتى در
تضاد کامل با وضع و حالت خوف و اضطراب و يا بیچارگی و ناتوانى قرار دارد. و
اصلا عظمت مؤمنين در توان روحى و فکرى آنهاست، و همین است که خالق و
معبودشان از آنها انتظار دارد اگر «١ به ١٠» در برابر کفار و مشرکين مقاومت
نمی کنند، لااقل «١ به ٢» در برابر آنها مقاومت نمايند.
و آیات وحیانی قرآنی به روشنی اعلام می دارند که انسانها (همۀ انسانها)
تنها باید از اللّه و خالق خویش و قوانین و سُنن توحیدی او حساب ببرند (نه
چیزهای دیگر)، و در همان حال بجای خوف و نگرانی از خالق شان! باید خالق و
معبود خود را دوست داشته باشند و بر مبنای وحی تشریعی و تکوینی مطیع و پیرو
او باشند؛ و خاصتا رابطۀ مؤمن و شاکر و عادل و مُحسن و مُتوکل و.... با
اللّه و خالق یکتا مبنی بر «دوستی و محبت و نصرت متقابل» است:
بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ
الْمُتَّقِينَ (آلِ عمران -
۷۶): «بلی؛
آنکه به عهدش وفا کند و تقوی و التزام داشته باشد، پس به تأکید اللّه
صاحبان تقوی و اهل التزام را دوست می دارد».
کمااینکه در آیۀ دیگری نصرت و یاریِ خالقِ یکتا و اهل ایمان متقابل ذکره
شده و چنین می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ
يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (محمد - ۷): «اى
صاحبان ايمان و قلبهاى مطمئن، اگر به يارى دين اللّه و خالق یکتا برخيزيد،
او هم به يارى شما می آيد و قدمهاى شما را ثابت و استوار می گرداند».
البته آیات قرآن از اینهم فراتر می روند و نجات و یاری اهل ایمان را حقی بر
عهدۀ خالق! توصیف می کنند؛ چنانکه آیۀ
۱۰۳
از سورۀ یونُس چنین صورت روشنگری کرده است:
كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ (یونُس – ۱۰۳): «نجات
و یاری ایمانداران حقى است بر ما {امر من است} و جزو سُنن ما می باشد».
بدین شیوه، آیات حکیم تأکید می نمایند که بلی ترس و مَخافتی بر اهل ایمان و
دینداری توحیدی نبوده و نیست؛ و بشارت و پیروزی در دنیا و آخرت شامل حال
آنها می باشد:
أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ
يَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ، لَهُمُ
الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَ فِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ
لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (يونس
- ۶۲ - ۶۳ - ۶۴):
«همانا که بر ياران و پيروان معبود یکتا (تدیُّن توحیدی) خوف و اندوهی وارد
نیست، همان کسانی که ایماندار و اهل تقوى هستند. پس بشارت باد بر آنها در
حيات دُنیوی و اُخرَوی. در کلمات اللّه (وعده هايش) تبديل و تغييرى وجود
ندارد و قطعى هستند، و اين بشارت و مژدۀ الهی پيروزى عظيمى براى اهل ايمان
و تقوى {و انضباط دينى} است.
و اما بدیهی است وقتی که خیانت و بی وفایی در کار آید همه چیز بهم می ریزد
و اوضاع بکلی تغییر می نماید و عاقبت رابطۀ خالق و مخلوق چنین می گردد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ،
كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (صَفّ
- ۲ و
٣): «اى
اهل ايمان و اسلام؛ چرا چیزی می گوييد که بدان عمل نمى کنيد و در رابطه با
آن ملتزم و پايبند نمی شوید؟! اين روش {دوگانگی} نزد اللّه و خالق یکتا
بسيار زشت بوده و جرم بسيار بزرگى است که چيزى می گوييد اما بدان عمل نمی
کنيد».
و در خطاب به مجموعۀ ایمانداران نیز قرآن حکیم بدین صورت اِنذار و هشدار می
دهد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ
فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ
عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي
سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ
اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (مائده -
۵۴):
«ای اهل ایمان و اسلام؛ هر کسی از شما که از دین خود برگردد و مرتد شود
{بداند که بعد از آن} خالق یکتا کسان دیگری را جانشین شما می سازد؛ که
اللّه دوست شان دارد و آنها نیز دوستدار اللّه هستند؛ و کسانی که در برابر
مؤمنان متواضع و در برابر کفار سربلند و احساس عزت می کنند. همچنین آنها
جِهادگران راه خالق شان بوده و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای خوف و هراسی
ندارند؛ این فضل و نعمتِ اللّه و معبود یکتاست و آن را به هر کسی که بخواهد
می بخشد».
ایمان مُوجِّد اعتماد؛ و عدم آن مُوجِّد اضطراب!
ایمان مُبیِّن یک وضعیت روحی و روانی و بیانگر آرامش و طمئنینۀ باطنی و
درونی است، بنحوی که انسانها با برخورداری از آن احساس امان و امنیت می
کنند. و اصطلاحات مؤمن (ایماندار و مطمئن) و امین (محل ایمان و اطمینان) در
همین دایره قرار می گیرند، و آیۀ ۴ سورۀ فتح این موضوع پر اهمیت را بدین
صورت بیان کرده است:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ
السَّكِينَةَ
فِي
قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ (فتح – ۴): «اوست
{اللّه} که بر قلوب مؤمنين، سکينه (آرامشِ ثبات آفرين) نازل کرد، تا ايمان
و طمئنینۀ جدیدی بر ايمان و طمئنینۀ قبلى شان افزوده شود».
و اين به معناى رشد و تکامل روحى و معنوى و عقيدتى و رسيدن به مرحله اى است
که «روح و وجدان و عقيده» در آن مطمئن و مستحکم شده و داراى ثبات و استواری
قطعى مى گردند و تزلزل و اضطراب از انسانها رخت می بندد، و در سایۀ آن يقين
حاصل می شود، یقینی که بزرگترين سرمایۀ حيات است. اينست که خوف و ترس و
اضطراب (در دنيا و آخرت)، نه ناشی از تقوی و صالح بودن و انضباط دینی و
التزامات توحیدی، بلکه حاصل بی تقوايى و عدم انضباط دينى و افسار گسيختگى و
افتادن در وادى جرم و خیانت و فسادکارى است (که بنابر انحراف از قوانين و
ناموس خلقت، عذاب الهى را در پى می آورد). بدین صورت، خوف و واهمه و اضطراب
مُستحق اهل فسق و فساد و ملازم مُجرمين و مُفسدينى است که خط انحراف و
فسادکاری در پیش می گیرند
و گرفتار شرک و کفر و نفاق می شوند، و عذاب الهی نیز (در دنيا و آخرت) مختص
آنها قلمداد شده است:
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا
كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ
(نمل - ۶۹):
«بگو روی زمین بگردید و نظر اندازید تا معلوم
شود که عاقبت مجرمین {و اهل فساد و طغیانگری} چگونه بود».
و در آیۀ پر حکمت دیگری
برای اهل جرم و فسادکاری چنین سرنوشتی ترسیم شده است:
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ، لَا يُفَتَّرُ
عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ، وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَٰكِن
كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ
(زخرف - ۷۴ و ۷۵ و ۷۶):
«همانا که مُجرمین {مفسدین طغیانگر} در عذاب جهنم ماندگار خواهند بود، و
تخفیفی در رابطه با آنها وجود نخواهد داشت، و آنها نیز چاره ای جز چشیدن آن
را ندارند، و لکن ما ظلمی در حق آنها روا نداشته ایم، بلکه خودشان ظالم و
فسادکار بودند».
هرچند خالقِ غفور و رحیم دروازۀ توبه و بازگشت را برای هر انسانی باز
گذاشته و عفو و بخشش الهی (جز اهل عناد و استکبار) شامل هر کسی می گردد:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا
تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ
جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
(زمر - ۵۳):
«ای پیامبر بگو به کسانی که {در میدان فسق و
فساد} دچار افراط و تجاوزات زیادی شده اند، که از لطف و رحمت خالقِ یکتا
مأیوس نشوید، چرا که اللّه و خالق یکتا بخشندۀ همۀ جرایم و گناهان است، و
به تأکید او بسیار بخشنده و پر ترحُّم است».
بگذریم از اینکه
متأسفانه اکثر مُجرمین و اهل فسق و فساد نه تنها از این دروازۀ مفتوح الهی
استقبال و استفاده نمی کنند؛ بلکه بسیاری از آنها دوست دارند که چنین
دروازه ای حتی وجود نداشته باشد!!! زیرا با وجود این دروازۀ راهگشا دچار
مشکل و دو راهگی می شوند و تداوم فساد و انحراف شان مُختل و نارواتر می
گردد. و معلوم است که بیشتر آنها (بنابر عادات غلط و منافع نامشروعی)
میخواهند در مسیر انحراف و انحطاط باقی بمانند.
پس و بنابر این توضیحات،
تقوى (انضباط دینی) سپر اطمینان و حفاظت مُطمئنى است که بشریت را صيانت و
حفاظت میکند و او را در دنيا و آخرت در امن و امان نگه مى دارد. و حتی خالق
یکتا نفس مطمئنه را همان نفس مَرضیه (نفس مورد رضایت) و مساوی با نفس با
تقوی قلمداد کرده و مسئله را بدین شیوه اعلام می نماید:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ
رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي
(فجر -
۲۷
و
۲۸
و
۲۹
و
۳۰): «ای
نفس و ذاتی که ثبات و آرامش پیدا کرده ای به سوی خالقت برگرد، در حالی که
راضی و محل رضایت هستی، و آنگاه به جمع بندگان من دَرا و داخل بهشت من شو»؛
همان
رضایتی
که ماحصَل شکر و شاکری و حرکت بر اساس قوانین توحیدی است، و آنهم نتیجۀ
تقوی و صالح سازی نفس و انضباط دینی است. همچنین خدای
سبحان در آیاتی از سورۀ یونُس نتیجۀ تقوی و انضباط دینی را بسیار واضح بیان
می کند و اهل ایمان و تقوی
را دوستان خود و کسانی به دور از «خوف و حُزن» معرفی می نماید، و وعدۀ حیات
و زندگی
خوش و بشارت آور به آنها داده است: أَلا
إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ،
الَّذِينَ آمَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ، لَهُمُ الْبُشْرَى فِي
الْحَياةِ الدُّنْيَا وَ فِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ
ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
(يونس - ۶۲ - ۶۳
- ۶۴):
«همانا که بر دوستداران اللّه و خالق یکتا (دینداری توحیدی) نه خوفى وارد
است و نه اندوهناک و نگرانند. همان کسانی که مؤمن اند و اهل تقوى {و انضباط
دينى} هستند، بشارت باد بر آنها در حيات و زندگى دنيا و در روز آخرت. در
کلمات اللّه (وعده هايش) تبديل و تغييرى وجود ندارد و قطعى هستند، و اين
بشارت و مژدۀ الهی، پيروزى عظيمى براى اهل ايمان و تقوى {و انضباط دينى} می
باشد. همچنین
آیات ۲۷ و ۲۸ سورۀ رعد، علاوه بر اینکه هدایت و ضلالتِ بنی آدم را امری
پیچیده و خارق العاده بحساب می آورند، مؤمنان را کسانی قلمداد می نمایند که
در سایۀ ذکر و یادآوریِ «آیات وحیانی قرآن» آرام می گیرند و در سایۀ آن
ثبات و اطمئنان پیدا می کنند:
إِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَ يَهْدِىٓ إِلَيْهِ مَنْ
أَنَابَ، ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ ٱللَّهِ
أَلَا بِذِكْرِ ٱللَّهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ (رعد - ۲۷ و ۲۸): «به
تأکید معبود یکتا هر کسی را که بخواهد {و توبه ناپذیر باشد} گمراه می سازد،
و هر کسی را که اهل توبه بسوی او باشد هدایت می کند. و اما اهل اِنابه و
بازگشت کسانی هستند که ایماندار بوده و بنابر ذکر خالق یکتا و {متذکر شدن
قوانین توحیدی} قلبهایشان محکم و استوار می شود، همانا که با یاد اللّه و
قوانین توحیدی، قلبها {قلوب اهل ایمان} ثبات و استحکام پیدا می کنند».
و نهایتا اینکه اهل ایمان و طمَئنینه و تدیُّن توحیدی، نه اهل خوف و اضطراب
و دو دلی؛ بلکه با توجه به اطمینان و اعتمادی که پیدا کرده اند، اهل
فداکاری و استقامت بوده و روی این مبناء صداقت خود را به اثبات می رسانند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ
لَمْ يَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ
اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حُجُرات - آیۀ ۱۵): «غیر
از این نیست که مؤمنان کسانی هستند که به اللّه {توحید} و رسالت رسول
{قرآن} ایمان آورده و بعدا در ایمان خود دچار تردید و دو دلی نشدند، و بر
این اساس در راه اللّه و تحقق اهداف توحیدی با جان و مالشان جهاد و تلاش می
کنند، چنین کسانی به تأکید در دینداری خود صادق و راستگو هستند».
و بدین شیوه، نتیجۀ تحقق این آیات بدین قرار است:
اولا خوف
و اضطرابِ حاکم بر جوامع بشری تبدیل به اطمینان و آرامش و آسایش انسانها می
گردد.
ثانیا
حیات دنیوی در سایۀ حاکمیت تقوی و انضباط دینی مُستحق مژدۀ الهی و پیام آور
زندگیِ خوش و خرمِ دنیا می شود.
ثالثا در
آخرت نیز با توجه به زندگی توحیدیِ دنیا، انسانها مورد رضای خالق بوده و
بهشت ابدی مأوای آنها خواهد بود. رابعا قرآن
مُنزَل این کلمات و وعده ها را حتمی اعلام داشته و رسیدن به این نتایج را
پیروزی عظیمی برای بشر تلقی کرده است.
اینست که
ایمان و شُکران، اعتماد
و اطمینان بوجود می آورد، همانطور که عدم اعتماد و اطمينان (و فقدان
این نعمت بزرگ) موجب خوف و نگرانی و اضطراب می گردد. و بدیهی است که همۀ
اینها برای خود بشر و خیر و سعادت او در دنیا و آخرت است:
وَ لَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن
يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ
غَنِيٌّ حَمِيدٌ (لقمان -
۱۲):
«تحقيقا ما به لقمان حكمتی آموختیم، و آن اینکه شاکر و منَّت گذار خالقت
باش؛ و اما کسی که شاکر و منت گذار است، نتیجه اش برای خودش می باشد، و هر
کسی هم که راه انکار و طغیان در پیش گیرد، پس مطمئنا اللّه و خالق یکتا
بسیار غنیّ بی نیاز و لایق ستایش است».
البته باید دانست که موضوع «اعتماد
و اطمینان و عدم
آن» در رابطه با هر چیزی صدق می کند: از روابط زوجی و خانوادگی
گرفته تا روابط عامۀ بشری و پیوندهای مختلفه و نیز اعتماد یا اضطراب بین
انسانها و حیوانات یا وسایلی که بشر آن را به خدمت می گیرد (مثل اسب خوب یا
بد، سلاح مجهز یا نیمه کاره، مسکن محکم یا لرزان، زمین زراعتِ بی کیفیت و
با کیفیت و.......). اما وقتی که به رابطۀ خالق و مخلوق می رسیم، قضیه
عمیقتر می شود و مسئله سر از اعتماد و اطمینان مطلق و یا اضطراب و خطر مطلق
در می آورد (که اولی بیانگر ایمان و شکران و دومی ناشی از انکار و کفران
است). چرا که اللّه و خالق یکتا روابط بسیار جدی و قاطعانه با مخلوقات خود
دارد؛ و در همان حال او بسیار بخشنده و مهربان است، لکن با کسی شوخی ندارد.
و همین است که ایمان و شکر و اطاعت منتهی به بهشت و زندگی بهشتی در دنیا و
آخرت می شود، و کفر و طغیان و نافرمانی، جهنم و زندگی
جهنمی (در دنیا و آخرت)
بدنبال می آورد:
قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ
سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ
اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا
(احزاب - ۱۷):
«بگو چه کسی است که شما را از جاری شدن عذاب و یا رحمت الهی نسبت به خودتان
باز دارد؟! و طبعا برای آنها غیر از اللّه و سُنن و قوانینش یار و همکاری
نمی یابید».
بدیهی است که چنین رابطۀ جدی و محکمی (و این نوع پیوند عالی و مطلق) تنها
بین خالق و مخلوق پدید می آید، و اعتماد مطلق و بلاحدود، تنها در این
محدوده قابل تصور و امکان پذیر است، تا جایی که حتی شاکران و وفاداران
(مُصَلّین) لایق چنین اعتماد و اطمینانی نیستند؛ بگذریم از انسانهای اولیه
و غریزی (که بنابر ماهیت مجهول و ناپایدارشان) لاجرَم باید نسبت به آنها
بسیار متخوِّف و نگران بود، زیرا به نصّ قرآن انسانهای بلا تعلیم و تربیت
(و امتحان نداده!) مجهول الهُویّه هستند و معلوم نیست که سر از کجـا و از
چه چیزی در می آورند:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا
يُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ
اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ (عنکبوت -
۲
و
۳):
«آيا مردم خیال می کنند همين که گفتند ما ايمان آورديم و مسلمان شديم رها
می شوند و امتحان نمی گردند؟! و این در حالیست که مردمانِ قبل از آنها را
امتحان کرده ایم {و در این رابطه سُنن ما روشن است}، و به تأکید اللّه و
خالق یکتا می داند که چه کسانى صادق و راستگو و چه کسانى کذاب و دروغگو
هستند». و
خوب معلوم است كه در اين وضعِ نامشخص و ناپایدار (و فقدان ثبات فکری و
فرهنگی و اخلاقی) موضوع بی وفایی و عدم التزام به تعهدات امری اجتناب
ناپذیر و بحث انگیز می گردد (همانطور که واقعیات نیز همین را بیان می
دارند)؛ وضعیتی که در آن دلهره و بی اعتمادی جای اعتماد و اطمینان را پر
نموده، و به تبع آن، اتخاذ مواضع محکم و پایدار صعب الوصول می شود. و قرآن
حکیم نیز این غریزه محوری و هواپرستیِ مخرِّب و ویران کننده را بدین صورت
انعکاس داده است:
إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ لَيَطْغَىٰٓ، أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَىٰٓ
(علق -
۶
و
۷):
«به تأکید نوع انسان {اولیه و غریزی} هنگامی که احساس استغناء و بی نیازی
نمود، حتما راه طغیان و سرکشی در پیش می گیرد».
خلاصه اهل ایمان و متکی به خالق یکتا نه تنها در رابطه با معبود خویش مضطرب
و متخوِّف نمی شوند، بلکه بر عکس! نسبت به لطف و رحمت ایشان شک و تردیدی
روا نمی دارند. و حتی کسی که در رابطه با لطف و رحمتِ اللّه (و وعده های
خالق یکتا) دچار اضطراب و دو دلی گردد، خود بخود با دین و دیانت توحیدی
مشکل پیدا می کند و ایمان اسلامی اش خدشه دار می شود. و طبعا بنابر نصوص
مُحکم قرآن، مؤمن حقیقی و صادق کسی است که نه تنها از لطف و رحمتِ خالق و
معبود خویش مأیوس و ناامید نمی گردد، بلکه چنین کاری را اصلا زیبندۀ اهل
کفر و اِنکار اعلام می نماید:
وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ
اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (يوسف - ٨٧):
«از روح و رحمت اللّه مأیوس و ناامید نشوید، چرا که غیر از اهل کفر و انکار
از روح و رحمت ایشان مأیوس و ناامید نمی گردند».
این موضوع (یأس و ناامیدی از لطف و رحمت الهی) در آیۀ دیگری به مثابۀ علت و
سببِ «کفر و انکار» بیان شده و آشکارا اعلام می شود که اهل کفر و انکار
بنابر یأس و ناامیدی از لطف و رحمت الهی (و پیروزی اهل توحید) به مخالفت با
انبیاء می پردازند و از الحاق به آنها اجتناب می ورزند:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ لِقَائِهِ أُولَٰئِكَ يَئِسُوا
مِن رَّحْمَتِي وَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (عنکبوت -
۲۳):
«کسانی که منکر آیات اللّه و لِقای او گشتند، همانهایی هستند که از لطف و
رحمت اللّه (پیروزی اهل توحید) مأیوس و ناامید می باشند، و آنها گرفتار
عذابی دردناک می شوند».
همچنین
آیات اول سورۀ
ضُحی بیانگر تحقق لطف و رحمت الهی و تجلی آن در حق شخص محمد (رسول اللّه)
است:
وَالضُّحَىٰ، وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ، مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا
قَلَىٰ، وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَىٰ، وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ
رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ، أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ، وَوَجَدَكَ ضَالًّا
فَهَدَىٰ، وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ (۱
الی
۸):«قسم
به روشنايی روز و تاریکی شب، خالقت شما را ترک نکرده و از شما خشمگین و
ناراحت نشده است، و حتما آخرت برای شما بهتر از دنیاست، و آنگاه حتما خالقت
عطای بیشتری نصیب شما خواهد کرد و راضی خواهید شد. حال آیا خالقت شما را
یتیم نیافت و مأوی نداد؟ و شما را بی خط و نشان نیافت و آنگاه {به صراط
مستقیم توحید} هدایت نکرد؟ و شما را فقیر و محتاج نیافت و شما را غنی و بی
نیاز نساخت؟».
و باید دانست که قرآن حکیم پر از آیاتی است که لطف و رحمت و نصرت الهی را
در حق انبیاء و اهل ایمان (در میادین مختلفه و در مقابله با دشمنان) ابلاغ
کرده است، و مثلا در آیۀ
۱۹۵
سورۀ آل عمران آثار حمایت و همراهی خالقِ یکتا با نبیّ اسلام بدین شیوه
بیان شده است:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ
الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران –
۱۹۵): «پس
بنابر لطف و رحمت اللّه و معبود یکتا {که شامل حالت شده} با پیروانت صبور و
آرام بودی؛ و لکن اگر بی صبری و تندخویی بخرج می دادی حتما {پیروانت} از
دور و برت پراکنده می شدند».
همانطور که در آیۀ دیگری در میدان فتح و ظفر و یاری خالق یکتا به اهل ایمان
چنین می خوانیم:
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ
(غافر - ۵۱):
«همانا که ما انبیاء و اهل ایمان را در زندگی دنیا و روز آخرت یاری و نصرت
می دهیم».
و در خِطاب به مردم مُخاطَب و توصیه به عبودیت خالق (به پاس نعمتهایش) و
شکرگذاری در مقابل معبود پر نعمت، این تصریحاتِ وحیانی بسیار بلیغ و رسا
هستند:
فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ، الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ
آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ (قريش - ٣ و ٤):
«پس بجاست که خالق این بیت {کعبه} را عبودیت و بندگی نمایید، همان خالقی که
آنها را {مُخاطبین} از رنج گرسنگی و خوفِ ناامنی آسوده نمود».
پیامد رسالت: زوال خوف و ایجادِ
مَحبَّت
خوف و واهمه از خطرات، جزو صفات بشری (و همۀ موجودات زنده) است، و به طبیعت
حال یک انسان از خیلی چیزها می ترسد (از هر چیزی که جان و مال و موقعیت و
خانواده و شغل و حیثیت او را تهدید نماید)، و به تبع این امر انسانها دنبال
«امنیت و آرامش فراگیر و همه جانبه»
هستند. و چونکه این امر بسیار دشوار و دست نیافتنی است، در نتیجه خالقِ بشر
می گوید که امنیت را قبل از هر چیز در ایمان و التزام به قوانین وحیانی من
پیگیری نمایید. و این یعنی اینکه امنیت انسانها را قبل از برون و خطرات
بیرونی باید در باطن و درون انسانها جستجو و حل و فصل نمود؛ زیرا اصل امنیت
و ناامنی در باطن و درون انسانها قرار دارد. بنابر این، ایمان توحیدی و
ملجاء قرار دادن معبود یکتا و پناه بردن به این پناهگاه مطمئن و معتمد، نه
عامل خوف و هراس، بلکه
«ضامن امنیت روانی بشر»
و زائل کنندۀ خوف باطنی و آماده کردن روحیات و اخلاق انسانها برای مقابله
با خطرات محیط و تأمین امنیّت و حقوق انسانها بر پایۀ قوانین توحیدی -
اجتهادی است، کاری که موحدین آزادیخواه پیگیر آن هستند. بدیهی است که در
این راستا آیات بسیار متعدِّدی در قرآن بیان شده است، و بعضی از آنها که
موضوع را مستقیما بیان داشته اند بدین قرار هستند: وَ
مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ فَمَنْ
آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (اَنعام
-
۴۸): «ما
هیچ رسولی را نمی فرستیم جز اینکه بشارت دهنده و بیدار کننده است، و بعدا
هر کسی که ایمان بیاورد و خود را اصلاح و جمع و جور نماید، خوفی بر او
نخواهد بود و حزن و اندوهی نخواهد داشت».
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ
عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (اَحقاف -
۱۳):
«مؤکدا کسانی که گفتند خالق ما معبود یکتاست و بدنبالش روی آن استقامت
ورزیدند، نه خوف و هراسی بر آنها وارد است و نه محزون و اندوهگین می شوند».
بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ
هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ
وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره - ١١٢):
«بلی، کسی که نفس خود را تسلیم اللّه و خالق یکتا کرده و در عین حال اهل
احسان و نیکوکاری است، اجرش نزد خالقش محفوظ می باشد، و متعاقب آن، نه خوف
و هراسی بر چنین کسانی وارد است و نه مَحزون و اندوهگین می شوند».
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا
يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ
رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره -
۲۶۲):
«کسانی
که اموال خود را در راه اللّه می بخشند، و بعدا روش منَّت و آزار کسی را در
پیش نمی گیرند، اجرشان نزد خالق شان محفوظ است، و متعاقب آن، نه خوف و
هراسی بر آنها وارد است و نه مَحزون و اندوهگین
می شوند».
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَ
عَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ
وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره -
۲۷۴):
«
کسانی که اموال خود را شب و روز و آشکار و پنهان می بخشایند، اجرشان نزد
خالق شان محفوظ است، و متعاقب آن، نه خوف و هراسی بر آنها وارد است و نه
مَحزون و اندوهگین
می شوند».
قُلْنَا ٱهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدًى
فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
(بقره – ۳۸): «امر
كرديم كه همه تان پایین آیید، لکن از طرف من هدایت می شوید، بعد از آن هر
کسی از هدایت و راهنمایی من تبعیت و پیروی نمود، هیچ خوف و نگرانی بر او
نیست و آنها محزون و اندوهگین نمی شوند».
يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسلٌ
مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَ أَصْلَحَ فَلَا
خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ
(اَعراف –
۳۵): «اى
فرزندان آدم، اینکه رسولانى از خودتان برايتان مبعوث می شوند، آيات و
قوانين و احکام مرا برايتان بازگو و بيان می کنند. در نتیجه کسانی که بر
این اساس اهل تقوى شدند و راه صالح شدن در پيش گرفتند، نه خوفى برآنان وارد
است و نه محزون و نگران می شوند».
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ أَقَامُوا
الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا
خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره -
۲۷۷): «مؤكدا
کسانی که ایماندار گردیده و عملکرد صالحانه دارند و در مراسم نماز مشارکت
می جویند و زکات اموال خود را می پردازند، نزد خالقشان اجر و پاداش خود را
دارند، و
در رابطه با آنها نه خوف و هراسی مطرح است و نه محزون و اندوهناک می شوند».
دربارۀ مَحبَّت (پیوند قلبی - ایمانی) هم باید گفت: زمانی می توانیم از
محبت و پیوند قلبی صحبت نماییم که خوف و واهمه زائل شده باشد، چرا که خوف و
محبت «دو امر متناقض» هستند، بدین معنا که اگر یکی باشد آن دیگری نخواهد
بود. و خوب کسی نمی تواند نسبت به چیزی،
هم خوف و هراس داشته باشد و هم مهر
و محبت!!! و این یک امر بدیهی در رابطه با چیزهایی است که دوست داشتنی و یا
خوفناک هستند. الا اینکه اگر چیزی را محترم و دوست داشتنی بدانیم، زمانی
نسبت بدان متخوف و هراسناک می شویم که در حق آن بی احترامی کرده و آن را
پایمال نماییم؛ و اینجاست که خوف و ترس از معبود یکتا (و هر امر محترمی)
ظهور می کند. بنابر این، ترس و خوف دربارۀ امور دوست داشتنی و آنچه مستحق
احترام و محبت است بعد از جرم و انحراف و خیانت شروع می شود، و این یک خوف
«ایمانی - اخلاقی»
است، و طبعا صاحبان نفس لوّامه بدان مبتلا می شوند. اما وقتی صرفا از عواقب
مادی و ملموسِ بی احترامی و پایمال سازی، احساس خوف و هراس نماییم، آنگاه
ماهیت این خوف
«مادی - جسمی»
قلمداد می شود. مانند کسی که مرتکب سرقت می شود، لکن مشکلی در رابطه با
معبود خویش و یا تجاوز به هم نوعش احساس نمی کند؛ و تنها از آن می ترسد که
با فاش شدن این جرم دچار مجازات جسمی و مالی گردد. اینست که اگر خوف و
واهمه از خالق یکتا محصور در عذاب جهنم گشت، ماهیت ایمانی - اخلاقی آن
بسیار پایین می آید و وجهۀ مادی - جسمی پیدا می کند؛ کمااینکه در رابطه با
نعَمات بهشت نیز وضع بهمین منوال است، و در آنجا هم لذّات «ایمانی -
اخلاقی» باید اصل و اساس، و مادیات بهشتی ماحصَل آن گردد. در غیر این صورت،
نفس امّاره (آمر به
انحراف
و خیانت)
در سایۀ
باورهای اولیه (و آباء و اجدادی)
از طرفی،
و غرایز قوی و
تشنۀ
طبیعی
از طرف دیگر،
تا روز قیامت مسلط و غالب می ماند،
و صرف وعده و وعیدِ آن دنیایی (در غیاب ایمان و اخلاق و عدم شرم و حیاء از
خالق و مخلوق) توانِ مهار
این جبّار
درونی
را نخواهد داشت، و بدون تعلیم و تربیت توحیدی،
وعده و وعید نامحسوس و غیبی
از عهدۀ آن بر نمی آید. و اما کسانی که دنبال رضایت معبود یکتا بوده و آن
را مبنای زندگی خود قرار می دهند، نه تنها نفس امّاره را مغلوب خویش و هوای
نفس را معقول و اخلاقی می گردانند (صاحبان نفس مطمئنّه)، بلکه به چنان
وضعیتی می رسند که مشمول این آیۀ وحیانی می شوند:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ
وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره - ٢٠٧):
«و از میان مردم کسانی هستند که نفس خود را بخاطر كسب رضای اللّه فدا می
کنند، و اللّه نيز نسبت به بندگانش بسیار پر لطف و پر مَحبَّت است».
بدین ترتیب، باید تأکید نماییم که یکی از عالیترین و بارزترین حکمت های
رِسالات وحیانی - توحیدی، همانا «زوال خوف و اضطراب» نسبت به خالقِ عالم و
آدم و برقراری «رابطۀ ایمانی و پر مَحبَّت» با اوست؛ تا جایی که بدون تحقق
این امر صحبت از ایمان توحیدی معنایی نخواهد داشت و موضوع عبودیت و بندگیِ
خالق ره بجایی نخواهد برد. و طبعا مسئلۀ
مَحبَّت و رضايت بین خالق و اهل ایمان نیز (بجای خوف و وحشتِ عاميانه و
موهوم) در آیات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته و روی آن صراحت زیادی بعمل
آمده است، و بعضی از آیات مصرحۀ قرآن در این رابطه بدین قرار است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا
يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا
لِّلَّهِ (بقره -
۱۶۵):
«بعضی از مردم چیزهایی را شریک اللّه می
سازند و به آنها مانند خالق یکتا محبت می ورزند؛ و لکن اهل ایمان حداکثر
محبت شان نسبت به خالق یکتاست». إِنَّ
الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ
الْبَرِيَّةِ، جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن
تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ
عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (بينه - ٧ و ٨):
«اکیدا اهل ایمان و عمل صالح بهترین انسانهای روی زمین هستند، و اجر و
پاداش آنها نزد خالق یکتا باغهای عالی و مطلوبی است که زیر آنها جویبارها
جاری است، و برای همیشه در آن ماندگار خواهند بود، اللّه از آنها راضی است
و آنها نیز از اللّه راضی هستند، و این وضعیت برای کسانی است که نسبت به
خالقِ خود خشیت و تواضع پیدا کرده اند».
أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ
مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ
خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَٰئِكَ
حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مُجادَله
-
۲۲):
«در قلب کسانی که دارای مواضع توحیدی هستند {و از روابط خونی و خانوادگی
گذشته اند}، ایمان و باور دینی مستقر شده و خالق یکتا با روح خودش آنها را
تأیید کرده است، و بدنبالش آنها را داخل جنات و باغهایی می گرداند که زیر
آنها جویبارها جاریست و در آن همیشه ماندگار خواهند بود. بدین ترتیب،
اللّه از آنها راضی و آنها نیز از اللّه راضی هستند، و آنها همان حزب اللّه
و جماعت توحیدی می باشند، و مؤکدا حزب اللّه و جماعت توحیدی رستگار و
پیروزند».
و در ادامۀ تأکید روی لطف و محبت اللّه نسبت به اهلِ «ایمان و تقوی» و اهلِ
«احسان و عدالت» و مردمانِ «مُطهَّر و متوکِّل» این آیات قصیره خیلی رسا و
بلیغ هستند:
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ (توبه -
۷):
«مؤکدا اللّه و خالق یکتا اهل تقوی و انضباط دینی را دوست می دارد».
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (مائده
-
۱۳):
«مؤکدا اللّه و خالق یکتا مُحسنین و نیکوکاران را دوست می دارد».
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (مائده -
۴۲):
«مؤکدا اللّه و خالق یکتا اهل عدالت و دادگری
را دوست می دارد».
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آل عمران -
۱۵۹):
«مؤکدا اللّه و خالق یکتا اهل توکل و اعتماد
کنندگان را دوست می دارد».
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (بقره
-
۲۲۲):
«مؤکدا اللّه و خالق یکتا اهل توبه و بازگشت
و آنهایی که نفس و ذات خود را پاک و تمیز می کنند دوست می دارد».
لکن علیرغم این همه
تأکیدات و تصریحات قرآنی (با توجه به عدم وصول رسالتِ توحیدی و عقیم ماندن
تدیُّن اسلامی)، نه تنها جوامع بشری و مشخصا جوامعِ موسوم به اسلامی تغییر
و تحول اساسی پیدا نکرده و مَحبَّت چندانی بین خالق و مخلوق و بین خلایق
بوجود نیامده است، بلکه دین و دیانتِ موجود (و جعلی) خوف و بار جدیدی برای
پیروانش پدید آورده است؛ در حالی که قرار بود با ظهور رسالت توحیدی و
ایماندار شدن انسانها این تعلیمات جامۀ عمل پوشند:
يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُحِلُّ
لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَ يَضَعُ
عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ (اعراف - ۱۵۷): «رسول
اسلام {محمد مصطفی} بشر مظلوم و ستم دیده را به بهترین چیزها دعوت می کند و
آنها را از بدکاریها باز می دارد، حلال بودن طیبات را به آنها اعلام و
خبائث را از آنها ممنوع می سازد. و می خواهد سختی و فشاری که روی آنهاست
زائل کرده و غل و زنجیرها را از سرشان بر دارد».
پس بر خلاف تصور عامیانه (و جاهلانه) و با توجه به ذات و صفات اللّه و خالق
یکتا و مشخصا بنابر
«کمال عدلِ اللّه و ظلم ناپذیریِ ذات ایشان»،
ترس و هراس از هر چیزی (اعم جمادات و گیاهان و حیوانات و نسل بشر و نفس
خویش؛ و دیگر موجوداتِ پیدا و پنهانِ دنیا) مُجاز و رواست، غیر از معبود
حکیم و آن ذات یکتایی که رحمن و رحیم و غفور و کریم و رئوفٌ بالعِباد است و
هرگز نباید نسبت به او خوف و هراسی داشته باشیم:
وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (بُروج -
۱۴):
«و او خیلی بخشنده و دوست دارنده است».
و هموست که هدایتگر نسل بشر به صراط مستقیم (جهت وصول به سعادتِ دنیا و
آخرت)، و بخشندۀ عزت و کرامت به ایشان (به مثابۀ موجودی مُنتخب و برتر)، و
حامی و حمل کنندۀ او در همۀ زمانها و مکانهاست.
و اللّه آن ذاتی است که ظلم و ستم در کارش و در قوانینش راه ندارد و نزد او
عدالت مطلق برقرار است، و به کسی هیچ ظلمی روا نمی دارد. و اینکه مجرمین را
به تناسب جرائم شان مجازات می کند عین حق و عدالت است، و عدم چنین عاقبت و
مجازاتی آشکارا مایۀ خوف و نگرانیِ بشر و ناامنی حیات او می گردد. اینست که
اهل ایمان باید به اللّه و عدالتش و وعده هایش ایمان قاطع داشته باشند و در
رابطه با ایشان خوف و هراسی به دل راه ندهند، و گرنه ایمانِ ایمانداران
مخدوش و محل سؤال قرار می گیرد، و آیاتی از قرآن این حقیقت را بدین شیوه
تبیین و روشن نموده اند: إِنَّ اللَّهَ لَا
يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَ لَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
(یونس -
۴۴): «به
تأکید اللّه و خالق یکتا نسبت به مردم هیچ ظلمی و ستمی روا نمی دارد؛ بلکه
این مردم هستند (که با انکار رسالت توحیدی و ماندن در جهالت و گمراهی) به
خودشان ظلم و ستم می کنند».
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ
مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ (آل عمران - ۱۹۵):
«آنگاه خالق شان
دعای این مؤمنان
را جواب داد و گفت: به تأکید ضایع نمی کنم عمل هیچیک از شما مردان و زنان
اهل عمل را و شما جزو یکدیگر هستید».
وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ
نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا
بِهَا وَ كَفَىٰ بِنَا حَاسِبِينَ (انبیاء -
۴۷):
«ما در روز قیامت ترازوهای عدالت را بر پا می کنیم و به کسی ظلمی روا داشته
نمی شود، ولو به اندازۀ دانه خردلی باشد، و حسابرسی ما برای بشریت کافی
است».
وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَ هُوَ
مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا
(نساء -
۱۲۴):
«هر کسی که عملکرد صالح و سازنده داشته باشد، اعم از مرد و زن، و در همان
حال مؤمن و ایماندار باشد، آنها داخل بهشت می گردند و هیچ ظلمی به آنها
نخواهد شد».
و آخر الامر در تبیین بیشتر رابطۀ خالقِ یکتا با اهل ایمان و
اطمینان
(و حمایت و هدایتِ مستمِّرشان) آیاتِ وحیانی زیر بسیار
روشنگر و راهگشا هستند:
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ
عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا
بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي
الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ (فصلت -
۳۰
و ٣١):
«مؤکدا
کسانی که گفتند خالق ما معبود یکتاست و بدنبالش روی این امر استقامت
ورزیدند، بر آنها ملائک نازل می شوند و به آنها می گویند که خوف و هراسی
نداشته باشید و غمگین و ناراحت مشوید، و بعد {ای ملائک} بهشتی را كه به
آنها وعده داده بودید یادآور شوید و بگویید که ما یار و دوستان شما در
زندگی دنیا و در روز آخرت هستیم».
قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُّبِينٌ، يَهْدِي بِهِ
اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَ يُخْرِجُهُم مِّنَ
الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ
مُّسْتَقِيمٍ (مائده - ١٥ و ١٦): «به
تأکید از جانب اللّه نور و کتابی مُبین و روشنگر برایتان آمده است، که
بوسیلۀ آن اللّه و معبود یکتا هدایت میکند هر کسی را که رِضوان و ارادۀ
الهی و راههای سالم و صحیح را تبعیت و دنبال نماید، و بر این اساس {و بنابر
ارادۀ خودش} آنها را از دنیای جهالت و بی اخلاقی و خرافه گری بیرون آورده و
به مرحلۀ نور و عقلانیت و علم و اخلاق می رساند، و آنها را وارد راه راست
{توحید} می نماید». يُثَبِّتُ
اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ
الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ
اللَّهُ الظَّالِمِينَ (ابراهیم –
۲۷): «خالق
یکتا در سایۀ قول جدّی و سخنان محکم {اخلاق توحیدی - تقوی و انضباط دینی}
در حیات دُنیوی و اُخروی ثبات قدم نصیب مؤمنان می گرداند، همانطور که {در
سایۀ نفسانیت و اخلاق منحط و جاهلانه} ظالمان را دچار سرگردانی و بیراگی می
سازد».
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ
أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ، الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلَىٰ
رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (نحل -
۴۱
و
۴۲):
«کسانی که در راه اللّه به صحنۀ مبارزه آمدند، بعد از آنکه مورد ظلم و ستم
واقع شدند، بصورت مؤکد خیر و حسنۀ دنیا را نصیب شان می گردانیم، و اجر و
پاداش آخرتشان نیز حتما بزرگتر و بالاتر است، اگر متوجه شوند، همان کسانی
که صبر و مقاومت پیشه کردند و بر قوانین و سُنن خالق شان توکل و اتکاء
نمودند».
وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ
النَّصِيرُ (حج
۷۸): «به
دين
خالقِ یکتا مُتمسِّک و التزام جویید،
چرا که او مَولى و سرپرست شماست، و چه مولى و سرپرست خوبی و چه مددکار و
نصرت دهندۀ خوبی».
و اما بعنوان تکمِلۀ این بحثِ اساسی و اعتماد و اتکای هرچه بیشتر به خالق
عالَم و آدم و معبودِ بخشنده و مهربان (أَرْحَمُ الرَّاحِمِين) تبیین
راهگشای:
«حاکمیت
قانونمند اللّه و حکومت مُطلقۀ استبداد»
را تقدیم اهل ایمان و آرامش! و تلاشگران وصول به نفس مطمئنه می نماییم،
باشد که مؤثر افتد و راه توحید و اسلامیت شفاف تر گردد.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲۷
ذوالقِعده
۱۴۴۳
-
۵
تیـر
۱۴۰۱
|