بسم الله الرحمن الرحیم
نکاتى در مورد نقد آقاى عبدالرحيم ملا زاده
نقدى که آقاى عبدالرحيم ملازاده بر تحليل اخير سماء (وهابيت و علل خصومت
با آن در ايران) نوشته است، توضيحاتى را می طلبد که ذيلاً عرض ميشود. قبل
از هر چيز بايد گفت که سعى شده اين تحليل، مانند ساير مطالب و تحليلات،
علمى و واقعى باشد و در روشن سازى موارد بررسى شده مؤثر واقع شود. و بدين
خاطر روى هر اصطلاح و جملۀ آن حساب و کتاب باز شده و در بکارگيرى آنها و
برد مفاهيم دقت شده است. اما باز بديهى است که اين تحليل و ديگر تحليلات
سماء وحى نيستند!!، و با بررسى آنها نقاط
نقد و اشکال در آنها پيدا ميشود.
مهم، روح و پيام يک تحليل و نوشته است، و در تحليلات و نوشته هاى سماء اصل
بر روح و پيام توحيدى و اجتهادى و آزاديخواهانه قرار داده شده است، که ان
شاء الله در راه برآورد کردن اين اهداف مفيد و مؤثر خواهند بود.
نکتۀ ديگر اينست که در اين تحليل، منظور از اهل حديث، کل خطوط اهل حديث
است، و درتحليل هم ذکر شده که خط ابن تيمه و محمد بن
عبد الوهاب تنها خطى از خطوط اهل حديث است. و بايد دانست که در اين تحليل،
کتب حديث تنها در
صحیحین و سنن چهارگانه
(کُتُب سِتّه)
خلاصه نشده
اند، بلکه عبارت: از جمله
کتب
سته ذکر شده است. ولى کتبى امثال الموطا و
مسند احمد بن حنبل و مستدرک نيشابورى، نزد اهل حديث، از ارزش و بهاى کمى
برخوردار نيستند. هر چند اين مسئله هم قابل قبول است که صحيحين بخارى و
مسلم نزد همه در صدر قرار دارند.
اينکه آقاى ملازاده گفته اند که اهل حديث به آيات هم استناد ميکنند درست
است، و بويژه در کتبشان آيات را درمرحلۀ اول قرار داده و بعد احاديث را ذکر
ميکنند. اما اينهم واقعى است که پيروان ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب، در
زندگى و حيات عملى، بيشتر به احاديث تکيه ميکنند و بيشتر آنها را ذکر
مينمايند. سماء ابداً مدعى نيست که اهل حديث به قرآن اهميت نميدهند، بلکه
انتقاد سماء به آنها اينست که حديث را به پايۀ قرآن رسانده و مثل قرآن حديث
را وحى ميدانند و آنرا قرآن مفصل ميخوانند، مطلبى که بوضوح آقاى ملازاده
تأييد کرده اند، و ميگويند اگرحديث وحى نيست پس چگونه منبع دوم شريعت است؟!
اما فراموش ميکنند که پايۀ سوم و چهارم شريعت نيز نزد اهل سنت وجود دارند و
وحى هم نيستند!!، و نيز در مورد منبع اول بودن قرآن، اگر نزد اهل حديث قرآن
منبع اول است، نزد شيعه نيز قرآن نظراً منبع اول است.
در رابطه با تکفير شيعه هم بله بعضى از علماى اهل حديث جهت احتياط
تنها علماى شيعه را و تنها نوع
لاعنيه و غاليۀ آن را تکفير ميکنند ولى عموم اهل حديث در همه جا به عالم و
عوام شيعى اهميت کمترى ميدهند و در ميدان مبارزه با رافضيه کسى شرک و کفر
را در رؤساى شيعه منحصر نميکند و نسبت رافضى خطاب به کل شيعه است. رافضى
يعنى اهل تشيع، نه رهبران تشيع، و نه نوعى از تشيع و.... و انتقاد سماء اين
نکتۀ مهم است.
در نقد جناب ملازاده نکات زيادى براى بحث وجود دارد. اما به خلاصۀ
نکاتى اکتفا ميشود: وحى تشريعى
يعنى ما انزل الله، و ما انزل الله هم منحصر به قرآن است. و به نص قرآن
پيامبر داراى علم غيب نيست. و اگر بياد بياوريد پيامبر و خلفاى راشده حتى
مخالف کتابت حديث بودند، و کتابت حديث در قرن دوم و سوم شکل جدى بخود گرفت،
و طول زمان، حديث را دچار اختلال و نيازمند سعى زياد و چند عقدى کرد. و اين
وضع موجب تعدد مصادر حديث گرديد. اگر خلفاى راشدين و صحابۀ نبى مثل اهل
حديث، حديث را وحى ميدانستند، مثل قرآن به کتابت و جمع آن همت ميگماشتند و
آن را به بعد از ٢ الى٣ قرن بعدى واگذار نمى کردند، و آيندگان مدعى وحى
حديث، لااقل با وحى محفوظى مواجه ميشدند!!، و نيز همۀ مسلمين بجاى مصادر
متعدد و مختلف حديث (صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن چهارگانه، موطا مالک، مسند
احمد و....) داراى يک مصدر موثق و متفق القول ميشدند و ازنظراعتبارهم حديث
يک سطح ميداشت و علم الرجال نيز لازم نمى آمد، مسائلى که در دورۀ تدوين و
براى تدوين حديث پيش روى محدثين قرار گرفتند.
همچنين آقاى ملا زاده گفته است که اولين بار است که کسى بگويد حديث وحى
نيست!!، ما براى نظر ايشان احترام قائل هستيم، اما ميگوييم به غير از بخشى
از اهل حديث کسى نميگويد حديث وحى است، و به صورت محترمانه بايد گفت که اين
موضع غير توحيدى است. به غير از قرآن که وحى منزل و محفوظ و مفهوم است، هيچ
نوشته اى وحى نيست، و قرآن و سيرۀ نبى و برخورد خلفاى راشده و موضع مفسرين
و فقهاء مؤيد اين واقعيت است.
در آخر اينکه تحليل سماء براى دفاع از وهابيت نگاشته نشده، بلکه براى
روشنگرى و رفع تهمتهاى ظالمانه و نيز براى اينکه اثبات شود که آنها بخشى از
اهل حديث اند، نه چيز ديگر، نگاشته شده است، که تهمت زدايى از جريانى، خود
بزرگترين دفاع است.
به اميد توفيق واقعيت و حقيقت، جهت توضيح «نقد و تأييد همزمان شخص و
جريانى» مطلب مختصر ذيل به خوانندگان هديه ميشود:
نحــوۀ مـــوضع گیــری سمـــــاء
موضع گیری سماء مبنی بر رفض یا تأیید کلی و عام افکار و عقاید و یا مواضع
سیاسی نیست، بلکه دارای خصلت و ماهیت
«موضوعی» است،
رفــض و تأییــدی که موردی و نسبی است و با توجه به موضــوعات و مـوارد
مشخص اتخــاذ میشود. بعبارت دیگر، سماء در عین حال که همه چیز یک کل و
جریان و تمامیت یک فکر و سیاست را قبول و تأیید نمی کند، اما همه چیز آنها
را نیز رفض و انکار نمی کند، و اتخاذ مواضع موضوعی در رابطه با «نظریات
و پدیده های مختلف»
پایۀ روش تصمیم گیری سماء است، چرا که: اولا در
این روش خیلی از موارد و موضوعات مثبت و معقول نجات می یابند، عکس روش رد و
رفض کــور، که به بهـانۀ وجــود این مــوارد و موضــوعات در نظــام های
دیگــر، قــربانی می شوند. ثانیا موضع
رد و رفض کور و تجزیه ناپذیر، خود را از موارد و موضوعات بسیاری که دارای
مـاهیت مستقل و بالــذات مثبـت و معقول هستند، به اتهام انتساب آنها به
دیگران، محروم می سازد.
سازمان موحدين آزاديخواه ايران
۵
شعبان ١۴٢٣
- ٢٠ مهر ١٣٨١
|