بسم الله الرحمن الرحیم ملاحظاتی دربارۀ نظرات و انتقادات رضا نصیری
آقای رضا نصیری، السلام علیکم:
۱ – جای شکر و خوشحالی است که هم افکار و مواضع موحدین آزادیخواه مورد توجه اهل
فکر و سعۀ صدر واقع میشود، و هم جای امید و پشتگرمی است که بالاخره کسانی
یافت میشوند که تحقیق و مطالعه کنند و بهترین های آنها را اخذ نمایند. و ان
شاء الله برادر مسلمان ما جزو این کسان است. و اصلا مسلمان آزاد یا اجتهادی
یعنی کسی که زمینۀ باز اندیشی دارد و میتواند این باز اندیشی را جامۀ عمل
پوشد.
۲ –
در مورد اینکه نوشته اید که کل حقیقت نزد کسی نیست، درست و صحیح است، واین یک
موضع توحیدی است، و اصل: « و امرهم شوری بینهم» روی این واقعیت بنا شده
است. و اصلا جهت تکمیل و تکامل و رشد، امر و کار مسلمین شورایی قرار داده
شده است.
۳ – روی مسائل تاریخی، که هم مطالب را مفصل میکنند و هم امور خیلی قدیمی، غیر واضح
اند و محل اختلاف، کمتر تاکید میکنیم، و چنین اموری باید با توجه به مبانی
توحیدی (قرآن مبین، سنت مسلم، قوانین علمی - وحی تکوینی، و عقل بشری) حل و
فصل شوند.
۴ – در رابطه با آن بخشی که روی مواضع موحدین آزادیخواه اشکال وارد کرده اید، باید
گفت: بیشتر آنچه شما منعکس کرده اید، تفاوتی با مواضع سماء ندارد، و چند
مورد و سؤال هم وجود دارد که جواب آن چنین است :
الف – بله منشاء شیعه ایران نیست، و اشکالی هم نداشته است. شیعه به
معنای پیرو یا گروه پیروان است، و در صدر اسلام کسانی که علی بن ابی طالب
را برای زعامت و خلافت مسلمین بهتر میدانستند، به شیعۀ علی معروف شدند. اما
فرهنگ شیعه و خاصتا شیعۀ صفوی در ایران پرورده شد، البته به زور شمشیر صفوی
و قتل و کشتار مسلمین ایران، امری که شباهتی تـام به «داستان اندلس» دارد.
ب – بله معــاویه با تحمیل پسرش یزید بر مسلمین، خلافت اسلامی را به سبک نظم
پادشاهی، ارثی کرد، و حسین بن علی نیز که هم اهل شوری و خلافت بود، و هم
زمینۀ قیام داشت، نخواست اضمحلال نظام اسلامی مبتنی بر «شوری و بیعت آزاد»
را تحمل نماید، و در نتیجه علیه نظام ارثی و استبدادی یزید قیام کرد.
بنابراین، اصل مطلب، نظام ارثی و استبدادی (یزیدی) و نظام شوری و بیعت
(خلافت اسلامی) بوده و هست. اما امروزه می بینیم که پیروان نظام یزیدی،
چگونه برای حسین بن علی سینه چاک میکنند و خودشان دقیقا نظام یزیدی بر مردم
ایران تحمیل کرده اند!!!!
ج – بله در رابطه با دین زرتشت (مجوس) و هر امر تاریخی و باستانی دیگـر میتوان
زیاد تحقیق کـرد و روی آنها، حتی الامکان، مطالب واقعی منتشر کرد، و چنین
برخوردی، برآورندۀ معیارهای توحیدی است. بگذریم از اینکه چنین تحقیقاتی
وجهۀ تاریخی دارد و کـاری باستان شناسانه محسوب میشود.
د – قیاس حملۀ اسکندر ومغول، با فتوحات مسلمین، قیاس مع الفارق و غیر منصفانه است
(بگذریم از اینکه حملۀ مغول روی مسلمین صورت گرفته است)، زیرا نه راه و روش
آنها قابل قیاس است، نه اهداف ومقاصد آنها، و نه هیچ منصف و مورخی آنها را
با هم قیاس کرده است. اصلا اسکندر و مغول جز سلطه گری و غارتگری و
خرابکاری، نه کاری داشتند و نه ادعایی و نه چیزی! و بهمین خاطر اثری جز«
تاریخ ویرانگری» از خود بجا نگذاشتند، و بعد، خود مغولان هم مسلمان شدند.
در حالی که اسلام و مسلمین، بنیانگذار مکتب و راه جدیدی بودند، و در کار
خود اصول و قواعد داشتند، و اصلا آنها از نامه نگاری و دعوتگری شروع کردند،
و حتی در میدان جنگ هم دارای اصول: یا اسلام یا جنگ یا جزیه – مالیات
بودند. این در حالیست که امروزه هم رئیس آمریکا آقای جرج بوش تنها دو اصل
دارد و صراحتا اعلام میدارد: هر کس و طرفی یا با ماست یا بر ضد ماست.
بگذریم از ماهیت توحیدی قرآن ، که خطاب به انسان و مبنی بر اخوت و منادی
آزادی بشریت است. و همین اصول و مبانی بودند که اسلام را در همۀ جوامع
مسلمان شده ماندگار نمودند. اما باید دانست که تا وقتی آزادی وجود نداشته
باشد و انسان تربیت یافته و ملتزم، مجال ظهور و نمو پیدا نکند، کاری از پیش
نمیرود و راه رشد و ترقی گشوده نمیشود، و افکار و عقاید (هر ماهیتی که
داشته باشند) عقیم میمانند.
م – مطلب آخر: هر کس و جریانی که سخن خوب و ادعای درستی دارد، باید از آن استقبال
کرد و عمل و کردارش را بر مبنای آن پیش بینی نمود. اما در عین حال نباید از
کسی غافل شد ، و قرآن منزل هم در سورۀ عنکبوت آیۀ
۲ چنین اعلام میدارد: «آیا آنهایی که
میگویند ایمان آوردیم، رهایشان میکنیم و آنها را در برابر امتحانات عملی
قرار نمیدهیم؟». اگر مسلمین همین آیه را اجراء میکردند، نظام یزیدی ولایت
مطلقه سه دهه و نظام استبداد مطلقۀ پهلوی ۵
دهه نمی توانستند مردم را از بندگی الله به بندگی خود در آورند. البته در
رابطه با ادعاها باید توجه داشت که آقای خمینی دارای بدترین افکار و عقاید
بود، و الحق نظامش، تجسم این افکار وعقـاید فرقه ای وخــرافی و عقب مانده
است. و بالاخـره چه در جامعـۀ ۷۰
میلیـونی ومتکثر ایرانی و چه در جامعه ای متحد و چند میلیونی، راه ترقی و
شکوفایی و نجات ، آزادی و مردم سالاری و کثرت گرایی است.
«متن نظرات آقای رضا نصیری».
۱۴ محرم ۱۴۲۸ – ۱۲ بهمن ۱۳۸۵
|