بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ نالۀ هلال شیعی از ظلم و فساد ولایت فقیهی
و اما موضوع اصلی: در طول تاریخ افراد و اُمَّتهای بسیاری آزمایش و امتحان خود را (موفق یا مردود)
پس داده اند، و بالاخره شیعه گری نیز میبایست امتحان خود را در زمانۀ
ما هم پس می داد و ماهیت حاکمانش بر ملا می گشت. و حال این حاکمیت تشیع و مشخصا
تشیع ولایت فقیهی است که در عین دم زدن از اهل بیت و
فریادهای یا حسین (که همه اش تزویر و جعلیات است) حتی نالۀ پیروانش را هم درآورده و ظلم و ستم حاکمیت ولایت فقیهی نالۀ خودی و غیر خودی را (از
ایران تا لبنان) به ارض و آسمان رسانده است. و این بدین معناست که نظام ولایت فقیهی نه تنها به درد غیر خودیها
نخورد (مردم ایران و عامۀ مسلمین)، بلکه فایده ای حتی
برای شیعه یان ولایت فقیهی
نیز به بار نیاورد. و این وضعیت یادآور یک آیۀ بلیغ و
حکیمانه است که قرآن مجید خطاب به اهل شرک و خرافات می فرماید: وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لَا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ (اَعراف - آیۀ ۱۹۷):
«آنهایی را که غیر از اللّه و خالق یکتا
فریاد می زنید {و به کمک می طلبید} نمی توانند شما را کمک و یاری نمایند؛ و حتی به
خودشان هم نمی توانند کمک و یاری برسانند».
و طبعا این تاریخ است و زمان خیلی ها را رُسوا کرده
و می کند: از یهودیت و مسیحیت و اسلامیت
گرفته تا لیبرالیسم و کمونیسم و........، و تشیع ولایت فقیهی
نیز نمونۀ اخیر آنهاست. و
در همین راستا در غزلیات حافظ
هم می خوانیم که: «خوش بُوَد گر محک تجربه آید به میان، تا
سیاه روی شود هر که در او غش باشد»، بیانی که هماهنگی تامیّ
با این آیۀ قرآنی دارد: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن
يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ
فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ
لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ (عنکبوت - ۲ و ۳): «آيا مردم
فکر می کنند همين که گفتند ما ايمان آورديم و مسلمان
شديم رها می شوند و امتحان نمی گردند؟! و این در حالیست
که مردمانِ قبل از آنها را امتحان کرده ایم {و در این رابطه سُنن ما واضح است}، پس
به تأکید اللّه و خالق یکتا می داند که چه کسانى صادق و راستگو و چه کسانى کذاب و
دروغگو هستند».
و
اکنون؛ از ایران تا لبنان با صوت و صورت و با چشمان خود می بینیم که اوضاعِ حاکم (و سیطرۀ ولایت فقیهی)، نه بیانگر حاکمیت شیعه یان
و تحقق اهداف تاریخی آنها، بلکه بیانگر ظلم و استبداد و فسادکاریِ
حُکام ولایت فقیهی و استخدام
شیعه مذهبان بیچاره و درمانده است، و قیامهای مردمان
هلال شیعی در ایران و عراق و سوریه و لبنان (که همۀ آنها علیه استبداد ولایت فقیهی در حال قیام و انقلاب هستند) سند مظلومیتِ
مضاعفِ مردمان شیعه مذهب می باشد. قابل ذکر است که
مبارزه و مخالفت با استبداد و فرقه گری من البدایه در
ممالک مورد نظر (و قبل از همه در ایران ولایت فقیهی)
وجود داشته است، و لکن فرق آن با آنچه حالا در جریان است تعمیم و فراگیر شدن این قیامها و مخالفتهاست، بنحوی که در سالهای اخیر و همین حالا موج قیام و انقلاب (در همۀ
ممالک مورد نظر) به عمق مردمان شیعه مذهب رسیده و آنها را با دیگر اطیاف و اطراف «علیه حاکمیت استبدادی
ولایت مطلقه و غرق در تبعیض و فساد» متحد کرده است. و در نتیجه اکنون مردمان
این ممالک بصورت متحدانه ظلم
و استبداد و فسادکاری حکام ولایت مطلقه را محکوم و
خواستار زوال آنها می شوند. و حتی در ایرانِ ویران و
استبداد زدۀ ما (به مثابۀ
مهد تشیع صفوی - ولایت فقیهی) مردم متحدا
فریاد می زنند: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمامه
ماجرا»، و این یعنی اینکه مردم و از جمله شیعه مذهبان از حاکمیت ولایت مطلقه به
تنگ آمده و خواستار برکناری آن هستند. اینست که باید تأکید نمود: «ظلم و استبداد و فسادکاری؛ قوم
و نژاد، دین و مذهب، خاک و وطن، خودی و غیر خودی نمی
شناسد! و همه را زیر پا می گذارد و اطراف و اطیاف مختلف
را قربانیِ ظلم و فسادکاری و
سلطه گری خود می کند».
با وجود این (و
متأسفانه) در تمام این ممالکِ سنت
زده و استبداد زده و غرب زده و مصیبت زده (تاکنون هم)؛
بیشتر سَنوات، بیشتر
ثروات،
بیشتر استعدادها، و
بیشتر
طاقات بشری صرف نابودی و حذف یکدیگر می شوند، و در میان آنها تنازع و
جنگ و ویرانی در اولویت و در صدر کارها قرار
دارد؛ و در حالی که جوامع این
ممالک خود را مسلمان می نامند، لکن برای آیات قرآن و از جمله آیاتی که تنازع و تخاصم را بزرگترین حرامیات تلقی
کرده اند و آن را بزرگترین خِلافکاریها
ذکر نموده اند هیچ احترامی قائل نمی
شوند. و طبعا «کینه کشیِ قومی
و مذهبی و سلطۀ خارجی و خارجه پرستی» غیر از این
را اقتضاء نمی کند، و بعد از محو سلطۀ
ولایت فقیهی نیز این تنازع قومی و مذهبی و سلطۀ خارجی ممکن است تداوم و استمرار یابد. و خوب شاید این چارۀ طبیعی و خواهی نخواهی باشد که این جوامع با یکدیگر دفع شوند؛
تا بلکه بازمانده های آنها بخود آیند و یکدیگر را تحمل کنند. آری؛ در قیامها و اعتراضاتِ هلال ولایت فقیهی، و خاصتا در انقلاب خونین مردم
سوریه، آمار مقتولین و زخمیها
و زندانیها و آوارگان میلیونی شده است، و در قیام و
اعتراضات پاییزۀ کنونی هم تنها در مناطق شیعه نشین عراق
تعداد کشته ها به صدها نفر و هزاران زخمی و بیشتر از آن نیز دستگیر و محبوس شده اند. اینست که حالا همگان میدانند که نظام دو اربابۀ عراق (امریکی - ولایت فقیهی) نه شیعه مذهب است نه عربی؛ بلکه یک نظام ستمگر و
استبدادی و پر فساد است و به هیچ قوم و مذهب و طایفه ای نه وفادار است و نه حق و
حقوق هیچ طرفی را مراعات می کند. و بنابر چنین ماهیتی و بعد از سرکوب قیام اهل سنت
عراق (با همکاری آمریکا و نظام ولایت مطلقه) حالا
میخواهد این قیام را نیز (که بیشتر در مناطق شیعه نشین برپا شده) بوسیلۀ زور سلاح و قتل و جرح هزاران نفری و حبس و بازداشت بی
شمار سرکوب و خفه نماید. همچنین نظام دو اربابۀ بعثی - علی اللهیِ سوریه
(روسی - ولایت
فقیهی) با قتل و
کشتار میلیونی و حبس و تهجیر و سرکوبگری بیسابقه در حق
همۀ طوایف اثبات نموده که دشمن همۀ مردم سوریه و منجمله دشمن مردم علوی مذهب میباشد،
و قبل از همۀ اطراف این آنها هستند که قربانی نظام خبیث و ستمگر حاکم می شوند و در
خدمت اربابان استبدادی خاندان اسد قرار می گیرند. بدیهی
است که این وضعیت در رابطه با نظام دو اربابۀ لبنان نیز
صدق می کند، و در آنجا هم قبل از دیگران، شیعه یان و مسیحیانِ لبنان فدای سیاستهای استبدادی و فرقه ای نظام ولایت فقیهی و نظام بعثی - علی اللهی سوریه می شوند. و خوب مردم ایران نیز چهل سال است که با
این سیاستِ خبیث یعنی «تفرقه
بینداز و حکومت کن» آشنا هستند و نظام ولایت
مطلقه را با رنج و خون خویش آزموده اند، و طبعا همۀ مردم ایران و در رأس
آنها مردمان شیعه مذهب (که هم استخدام گردیده و هم سرکوب شده اند)
قربانی سیاستهای استبدادی و فرقه ای این نظام فسادکار میباشند. و اما
راه و چارۀ این مردمان اسیر و استبداد زده چیست؟ به تأکید راه و چارۀ آنها در به
رسمیت شناختن حقوق یکدیگر و اصل نمودن همزیستی مسالمت آمیز از طریق نظامی «آزاد و مردمسالار و کثرتگرا» و عبور از «قومیگری و فرقه گری و تجزیه طلبی و عدم تلاش برای برهم زدن ممالک
موجود بوسیلۀ زور خارجی»، و بجای آن توجه به اطراف و
استعدادهای داخلی و مردمی و «استقلال از دُوَل اجنبی و
استعماری» است. و لکن این مطلوبات تنها از طریق تفاهم
اصولی (تفاهم در اصول) و اتحاد و همبستگیِ مردمان این
ممالک و «قیام متحدانه
علیه نظامهای فاسد و استبدادی و دست نشانده» حاصل می شود، و باید با همکاری
یکدیگر و قیامهای متحدانه و همزمان
حقوق پایمال شدۀ خود را مطالبه و اعاده نمایند. و این
چیزی است که تا حال اکثرا عکس آن اتفاق افتاده است؛ یعنی حتی قیامها
و اعتراضات مردمی هم! وجهۀ قومی و فرقه ای و منطقه ای داشته
اند. کمااینکه در ایران و در
ممالک دیگر نیز اوضاع بهمین صورت بوده، و قیامها و اعتراضاتِ روی داده اکثرا
رنگ قومی، مذهبی، محلی، منطقه ای، و احیانا نازلتر و جهت
لقمۀ عیش و قوتِ لایموت صورت گرفته اند. جهت توضیحات
بیشتر به این مطلب مراجعه شود:
«اعتصاب کردستان: انتظار از مردم ایران؛ نه
از گوش ناشنوای مستبدین». و این چیزی است که
نظامهای استبدادی و سرکوبگر با جدیت تمام دنبال آن
هستند و چنین چیزی را خواهانند. و بدین طریق نظامهای
ظالم و فسادکار و خیانتکار در اکثر اوقات موفق می شوند که اقوام و پیروان مذاهب
مختلف را علیه یکدیگر مصرف و بوسیلۀ خودشان بر همۀ
اطراف تسلط و سیطره پیدا کنند، اینست که جوامع بشری از قیامها
و مبارزات خود کمتر نتیجه می گیرند و نجات از استبداد و ستمگری و فسادکاری بعید و دور دست شده است. و لکن بشریت چاره ای جز به
رسمیت شناختن حقوق یکدیگر را ندارد و آزادی و مردمسالاری
و کثرتگرایی راهی است که جوامع بشری جهت عبور از تنازع
بی پایان و جنگ و خونریزی باید بدان برسد. در این رابطه بحث و تبیینِ:
«آزادی و مردمسالاری
و کثرتگرایی را اصل نماییم». میتواند روشنگر و راهگشا باشد. سازمان موحدین آزادیخواه ایران ۱ ربیع الاول ۱۴۴۱ - ۷ آبـان ۱۳۹۸
|