بسم الله الرحمن الرحيم
حذف و براندازی قهرآمیز اســـــــــلام
یک عنصر اسلام ستیز به نام آرامش دوستدار در مطلبی زیر عنوان: «مشکل
جدايي دين و دولت نيست، مشکل ما مشکل جدايي خودمان از خودمان است»،
مواضع خصمانه و زورمدارانه ای ارائه داده و بیانگر نگرش اسلام ستیزان نسبت
به آیندۀ ایران است؛ و برای مثال در این مطلب چنین اظهار نظر میکند:
«طبعا جدايي دين و دولت، گام بسيار مهمي است براي حرکت بسوي دمکراسي و
آزادي شخصي و اجتماعي. اما باورمان نشود، که اين کار از طريق گفتگو و
مباحثه تحقق مي يابد. هيچ چيزي سخت جان تر از دين در آدمي وجود ندارد. بنا
بر اين، اين وظيفه روشنفکران است که فرهنگ ديني ما را زير و رو کنند و هر
روز و هر بار بيشتر اعماق آن را بيرون ريزند. تا چشم مردم باز شود و يکي بر
شمار بينايان بيافزايد. هيچ اشکالي ندارد که بتوان دين را با قهر از دولت
جدا ساخت و آن را به جاي خود نشاند، کاري که در حال حاضر به دشواري تصور
پذير می نمايد. اما اين کار با قاطعيت نسبي و بصورتي نيم بند به ترتيب در
دوره رضاشاه و محمد رضا شاه صورت گرفت. نمونه سخت گير و آشتي ناپذير آن را
مي توان در نقش ارتش ترکيه ديد».
http://dinbazi.wordpress.com/2012/04/18/مشکل-جدايي-دين-و-دولت-نيست،-مشکل-ما-مشکل/
و حال در این رابطه چند نکته را ذکر می نماییم:
اولا:
این زورپرست و مُفتخر به کودتاچیان پهلوی و جیش کمالی (در ترکیه) صراحتا
اعتراف می کند که دین اسلام (که بنابر عداوت آن را متجاوز تلقی میکند) بدین
سادگی زوال پذیر نیست؛ و به قول خودش «هيچ چيزي سخت جان تر از دين در آدمي
وجود ندارد». و در جای دیگری می گوید:
«اما
اشتباه است اگر خيال کنيم که دين را مي شود با گفتگو، با استدلال، با
مباحثه واداشت که خود را از صحنه خارج کند و چون اسلام هم به سبب احکامش و
هم به سبب گونه پديداري و برقراريش، تنها دين متجاوز در سراسر تاريخ بوده،
از صحنه که خارج نمي شود هيچ، خودش را دولت واقعي ميداند و مدعي آن است».
و این در حالیست که یک دین خرافی و شرک آلود (با هر اسم و تسمیه ای) فقط در
برابر دجالگری و جعلیات غرب پرستانی از نوع آرامش دوستدار و همچنین در
برابر جیوش غدار و جنایتکار پهلوی و کمالی مقاومت میکند (و نتیجۀ عکس
میدهد)؛ نه در برابر علم و تفکر توحیدی و حقایقی که خرافات و شرکیات را محو
و
زائل می سازد.
ثانیا:
این زورپرستِ ارتش پناه متوجه نیست که کودتاچیان پهلوی و کمالی حتی در
برابر اسلام عرفی و آلوده به سنن نامعقول و خرافات زده شکست خوردند و
نتیجۀ عکس گرفتند (و اصلا جوامع اسلامی در مقابل عداوت و زورگویی غربی و
غرب پرستان به آداب و عقاید سنتی چنگ زده
اند؛ و دین ستیزی و سرکوبگری آنها مانع آن گردیده که مردم چشم و سینۀ خود
را باز کنند؛ زیرا به محض خروج از پوستۀ خود گرفتار کفر و فساد تحمیلی می
شوند). بگذریم از اینکه دورۀ
«زورگویی پهلوی و کمالی» بسر آمده و آنها
گرفتار عواقب سرکوبگری خود گشتند. و اما حال که دین توحید و آیات قرآن
به صحنه آمده و آخوندگرایی و
مذاهب سنتی هم در برابرش تاب مقاومت ندارند؛
معلوم نیست که دین توحیدیِ اسلام را چگونه حذف می
کنند و آن را از کل حیات
اجتماعی و سیاست و
مملکت داری و
میدانهای
حقوقی و......... برکنار می
سازند؟! و این در حالیست که با
«کینه ورزی و ساخته
کاری و غربگرایی» حتی خرافات ایرانی و افغانی و ترکی و..... هم حذف
نگشت و بل شعله ور گردید. و حالا هم می بینیم که جنایات ناتو و مزدوران
زورگوی کرزای چگونه مواضع سنتی را در افغانستان تقویت کرده و آن را توسعه
بخشیده است.
ثالثا:
این زورپرستِ کینه دار (کینه ای که مانع درک
و شناخت است:
وَ جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي
آذَانِهِمْ وَقْرًا - اسراء: ۴۶)
بصورت بسیار نسنجیده از آزادی و دمکراسی حرف می زند؟! یعنی میخواهد در جهان
اسلام و بوسیلۀ آرای آزاد مسلمین (که به قول خودش بدین سادگی هم دست بردار
اسلام نیستند) دین اسلام را از همۀ جوانب زندگیِ سیاسی و اجتماعی و حتی
فردی براندازد؟! حال تصور کنید که این شخص و امثال او چه تصوری از آزادی و
مردمسالاری دارند؟! واقعا بیچارگی هم حد و مرزی دارد. و خوب خطاب به چنین
کسانی (که غرق اسلام ستیزی شده اند) چه باید گفت؟! همان کسانی که متأسفانه
نزدیک است این آیه بیانگر حال آنها شود:
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَ عَلَىٰ
أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ (بقره - ۷):
«بر قلوب و چشمان و شنوايى اين انسانها مهر باطل زده شده و تـوان درک
واقعيات و حقايق را از دست داده اند».
رابعا:
این زورپرستِ سرگردان، شکست کودتاچیان پهلوی را ناشی از عدم روشنگری (همراه
با زورگویی!) تصور میکند؛ اما نمی داند که روشنگری باید مصداق داشته باشد
(یعنی هم مبنی بر واقعیات باشد و هم طرف مقابل توان دفـاع از خود را داشته
باشد)، و خاصتا کسی که میخواهد دین الله و خالق هستی را حذف کند! لااقل
پهلویست و کودتاچی نباشد. آخر روشنگریِ عناصر
«بغیض و ساخته کار و غرب پرست» در قلب چه کسی می نشیند؟! و مگر در
شوروی کمونیستی و جمهوریهای مسلمان نشین آن ۷۰ سال روشنگریِ زورگویانه و
خصمانه نکردند؟! آری؛ این اشخاص در برابر دین اســـلام واقعا کر و کور
هستند و به علت خصومت و غرب پرستی توان فهم آن را ندارند؛ و توجه نمی کنند
که آنها حتی توان حذف دین سنتی و آخوندی را ندارند؛ چه برسد به اینکه در
میدان آزادی و مردمسالاری در برابر دین توحید مقاومت کنند؟!
خامسا:
کار این اسلام ستیزان (و نه لزوما منتقدان دین و مذهب) سه ضلع دارد:
الف - بغض و کینه (که حتی از صریحترین
آیات قرآن خبیث ترین اهداف اسلام ستیزانه را بیرون می کشند)،
ب - جعلیات تاریخی (که بصورت خصمانه و
بنابر اهداف خصمانه به نقل تاریخ می پردازند)، ج
- حمایت استعماری (که بجای توجه به مواضع و آرای جوامع اسلامی، به
حمایت مالی و تبلیغاتی و تسلیحاتی غرب پشت گرم هستند). و لکن حاملان این سه
ضلعِ «بغض و جعل و خیانت» در میدان
آزادی و کثرت گرایی رُسوا و مفتضح می شوند؛ و بهمین خاطر است که حالا اسلام
ستیزان بجـای آزادی و انتخابات آزاد و نظامی کثرتگرا روی براندازی اسلام و
سرکوب مسلمین تأکید می کنند.
سادسا:
و اما اینکه کسی بیاید و در ایـران استبداد زدۀ ما آشکارا و گستاخانه
خواستار حذف و کنار زدن اسلام و مسلمین به زور سلاح بشود واقعا مایۀ تعجب
و استغراب است؛ و آنهم با تکیه بر پیشینۀ کودتاچیان و خیانتکارانِ زائل
شدۀ «پهلوی و کمالی» و
مبنی بر تحمیل کفر و عداوتِ غربی بر مردمان مظلوم ایران و ترکیه. و
سؤال اینست که آیا در حال حاضر و بعد از امواج بی سابقۀ آزادیخواهی در
ممالک عربی (که بهار عربی را در پی آورد) حتی نظام ولایت مطلقه هم جرئت
اینهمه گستاخی و بی شرمی را در حق مخالفان بخود میدهد؟! آری؛ مسلمین و همۀ
جریانات اسلامی باید بدانند که این موضعی سراپایی نیست؛ بلکه خلاصۀ موضع
اسلام ستیزان است.
سازمان مــوحدین آزادیخـــواه ایـــران
۲۹ جمادی الاول ۱۴۳۳ - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
|