بسم الله الرحمن الرحيم

زخمى شدن رأس استعمار و امپرياليسم و نتايج آن؟!

در اين شکى وجود ندارد که مورد حمله قرار گرفتن رموز قدرت نظامى و اقتصادى و سياسى آمريکا که مادر و رأس استعمار و امپرياليسم است، ناشى از سياستهاى استعمارى و امپرياليستى و سلطه گرانه و غارتگرانۀ دولت آمريکا و به بازى و مسخره گرفته شدن بشريت از طرف آنست. و نمونه هاى اخير و خيلى واضحى که همۀ انسانها درآن اتفاق نظر دارند، برخورد با مسئلۀ فلسطين و به زير سلطه درآوردن کنفرانس ضد نژادپرستى دوربان در سايۀ ارهاب و تهديد شرکت کنندگان و تحميل يک قطعنامۀ استعمارى و امپرياليستى و صهيونى بر آن است. تا جايى که حتى براى به انحصار در آوردن آن، اين مادر ارهاب و ترور بشريت، همراه با جنايتکاران صهيونى که شب و روز در فلسطين غصب شده جنايت و کشتار ميکنند و عُمال و دست نشاندگان آمريکا اين ديار را به خون کشيده اند، کنفرانس ضد نژاد پرستى را تحريم کرد. اين عمليات و تهاجم عظيم  به رموز استعمارى و امپرياليستى آمريکا که براى تحقق آن حدوداً ٢٠ الى ٣٠ نفر آمادۀ فداى جان خود شدند و خسارات سنگين و بى سابقه اى را بر دولت آمريکا تحميل کردند، ناشى از عمق خشم انسانها و ناشى از يأس بشريت از برخورد مسالمت آميز با اين نظام اهريمنى و جهانخوار است. عملياتى که کاملاً يک عکس العمل محسوب شده و کاملاً به قصد انتقام از سلطۀ جبارانۀ اين دولت بر بشريت تحت سلطه و غارت شده و آواره گشته انجام گرفته است.

خساراتى که در ٢٠ شهريور ماه بر رموز قدرت استعمارى و امپرياليستى آمريکا وارد آمد براى آمريکا بى سابقه و غير منتظره بود، اما اين خسارتها براى بقيۀ ممالک تحت سلطه و فلک زدۀ جهان يک پديدۀ عادى بحساب می آيد و احياناً زمانى که ممالک تحت سلطه دچار چنين خسارتهايى ميشوند، اى بسا از آنها ذکرى هم به ميان نيايد!، و امپرياليسم خبرى که حالا براى آمريکا روز قيامت!! اعلام کرده است بسادگى از آن گذشته و يا حداکثر بصورت اجمالى و حاشيه اى از آن  ذکرى به عمل مى آورد.

در اين عکس العمل انتقامى و حمله به مراکز حياتى دولت آمريکا سعى ميشود که آن را حمله به مدنييين و مردم آمريکا تلقى کنند!!، در حالى که مردم آمريکا از جمله ٣٠ ميليون سياه پوست آن و حدوداً ١٠ ميليون مسلمان آنجا بيش از سايرين مخالف دولت استعمارى و امپرياليستى آمريکا هستند. و جالب اينکه وقتى دولت آمريکا مثلاً عراق را مورد حملات روزانه قرار ميدهد (همراه با دولت انگليس) تلفات جانى و مالى مردم را ناشى از سلطۀ دولت آن تلقى ميکنند و ميگويند که مردم عراق زمانى که تحت حاکميت صدام حسين است بايد منتظر تلفات جانى و مالى هم باشد؟!!، اما حالا در آمريکا همه چيز مدنى شده است! و پنتاگون هم يک مرکز مدنى حساب ميشود!!، بله وقتى که زور و قدرت و حيله گرى حاکم است همه چيز معناى خود را از دست ميدهد و وزارت دفاع آمريکا هم (وزارت جنگ) که مرکز سلطه و غارت اين جهان بيچاره است، يک مرکز مدنى اعلام ميگردد و کارمندانش بعنوان مدنى و مردم عادى کشته ميشوند!!، مرکزى که صدها کودتا و هزاران طرح جنگى و اشغالگرانه و هزاران طرح قتل و کشتار بشرى در آنجا طرح ريزى شده است. و اصلاً غارت شدگى و تحت سلطگی انسانها حاصل تصميماتى است که در اين مرکز خطرناک و ارهابى و اهريمنى گرفته ميشود و بر بشريت بيچاره تحميل ميگردد. و به همين خاطر، رموز و مراکز ضربه خوردۀ آمريکا به مثابۀ عرش خدا تلقى ميشدند که کسى توان نزديکى به آنها را ندارد؟! تا سرانجام اين عرشهاى دروغين در جلو چشم همگان سقوط کرده و ويران شدند و خداى دروغين آنها هم در انتقام  براى عُروش ساقط شده و ويران شده اش به تکاپو افتاده و وعدۀ  نابودى و محو عاملان آن را ميدهد!!، عاملانى که بنابر مصالح استعمارى و امپرياليستى دولت آمريکا تعيين و مشخص ميشوند؟!!!

حال بايد اين مسئله مورد توجه قرار گيرد که آيا حمله به رموز قدرت استعمارى و امپرياليستى آمريکا صرفاً يک ضربۀ اقتصادى و امنيتى و انسانى و سياسى و نظامى به دولت آمريکا است و يا اينکه براى مردم جهان هم نتايجى را ببار می آورد؟، چون ضربه به دشمن چيزى است و خيرى را نصيب تحت سلطه گان کردن چيز ديگرى ميباشد. اگر با اين ضربۀ غير منتظره آمريکا و ديگر شرکاى استعمارى اش در روشهاى خود تجديد نظر کنند، طبعاً اين ضربه نتايج و خيرات زيادى ببار آورده است. اما اگر آمريکا و شرکايش بخواهند راه سلطه گرى بيشتر در پيش بگيرند، خير و شر آن به مقاومت يا تسليم جوامع تحت سلطه برمی گردد. اگر مردم مقاومت کنند بديهى است که استعمار و امپرياليسم شکست خورده و زوال می یابند. ولى اگر جوامع تحت سلطه راه سکوت در پيش گيرند و تماشاچى حمله و هجوم استعمار و امپرياليسم باشند، درآن صورت، سلطه گران غارتگر آنچه را که ميخواهند اعم از کشتار و غارت و برده سازى انجام خواهند داد و بيش از پيش بر جهان مسلط خواهند شد و آزاديخواهان و استقلال طلبان و از جمله جنبش اسلامى را هرچه بيشتر محاصره و تضعيف خواهند کرد. همچنين اگر دولت آمريکا و استعمار و امپرياليسم غربى اين ضربه را ناديده بگيرند و صرفاً تبليغات و هياهو راه بياندازند، که اين موضع حتماً ناشى از ناتوانى آنها و احتمال مقاومت جوامع تحت سلطه است، در اينصورت، گسترش جنبشهاى استقلال طلبانه قطعى خواهد شد.

(منظور از ضربۀ غير منتظره اينست که آمريکا حداقل وانمود ميکرد که از داخل خطرى برايش وجود ندارد و اگر خطرى متوجه آمريکا باشد از طرف دولتهاى ياغى!! خواهد بود، و منظورش از دولتهاى ياغى دولتهايى است که کاملاًً تحت سلطۀ آمريکا نيستند! و بر اين اساس دروغين ميخواست بوسيلۀ سلاحهاى امنيت آور هسته اى!!، که صرفاً براى شهرها و مردم عادى ساخته شده اند!، فضا را امنيتى کند!!، اما ظاهراً اينها صرفاً براى ارهاب و ارعاب و تهديد بشريت بوده اند).

در رابطه با حمله به رموز و مراکز اساسى دولت آمريکا سه موضعگيرى وجود دارد: يکى موضعگيرى استعمارى و امپرياليستى و عُمال و اذنابشان است که بدون چون و چر ا اين حمله را ارهابى (تروريستى) ميدانند و آن را محکوم ميکنند و خواستار انتقام از حمله کنندگان ميباشند.

موضعگيرى ديگر مبنى بر محکوم دانستن اين حمله و درعين حال آن را ناشى از عملکرد دولت آمريکا ميدانند و بدين شيوه حقى هم به حمله کنندگان ميدهند و بر اين اساس بجاى تحريک به انتقام از حمله کنندگان، خواستار معالجۀ مشکلات موجود در ممالک مختلف و از جمله حل مشکلات جوامع اسلامى و مثلاً مسئلۀ  فلسطين ميشوند. و اينها اکثراً حق را به حمله کنندگان ميدهند اما نگران آيندۀ خود و سرنوشت خود هستند ولى خيلى محتاطانه موضع ميگيرند.

موضعگيرى سوم از آن جنبش اسلامى و جوامع اسلامى است که معتقد هستند: جنگ مسلمين و جوامع اسلامى با استعمار و امپرياليسم غربى و روسى قرنهاست که شروع شده و هم اکنون بلاد اسلامى بصورت مستقيم و نيمه مستقيم و غير مستقيم تحت سلطۀ استعمار و امپرياليسم غربى و روسى و همدستانشان هستند و بايد با آنها مقابله کرد و آنها را از سرزمينهاى مسلمين اخراج نمود و به استقلال واقعى و همه جانبه رسيد. البته جنبش اسلامى در روش و چگونگى برخورد با استعمار وامپرياليسم و نظامهاى استبدادى وابسته، با توجه به اينکه سرزمينهاى اسلامى از طرف استعمار و امپرياليسم و نظامهاى استبدادى از هم بريده شده اند و هر قسمتى از آن از مشکلات ويژه اى رنج مى برد، داراى اختلاف ميباشد و از شيوه هاى متعدد پيروى ميکند، و اين تعدد روش هم ناشى از خاستگاه و محيط  فعاليت آنها است. بخشى از جنبش اسلامى روى آموزش و تعليمات اسلامى و بُعد فرهنگى تکيه ميکند و آن را مفيد و ميسر ميداند. بخشى ديگر به مبارزۀ فکرى - سياسى روى آورده است (البته درسطوح مختلف) و روى مبارزۀ مسالمت آميز با استعمار و امپرياليسم و نظامهاى استبدادى تأکيد و ترکيز ميکند. و بخشى هم روش مبارزات مسلحانه را ترجيح مى دهد و فکر ميکند راه پيروزى مسلمين تنها مبارزات مسلحانه با دشمنان اسلام و مسلمين است. بديهى است که با توجه به سرزمين  پهناور اسلامى و مشکلات متعدد و مختلف نمى توان يک روش را تجويز کرد، و هر روشى متناسب با محل و منطقه و مملکتی ميباشد.

البته جنبش اسلامى تنها در روش مبارزه اختلاف ندارد، بلکه در ابعاد ديگر هم داراى اختلاف ميباشد، از جمله در فهم اسلام و نحوۀ نگرش به تعاليم اسلامى و منابع اسلامى . همچنين جنبش اسلامى در رابطه با محدودۀ مبارزه هم داراى اختلاف و تفاوت نگرش ميباشد. بعضى ها در محدوده هاى جغرافياى سياسى موجود که اکيداً استعمارى و امپرياليستى و استبدادى هستند، فعاليت ميکنند و مرزهاى سياسى موجود را در نظر ميگيرند. بعضى از آنها نيز آنها را ناديده گرفته و فعاليت خود را در سطح جهان اسلام مطرح ميسازند. و بعضى هم هستند که بنابر توان خود و گسترش خود، محدودۀ فعاليت خود را مشخص ميسازند. اما کل جنبش اسلامى معتقد به اُمت اسلامى و اُمت واحدۀ اسلامى است و بنابر اين، حداقل رابطه و هماهنگى بين کل جنبش اسلامى واجب ميباشد.

در رابطه با حمله به مراکز و رموز قدرت آمريکا که هيچ معلوم نيست چه کسان و جرياناتى آن را انجام داده اند، نميتوان به روشنى روى آن بحث کرد، اما چون به مسلمين (البته همراه با فحش و ناسزاهاى بسيار) نسبت داده شده است، ميتوان نتايجى را اعم از مثبت و منفى (براى مسلمين يا براى استعمار و امپرياليسم و نظامهاى استبدادى) پيش بينى کرد.

بعد از وقوع حمله، آمريکا و دول غربى و ناتو طبل جنگ برداشته و با آهنگ جنگ بر آن ميکوبند و ريشه ها و انگيزه هاى اين هجوم بی سابقه و عظيم را که حدود ٢٠ الى٣٠ نفر براى تحقق آن آمادۀ جانبازى شدند کلاً ناديده ميگيرند و خودشان که مصدر ارهاب و ترور و جنگ هستند آن را به مخالفان خود و بيچارگانى که تحت سلطۀ استعمار و امپرياليسم قرار گرفته اند و هر روزه مورد هجوم سلاحها و عُمال غرب قرار ميگيرند، و آنها نيز بايد ازخود دفاع کنند، نسبت ميدهند!!

اگر استعمار و امپرياليسم آمريکايى و ناتويى بخواهند جنگ جديدى را عليه جهتى جديد آغاز کنند، در آن صورت معلوم ميشود که آنها قصد عقب نشينى از استعمارگرى و سياستهاى امپرياليستى را ندارند. و حالا که هويت و منشاء ضربه به رموز و مراکز قدرت آمريکا معلوم نيست، بنابر مصالح خودشان ميتوانند هدف را معين کنند و هر دولت يا جريانى که آن را بيشتر دشمن ميدارند اين ضربۀ را به آن نسبت ميدهند و بدين بهانه آن را مورد هجوم استعمارى قرار دهند.

اکنون همگان ميدانند که دشمنان اصلى استعمار و امپرياليسم در بلاد اسلامى قراردارند، و در جوامع اسلامى هم تنها حکومت طالبان است که تقريباً از سيطرۀ استعمار و امپرياليسم خارج شده و آن ديار به مقر جنبشهاى اسلامى مبدل گشته است. بنابر اين، بديهى است که آمريکا و دول ناتويى حملات خود را متوجه افغانستان کنند و بهانه را هم وجود اسامه بن لادن قرار دهند!!، و پاکستان را هم که به دليل داشتن سلاحهاى هسته اى و جنبش پر نفوذ اسلامى مايۀ نگرانى استعمار و امپرياليسم شده ميخواهند وادار به خيانت کنند و جنگ داخلى درآن برپا کنند و بعد با مداخلات خود اوضاع آنجا را هم به مهار خود در آورند. اين درحالى است که صدها جريان مسلح در ممالک غربى مستقر شده و عليه دولتهاى مختلف در سطح جهان مبارزۀ مسلحانه ميکنند! و کسى هم نيست که بتواند خواستار تحويل دادن آنها گردد، مگر دولتهاى مربوطه امتيازات خائنانه بدهد و مخالفان مسلحشان را بدست آورند. در اين رابطه ميتوان دهها نمونۀ زنده مثال آورد، و پشتيبانى همه جانبۀ کل دول غربى از مخالفين مسلح طالبان و دعوت احمد شاه مسعود به عنوان وزير دفاع افغانستان!! يکى از اين نمونه ها و يک دخالت آشکار و حتى به دست گرفتن رهبرى جنگ عليه طالبان است. بگذريم از کمکهاى مالى و تسليحاتى که به وفور در اختيار مخالفان جنگى طالبان قرار داده ميشود. و اينکه نظام طالبان هنوز از طرف دول غربى و استعمارى و امپرياليستى و نظامهاى استبدادى دست نشانده به رسميت شناخته نمى شود و حتى دول سه گانه اى که در موقعيت خاصى آن را به رسميت شناختند دارند به دستور آمريکا و دول غربى عقب نشينى ميکنند و حتى دشمنان شماره يک ميگردند و از طرف ديگر هنوز هم برهان الدين ربانى را رئيس جمهور افغانستان معرفى ميکنند، ناشى از اين اصل است که دول غربى، دولت و حکومتى را به رسميت مى شناسند که در اختيار آنها و تحت سلطۀ آنها باشد!!، و بدين صورت اصلاً وجود دولت و حکومت در جهان امروز که کل جهان تحت سلطۀ استعمار و امپرياليسم قرار دارد، يک مسخره بيش نيست، و دولتها و حکومتها تنها نماينده و کارگزاران استعمار و امپرياليسم غربى و در رأس آن آمريکا هستند.

اينست که اگر آمريکا و دول غربى جنگ جديدى را آغاز کنند در آن شکى نيست که اين جنگ متوجه افغانستان خواهد بود. البته اگر در ميانۀ راه احساس کنند که حکومتهايى  با آنها همکارى نميکنند و مثلاً هوا و زمين را در اختيارشان قرار نميدهند، ارتباط آنها را با اسامه بن لادن کشف! و احتمالاً به آنها حمله ور مى شوند، و يا بايد آمادۀ دادن امتيازات خائنانۀ جديدى گردند. بگذريم از اينکه فعلاً تمام مسلمين را مورد حمله و هجوم قرار داده و ارهابى و تروريست بودن خود را به مسلمين و جوامع اسلامى نسبت ميدهند و استعمارگرى و سياستهاى امپرياليستى و غارتگرانه و ارهابى و ارعابى خود را مى پوشانند. در حاليکه منشاء مشاکل جهان امروز، سلطۀ اهريمنى و زورگويانه و غارتگرانۀ استعمار و امپرياليسم غربى و روسى است. و حالا تقريباً در همۀ دول غربى موجى از ارهاب و ترور عليه کل مسلمين راه انداخته شده و مسلمين را به انواع شيوه ها مورد تهديد و تجاوز قرار ميدهند، به حدى که بسيارى از مسلمين حتى از نماز خواندن وحشت دارند و زنان مسلمان هم نگران رعايت حجاب خود هستند و مدارس اسلامى هم در همۀ دول غربى به دليل تهديدات بسيار تعطيل شده اند. در اسکانديناوى نيز وضع حتى بدتر هم هست و بعضى از احزاب نژاد پرست پيشنهاد کرده اند که آنهايى که از ضربۀ  وارده به آمريکا استقبال کنند و آن را تأييد نمايند، بايد آنها را اخراج کرد!، و بدين شيوه آزادى بيان ادعايى خود را رو و افشاء ميکنند.

اگر آمريکا و غرب به بلاد اسلامى يورش برند، در صورت دخالت مسلمين شکست قطعى براى استعمار و امپرياليسم است. زيرا ناامنى در جوامع اسلامى غرب را هم فرا مى گيرد، و تلفات غرب بيش از تلفات مسلمين خواهد بود، چون مسلمين چيزى برايشان باقى نمانده است که از دست بدهند. ولى اگر مسلمين مقاومت نکنند، بديهى است که نظامهاى استبدادى تقويت شده و جنبش اسلامى ضربه خواهد خورد. جوامع اسلامى دراين بُرهۀ حساس بايد امتحان خود را بدهند. اما اگر حمله اى صورت نگيرد و غرب به تهديد و ارهاب و ارعاب اکتفا کند، نشانۀ اينست که ميداند مسلمين به ميدان مى آيند و غرب را شکست مى دهند، و اين وضع موجب تقويت جنبش اسلامى خواهد شد، و نشانۀ اين خواهد بود که غرب ميخواهد امتيازاتى بدهد و از استعمارگرى و سياستهاى امپرياليستى خود تا حدى عقب نشينى کند و بر اين اساس مجبور ميشود که: مشاکلى که خيلى سر راه بوده و افکار جهانى خواستار حل آنهاست برطرف نمايد، از دخالت خود در جوامع اسلامى بکاهد، و از حمايت و وامدهى و مجهزسازى نظامهاى استبدادى دست بردارد. اما شناختى که از استعمار و امپرياليسم و نظامهاى استبدادى و منابع غارت غربى و روش حصول غارت وجود دارد اينست که آنها به اين سادگى سياست سلطه گرانه و غارتگرانه و حمايت از نظامهاى استبدادى را رها نخواهند کرد و جوامع اسلامى راهى طولانى و پرهزينه براى رسيدن به آزادى و استقلال و آزادسازى بلاد خود در پيش دارند. گرچه فعلاً به دليل ضربات وارده و احتمال بحرانهاى اقتصادى امکان وامدهى به نظامهاى استبدادى کمتر شده است، که اين بخودى خود خيرى است که نصيب مسلمين و کل جهان ميشود. خير احتمالى ديگر در ضربه به رموز و مراکز قدرت استعمارى و امپرياليستى آمريکا اينست که ممکن است آمريکا از طرح اتمى و هسته اى کردن فضا که به دلايل فرضى! و تهديدات خيالى! اما بنابر مقاصد خيلى خطرناک و استعمارى و امپرياليستى در پى عملى کردن آنست و هزينۀ آن تخميناً۶٠ ميليارد دلار است، دست بردارد. چون ثابت گشت که: اين موشکهاى قاره پيماى دشمنان فرضى!! نيست که آمريکا و امنيت آن مملکت را تهديد ميکند، بلکه اين سياستهاى استعمارى و امپرياليستى و سلطه گرانه و غارتگرانه و به بازى گرفتن جوامع و ملتهاست که همه چيز آمريکا را تهديد ميکند و اصلاً نابود مى سازد. آمريکا و غرب و روس و هند و مستبدين بايد بدانند که بشريت تا وقتى ساکت است که ناآگاه است، ترسو است، و برده منش است. کافى است که انسانها و جوامع رشد کنند، احساس شخصيت و انسانيت کنند، و مرگ و نابودى خود را بر زندگى پست و رذيلانه ترجيح دهند. آنوقت (که دور نيست) اين تنها هواپيماى مسافرکشى نيست که موشک قاره پيما ميشود، بل همه چيز اسلحه اى خواهد گشت که برعليه استعمار و امپرياليسم و عليه نظامهاى استبدادى بکار خواهد رفت و بر رموز و مراکز استعمارى و امپرياليستى و استبدادى فرود خواهد آمد و مظاهر سلطه گرى و استثمار بشرى و قتل و کشتار انسانها را درهم خواهد کوبيد، ولو اين اقدامات، بى زمينه بحساب آيند.

سازمان موحدين آزاديخواه ايران تأکید ميکند که: ضربۀ وارده به مراکز حياتى آمريکا حاصل سياستهاى دولت آمريکا است و محصول آن اَعمال و روشى است که مرتکب شده است و چيزى را درو کرد که کاشته است و چيزى را درو خواهد کرد که آن را مى کارد. با استمرار عملکرد و روشهاى استعمارى و امپرياليستى و سلطه گرانه و غارتگرانه و حامى همه جانبۀ نظامهاى استبدادى، بيش از اين مکروه و منفور خواهد گشت و خشم جوامع تحت سلطه و غارت شده و از جمله مسلمين به جايى خواهد رسيد که تصورش را نخواهد کرد، همانگونه که نتوانست تصور کند که روزى عرش و عروش خيالى اش مورد خشمگينانه ترين حملات انتقامى قرار ميگيرد. امروزه آمريکا نه مظهر تمدن و ترقى و ثروت، بل مظهر و سنبل سلطه گرى، غارتگرى، استعمارگرى، حق کشى، جنايت، جنگ و کشتار، طراح کودتاها، بزرگترين صادر کنندۀ سلاحهاى مخرب و خطرناک، حامى و موجد نظامهاى استبدادى در جهان، مولد صهيونيت، عامل تخريب جهان، نماد استثمار بشرى، و رأس امپرياليسم جهانخوار است. و دهها هزار کشته و مجروح، تلف شدن صدها ميليارد دلار، وحشت و اضطراب عمومى در سراسر جهان و از جمله در آمريکا حاصل سياستهاى دولت آمريکاست.

(لازم به ذکراست که آنچه تبليغات جنگى استعمار و امپرياليسم بدان دامن ميزند و ضربۀ وارده را جنگ قرن ٢١ ميلادى اعلام ميکند و ميخواهد جنگ تمدنهاى هانتينگتون را اعلام کند، که عبارت از جنگ تمدن اسلام و غرب است و تمدنهاى ديگر هم جهت پوشش درکنار اين دو ذکر شده اند، به هيچ وجه قابل قبول نيست و جنگى بين تمدنها وجود ندارد. و اگر جنگى وجود داشته باشد، که وجود دارد، جنگ بين آزاديخواهان و استقلال طلبان جهان (از جمله مسلمين)  و استعمار و امپرياليسم و نظامهاى استبدادى دست نشانده است).

 

برقرار باد آزادى و استقلال و امنيت در همۀ ممالک جهان

مرگ بر استعمار و امپرياليسم جهانخوار و مادر ارهاب و جنايت

مـرگ بـرنظامهاى استبـدادى و دست نشاندۀ استعمـار وامپرياليسـم

 

سازمان موحدين آزاديخواه ايران

۲۸ جمادي الثاني ۱۴۲۲ - ۲۵ شهريور ١٣٨٠