ماهیت تربیت مادی غرب: این سند؛ منعکس کنندۀ «ماهیت تربیتی و فرهنگی غرب» و بیانگر وضعیت جوامع مادی و عقده ای و بلا معنویت آنست، سندی که افلام جنسی و جنایی و وحشی گری هالیوودی نیز در آن نقش زیادی دارند. و طبعا کسانی که در فلسطین و عراق و افغانستان و گوانتانامو و در چهارگوشۀ جهان بلا زده مرتکب «جنایات هولناک و بی سابقه» می شوند، از جنس عاملان جنایت این سند هستند. همچنین  سلاح هسته ای را همین ها ساخته اند؛ و همین ها آن را روی شهرهای ژاپن استعمال کردند. وسایل شکنجۀ بشریت را نیز همین ها ابتکار نموده اند و به همۀ ممالک دنیا صادر می کنند. آری؛ تمدن مادی غرب بزرگترین مصیبت بشریت معاصربوده و «استبداد دست نشاندۀ استعمار غربی» در ممالک عقب افتادۀ دنیا، خبیث ترین طرح و برنامۀ آنها و برای «غارت مُستمر» بحساب می آید.


 

BBC Persian
به روز شده:  17:06 گرينويچ - شنبه 23 ژانويه 2010 - 03 بهمن 1388

جامعه شکسته: بریتانیا به کجا می رود؟

در پی صدور احکام زندان برای دو پسربچه 10 و 11 ساله در بریتانیا به دلیل اعمال خشونت علیه دو پسربچه هم سن و سال خود، گروه های مدافع حقوق کودکان، خواهان افزایش مدت حبس آنها شده اند.

پلیس نیز گفته است که ممکن است والدین دو پسربچه مهاجم تحت تعقیب قرار بگیرند.

همچنین، مقامات شهرداری منطقه ای که این حملات در آن رخ داده، به دلیل کوتاهی هایی که باعث شد این دو پسربچه تحت شکنجه قرار بگیرند، از آنها عذرخواهی کرده است.

صدور احکام زندان در پرونده حملاتی که دو پسربچه 10 و 11 ساله اهل ادلینگتون علیه دو پسربچه هم سن و سال خود مرتکب شدند، بار دیگر جامعه بریتانیا را با این پرسش مواجه کرده است که "به کجا می رویم؟"

نخستین مساله ای که همگان را در خصوص این ماجرا بشدت حساس کرده بود میزان خشونتی بود که این دو مهاجم خردسال علیه دو دوست خردسال خود اعمال کردند. به گزارش دنی سویج، خبرنگار بی بی سی، میزان خشونتی که این دو برادر علیه قربانیان همسن و سال خود انجام دادند در تاریخ جنایی بریتانیا بی سابقه بوده است.

میک میسون از افسران ارشد پلیس در یورکشایر گفت "این تکاندهنده ترین پرونده ای است که من در عمر خدمت خود در نیروی پلیس با آن مواجه شده ام". اما ریچارد ورنون، یک افسر پلیس محلی در منطقه ای که جنایت صورت گرفت معتقد است که این اتفاق نادری بوده است.

دو پسر بچه جنایتکار که نامشان به دلایل قضایی قابل انتشار نیست، یک هفته قبل از حمله به این دو پسر بچه در محله ای بنام ادلینگتون در ساوت یورکشایر، پسر بچه 11 ساله دیگری را به عنوان هدف خود انتخاب کردند، او را به جای پرتی بردند. اما از حملات آنها به این پسر بچه بیست دقیقه گذشته بود که مردی عابر سر دو برادر جنایتکار فریاد کشید که دارید چکار می کنید و این مداخله جان پسر بچه قربانی را نجات داد. آنها به قربانی خود گفتند "بیست ثانیه وقت داری که فرار کنی... من هم با تمام سرعت و توانی که پاهای کوچکم داشتند شروع به دویدن کردم و مدام بخودم می گفتم که دارم می میرم، الان می میرم. "

اما دفعه بعد محلی که برای بردن قربانیان انتخاب شد، دورتر و پرت تر از محل قبلی بود. پلیس و دیگر ناظران، میزان شکنجه اعمال شده علیه قربانیان خردسال در این پرونده را "جنون آمیز" توصیف کرده اند. حملات آنها علیه قربانیان چنان شدید بود که اتهام اولیه پرونده ، اتهام قتل بود. اما این اتهام کنار گذاشته شد چون قربانیان باید در یک رسیدگی دو یا سه هفته ای باردیگر همه ماجرا را دوباره مرور می کردند و این بار روانی شدیدی برای آنها ببار می آورد. اتهام قتل به اتهام ایراد ضرب و جرح شدید عمدی تقلیل یافت هرچند که مدت مجازات هر دو اتهام می تواند یکی باشد.

شکنجه تکاندهنده

"سیاستمداران ما متوجه مشکل نیستند. ما خانواده هایی داریم که طی سه نسل هیچ یک از اعضای آنها سر کار نرفته است."

کانستنس بریسکو، یک زن سیاه پوست

دو پسر بچه 9 و 11 ساله که به بهانه دیدن یک روباه مرده فریب دو کودک هم سن و سال خود را خورده بودند خبر از نیت شوم مهاجمان نداشتند. در جریان نود دقیقه ضرب و جرحی که در ماه آوریل 2009 اتفاق افتاد، یک سینک دستشویی روی سر برادر بزرگتر انداخته شد. با آتش سیگار مژه ها و گوش برادر بزرگتر سوزانده شد. در بازوی برادر کوچکتر تکه چوبی فرو شده و بعد مهاجمان سیگاری روشن را درون زخم بازویش قرار دادند.

مهاجمان به برادر کوچکتر گفتند "برو خودت را بکش"، او هم تکه چوبی را درون دهان خود گذاشته و در گلویش فرو کرد تا شاید بمیرد. آنها دو قربانی خود را مجبورکردند که لخت شوند و با هم رفتار جنسی داشته باشند.

بارها با لگد به سرشان کوبیدند. آنها قربانیان خود را چند بار از نقطه ای به نقطه دیگر جابجا کردند. یکبار وقتی تکه طنابی پیدا کردند آن را بدور گلوی یکی از برادرها انداخته و وقتی او به نفس نفس افتاده بود از او پرسیدند "داری می میری؟" این دو پسر بچه سنگ و آجر به سمت قربانیان خود پرتاب کردند یا سنگهای بزرگی که نمی توانستند پرت کنند را روی سر و بدن آنها انداختند.

این سنگ ها با آثار خونی که رویشان بود یکی یکی در دادگاه به عنوان مدرک ارائه شد. عاقبت سنگ و آجر پرت کردن را متوقف شد. بعدا وقتی در بازجویی از آنها پرسیده شد که "چرا دست از ادامه کار کشیدید؟" در پاسخ گفتند "دستهایمان خیلی درد گرفته بود".

وقتی پلیس از برادر بزرگتر پرسید که چند درصد به کشتن دو قربانی همسن وسال خود نزدیک شده بودید او در پاسخ گفت "هشتاد یا نود درصد". در جریان رسیدگی ها در نزد پلیس یا در دادگاه کوچکترین علامتی از پشیمانی در آنها دیده نشد. قاضی هم وقتی رای به بازداشت نامحدود آنها داد خاطر نشان کرد که "مطمئنم که شما خطری جدی برای دیگران هستید".

تحقیقات بی بی سی نشان داد که ادارات مختلف مددکاری اجتماعی و ارگان های مسئول محلی با خانواده این پسربچه ها درگیر بودند. بسیاری معتقدند که ناکارآمدی این ارگان ها باعث شد کار به اینجا کشیده شود و سرعت و دقت عمل آنها می توانست از وقوع چنین فاجعه ای جلوگیری کند.

راجر تامپسون، رییس یک هیات تحقیق در این رابطه به برنامه نیوزنایت بی بی سی گفت "هیچ کس نمی توانست وقوع این ماجرا را پیش بینی کند. اما بررسی های ما نشان داد که در عملکرد ارگان های مسئول محلی نارسایی های جدی وجود داشته است". معمولا ادارات و نهادهای مسئول در چنین مواقعی، مانند ماجرای ادلینگتون، بسرعت از مردم بابت نارسایی های احتمالی عذرخواهی می کنند، اما این مساله از واکنش و ناراحتی افکار عمومی کم نمی کند.

دو پسربچه قربانی زنده اند و به گفته پلیس در حال بهبودی هستند. پس از آنکه مهاجمان دو پسر بچه بشدت مجروح را به حال خود رها کردند، یکی از آنها خود را با سختی تمام به خانه ای در نزدیکی رساند و جستجو برای یافتن برادر دیگر آغاز شد. در همان لحظات، پدر پسر بچه های مهاجم به همراه آنان نزد پلیس رفته و پیشاپیش اعلام کرد که فرزندانش به کسی حمله نکرده اند. وقتی هم پلیس به شدت در جستجوی یافتن برادر دیگر بود،

مهاجمان هیچ اطلاعاتی به پلیس ندادند. عاقبت پسر بچه دیگر در حالی که بیهوش افتاده بود پیدا و معالجات فوری روی او آغاز شد. مهاجمان در هنگام شکنجه قربانیان خود با استفاده از موبایل متعلق به یکی از قربانیان از ماجرا فیلم کوتاه چندثانیه ای گرفته بودند که پخش آن در دادگاه خود یک مدرک مهم برای اثبات میزان خشونت ورزی مهاجمان شد.

بالاخره حکم دادگاه اعلام شد و بازداشت نامحدود با حداقل پنج سال زندان برای مهاجمان مقرر شد. نکته بازداشت نامحدود آن است که پس از گذراندن پنج سال، این بزهکاران باید ثابت کنند که برای جامعه خطری محسوب نمی شوند، در غیر اینصورت آنها در زندان باقی خواهند ماند.

سیاستمداران مقصرند؟

"ما الان حدود 350 هزار معتاد هروئینی و کراکی داریم که کار نمی کنند و به کمک های دولت زنده اند. ما با رضایت خاطر مالیات پرداختیم تا یک عده به حال خود رها شوند تا بپوسند؟"

سر مایکل کین هنرپیشه معروف بریتانیایی

اما این مساله بار دیگر، بحث های عمقی تر مانند جایگاه خانواده در جامعه بریتانیا و مقولات این چنینی را پیش کشیده است. چند سال پیش حزب مخالف محافظه کار اعلام کرد که جامعه بریتانیا در سایه حکومت حزب کارگر به "بریتانیایی خرد و شکسته شده" تبدیل شده است.

البته حزب کارگر همواره با استناد به آمار می گوید که میزان جرم و جنایت در این کشور رو به کاهش گذاشته است. اما هر از گاه با مطرح شدن پرونده های پرسروصدایی مانند پرونده این پسربچه ها، کشته شدن مسلحانه یک پسر بچه زیر ده سال در منچستر به نام ریس، ماجرای قتل کودکی دو ساله به نام بالجر به دست دو کودک ده ساله، ماجرای شکنجه طفلی که با نام "Baby P" معروف شد و بسیاری موارد دیگر، سیاستمداران بریتانیایی به این تکاپو می افتند که راه چاره چیست.

کانستنس بریسکو، یک زن سیاه پوست است که در سن چهارده سالگی نظافتچی بوده و در منطقه ای فقیر نشین کار می کرد. او که در سال 1983 در رشته حقوق فارغ التحصیل و اکنون یک وکیل است در خصوص وضع جامعه بریتانیا، سیاستمداران را به بازی با موضوعات این چنینی متهم می کند. خانم بریسکو می گوید "سیاستمداران ما متوجه مشکل نیستند. ما خانواده هایی داریم که طی سه نسل هیچ یک از اعضای آنها سر کار نرفته است, سیاستمداران در کشور ما چشم خود را روی این وضع بسته اند. تا اتفاقی می افتد می گویند خدای من چطور شد چنین اتفاقی افتاد. اما بازهم ماجرا تکرار می شود. احزاب سیاسی ما فقط بلدند از این مسائل برای کوبیدن دیگری استفاده کنند اما اصل ماجرا هیچ وقت مورد رسیدگی قرار نمی گیرد".

برخی شهرهای انگلستان از نقطه نظر میزان ارتکاب جرایم مختلف شهرت خاص خود را دارند. به عنوان مثال در شهر منچستر، در هر روز هفت جرم مرتبط با اسلحه گرم ثبت می شود. در کل بریتانیا آمار از افزایش جدی جرائم مسلحانه حکایت می کند. جوانی با نام جان که البته این نام واقعی اش نیست، به بی بی سی گفت که تهیه اسلحه گرم به اصطلاح به راحتی خوردن آب خنک است. در سال 1995 میلادی تعداد جرائم مسلحانه ثبت شده در نزد پلیس 2743 مورد بود. این رقم برای سال 1995 و 1996 به 7298 مورد افزایش یافت.

سونیا داگلاس زن سیاه پوست جوانی است که در شهری بنام ویتنشاو در منچستر زندگی می کند. او دو فرزند دارد و معتقد است با این همه جرمی که در حال وقوع است بزرگ کردن فرزندانش یک کشمکش جدی با زندگی است. او نگران میزان مرگ و میر جوانان با سلاح گرم است. او می گوید "خواهر زاده من در خانه اشان عکس هایی را بصورت مجموعه به دیوار زده بود. من از او پرسیدم که اوه، این همه دوست داری. او گفت این عکس آنهایی است که تا بحال به ضرب گلوله کشته شده اند. حدود 25 نفر!".

چاقو کشی هم در جامعه بریتانیا یک معضل اساسی است و شهروندان را بشدت نگران کرده است. این پدیده بیشتر در بین نوجوانان و جوانان رایج است. برخی منابع آماری می گویند این فضا باعث شده تا علیرغم سیرنزولی آمارها در این رابطه، دو سوم مردم احساس خطر و ناامنی می کنند.

سر مایکل کین هنرپیشه معروف بریتانیایی که خودش در محله ای فقیرنشین بزرگ شده و این مسائل را از نزدیک تجربه کرده نسبت به وضع موجود هشدار داده و نسبت به پیدایش جامعه راحت طلب و متکی به کمک دولت هشدار می دهد.

او می گوید "بنظر نمی رسد که کسی بدنبال راه حل باشد. نگاه کنید به تعداد چاقوکشی ها و مرگ و اینکه چقدر معتاد داریم. ما الان حدود 350 هزار معتاد هروئینی و کراکی داریم که کار نمی کنند و به کمک های دولت زنده اند. ما با رضایت خاطر مالیات پرداختیم تا یک عده به حال خود رها شوند تا بپوسند؟"

بسیاری از مفسران و ناظران جامعه بریتانیا خانواده افراد را یکی از عوامل مهم در ادامه یا توقف بزهکاری کوچک ترها و جوانترها می دانند. به عنوان مثال، در ماجرای حمله تکاندهنده دو پسربچه مورد بحث در شهر ادلینگتون، برادر بزرگتر که در هنگام ارتکاب جرم تنها یازده سال داشت، از سن 9 سالگی مواد مخدر مصرف می کرد و مشروب می خورد.

او در گذشته هم چندین مورد پرونده داشت که برخی به محکومیت منتهی شده بودند. این دو پسربچه از سنین شش هفت سالگی در منزل فیلم های جنسی و فیلم های ترسناک تماشا می کردند، از آن جمله فیلم های ترسناکی که بزرگترها از تماشایشان مو بر تنشان راست می شود. در منزل آنها خشونت پدر علیه مادر امری عادی بود. بر اساس گزارش بی بی سی، یکبار پدر آنها می خواست با چاقو صورت مادرشان را پاره کند. پدر خانواده فردی الکلی و بسیار خشن توصیف شده است.

پرونده ادلینگتون هم با صدور رای بسته شد. پژوهشگران و سیاستمداران هم حرف های خودشان را زدند، اما این پرسش توام با نگرانی در فضا موج می زند که پرونده دیگر از کدام نقطه بریتانیا مثل بمب خبری منفجر خواهد شد. این وضع البته با توجه به مشکلات عدیده کشور و در پیش بودن انتخابات معانی خاص خود را هم پیدا می کند اما بنظر می رسد که مشکلات جامعه بریتانیا به این زودی ها مرتفع نخواهد شد، جامعه ای که سراسقف کلیسای کانتربری آن را جامعه ای آسیب دیده و به لحاظ اخلاقی و ارزشی، جامعه ای شکسته می داند.