بسم اللّه الرحمن الرحیم

قیام چهارم چگونه به نتیجه خواهد رسید؟!

قيام آزادیخواهانه و ضد استبدادیِ سال ۱۳۵۷ سومين حرکت و جنبش آزاديخواهانه و ضد استبدادی و ضد استعماری مردم ايران در صد سالۀ اخير بحساب می آید. این قیام فراگیر که جهت برقراری «آزادى و استقلال و عدالت» به وقوع پیوست، ناشی از عقيم شدن قيام مشروطه خواهى (بنابر کودتای رضاخان) و همچنین بعد از ناکام گشتن جنبش ملی کردن نفت به رهبری محمد مُصدق و کودتای دوم پهلوی - غربی صورت گرفت. و اکنون به اتفاق همۀ اطراف اين قيام اخير نیز (۱۳۵۷) عقيم و بی نتیجه از آب در آمده و به اهداف خود نرسيد. اينست که مردم ايران براى رسيدن به آزادى و استقلال و عدالت و دفن نظام استبدادى (در هر شکلى و تحت هر عنوانی) و طرد مستقیم و غیر مستقیم استعمار، نيازمند قيام جديدى می باشد؛ اما نه قيامى مثل قیامهای گذشته و عقیم و فاسد شونده، بلکه قيامى آگاهانه و هدفدار و جهت تحقق «آزادى و مردمسالارى و کثرتگرایی»، و قيامى که مردم ايران به محض پيروزى آن را رها نساخته و به دست شخص و جماعتى نسپارند، بلکه تا تحقق و استقرار اهداف تعيين شده آن را پیگيرى نمایند. و طبعا قيام چهارم مردم ايران در صورتى به اهداف خودش خواهد رسيد که مردمى «هدفدار و پیگير» و تحت رهبری جریانات آزادیخواه و مردمسالار پشت سر خود داشته باشد، چرا که اگر استبداد داخلی شر و بلاست، استعمار خارجی هم روی دیگر استبداد و سلطه گری و پایمال کنندۀ همۀ حقوق و ارزشهاست.

آری: اگر مردم ايران همین حالا بخواهند مُجدداً قيام کنند، اما «اهداف قيامشان» مشخص نباشد؛ اگر مردم ايران بعد از سه بار شکست و ناکامی مُجدداً قيام کنند، اما بعد از پيروزى اهداف خود را رها سازند؛ اگر مردم ايران با همۀ موانع استبدادی و استعماری مُجدداً قيام کنند، اما خود را به مستبدين جديد و عُمّال اجانب و جريانات خرافه باز بسپارند؛ اگر مردم ايران با وجود تجربیات یک قرنه مُجدداً قيام کنند، اما زمينۀ حضور جريانات آزاديخواه و مردمسالار و کثرت گرا فراهم نشود و...... بازهم شکست و ناکامى و عقيم شدن قیام چهارم نیز قطعى خواهد بود؛ و استعمارگران به کمک جريانات استبدادى و قدرت پرست و با «نامهاى جديد» بار ديگر (و بارهاى ديگر) نظام استبدادى را بر مردم ايران تحميل خواهند کرد. البته بايد بدین واقعيت مُعترف باشيم که تا مردم ایران رشد و هوشیاری بيشترى پيدا کنند، تحميل نظام استبدادى بر آنها سخت تر خواهد شد؛ و همین است که اطمينان داريم تحميلِ نظام استبدادى (بعد از نظام ولایت مطلقه) کار سهل وساده اى نخواهد بود. بدين جهت باید مُتوقع بود که استعمارگران حتى الامکان نظام ولایت مطلقه را حمایت و براى «بقاء و مهار آن» سعی و تلاش نمایند. بنابر این، مردمى مشتاق آزادی و استقلال و عدالت و مُطلع از دوست و دشمن لازم است، تا تحت رهبریِ احزاب و سازمانها و جریاناتِ آزادیخواه و استقلال طلب، در راه رسيدن به اهداف خويش پیکار نمایند.

دشمنان نظام عرفى و حکومت مردمسالارى

استبدادِ سیاسی (سیاسی - اقتصادی - فرهنگی) و استعمار اجنبی (سیاسی - اقتصادی - فرهنگی) دشمنان اساسی آزادی و مردمسالاری و انتخابات آزاد هستند، و تا این عوامل ضد بشری و این نمادهای تبعیض و حق کُشی در توان  داشته باشند نخواهند گذاشت هيچ مملکتی به «آزادی و مردمسالاری» دست یابد؛ و نخواهند گذاشت هيچ جامعه اى نظام سیاسی دلخواه خود را برقرار نمايد و در راه رشد و امنیت و سازندگى قدم بردارد. همچنانکه نخواهند گذاشت هيچ مملکت و جامعه اى خود را و سرزمين خود را از «خفقان سیاسی و وابستگی و وضع سنتی» آزاد سازد و به آزادی و استقلال و شکوفایی برسد. و اين ممانعت و ممنوعيت از طرفی، طرح و دسيسۀ استعمار براى بقاى سلطه گرى و استمرار غارتگرى از راه تداوم حروب داخلى و اختلال جوامع بشری، و از طرف دیگر، راه بقای ارتجاع سنتی و مشرکین خرافه گرا و تداومِ جهل و عقب ماندگی و ناتوانی است. و لازمۀ تحقق اين اهداف شوم و شيطانى، همانا حضور نظامهاى استبدادى در ممالک و جوامع مغلوب و شکار شده است، همان استبدادى که مردم و آزاديخواهان و استقلال طلبان را بعنوان عوامل خارجى و انتساب تهمتهاى ناروا سرکوب می کند و حکومت مصیبت بار خود را تحت عنوانِ حافظِ «امنيت ملی! وحدت اجتماعى! و استقلال مملکت!» تحميل می نمايد. و اما دربارۀ استعمارگران سلطه جو (که از آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی و حقوق بشر!!! دم می زنند) باید گفت: مگر ممکن است که استعمارگرانِ جهانخوار (که سلطه گرى و غارتگرى و جنگ دائمى جزو ماهیت آنها شده) اجازه دهند که در ممالک زیر سلطه و غارت شده و جنگ زده (مُختل)، آزادى و مردمسالارى، ثبات سياسى، امنيت فراگير، تکامل اجتماعى، شکوفايى اقتصادى، و توليدات صنعتى «نُضج» بگيرد؟! آيا غير از اينست که رشد فراگير و همه جانبه، از طرفى زمينه هاى جذب و بکارگيرى منابع طبيعى و نيروى انسانى در «وطن و در اقتصاد و صنايع مملکت» را فراهم می سازد، و از طرف ديگر بی نيازى از واردات استعمارى را در پى مى آورد؟! مگر اینکه تصور کنیم که جهانخواران از ذات و هستى خود (که متکى به سلطه گرى و جنگ افروزى و غارتگرى است) دست می شویند؟! بدیهی است و غير از اين نيست که وجود و هستى استعمار گران بدون منابع طبيعى ارزان در ممالک استعمار زده و بدون بازار فروش کالاها و جنگ افزارها و عرضهٴ وسايل شکنجه در جوامع استبداد زده و بدونِ بازار کارِ ممالکِ زیرسلطه و جنگ زده و غارت شده (مختل) دوام نخواهد آورد. اینست که از نظر سماء و موحدین آزادیخواه ، استعمارگران جهانخوار (حتى الامکان) نخواهند گذاشت که وضع ممالکِ «مُختل و جنگ زده و غارت شده» از آنچه هست بهتر شود، و حضور دائمى نظامهای استبدادى در آن ممالک، مهمترین ضرورتِ بقاى سلطۀ استعمارگران و مایۀ تداوم جریان غارتگری است. و به تأکید «قيامها و تغییرات مُتعدد سیاسی» در ممالک مُختل و غارت شده و عدم امکان نتيجه گيرى از آنها سند زندۀ اين واقعيت است.

استعمار و استبداد دست نشانده (اين دشمنان واقعى آزادى و مردمسالارى) در راه مهار و افسار جوامع بیچاره و بلاد مختل و غارت شده، داراى روشها و حیله های شيطانى زيادى هستند، و مهمترین آنها بدین قرار است: اولين روش، مهار جوامع بشرى از طریق نظام استبدادى و تحميل آنست، نظامی که از طریق تصرف نظام سیاسی و اقتصاد مملکتی و بوسیلۀ جريانات و عُمال دست نشانده صورت می گیرد (با هر بهاء و تلاشى که لازم آيد و با هر حيله و نيرنگى که به نظر برسد). دومین روش، چهره سازىِ مکارانه و «ايجاد وجهۀ مردمى» براى اشخاص و جريانات استبدادى و ارتجاعى است، که افکار و اَعمالشان در ميان مردم جا و مکانی ندارد. البته حالا که جوامع بشرى رشد بیشتری پيدا کرده و حيله هاى استعمارى و استبدادی بسيار رنگ باخته اند، تقريبا هر نقشه ای همراه با «زور و قتل و کشتار» به اجراء در می آید. سومین روش، برپايى آشوب و جنگ داخلى است، بدين صورت که اگر جامعه ميل به آزادى و مردمسالارى کرد، استعمارگران و عُمالشان دست به آشوبگرى مى زنند و جنگهاى داخلى براه مى اندازند، و با وسايل مختلف و بهانه سازیها براى نظامهاى حاکم و (ايجاد دستجات خرابکار و آشوبگر) به تدوام و استمرار نظام استبدادى کمک می کنند. لکن هنگامی که جامعه از آشوبها و جنگهاى داخلى خسته و به رنج افتاد، استعمارگران و دست نشاندگان شان از فضای بوجود آمده سوء استفاده کرده و به هر طريق ممکن «استبداد مطلقه» برقرار می سازند، و زير عنوان امنيت ملى، وحدت مملکت، بازگشت آرامش و...... مُجددا آزادیها و آزاديخواهان و کل اجتماع را سرکوب کرده و زير سلطۀ خویش قرار می دهند، و اين وضع تا ظهور یک رهبری مسئول و مردمی ادامه خواهد يافت. و چهارمین روشی که استعمارگرانِ جهانخوار و مستبدین دست نشانده براى مهار و افسار جوامع بشری بکار می برند، عبارتست از روش «تخريب و ترويج»؛ بدین شیوه که در این نقشه و حیله چيزی را که ممکن است متحقق و عملى شود آن را بی زمينه کرده و امکان تحقق و اِعمالش را ناممکن می سازند (مثل حقوق مشروع و دست یافتنی اقلیتها در ممالک مختلفه، و یا حقوق مشروع و دست یافتنی زنان که اکثر مردان نیز خواستار و معتقد بدان هستند). اما چيزی که تحقق آن بعيد است و امکان عملى شدنش دشوار میباشد، آن را ترويج و تبليغ کرده و براى ايجاد «خواست و ادعاى بى زمينه» تبليغات و هياهو بپا می کنند و آن را ترويج می نمایند، مثل دامن زدن به استقلال ارضی در جوامعى که راهى طولانى براى رسيدن به استقلالِ ارضی و تشکيل دولت در پیش دارند (بگذریم از درستی و نادرستی آن)، و یا تبلیغ معیارهای زندگی و اقتصادی که مثلا در غرب رایج است، امری که بعضی چیزهایش باید به مرور جا بیفتند و خیلی چیزهایش نیز بکلی فاسد و غلط هستند. بدين شيوه، هم خواست و ادعاى ترويج شده به نتيجه نمی رسد، و هم جهت دخالت و امتيازگيرى آن را دامن زده و ترویج می کنند. بدیهی است که هدف استعمارگران از این طرح، مهار اوضاع و «استفادۀ حداکثر» از جِهات مختلفه است، و از این طریق می خواهند که اوضاع ممالک و جوامع بشری را همیشه در مهار داشته باشند؛ و به اصطلاح می خواهند مشکلات را اداره کنند نه اینکه آنها را حل نمایند (مهار بحران! نه حل آن!)، زیرا در صورت پایان گرفتن مُشکلات بهانۀ دخالت را از دست می دهند.

 سازمان موحدين آزاديخواه ايران

۱۶ ذوالقعدة ۱۴۲۱ - ۲۲ بهمن ۱۳۷۹