بســــم الله الرحمن الرحيم

پيرامون بيانيۀ نهضت آزادى در بارۀ کردستان

لازم دانستيم پيرامون بيانيۀ نهضت آزادى، که در بارۀ اعتراضات و قيام سراسرى مردم کردستان، منتشر شده است، توضيحــات و روشنگرى هايى را ارائه دهيم، به اميد اينکه مؤثر واقع شوند و دردها و شکاف ها را جهت درمان آشکارتر سازند.

١- قبل از هر چيز بايد توجه داشت که اتحاد و همبستگى و وفاق ملى، يک طرفه ميسر نخواهد شد. نــداى نهضت آزادى براى «دريافتن کردستان» بعد از ٢٧ سال سرکوبگرى نظام ولايت مطلقه در ابعاد قومـــى و مذهبى و سياسـى و اقتصادى صورت مى گيرد، آن هم بعد از آنکه حتى اصلاح طلبان حکومتــى هم نتوانستند جاى پايى در نظام ولايت مطلقه باز کنند، و خود نهضت آزادى نيز حالا هم غير قانونى است. بگذريم از اينکه نهضت آزادى در همۀ نمايشات استبدادى شرکت کرده و حتى در انتخابات استبدادى اخير رياست جمهورى، بدون قيد و شرطى و صرفا جهت مقابله با فاشيسم احمدى نـژاد! به رفسنجانى سرخ پوش رأى داد، همان احمدى نژادى که در بيانيۀ نهضت آزادى مخاطب واقع شده و ازحکومت او طلب شده که اگر در عدالتخواهى خود جدى است! برنامه هايش را در کردستان! و سيستان و بلوچستان! (مناطق محبوب احمدى نژاد و خامنه اى!)  به اجــراء بگذارد!، بله نهضت آزادى به همۀ اطراف توصيه ميکند که هوشيار و بيدار باشند و مسئولانه موضع بگيرند، تا نکند که ايران تجزيه شود؟!، اما مثل اينکه نهضت آزادى از اين اصل غافل مانده که هرمملکتی وملکى براى انسانها وملتهاست!، اينست که حالا قبل از اينکه ايران تجزيه شود، ملتهاى بيچارۀ آن کلا تجزيه شده و دراين جهنم مقدس نهضت آزادى دارند بخار ميشوند؟!، آيا نهضت آزادى وقتى که در نمايشات استبدادى شرکت ميکند وحتى به رفسنجانى هم رأى ميدهد، و دراين بيانيه از احمدى نژاد نيز طلب دخالت و مهارسازى کرده است، چقدر احساس مسئوليت ميکند؟!!، آخر مگرميتوان به محالات دل بست؟ چرا نهضت آزادى از استعمارگران طلب حل مشکلات نميکند؟ آيا استبداد لاعنى بر آنها برترى دارد؟! اگر استعمارگران، کردستان و غير کردستان را تقسيم و تجزيه کرده اند، و نيز بدخواه اسلام و مسلمين اند، نظام ولايت مطلقۀ نيز در پى نابـودى همۀ اقوام و جوامع ايرانى و تحميل عقايد شرک آميز و خرافى است و اهل سنت را علنا تکفير ميکند و حتى براى لعنت خلفاى راشده داراى مراسمات ويژه است.

٢- حتما نهضت آزادى متوجه اين اصل هست که هر وفاق و مصالحه و اتحادى، بايد داراى پايه ها و مبانى قابل قبولى باشد، تا بتواند معنا پيدا کند، و اولين اين پايه ها، اعتراف متقابل است، و بدون اعتراف متقابل به وجود يکديگر، چنين امر مهمى حتى آغاز نخواهد شد. و شعار دادن صرف، مشکلى را حل نمى کند، زيرا شعار دادن کار ساده اى است، و استعمارگران و مستبدين حتى بيشتر از طالبان حق، شعار ميدهند. بنابر اين، با توجه به اينکه مشکل بسيار اساسى است، تنها يک اراده و اقدام اساسى، گره مشاکل بنيادى را مى گشايد. بايد از اصلاح طلبان قلابى درس عبرت آموخت. ديديم که گنجى چگونه تنها ماند!، آيا کسى از جمله از اعضاى نهضت آزادى حاضر شد که به او ملحق شود و اعتصاب غذاى گنجى را به يک کارجمعى مبدل سازد؟!، اينست که وقتى مشکلات کوچک حل نميشوند، حل مشکلات بزرگ خيالى ميشوند، و در نتيجه طبق اصل: غريق به هر خس و خاشاکى چنگ ميزند، پاى نيروهايى که ميتوانند اوضاع را تغيير دهند به ميدان می آيد، و توصيه هاى خيالى بى مورد ميشوند. و اين وضعيت قبل از همه در مورد نهضت آزادى صدق ميکند، و روى همين اصل است که نهضت آزادى درمحدودۀ  نظام ولايت مطلقه واقع شده است، و بر اين مبنا، حتى در اين بيانيه هم، نظام ولايت مطلقه را در رابطه با سرکوبگرى اخير در کردستان محکوم نکرده، و فقط معلول ها را محکوم نموده است!، بگذريم از اينکه نظرات و مواضع تحت سلطه، چه سلطۀ استبدادى چه سلطۀ استعمارى فاقد ارزش و اعتبار هستند. بله، اقوام مقهور و له شده، مثل نهضت آزادى فکر نميکنند، و خيلى ها ترجيح ميدهند که آمريکا، عليرغم ماهيت جنايتکارانه اش، بر آنها حکومت کند، ولى چهرۀ عوامل نظام ولايت مطلقه را نبينند، و مثال اين واقعيت، کردستان عراق است که حالا هم حاکميت آمريکــا را بر حاکميت بعثى ترجيح مى دهند. همچنين آيا غير از اينست که امروزه تقريبا تمام پناهندگان سياسى از سراسر جهان اسلام و از جمله از ايران، از ترس گرگهاى استبــدادى، به سرزمينهاى استعمارگران پناه برده و در نظام سياسى آنها قرار گرفته و در فـرهنگ آنها بزرگ ميشوند؟!، آيا ناچارى و بى پناهى، اوضاع آنها را توجيه نمى کند؟!!

٣- نظام ولايت مطلقه در ايران (آخوندى و شاهى) مشکل اساسى ايران و ايرانى بوده است و ميباشد. و قانون اساسى ولايت مطلقۀ خمينى، که ناشى از ماهيت اين ولايت مطلقه است، و نهضت آزادى هم به اين قانون رأى داده و حتى حالا هم در سايۀ اين قانون حرکت ميکند، دومين مشکل ايـران و ايرانى است. بنابر اين، اراده و اقدامى ميتواند مشکلات جوامع قومى و مذهبى ايران را حل نمايد که توان گذشتن از اين دو عقبۀ اساسى را داشته باشد. و همانطور که شما هم توجه داريد اين تنها کردستان نيست که بايــد آن را دريافت، و حالا در ايران، حداقل ٧ قوم بزرگ وجود دارند، و هر قومــى هم، در استانهاى جعلى و ساختۀ ولايت مطلقه تجزيه شده است، آيا اين مشکل اساسى در سايۀ نظام ولايت مطلقه و با حکومت آقاى احمدى نژاد حل ميشود؟!!، در ايران ما، اهل سنت صراحتا تکفير ميشوند و خلفاى راشده لعنت ميشوند و حتى براى تکفير و لعنت خلفاى راشده، مراسمات برگزار ميشود!، آيا وفاق و همدلى با لعنت و تکفير ميسرميشود؟!!، آيا دنيا خراب ميشود که نهضت آزادى موضعــى بگيرد که از مـرکز زدگى و از محـدودۀ نظام استبـدادى ولايت مطلقه فراتر برود؟!!، چرا نهضت آزادى تنها بُعد قومى مشکله را مطرح کرده اند و حتى تاريخ مشکلــه را به دورۀ پهلوى و نيز تا حدى به دورۀ نظام ولايت مطلقۀ خمينى تقليل داده اند؟!، اين در حاليست که اولا تاريخ اين مشکلات به آغازصفويه و سلطۀ اهل لعنت و تکفير بر ملت اسلام و پيروان خلفاى راشده بر مى گردد. و نظام ولايت مطلقۀ خمينى، ادامۀ نظام صفويه است. ثانيا نظام ولايت مطلقه، قوم ستيزى نظـام پهلوى را نه تنها تقليل نداده، بلکه آن را تکميل کرده و بر ابعاد مخرب آن افزوده است.

۴- بايد به عرض نهضت آزادى برسانيم که مشکلات، بزرگتر از سطح اعلام شدۀ آنهاست، و حالا مشاکل متعفــن شده اند، و کينه و عــداوت، دارد همه چيز را فرا ميگيرد، بگذريم از اينکه نظام ولايت مطلقه بر اساس لعنت و تکفير و عداوت بنا شده است، و در حالى که خواجه (نهضت آزادى) در نقش و نگار ايوان است، خانه (ايران) از پاى بست ويران است، وصاحبان خانه نسبت بهم خيلى بى لطف هستند!، و البته بدون شک وشبهه، مسئول اصلى اين مصيبتها، نظام استبدادى و گرايشهاى نژادى و فرقه اى و خصوصا گرايشهايى است که خواهان تحميل قوم و فــرقۀ بزرگتر و تحميل فرهنگ و ادبيات آن هستند. اينست که در سايۀ فرهنگ و نظامی که بر پايۀ تکفير و لعنت اقوام و جوامع ديگر پايه ريزى شده اند، و از طرف ديگر، از نظر نژادى، آنها را مخلوق دندۀ چپ خود و زيرمجموعۀ قوم فارس تلقى ميکنند و همۀ اقوام ايرانى را شعبه هاى قوم فارس بحساب مى آورد، مثل دولت ترکيه که کردها را ترک هاى عقب مانده! قلمداد ميکند، مشکلى حل نمى شود. افق مصالحه و وفاق ملى، درسايۀ برسميت شناختن يکديگر روشن ميشود، و اين کار بايد توسط همۀ اطــراف پيگيرى شود، درغير اين صورت هرکسى تصميمى خواهـد گرفت، و مسئـول تجزيه آنهايى خواهند بود که مملکت را قومى و فرقه اى کرده اند. بله، وفاق و همبستگى کــارى بسيار جــدى بــوده و پايه هايى دارد، و صرفا با وعود بى زمينه و مهارسازى و لای لايى حل نميشود. و صراحتا بايد گفت که ماهيت نداى اتحاد و همبستگى ملى، مانند ماهيت آزادى و دمکراسى غربى است. و همانطورکه شعار آزادى و دمکراسى براى تصرف و غارت جهان سر داده ميشود، نداى اتحاد وهمبستگى ملى هم بيشتر براى استمرار سلطۀ قوم ومذهب قوى تر اعلام ميشود. بگذريم از اينکه سماء منادى اتحاد و همبستگى است، اما نه درمحدودۀ نظام استبدادى و نه بر اساس فرهنگ لاعنى. سماء معتقد به نظام متحدۀ مردمى و تساوى قومى و حرکت بسوى اسلام اجتهادى و انتخابى است. در قانون سماء و مواضع اعلام شدۀ آن، اين مسائل مفصلا آمده است.

۵- نهضت آزادى، بيگانگان را متهم به تحريک مردم کرده است! ، اما خوب است نهضت آزادى توجه نمايد که اگر زور استبدادى وقوۀ قتل وکشتار استبدادى نبود، مردم کُرد که هر روز سرکوب ميشوند و در فقر و محروميت نگه داشته شده اند، و نيز بدليل سنى بودن لعنت و تکفير ميشود، خيلى زودتر بپا می خاست، و در اول قيام ۵٧ هم ثابت نمود که داراى خواستهاى اساســى، در ابعـاد قومى و مذهبى و سياسى و اقتصادى است ، و اين وضعيت دربارۀ عربستان (ايران) و سيستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و آذربايجان و..... هم صدق ميکند. پس نهضت آزادى بهتر است بجاى چنين موضعى، که خود نيز به چنين چيزهايى و تاثير پذيرى از بيگانگان متهم ميشود، قيام برحق و مسالمت آميز و آزاديخواهانۀ آنها را صراحتا تبريک گويد، و بجاى چند پهلوگويى و توصيه به آرامش، بعد از ٢٧ سال سرکوب و خشونت استبدادى، مى بايست از يک موضع بازتر و شجاعانه تر به اين مسائل اساسى نگاه کند، و قيام کردستان و قيام عربستان و .... را برسميت بشناسد، زيرا صرف مسکن هاى مـوقت و ماست مالى مسائل اساسى، چيزى را حل نمى کند. بله، نظام استبدادى همه را ساقط و سرکـوب و پايمال نموده است، اما مشاکل برخى اساسى تر و ريشه اى تر است، و همين است که برخى جوامع و اقوام ايران، از اول، در نظام ولايت مطلقۀ خمينى، بيگانه تلقى شده و لعنت شده اند، و کتب خمينى و عملکرد نظامش، سند اين واقعيت هستند. متن بيانيۀ نهضـت آزادى

سازمان موحدين آزاديخواه ايران

۹ رجب ۱۴۲۶ - ۲۳ مرداد ۱۳۸۴

 

‌1934

21/5/1384

كردستان را دريابيد

راهكارهايي براي رفع تبعيض و نارضايتي اقوام ايراني

نهضت آزادي ايران، با ابراز نگراني عميق نسبت به تحريكات، تشنجات و درگيري‌ها در شهرهاي مختلف استان كردستان، قتل شهروندان، اعم از مردم عادي و نيروهاي انتظامي، مجروح شدن مردم، تعطيل روزنامه‌ها و بازداشت‌هاي گسترده را محكوم نموده، همدردي خود را با خانواده‌هاي قربانيان و زخمي‌شدگان اين درگيري‌ها اعلام مي‌كند.

نهضت آزادي ايران ، با توجه به وضعيت متلاطم و بحراني منطقه، بويژه عراق، و تغييرات سياسي در ايران، ادامه و گسترش ناآرامي‌ها و درگيري‌ها و بكارگيري سياست‌ مشت آهنين را به نفع كردستان و در راستاي منافع و امنيت ملي كشورمان نمي‌داند. بحران كنوني كردستان از يك سو محصول رويدادهاي تاريخي و از سوي ديگر بازتاب وضعيت سياسي، اقتصادي، فرهنگي ـ‌مذهبي موجود در كردستان و تاثير رويدادهاي منطقه و تحريكات خارجي است. بنابر اين، هر گونه راه حلي بايد با در نظر گرفتن عوامل يادشده و با خويشتن‌داري، سعه صدر و دورنگري گزينش و اعمال شود. واكنش‌هاي تند و خشن نه تنها كارساز نخواهد بود بلكه موجب افزايش سريع ابعاد بحران در حدي كه مهار آن از دست برود، خواهد گرديد.

اقوام ايراني، از جمله كردها، بخش جدايي‌ناپذير از فرهنگ و تمدن ايران محسوب مي‌شوند. كردها از جمله قديم‌ترين و اصيل‌ترين اقوام ايراني ـ آريايي هستند. آنان خود را بيش از هر ايراني ديگري، ايراني مي‌دانند و از ملا مصطفي بارزاني چنين نقل مي‌كنند كه «كردي كه خود را ايراني نداند، كرد نيست»، برپايه چنين احساس تعلق و وابستگي، كردها در طول قرن‌هاي پي‌در‌پي گذشته از جدي‌ترين پاسداران استقلال و تماميت ارضي كشورمان بوده‌اند.

تاريخ گذشته ايران نشان مي‌دهد كه بلوچ‌ها در بلوچستان، ترك‌ها در آذربايجان و كردها در غرب كشور نه تنها خود را ايراني مي‌دانسته‌اند بلكه مدافعان جدي در برابر تجاوزهاي خارجي بوده‌اند. در انقلاب مشروطيت، هنگامي كه به دستور محمدعلي شاه - و به دست نيروي قزاق، به فرماندهي يك افسر روسي- مجلس شوراي ملي به توپ بسته شد و مشروطه خواهان شكست خوردند و پراكنده شدند، ستارخان و باقرخان، قيام كرده، پس از شكست دادن قواي استبداد در آذربايجان راهي تهران شدند و شاه مستبد و نيروهاي قزاق را وادار به فرار كردند. رهبران اين جنبش هرگز، سخني كه حاكي از گرايشهاي قوم‌گرايانه در برابر ايران گرايي باشد بر زبان نراندند. پس چه شده است كه ما امروز با بحران قوم‌گرايي روبرو شده‌ايم؟

متاسفانه، از سالهاي آغازين قرن بيستم، يعني از سال 1300 هجري شمسي به بعد، با روي كار آمدن رضاخان و اجراي سياست‌ دگرگوني ريشه‌اي بافت و ساختار اجتماعي ايران و سركوبي ايلات و عشاير، درگيري‌هاي شديدي ميان دولت مركزي و كردها پديد آمد. در آن زمان، اگر چه كردها حق ويژه‌اي براي خود مطرح يا مطالبه نمي‌كردند، سياست تمركز قدرت در دولت مركزي از عوامل و موجبات اصلي درگيري هاي شديد نظامي در كردستان محسوب مي‌شد. از آن پس، سياست محوري دولت مركزي در دوران استبداد مطلقه سلطنتي بر سركوبي مستمر كردها و جلوگيري از رشد و توسعه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آنان متمركز بوده است.اجراي اين سياست موجب شد كه در آستانه انقلاب اسلامي ايران، در آمارهاي رسمي كشورمان، كردستان و سيستان و بلوچستان جزء فقيرترين و محروم‌ترين استان‌هاي كشور گزارش شوند.

سركوب‌هاي سياسي و نظامي، محدوديت‌هاي فرهنگي و محروميت‌هاي اقتصادي موجب فراهم‌شدن زمينه‌هاي مساعد براي رشد گرايش‌هاي جدايي‌طلبانه‌شد. قدرت‌ها و توطئه‌گران خارجي نيز در گذشته از همين زمينه‌هاي مساعد بهره‌گيري كرده‌اند و اينك تحريكات و تبليغاتشان اوج تازه‌اي يافته است ـ ريشه‌ها و دلايل گرايشها و حركت‌هاي جدايي‌خواهانه در ميان برخي از اقوام ايراني، در سال‌هاي پس از جنگ جهاني دوم، را بايد در همين زمينه‌هاي داخلي و تحريكات خارجي جستجو كرد. ناآرامي‌هاي اخير كردستان از يك درگيري ساده و ابتدايي در مهاباد -كه منجر به قتل يك هموطن كرد شد-، آغاز گرديد و اعتراضات مردمي به سرعت به شهرهاي ديگر استان سرايت كرد. اگر چنين حادثه‌اي، در يك منطقه ديگر، يا در شرايط ديگري در همان منطقه رخ داده‌بود، احتمالاً اين گونه پيامدها را نمي‌داشت و تخلف يك مامور انتظامي با پيگيري‌هاي عادي قضايي حل و فصل مي‌شد. آن چه موجب بروز اين ناآرامي‌ها گرديده است وجود شرايط و زمينه‌هاي مناسب، نارضايتي‌هاي گسترده و عميق مردم از وضعيت كلي حاكم بر كشور و كردستان مي‌باشد.

در طول سال‌هاي پس از انقلاب ، بويژه در جمهوري دوم، گام‌هاي موثري در راستاي رشد و ارتقاي سطح آموزش در كردستان برداشته شد، به گونه‌اي كه امروز شاهد نيروي تحصيل كرده و با ارزشي در ميان برادران كرد هستيم. اين سياست‌هاي آموزشي آثار فراواني در بالا بردن سطح آگاهي سياسي كردها و بهبود روابط آنان با دولت مركزي داشته است.

در دو دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي، گام‌هاي مثبت و موثري در انتصاب مديران كرد سني در سطح استان و در سطح ملي برداشته شد و برنامه‌هاي ويژه‌اي براي توسعه صنعتي و اقتصادي در كردستان به اجرا گذاشته شده‌است، اما، متاسفانه، پس از گذشت 27 سال از پيروزي انقلاب هنوز  ميانگين شاخص‌هاي توسعه در كردستان (و نيز در سيستان و بلوچستان)، در مقايسه با ساير استان‌هاي ايران، در پايين‌ترين رديف‌ها قرار دارد. محروميت اقتصادي در كردستان يكي از علل كارساز در ايجاد نارضايتي‌هاي عمومي است.

ميزان مشاركت مردم كردستان در انتخابات اخير، كمترين حد (زير 20%) ، در سطح ملي بوده است. پايين بودن اين درصد مشاركت، بازتاب و نشانه روشن  نارضايتي كردها از وضع موجود است. مقايسه اين آمار با آمار مشاركت مردم كردستان در انتخابات دو دوره گذشته رياست جمهوري، كاهش شديد آن را نشان مي‌دهد.

بي‌ترديد، اين كاهش چشمگير، علاوه بر آن چه در بالا اشاره شد، متاثر از تغيير وضعيت كردهاي شمال عراق نيز بوده‌است. رخدادهاي كردستان عراق سطح توقعات كردهاي ايران را بالا برده و بر ميزان نارضايتي آنان افزوده است.

رشد گرايشهاي جدايي‌خواهانه در ميان برخي از كردها همچنين واكنشي به وضعيت نه چندان مطلوب كل كشور است. در شرايط نامطلوب كنوني، به همانگونه كه سرمايه‌هاي مادي به كشورهاي ديگر، از جمله به امارات متحده عربي ، فرار مي‌كنند، نيروهاي انساني نيز با الهام از شعر زيباي: «سعديا حب وطن گر چه حديثي است شريف  ـ نتوان مرد به سختي كه من اينجا زادم»، دست به مهاجرت مي‌زنند، تا آنجا كه فرار مغزها از ايران به بالاترين سطح در جهان رسيده است، آن دسته از مردم كه نه امكان  مهاجرت و گريز دارند و نه خود را قادر به تغيير شرايط نامطلوب مي‌بينند، ناگزير به تمامي سابقه و هويت تاريخي خويش پشت پا مي‌زنند و نجات را در جدايي و گريز از مركز تصور مي‌كنند. اما جدايي به رهايي نمي‌انجامد، بلكه گام برداشتن به سوي سراب و ناكجا آباد است.

 مقايسه وضعيت كردها در عراق و ايران قياس مع‌الفارق است. زيرا در حالي كه كردها در هر جا كه باشند خود را ايراني مي‌دانند و احساس تعلق و وابستگي به ايران دارند، كردهاي عراق هرگز خود را عرب ندانسته‌اند و نمي‌دانند، با اين كه اكثريت كردهاي عراق سني هستند، اشتراك مذهب آنان با اعراب سني نتوانسته است آنان را به قبول حكومت عربي قانع يا وادار سازد. وضعيت كردهاي تركيه و روابط آنان با اكثريت ترك‌ها تشابهي با وضع كردهاي عراق دارد، اما آنها نيز وضعيت ويژه‌اي دارند كه با وضع گروه‌هاي ايراني به كلي متفاوت است.

در چنين شرايطي، مقامات تصميم‌گيرنده و نيروهاي انتظامي و امنيتي، با توجه به حساسيت‌هاي بسيار بالايي كه وجود دارد، بايد با آرامش، سعه صدر و خويشتن‌داري با بحران روبرو شوند و در پي راه‌حل‌هاي سنجيده باشند. متاسفانه مسايل كردستان- كه زماني صرفا قومي و سياسي و اقتصادي بود- امروزه به دليل بروز و ظهور تعصبات مذهبي و كشيده‌شدن اين تعصبات به سطح مديريت ها و انعكاس آن در ابعاد فرهنگي رسانه‌هاي ملي، با اعتراضات مذهبي همراه شده است. رفتارهاي برخي از سنت‌گرايان شيعه نيز در تحريك احساسات مذهبي هموطنان اهل سنت به شدت موثر بوده است.

از سوي ديگر،ما با برادران كردمان، بويژه روشنفكران و برگزيدگان كرد، نيز سخن داريم. محور اصلي سخنمان اين است كه مشكلات كردستان جدا از مسائل اساسي و كليدي كشورمان نيست، فشارهاي سياسي، محروميت اقتصادي و محدوديت فرهنگي منحصر و محدود به كردستان نمي‌باشد. مگر فعالان سياسي غير كرد، تحت فشار نيستند؟ مگر بخش قابل توجهي از كل جمعيت كشورمان زير خط فقر زندگي نمي‌كنند؟ مگر دگرانديشان، اعم از ديني و غيرديني، مورد بي‌لطفي، فشار و سركوبي قرار ندارند؟ مگر سنت‌گرايان با تنگ نظري انديشه‌هاي متفاوت روشنفكران ديني را تحريم نمي‌كنند؟

حل مشكلات كردها با گزينش راهي جدا و مستقل از كل ايران و يا دست زدن به روش‌هاي افراطي و تند و ناكجا آبادي مقدور نيست. در سراسر ايران، راه نجات مبارزه مستمر، پيگير، قانوني و مسالمت‌آميز براي ايجاد تغييرات تدريجي در راستاي اهداف راهبردي است.

برپايه آنچه گفته شد،

1ـ نهضت آزادي ايران فعالان فرهيخته و نخبگان كرد را به موضع‌گيري صريح عليه خشونت‌ها و تحريكات ضد ملي و دعوت به اعتراضات مدني و مسالمت‌آميز توصيه مي‌كند.

2ـ نهضت آزادي ايران مقامات مسئول و تصميم گيرنده در نهادهاي امنيتي و انتظامي را به خويشتن‌داري در برخورد با ناآرامي‌ها سفارش مي‌كند.

3ـ اگر دولت جديد درباره آن چه به عنوان «عدالت» مطرح كرده‌است، جدي است، بايد عدالت را به عنوان يك هدف راهبردي در سطح ملي و در ميان اقوام ايراني عمل‌كند و با اجراي طرح‌هاي مطالعه شده اقتصادي ـ صنعتي، ميانگين شاخص‌هاي توسعه در كردستان (و در سيستان و بلوچستان) را به سطح ساير استان‌ها ارتقا دهد.

4 ـ اگر چه در كردستان چند زبان‌ كردي وجود دارد، با اجراي اصل پانزدهم قانون اساسي مي‌توان گام موثري در كاهش تشنجات و جلب نظر اقوام مختلف ايراني، از جمله قوم كرد، برداشت.

5 ـ ادامه وضعيت امنيتي در كردستان در راستاي حل مسالمت‌آميز مشكلات اين استان نيست. مشكلات را بايد براساس ماهيت‌شان تفكيك كرد. مثلاً، مبارزه با قاچاق در كردستان بايد از ساير برنامه‌ها به كلي جدا شود. تا زماني كه فقر، محروميت و بيكاري در كردستان بيداد مي‌كند، مردم را نمي‌توان به آساني از روي آوردن به قاچاق براي تامين حداقل هزينه زندگي بازداشت. در رويدادهاي اخير، مناطق فقير نشين در مهاباد، و در ساير شهرهاي كردستان، از كانونهاي اصلي اعتراضات و ناآرامي‌ها بوده است.

6 ـ نهضت آزادي ايران فعالان سياسي كشور را، از هر قشر و گروه و با هر گرايشي، دعوت مي‌كند كه نسبت به ناآرامي‌هاي قومي و برخوردهاي خشونت‌آميز  كه در استان‌هاي آذربايجان، خوزستان، كردستان و ... رخ مي‌دهد توجه داشته و به مشكلات و اعتراضات مردم اين استانها حساس باشند و با جديت از حقوق و آزادي‌هاي اساسي آنان، در چارچوب يك ايران متحد و يكپارچه، دفاع كنند. معترضان كرد نبايد احساس تنهايي كنند و نبايد اجازه و رضايت داد كه تنها راديوها و تلويزيون‌هاي خارجي، با انگيزه‌هاي خاصي كه دارند، مدافع و بيان كننده اعتراضات كردها باشند.

 

نهضت آزادي ايران در چهار سال گذشته، با بررسي اوضاع و احوال كشور، بارها ادامه وضعيت اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي كنوني را خطر آفرين ارزيابي كرده و هشدار داده است كه اگر اين روند متوقف نشود با فروپاشي جغرافيايي و اجتماعي روبرو خواهيم شد. ما براي پيشگيري از اين خطرات تهديد كننده، طرح وفاق ملي را مطرح كرديم و ما همچنان بر اجراي اين طرح پاي مي‌فشاريم و معتقديم كه اصرار بر تداوم اجراي سياست‌هاي نامطلوب گذشته هزينه‌هاي سنگين‌تري را براي كشورمان به بار خواهد آورد.

هم اكنون، آثار شوم ادامه اين سياست‌ها را در خوزستان و كردستان مي‌توان ديد. بنابراين، تا دير نشده است بايد همگان براي رفع بحران ، فكري عاجل كنند و به اقداماتي فوري ولي سنجيده، ريشه‌اي و خردورزانه دست‌زنند تا در پيشگاه خداوند و در برابر خلق او شرمسار نشوند.

نهضت آزادي ايران