بسم الله الرحمن الرحیم

مُهم جواب استعمار و استبداد و میزان آنست

نوار غزه در فلسطین زیر بمباران هوایی و بی سابقۀ غاصبان صهیونی قرار دارد؛ بمبارانی که تاکنون بیش از هزار کشته و زخمی از مردم و حکومت منتخب فلسطینی (حکومت حماس) بجا گذاشته و ویرانگریهای واقعا مغولی بدنبال داشته است، بمبارانی که حالا نیز بر دوام بوده و محتمل است «ابعاد وسیع تری» پیدا کند. البته انتقادی که بر حماس وارد است اینست که انتظار میرفت (بعد از انتخابات) حکومت مقاومت تشکیل دهد، نه حکومتی که مؤسساتش درمعرض «حملات صهیونی» باشند؟! علی ای حال، آنچه مدنظر موحدین آزادیخواه است، وسعت جنایات، قتلِ عام مردم، و ویرانگری غاصبان و آدمکشان استعماری - صهیونی نیست، بلکه آنچه مُهم و اساسی و تحول آفرین است، حجم و نحوۀ پاسخ نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب به وحوش «استعماری و استبدادی» است، تا جایی که آنچه استعمارگران و استبدادیان بشرستیز علیه آزادیخواهان و استقلال طلبان مسلمان بنابر «تهمت و افتراء» بر زبان می رانند و آنها را بنابر هوی و هوس «ارهابی و ستیزه جو میخوانند»، عملا متحقق شود، تا در نتیجۀ آن استعمارگران اشغالگر و غاصبان صهیونی و برپا کنندگان نظامهای استبدادی فرار را بر قرار ترجیح دهند و دست از اشغالگری و جنایتکاری در ممالک و جوامع اسلامی بردارند. و این راهی است که اخراج استعمارگران و زوال نظامهای استبدادی دست نشانده را ممکن و میسر می گرداند، کاری که قرآن مُنزَل طریق تحقق آن را چنین بیان کرده است: وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ (سورۀ انفال - آيۀ ۶۰): «حد اکثر قوت و نیرو را برای مقابله با دشمنان الله و دشمنان خودتان آماده کنید، تا از شما خوفناک شده و رویتان حساب باز کنند و بر عظمت شما واقف گردند. همچنین در سایۀ ایجاد چنین «قوت و نیرویی»، دیگران نیز که شما آنها را نمی شناسید، اما الله آنها را می شناسد، از شما حساب خواهند برد. و (طبعا) آنچه در راه الله صرف می کنید، بصورت تام و تمام بسویتان باز خواهد گشت، و در این رابطه مظلوم واقع نخواهید شد». بعد از این مرحله، آنگاه صلح و مصالحه با دشمنان استعماری و استبدادی و غاصبان جنایتکار معنا پیدا می کند، و در چنین وضعیتی زمان این آیه فرا می رسد که می فرماید: وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (سورۀ انفال - آيۀ ۶۱): «بعد از آن، اگر به صلح و آشتی متمایل و علاقه مند شدند، شما نیز ای پیامبر تمایل و علاقه نشان بده، و (در رابطه با مکر و حیله هایشان) بر الله توکل نما، زیرا به تأکید الله (نسبت به التزامات شما) بسیار علیم و شنواست». اینست راه نجات از چنگ استبداد و استعمار، نه اینکه با دست خالی به مقابله با استبداد و استعمار بپردازی و تصور نمایی که دشمن استبدادی – استعماری برای اهل قلم و نظر و یا موضع مردم «ارزش و احترام» قائل خواهد شد، و بر این اساس کار مبارزه و مخالفت با وحوش غاصب و استعماری و استبــدادی به شعار دادن و تظاهرات خیابانی منحصر شود. و مثلا در واکنش به جنایات دیروز و امروز غاصبان صهیونی، همۀ شعارات و تظاهراتها به اندازۀ تصرف «یک سفارتخانۀ صهیونی» در مصر یا اردن و یا موریتانی ارزش و اهمیت نخواهد داشت، سفاراتی که توسط خبیث ترین نظامهای استبدادی - استعماری در ممالک مذکور مستقر شده اند.

آری؛ اتحاد جنگی! بین اشغالگران امریکی و خائن ترین و جنایتکارترین عناصر استبدادی - صفوی در عراق، زیر عنوان «قرارداد امنیتی!» تحمیل میشود، اما جوابش تظاهرات و اعتراضات، وحداکثرش پرتاب کفش توسط منتظر الزیدی به طرف جرج بوش، بعنوان رأس کفر و اِشغال بود (هرچند آنهم عملیات فدایی محسوب می شود و منعکس کنندۀ خشم و نفرت مردم عراق است)، لکن گُرگان غاصب و استعماری با این مقدار از مخالفت و با این کارها خارج نمی شوند و دست از سر جوامع بشری و قتل و کشتار و غارتگری بر نمی دارند، و در نتیجه، راه رهایی همان راهیست که «صلاح الدین ایوبی و اُمرای ممالیک» آن را تجربه کردند، آزمون بزرگی که همه چیز آن و از جمله طرفهای آن حی و زنده اند. حـــــــــــال سؤال اینست که مثلا مردم فلسطین و جوامع عربی و اسلامی و خاصتا جوامعی که دولت هایشان حُرّاس و نگهبان استعمار صهیونی بوده و «دُوَل الطوق» بحساب می آیند چکار خواهند کرد؟! آیا به فکر صلح و مصالحه و «آنهم با دست خالی!» با غاصبان صهیونی خواهند بود؟! غاصبانی که ابدا برای «صلح و مصالحه» فلسطین را اشغـال و غصب نکرده و مردم آن را «برای بازگشت و احیای مجدد فلسطین» اخراج نکرده اند؟! یا اینکه راه مقابله و «تجهیز» در پیش خواهند گرفت و به روش قرآن و منهج جهادی رسول الله و خلفای راشده و تجربۀ صلاح الدین با دشمن غاصب و قاتل روبرو خواهند شد؟! بگذریم از «تجربۀ سازشکاری تسلیم طلبانه» در دو دهۀ گذشته، که جز «عداوت بیشتر صهاینه» و«تعمیق غصب و اشغال»، و «ایجاد شکاف بین مردم فلسطین» ثمره ای دربر نداشته است، و بدتر از آن اینکه خود سازشکاران نیز سر از «خیانت وعمالگی» در آورده اند. در هر صورت: اولا باید دانست که اشغالگران و غاصبان ممالک اسلامی برای صلح و مصالحه! جهان اسلام را به میدان جنگ و غارت تبدیل نکرده و جیوش خود را برای «آزادی و آبادانی و حقوق بشر!» روانۀ آن ممالک نکرده و مجموعه ای از حکومتهای استبدادی را «بلاهدف» ایجاد نکرده اند. ثانیا باید مطمئن بود که آنچه به «زور تصرف شده»، به خیر و خوشی و با «شعار و تظاهرات» پس گرفته نخواهد شد، و تنها راه «آزادی و استقلال» قدرت و توانی است، که در مقاومتی پیگیر و جانانه علیه «استعمار و استبداد» متجلی می شود، مقاومتی که اگر در اوایل هم «صورت مدنی» و غیر مسلحانه داشته باشد، جهت زوال استعمار و استبداد، باید به قوت سلاح متوسل شود، و «چند انتفاضۀ بزرگ فلسطینی» نیز این واقعیت را به اثبات رسانده است. خلاصه بدون توسل به قدرت و نیروی سلاح، هر قیام و انتفاضه ای کارش عقیم و بی نتیجه و سرانجامش «بن بست و ناتوانی» خواهد بود، همچنانکه تجربۀ قیام مردم ایران علیه نظام استبدادی - استعماری پهلوی نیز این واقعیت را به روشنی نشان داد، تجربه ای که با تهاجم مردم به مراکز استبدادی در ۲۱ و ۲۲ بهمن ۵۷ نهایی گردید.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۳۰ ذوالحِجّه ۱۴۲۹ ۸ دی ۱۳۸۷