Salam
Doost aziz Khoda 100 esm ba mana darad, nazaram bar in ast keh iman 
be har yek az asami khoda manayash bejoz mosalmani nist
nazar shoma chist?
 
inkeh har kas mosalman nist jayash dar jahanam ast ra chetor tozih midahid?
ba tashakor
hamid

بسم الله الرحمن الرحيم

ايمان به اَسماء الحُسنی، و جهنّمی کيست؟

 برادر عزيز آقاى حميد سلام عليکم:

پيامتان که مبنى بردو سؤال است واصل گردید، و جواب مختصر آنها چنین است: جواب سؤال يکم: اولا آنچه زير عنوان «نامهاى الله» يا اسماء الحسنى وجود دارند، وجهۀ توصيفی دارند (توصیف الله)، و در نتیجه اسمهاى توصيفى محسوب می شوند، و از این جهت باید آنها را صفات الله قلمداد کرد، و نام ربُ العالمين همان «الله» میباشد: اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (طه - ۸): «الله آن خدایی است که غیر او خدایی وجود ندارد، و دارای اسمها و صفاتِ عالی و زيباست». همچنین در بسم الله الرحمن الرحیم نيز «رحمن و رحيم» بعنوان صفات الله ذکر شده اند. پس بهتر است که لفظ الله را (که بيانگرتوحيدِ الوهیت است) بعنوان اسم و بقيه را بعنوان اسمهای توصيفى يا همان صفات ذکر و ترويج نماییم. ثانياً اين صد صفت (يا ٩٩) که براى الله ذکر ميکنند صرفاً براى تجميل است، و خيلى بسادگى و طبق سليقه هاى مختلف و بر اساس آيات قرآن ميتوان آنها را کم و زياد نمود. و اين وابسته به اينست که اصطلاحات نزديک بهم را چقدر جداگانه ذکر نماییم؛ يا اينکه آنها را چقدر درهم آمیزیم. ثالثاً ايمان به صفاتى که براى الله در قرآن ذکر شده اند، تنها بخشى از مسلمانى و ايمان به توحيد است؛ اما اينکه بگوييم ايمان به صفات الله کافى است و مسلمانى را تکميل میکند بسیار نادرست و ناصحیح ميباشد؛ چونکه مسلمانى قبل از هر چيز يعنى «عمل به آيات قرآن و التزام و پايبندى به قوانين توحيدى»، و آنچه شما در رابطه با ايمان اسلامى ذکر کرده ايد، تنها بخشى از ايمان اسلامى بحساب می آيد. و ايمان به نبوت محمد مصطفى و وحى بودن قرآن، و همچنين واقعيت روز قيامت (که روز حسابرسى نهايى به عملکرد بشرى است) اجزاى ديگر ايمان اسلامى را تشکیل می دهند. اينست که صرفاً با ايمان به صفات الله مسئله پایان نمی یابد، و اسلاميت (که بيشتر وجهۀ عملى دين اسلام است) متحقق نمى گرداند.

جواب سؤال دوم: اولاً جهنم گودالِ آتشينى که فهم سنتى - تاریخی (و بدتر از آن خرافاتی) آن را ترسيم کرده نيست؛ بلکه جهنم (و همچنین بهشت) عذاب و پاداش اُخروى الله رب العالمین هستند، که به تصريح قرآن تنها مثال و تجَسُم آنها ذکر شده و آنها را به شدائد و نعمات دنیوی تشبیه کرده است (جهت تفهیم و تقریب ذهن بشر)، و الا حقیقت عذاب و پاداش اخروی مافوق درک و فهم بشری است. به عبارت دیگر، ماهیت آنها را نه چشمی دیده، نه گوشى شنيده، و نه دلى به آن خطور کرده است؛ و آنچه در قرآن از بهشت و جهنم وجود دارد؛ صرفاً مثال و تجَسُم و جهت تقريب ذهن بشر و تفهيم آنهاست. اما متأسفانه فهم بهشت و جهنم نيز مانند بقيۀ اصول و فروع اسلام، خرافه آميز و مجهول گردیده، و آنچه رايج شده جويدن قرونى جويده ها و خرافه هاست؛ امری که بيانگر «انگلى فکرى و ناتوانى روحى و تأخر عقلى نسلهاى اسلامی» است. ثانياً و بصورت مشخص، بهشت جاى مسلمين و جهنم جاى کفار و منافقين است. البته مسلمين به معناى قرآنی آن، که عبارتند از ايمانداران به توحيد و مُلتزمين به آيات قرآن. و کفار و منافقين هم عبارتند از کسانی که از روى عناد و تکبر و منافع نامشروع اسلام را نفى و انکار می کنند. اما آنهايى که از روى جهل و بى خبرى يا عدم قناعت اسلام را نمی پذیرند، نزد الله و در ادبيات توحيدى قرآن گمراه و سرگردان و خلاصه نامسلمان تلقی می شوند. و در نتيجه اين قضیه که هر کسى مسلمان نباشد جايش جهنم است صحت ندارد، و اين تصور خلاف آيات عديدۀ قرآن و از جمله این آیه است: وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا (اِسراء - ۸): «و جهنم را منحصر به کافران کرده ایم». همچنین قرآن مُنزَل در سورۀ اِسراء آیۀ ۱۵ کلا عذاب الهی را در رابطه با کسان و اممی که شامل بعثت توحیدی نبوده و پیام توحید و دین اسلام بصورت واضح آنها به نرسیده و یا نتوانسته اند آن را اخذ و دریافت نمایند غیر وارد میداند، و طبعا آنها معذور تلقی میشود، و نص این آیه بدین قرار است: مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا: «هر کسی هدایت گردد و راه توحيد و اسلامیت در پيش گیرد، برای خودش هدايت و به راه صحيح می رود، و هر کسی گمراه و سرگردان شود، بار گمراهی و سرگردانی اش روی دوش خودش میباشد، و بنابر این، کسى مسئول بار و بلای کسی و حمل کنندهٴ خیر و شر دیگری نيست {هر فردى مسئول عواقب کار و عمل خويش است و ما عذاب دهنده نیستیم؛ مگر زمانی که رسولى را مبعوث نموده و اتمام حجت کرده باشيم)». مضمون اين آيه صراحتاً اینست که مردمان و انسانهاى بى خبر و ناآگاه عذاب داده نمی شوند. و وقتی که چنين است بديهى است که چنين کسانى به جهنم نخواهند رفت. اما اين بدان معنا نيست که آنها به بهشت می روند؛ زیرا بهشت جاى بیخبران و مردمانى که پيام الله را درک و يا دريافت نکرده (و گمراه محسوب ميشوند) نيست. حال سؤال ميشود که پس آنها به کجا می روند؟ چنين سؤالى را ما نميتوانيم دقيقا جواب بدهيم، چون جواب بدین سؤال محتاج علم غيب است، و علم غيب هم مختص الله است، و علم غيبى که از الله به بشریت رسيده و محفوظ مانده است منحصر به قرآن است، و قرآن هم در اين رابطه چيز محددى را اعلام نکرده است. و دليلش هم اينست که موضوع قرآن مسئلۀ کفر و اسلام است. هرچند قرآن مُبین در سورۀ اِسراء آيۀ ٧٢ آخرت هر کسی را مشابه دنیای او اعلام داشته و چنین می فرماید: وَ مَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا: «کسانی که در اين دنيا کور و گمراه اند، در آخرت نيز کور و گمراه خواهند بود، و بل کور و گمراهتر! میشوند». البته بعضى از مفسرين هم «اَعراف» را که در آيات ۴۶ و ۴٨ سورۀ اَعراف ذکر شده و ظاهرا میان بهشت و جهنم واقع است؛ محل گمراهان کور و مردم سرگردان تفسير می کنند. و اگر منظور از آن نه جهنمى بودن و نه بهشتى بودن باشد چنین تفسیری با آيۀ فوق الذکر هماهنگی خواهد داشت، و سرنوشت گمراهان کور و سرگردان در آنجا نيز همان سرگردانى و بیچارگى است. در نتيجه کسانی که ميخواهند سرنوشت سرگردان و مجهولى در دنيا و آخرت نداشته باشند، بايد «اهل موضع باشند» و يکى از دو جبهه را انتخاب نمایند: يا داخل اسلام گردند و يا داخل جبهۀ کفار شوند. و همانطور که گفته شد جاى کفار اعم از عَلَمدار و منافق، جهنم است؛ کما اینکه جاى مسلمين واقعى (نه اسمى) بهشت ميباشد. عذاب جهنم پاسخ مناسب به نفى و انکار و قساوت، و جزای بهشت پاسخ مناسب به ايمان و التزام و تواضع است.

سازمان موحدين آزاديخواه ايران

۱۳ ذوالحجة ۱۴۲۴ - ۱۵ بهمن ۱۳۸۲