بسم الله الرحمن الرحيم همۀ جهات و جریانات باید آزادی بیان داشته باشند
سعی کنید آزادی بیانِ همۀ اطراف
حفظ شود، نه اینکه کسان و
جهاتی از آزادی کامل برخوردار باشند، خاصتا آنهایی که در پی
نقد اصول اسلام و اسلامیت هستند، اما موحدین و آزادیخواهان آزادی شان لنگ و
نیم بند باشد. ظاهرا از نظر شما نقد قرآن و محمد آزاد است، اما نقد کسانی
که در نقد و حتی انکار اسلام و اصول اسلامی، آخرین مراحل را نیز طی کرده
اند، حد و قیود وضع می کنید. مثلا چرا آقای سروش حق دارد بگوید که قرآن
محصول ذهن و عقل محمد است و این بزرگترین تهمت و افتراء را در حق رسول
اسلام روا می دارد، اما موحدین و مسلمین حق ندارند بگویند که ایشان از
محدودۀ اسلام خارج شده است؟؟!!! چرا آقای سروش حق دارد منشاء آیات قرآن را
پیگیری کند و سر انجام بگوید که منشاء قرآن خود محمد است، اما ما حق نداریم
بگوییم که ایشان مورد حمایت و پشتبانی غرب و استعمارگران است؟؟!! شما بجای
اینکه واقعیت یا عدم واقعیت بیانات موحدین آزادیخواه را زیر سؤال ببرید و
آنها را نقد نمایید، پرداختن ما را به ماهیت منتقدین اسلام را نقد
میکنید؟؟!! چرا شما به این سخن ما توجه نکرده اید که گفته ایم:
«البته ایشان آزاد هستند و اصل
«لا اکراه فی الدین»
در اسلام صریح و روشن است (هر چند از نظر آقای سروش هیچ چیزی در اسلام روشن
نیست؟!)، همانطور که ما نیز باید آزاد باشیم و بتـوانیم شناخت و دریافت خود
را در رابطه با چنین کسانی ابراز نماییم». مگر ما چه گفته ایم؟؟!!
آیا غیر از اینست که صراحتا اعلام داشته ایم که حتی میتوان قرآن منزل را
نیز محترمانه نقد و بررسی کرد؟؟؟!! چرا فقط آزادی برای اسلام ستیزان باید
محفوظ باشد؟؟!! آیا در اینجا نیز اوضاع وارونه شده است؟؟!! آیا نقد اندیشه
و بررسی ماهیت مواضع دیگران بمعنای اینست که اگر فردا به حاکمیت رسیدیم،
چنین و چنان میکنیم؟ بگذریم از اینکه کار سماء صرفا نویسندگی نیست،
موضعگیری هم هست! ، بعدا اگر شما موضع گیری در برابر اندیشه ها و نویسندگان
غیر اسلامی را مقید و محدود میکنید، پس مواضع قرآن را چگونه تصور میکنید که
خطاب به کفار و منافقین و مشرکین و ظالمان و..... بیان شده است؟!! آیا مشکل
نظام ولایت مطلقه و دیگر مستبدین اینست که مخالفان شان را نقد کرده اند؟؟!!
بگذریم از اینکه کدام آزادیخواه و جریان
آزادیخواهی کارش به استبداد و سرکوبگری کشیده تا کار موحدین آزادیخواه
بدانجا کشیده شود؟! و اگر تاریخ فکر وعقیدۀ خمینی را مطالعه میکردید
برایتان مشخص می شد که خمینی همیشه یک مستبد و دشمن آزادی بوده است. آیا
شما میتوانید شخص آزادیخواه و یا حزب و جریان آزادیخواهی را نام ببرید که
کارش به استبداد و سرکوبگری کشیده شده باشد؟! ما
معتقدیم که: باید آزادی بیان برای همۀ اطراف وجود داشته باشد، اما
درعین حال همۀ اطراف موظف به رعایت احترام نسبت به یکدیگر هستند، و این
خواست ماست، و از دیگرانی مثل خانم رها نیز که به سماء حمله کرده اند
خواسته ایم: برای نقد و رد مواضع یکدیگر نیازی به شمشیر کشی علیه یکدیگر
نداریم. آیا غیر از اینست که شما به موازین سماء که توحیدی هستند توجه
ندارید و میزانهای بیان شده مثلا در تبیین «نه
افراط نه تفریط نه اعتدال، بل موضع متناسب» یا در
«مَباحثی در شناخت افکار و مواضع اشخاص
در
رابطه با «خانم رها» به جملۀ
«ضمن احترام» شروع کرده ایم، و در این
رابطه از سماء دفاع کرده ایم. بگذریم که ایشان اصلا از محدودۀ نقد نیز
فراتر رفته اند. و در رابطه با اجر و پاداش نیز طبعا اجر موحدین و مسلمین
پیش خداست، اما این بدان معنا نیست که دیگران همه چیز را پایمال کنند و ما
نیز سکوت نماییم. جهت روشن شدن بیشتر موضوع، بیانات ایشان و بیانات سماء را
و نقد شما را مجددا ارائه می دهیم:
اما در مورد عبارت «موحدین آزادیخواه» که آن را زیر سؤال برده اید برای ما خیلی جالب است. آخر مرد حسابی چرا توجه نکرده اید که «آزادیخواه بودن» صفت و بیانی برای موحد بودن است. هر چیزی با ذکر صفاتش واضح و مشخص میشود!! ، این مثل اینست که بگویید مسلمین نباید الله اکبر بگویند، چرا که این بدان معناست که الله اصغر نیز وجود دارد!! ، یا مثلا نباید بگویید خدای بزرگ! ، چرا که این بدان معناست که خدای کوچک نیز وجود دارد، و در سایر امور نیز همینطور است، مثل مسلمین موحد، مؤمنین صالح، مسلمین آزاد اندیش و..... که قرآن پر از این آیات است. اصلا چرا از الله انتقاد نمی گیرید که این همه صفت برای خودش و برای مؤمنین و مسلمین ردیف کرده است؟! اصلا أسماء الحسنی برای چیست؟ چرا که به قول شما وقتی که گفتیم الله یعنی همه چیز! و دیگر ذکر دهها صفت برای الله (نعوذ بالله) بی معنا می شود!!! بله موحد بودن با صفات متعددی تبیین و توضیح داده میشود، و هرکسی آنچه را که «اصل» قرار میدهد، بعنوان «صفت اصلی موحدین» آن را منعکس می سازد. مثلا کسانی میخواهند «موحدین مخلص» را اصل و در صدر کار خود قرار دهند، یا کسانی دیگر «موحدین انقلابی» را اصل و اساس می نمایند. همچنین اهل جهـاد مسلحانه میخواهند «موحدین مجاهد» را علم نمایند و جهادگری را بعنوان صفت اصلی موحدین بیان نمایند. و سازمان موحدین آزادیخواه نیز «آزادیخواه بودن» را برای کار و مبارزۀ توحیدی خود هدف اصلی کرده است، که برای فهم نظر سماء در این رابطه شنیدن نوارهای تأسیس (در شبکۀ سماء) ضروری هستند. آخر این کجایش محل اشکال است؟! البته متأسفانه شما پا را از اشکال گرفتن فراتر نهاده و حتی آن را بی معنی! اعلام داشته اید.
بالاخره و
در پاسخ به ماهیت گویندگان
و نویسندگانی
که آقای سروش در ایدئولوژی شیطانی خواستار عـدم توجه به آنها
شده،
اما در مورد اسلام و مسلمین از پرداختن حتی به منشاء آیات و نیز ماهیت
شخصیت رسول (جهت اثبات تاریخی و محدودیت و بشری بودن اسلامیت) دریغ نداشته
است،
این
تبیین گویا را
تقدیم می داریم:
«مَباحثی در شناخت افکار و مواضع اشخاص
ســــازمــان مــوحدین آزادیخـــواه ایـــــران
۲۱ ربیع الأول
۱۴۲۹
-
۹ فروردین
۱۳۸۷ |