محمد: دوستان در سازمان موحدین آزادیخواه لطف کردند نسبت به نقدهای من بر مقاله ایشان نسبت به جشن نوروزی (در آرشیو موضوعی قسمت نگاه درست – حرکت درست با این عنوان جشن نوروزی، جشنی ملی واسلامی نیست وجود دارد) داشته ام بیان کرده اندکه متاسفانه بیان های منودرپاسخشان موردملاحظه قرارنداده اندوذکرمواردبیان شده گزینه ای برای بیان این نیست که دراین ایام جشنی گرفته شودوبایدبگم که دربسیاری ازمناطق  بهاربه آن معناوجودنداردمثلادرقطب همیشه هواسردویخی است وتنهاشش ماه که روزاست هواتاحدودی گرمترمی شودودربعضی ازمناطق بعضی ازسالهابهاری به وجودنمی آیدوبه هرحال اگربحث شکرگزاری است انسان مسلمان به خاطرهرنعمتی که خدابه اوداده بایدشکرگزاری کندوبه قول سعدی همین دم وبازدمی که ماداریم نیازمندشکرگزاری است واینقدرنعمت های خدازیاداست وهرروزوجودداردومرتب درحال نوشدن نعمت هاازسوی خداوندهستیم که نمی توان درفصل بهارخلاصه کردودرارتباط باتفکرودیدن قیامت گزینه ای برای جشن نیست(قابل ذکراست که اگردوستان دراین سازمان موافقت خودرابااین جشن اعلام کرده اندبه منظورقبولی گزینه های انحرافی یاخرافی یابدورازاسلام وانسانیت است نیست وتنهاخلاصه به جشن دراین ایام می شودیعنی گزینه هایی مثل چهارشنبه سوری که موجبات لطمات زیادی به خانواده هاگشته یاوجودهفت سینی که امکان داردنمادوسنبلی ازمواردی باشدکه به خرافات است یاتعدادایام تعطیلی که امکان داردبرای جامعه مضرباشدموردنظرنیست هرچندکه می طلبیداین موردراخوداین دوستان دراین مقاله شان قیدمی کردندکه اگردوستان به مطالب دیگرمورددسترسی نداشتندبه دیدگاه کامل آنهاپی ببرند)

درموردپاسختان نسبت به عدم جدایی دین ازسیاست ازتمامی مواردیکه ذکرکرده ایدتنهادومقاله یکی خلاصه سماویکی هم طرح جداسازی اسلام و مسلمین از سیاسـت و حکومت و رهبری بوده که دروبلاگم قیدکرده ام بدست من رسیده واگرمنظورازقانون سماهم اساسنامه سمااست می توان گفت بدست من رسیده وبقیه مطالب بدست من نرسیده که بگویم بیان چیست وبارهابه دوستان گفته ام بعضی ازمطالب که حتمانیازمندبه مطالعه به مطالب گذشته است بایددردسترس من باشدتابتوانم خوب نظرم رابیان کنم امابراساس این مطلبتان بایدبگویم درکل حرفی برای بیان نداشت وبیشترازاینکه پاسخی ومقاله ای علمی باشداعلام بیانه ای ازسوی یک سازمان بودکه موضوعگیری خودرااعلام می کردومتاسفانه دوستان دراین سازمان بسیاری ازمطالب دارندکه بیشترازاینکه بتوان به عنوان پاسخی بردیدگاههایایک مطلبی علمی وقرآنی یافت یک بیانه ازسوی سازمان است که موضوعگیری هاودیدگاههای خودرابیان می کنندمن مقاله ای مثل نقدپلورالیسم دینی درسایت اصلاح ندیدم که به حق هم جامعه بودن راداشت وهم کلیه دیدگاههای پیرواین نظریه وبعدهم درنقدآن خوب کوشیده بودهرچندخالی ازمواردی هم نبودامامقاله شماتنهادست به کلی گویی می زندوبه مواردسئوالات مطرح شده پاسخگونیست وبیشتربیانی احساسی داردودرنقداشخاص می کوشدتادرنقددیدگاههاوبه نظرمن دوستان دراین سازمان بیشترتلاش کنندکه به جای نقداشخاص درنقددیگاههاواندیشه هابرآینداین خودموجب می شودکه جایی برای دیگران نماندهرچندکه دیگران اگرجزئی ازافرادی باشندکه باسلام دشمنی دارند یا حق گرانیستند یا موارد دیگری اگردرآنهاوجودداردملاحظات این مواردمارا برای رسیدن به حقیقت بهترکمک می کندبه هرحال مادرقلب کسی حضورنداریم که ببینم اوبه چه علتی دست به قلم می بردتااینکه خودبیانی نداشته باشد(دوست دارم دوستان دراین سازمان برای نگاه کردن به دیگران وبیانهایشان دیدگاههایی که درمطلب ایدئولوژی شیطانی(آرشیوموضوعی نگاه درست-حرکت درست)بیان کرده ام موردملاحظه قراردهند)وبایدبگویم شماکه امروزقدرتی دردست نداریدوبه راحتی به دیگران می گوییدانگلیسی ودشمن وخارج شده ازدین هستندوای به روزی که قدرت رادردست بگیریدچون مگرامروزقلمهاراخشک نمی کنندروزنامه هارانمی بنددبااین عنوان که برضدمنافع ملی است وفلانی امریکایی ودشمن ماست وجیره خوارفلان کس وفلان کشوراست.سعی کنیدازامروزبهترعمل داشته باشیدودرحوزه اندیشه بیشتربه نقدافکاربپردازیدتااینکه بخواهیددیگران راخارج شده ازدین یاجیره خوارومزدوربخوانیدیانیت یابی کنید.درمورددیدگاهاتان نسبت به تکثرگرایی بایدبگویم من قبول ندارم که دردین پلورالیسم نداریم امابزاردربرداشت ازدین اینگونه باشدیعنی مامی توانیم بگوییم امکان داردبرای بیان ازدین برای دوشخص متفاوت یادومکان یادوزمان متفاوت دوبیان متفاوت داریم امابرای یک مسئله واحددریک زمان واحددریک مکان واحدنسبت به یک شخص یاجامعه واحددونظربرای حق بودن وجودداردبه خاطرفهم دوشخص متفاوت ازدین وهردودرست هستندوحق مطلق نسبت به این مسئله وجودنداردنسبی است قبول ندارم ونمی توان درعین واحداگردوفردنسبت به مطلبی دوددیگاه که امکان دارد180درجه باهم متفاوت بیان می کنندویکی آن راحرام ودیگری آن راحلال می داندهردودرست باشد،مشکل ازهمین جاشروع می شودکه نگاه پلورالیسم دینی به وجودمی آیدکه دوستانی برای آوردن این مشکل تاافرادباهم برخوردنکنندوهمدیگرراردنکنندآورده می شودبه هرحال یکی حق می گیودودیگری برباطل بیان داردوزمانیکه فهم هادرکنارهم آمدبیان درست می شودوآیابیان شمادربقیه مواردهم مثل اصول دین (که دومذهب ودوبرداشت مثل تشیع وتسنن وجوددارد) یامواردیکه ثابت است وبحث قانونگزاری نیست موردقبول است که بازنمی توان پذیرفت تکثررا،یادیدگاه به نوع حکومت دینی ودیدگاه سیاسی یااقتصادی چون آن فردی هم که ازدرون دین شعارپلورالیسم دینی براساس فهم خودمی دهدبایدموردقبول شماباشدچون این امکان وجودنداردپس همه حق می شونداین مطلب شماهم ســرنـوشـــــت ایــــران و اســـــلام اجتهــــادی بدست من نرسیده است.درموردعدم جمع شدن تکثروایدئولوژی کردن آن درپست بعدی دیدگاه سروش راخواهیم آوردکه قابل جمع کردن نیست.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

همۀ جهات و جریانات باید آزادی بیان داشته باشند

سعی کنید آزادی بیانِ همۀ اطراف حفظ شود، نه اینکه کسان و جهاتی از آزادی کامل برخوردار باشند، خاصتا آنهایی که در پی نقد اصول اسلام و اسلامیت هستند، اما موحدین و آزادیخواهان آزادی شان لنگ و نیم بند باشد. ظاهرا از نظر شما نقد قرآن و محمد آزاد است، اما نقد کسانی که در نقد و حتی انکار اسلام و اصول اسلامی، آخرین مراحل را نیز طی کرده اند، حد و قیود وضع می کنید. مثلا چرا آقای سروش حق دارد بگوید که قرآن محصول ذهن و عقل محمد است و این بزرگترین تهمت و افتراء را در حق رسول اسلام روا می دارد، اما موحدین و مسلمین حق ندارند بگویند که ایشان از محدودۀ اسلام خارج شده است؟؟!!! چرا آقای سروش حق دارد منشاء آیات قرآن را پیگیری کند و سر انجام بگوید که منشاء قرآن خود محمد است، اما ما حق نداریم بگوییم که ایشان مورد حمایت و پشتبانی غرب و استعمارگران است؟؟!! شما بجای اینکه واقعیت یا عدم واقعیت بیانات موحدین آزادیخواه را زیر سؤال ببرید و آنها را نقد نمایید، پرداختن ما را به ماهیت منتقدین اسلام را نقد میکنید؟؟!! چرا شما به این سخن ما توجه نکرده اید که گفته ایم: «البته ایشان آزاد هستند و اصل «لا اکراه فی الدین» در اسلام صریح و روشن است (هر چند از نظر آقای سروش هیچ چیزی در اسلام روشن نیست؟!)، همانطور که ما نیز باید آزاد باشیم و بتـوانیم شناخت و دریافت خود را در رابطه با چنین کسانی ابراز نماییم». مگر ما چه گفته ایم؟؟!! آیا غیر از اینست که صراحتا اعلام داشته ایم که حتی میتوان قرآن منزل را نیز محترمانه نقد و بررسی کرد؟؟؟!! چرا فقط آزادی برای اسلام ستیزان باید محفوظ باشد؟؟!! آیا در اینجا نیز اوضاع وارونه شده است؟؟!! آیا نقد اندیشه و بررسی ماهیت مواضع دیگران بمعنای اینست که اگر فردا به حاکمیت رسیدیم، چنین و چنان میکنیم؟ بگذریم از اینکه کار سماء صرفا نویسندگی نیست، موضعگیری هم هست! ، بعدا اگر شما موضع گیری در برابر اندیشه ها و نویسندگان غیر اسلامی را مقید و محدود میکنید، پس مواضع قرآن را چگونه تصور میکنید که خطاب به کفار و منافقین و مشرکین و ظالمان و..... بیان شده است؟!! آیا مشکل نظام ولایت مطلقه و دیگر مستبدین اینست که مخالفان شان را نقد کرده اند؟؟!! بگذریم از اینکه کدام آزادیخواه و جریان آزادیخواهی کارش به استبداد و سرکوبگری کشیده تا کار موحدین آزادیخواه بدانجا کشیده شود؟! و اگر تاریخ فکر وعقیدۀ خمینی را مطالعه میکردید برایتان مشخص می شد که خمینی همیشه یک مستبد و دشمن آزادی بوده است. آیا شما میتوانید شخص آزادیخواه و یا حزب و جریان آزادیخواهی را نام ببرید که کارش به استبداد و سرکوبگری کشیده شده باشد؟! ما معتقدیم که: باید آزادی بیان برای همۀ اطراف وجود داشته باشد، اما درعین حال همۀ اطراف موظف به رعایت احترام نسبت به یکدیگر هستند، و این خواست ماست، و از دیگرانی مثل خانم رها نیز که به سماء حمله کرده اند خواسته ایم: برای نقد و رد مواضع یکدیگر نیازی به شمشیر کشی علیه یکدیگر نداریم. آیا غیر از اینست که شما به موازین سماء که توحیدی هستند توجه ندارید و میزانهای بیان شده مثلا در تبیین «نه افراط نه تفریط نه اعتدال، بل موضع متناسب» یا در «مَباحثی در شناخت افکار و مواضع اشخاص» نادیده گرفته اید، اما بر مبنای ایدئولوژی و موازین شیطانی آقای سروش به نقد سماء پرداخته اید؟! آری ما در همان حال که اهل بیان هستیم، اهل موضع نیز هستیم و مثلا اهل «تولی و تبری» که در اصول دینداری اسلامی بیان شده می باشیم، و دشمن نظامهای استبدادی و استعماری که بر مسلمین تحمیل شده اند هستیم، همچنانکه یار و همکار کسان وجریاناتی هستیم اهل توحید و آزادی اند. اینست که از نظر ما جایزه های متعدد بنیادهای استعماری – صلیبی و از جمله جـایزۀ بنیاد «آراسموس» به آقای سروش (و دو اسلام ستیز دیگر) و تبلیغ ایشان به عنوان «لوتر اسلام!» بیش از قبض و بسط و بیش از بسط تجربۀ نبوی (تعمیم نبوت اش) افشاگر ماهیت این نویسندۀ مورد رضای استعمارگران است. پس اگر انگلیسی و استعماری و استبدادی بودن و نبودن برای شما چندان اهمیتی ندارد، برای ما یک معیار و ملاک «اساسی» است، زیرا وابستگان به استبداد و استعمار حتی در بیان آراء و عقاید خود آزادی و استقلال ندارند. و در میدان بیان و نظر برای ما مهم اینست که: در بیان نظرات روی «حق وعـدالت» قرار داشته باشیم و در عین حال دیگران را در «آزادی بیان» محدود و مقید نسازیم، همانطـور که الحمد لله نساخته ایم، و طی حدود بیست و پنج سال از مبارزۀ نوحیدی و آزادیخواهانه اثبات کرده ایم که اهل توحید و آزادی هستیم.

در رابطه با «خانم رها» به جملۀ «ضمن احترام» شروع کرده ایم، و در این رابطه از سماء دفاع کرده ایم. بگذریم که ایشان اصلا از محدودۀ نقد نیز فراتر رفته اند. و در رابطه با اجر و پاداش نیز طبعا اجر موحدین و مسلمین پیش خداست، اما این بدان معنا نیست که دیگران همه چیز را پایمال کنند و ما نیز سکوت نماییم. جهت روشن شدن بیشتر موضوع، بیانات ایشان و بیانات سماء را و نقد شما را مجددا ارائه می دهیم:

 

 رها:

 

يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون (۳۰) أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ (۳۱) وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ (۳۲) وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (۳۳) وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنْ الْعُيُونِ (۳۴) لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ (۳۵): «بدا بحال اهل کفروتکذیب؛ نیامد رسولی برایشان الا اینکه او را تکذیب و مسخره کرده و پیامش را به هیچ گرفتند. آیا این کذابان مسخره باز نمیدانند که چقدر از این نوع مردمان را قبلا و درعصور گذشته هلاک نمودیم، هلاک شدگانی که راه بازگشتی بسوی این کذابان جدید ندارند. این در حالیست که بازگشت همه بسوی ماست و همه نزد ما حاضر میشوند. وارض مرده ( ارض بی آب یا ارض بعد از زمستان ) که بدان جانی دوباره میبخشیم، آیه ونشانه ای برای آنهاست (اگر دست از روش تکذیب و تمسخر بردارند)، ارضی که با احیای آن، روییدنی ها ازش خارج میکنیم، و اهل تکذیب وتمسخر نیز از این روییدنی ها میخورند. همچنین در ارض احیاء شده، باغها ومن جمله باغهای خرما و انگور قرار دادیم وچشمه سارها در آن جاری ساختیم، تا از این ثمره ها و از آنچه به دست خــود کاشته اند، استفــاده کنند، پس آیا شکــرگــذار نمی شـوند؟
سازمان موحدین آزادیخواه:(در جواب به این مطلبتان:نوروز مسلمین و جشن احیای ارض و جشن شکوفایی)

(قرآن منیر در این آیات بصراحت اعلام میدارد که اگر بشریت بجای تمسخر و سبک عقلی و به هیچ گرفتن مهمترین مسائل حیات و ممات، ماهیت و محتوای پیــام رسولان الله را اخذ و دریافت میکرد، وضعش به روزگار حسرت آمیز در دنیا وآخرت منتهی نمی شد).آیا شما با
عید نوروز میخواهید محتوای پیام رسولان را درک کنید ؟شما بااین مطلب صراحتا عید نوروزتان را زیر سوال بردید شما بجای اخذ پیام رسولان با به هیچ گرفتن مسائل مهم حیاتی و به مسخره گرفتن آنها سنتهای ساختگی را آورده اید که نشانی از پیام رسول ندارد

 

از 4شنبه سوری با این همه خسارتهایش چه پیامی میتواند داشته باشد لابد پیام پایان سال؟این به صورتی است که روزهای دیگر را هم میشد نام نهاد 3شنبه سوری 2شنبه سوری؟
شروع سال جدید >که با تعطیلی همراست آنهم 13روز از این طرف و انطرف 20روز ما 20روز از کار و درس و زندگی دور باشیم که به قول شما بخواهیم پیام رسولان را اجرا کنیم کجای پیام رسولان این را میرساند فکر کنید در این 20 روز چه کارهایی که در مملکت می شود صورت بگیر د ؟
حداقل استراحت 3روز که آنهم زیاد است اگر بخواهیم به کار وکوشش به عنوان ارکان زندگی نگاه کنیم که البته این 3 روز هم به این همه تعطیلی در طول سال خیلی زیاد چه فسادهایی که در این ایام تعطیلات رخ نمی دهد
سنت دیگر سفره ی هفت سین است که مطمئنا شما آنرا هم به پیام رسولان ربط خواهید داد که هیچ ربطی نخواهد داشت انسانی که دلش به نور ایمان و به حقانیت خدا و اسلام روشن شده دیگر چه نیازی به این کارها دارد چه کسی با این سینها سلامتی به دست آورده چه کسی با این سینها آرامش یافته ؟ آیا کسانی که هفت سینشان همیشه کامل بوده سال خوشی داشته اند ؟یا کسی که هفت سین نداشته سلامت و خوشبخت نبوده ؟یا کسی که آینه نذاشته قلبش روشن نشده چرا با این سنتهای ساختگی اسلام و را به مسخره گرفتید و حالا با آنها برچسب می زنید که پیام رسولام بوده ؟
خداوند تحول درزمین را مثالی برای حقانیت قیامت که آن هم یک دگرگونی است آورده آن هم برای کسانی که در وجود قیامت شک دارن یا ...الله و اعلم
کسی که به خدا ایمان داشته باشه قاعدتا می داند که بیهوده خلق نشده است خدا مثالهای دیگری هم در قرآن آورده .پشه ،مورچه،...زنبور عسل یا... پس خوبه برا ی هر کدام از این امثال مراسم و ...بر گزار کنیم مثلا موقع رسیدن عسل مملکت تعطیل کنند یا کارای عجیب غریب دیگه

به جای گرفتن پیام قران دارید با نکته های انحرافی از آن دور می شید
و شما سازمان موحدین آزادیخواه همان بهتر بود که تنها آزادیخوا ه اسمتان بود چون دارید از اسم موحدبودن به نفع امیال دنیوی سو استفاده می کنید چرا که اگر کسانی موحد باشند و باایمان به تمام معنا آنقدر آزاد می شوند که آرزوی آزادی نمی کنند

 

معنای آزادی را شخص باایمان می داند و بس
شما خواسته اید هم آزادیخواهانی که اهل دینداری نیستند را طرفدار خود کنید و هم دینداران
شما کسانی نیستید که بخواهید دولتی داشته باشید یا اینکه از کسانی حمایت منید چرا که خود به حمایت نیازمندید
/

 

که من خود آرزوی ایمان واقعی و رها شدن را دارم چرا که ایمان آزادی میاره

 

جدایی دین از سیاست امری بی پایه و اساس اس چرا که سیاست یکی از موضوعات دینی است .سیاست در بطن دین است چه طور می شود آنها را از هم جدا کرد

همان طور که نمی شود اقتصاد را از دین جدا کرد همان طور که احکام فردی را نمی توان از ان جدا کردو همان طور که تاریخ و تجربیات گذشتگان را نمی شود از آن جدا کرد
(
بااستناد بر امثال فراوان که از گذشتگان در قرآن آمده)

 

 

 

 

ضمن احترام – سماء:

ضمن احترام - سماء
متأسفانه خانم رها اوضاع را خیلی بهم زده و با موحدین آزادیخواه بسیار بد رفتاری کرده است، و بدتر از این، هر چه سماء مخالف آنست به سماء نسبت داده است؟؟!! ، بله احتمال بسیار اینست که این خانم مطالب مربوطۀ سمــاء را نخوانده است، و گرنه باید او را به «عداوت با سماء» متهم کرد. ایشان علاوه بر بد و بی راهه گفتن در حق موحدین آزادیخواه، که در راه توحید و آزادی همه چیز خود را در طبق اخلاص گذاشته و هر چیزی را فدا کرده اند و بخاطر کلمة الله هی العلیا جان خود را نیز فدا نموده و توسط نظام ولایت مطلقه دچار زجر و زندان و آوارگی شده اند، چیزهایی نوشته که نقل و تکرارش نیز مشکل می نماید، و توصیۀ ما اینست که برای ماهیت نوشته اش متن بیاناتش مطالعه شود. بعدا آمده است مثلا چهار شنبه سوری و هفت سین و از این شرکیات و خرافات را به سماء نسبت داده و تعطیلات مفصل نوروزی را هم به گردن سماء انداخته است؟؟!! ، تعطیلاتی که سماء حتی در قانون خود رسما خواستار تحدید و قصر آن به تناسب اعیاد دیگر شده است. اما شاید از همه عجیب تر این باشد که سماء را متهم به جدا کردن دین از سیاست نموده است؟!!!! به! به! .... اینست که ما تصور می کنیم ایشان «هیچ چیزی» از مواضع سماء را مطالعه نکرده است. تازه بگذریم از همۀ اینها چرا باید فضا را اینقدر کدر و خصمانه کنیم؟! میتوانیم آراء و مواضع همدیگر را نقد و رد کنیم، بدون اینکه نیازی به شمشیرکشی داشته باشیم!! ، پس چطور میتوانیم از عهدۀ طی کردن مراحل لازم برای رشد و ترقی و آزادسازی بر آییم؟؟!! آری، توصیۀ ما به خـــانم رها اینست: إتق الله! مقداری انصــاف داشته باش! ، ما سر فصل بهاری را «روز شکرگذاری» اعلام کرده ایم، نه روز چیزهای نا صواب و خرافی و مضری که رایج کرده اند، و در بارۀ دین و سیاست نیز همه چیز سماء برای تحقق «نظام توحیدی» است، پس کجا میروید؟؟!!

 

محمد: نظرات رهانسبت به ارائه مطلبی بوده که ازسوی سازمان موحدین آزادیخواه ارائه گشته که به احتمال زیاددرصحفه اصلی وجودداردبااین عنوان است جشن نوروزی،جشن ملی واسلامی نیست؟واگرنیست می توانیددرآرشیوموضوعی درنگاه درست –حرکت درست مورددسترسی قرارگیردبایدبه عرض دوست عزیزم رهابرسانم که باوجوداینکه دوستان درسازمان موحدین آزادیخواه بیان کرده اندکه جشن نوروزی بایدباشداماباگزینه های انحرافی که دراین مراسم وجودداردموافق نبوده ومخالف هستندمی توان به مطالبی که ازآنهاوجودداردمراجعه کرداماخوب چون مورددسترسی شماقرارنگرفته خیال کرده ایدیعنی اینکه آنهاباآن موافق هستندنگاه این دوستان تنهاجشنی بدورازگزینه های انحرافی ومشکل سازآن بوده است ازجمله چهارشنبه سوری یاسفره هفت سین یاوجودتعطیلاتی که امکان داردبه نفع کشورنباشدالبته من این حق شمامی دانم که این نقدراداشته باشیدونقدی که درارتباط باآزادی وموحدبودن داشتیدبرایم جالب وزیبابودچون واقعااگربه معنای خودکلمه انسانی موحدباشدآزادهم هست پس پسوندزدن درکنارموحدکلمه ای بی معنی است وانگارداردطوری بیان می شودکه یک انسان موحدآزادنیست وبایدموحدآزادهم باشدپس نقدی به جابردوستان دراین سازمان است .درمورددوستان درسازمان موحدین آزادیخواه متعجبم!چون چرازودازنقدهایی که شایدتندآمیزهم باشندناراحت ودلخورمی شونداتفاقی نیافتاده سایت شماکه درایران فیلتراست ومورددسترسی خیلی هاقرارنگرفته است چه انتظاری ازدیگران است وامکان داردفردی وقت نکندوتنهایکی ازمقالات شمارابخواندبه هرحال درآن مقاله بایدبیان طوری باشدکه اینگونه برداشت نشودواگرنیازی هم هست به مطالبی دیگرکه بیان راروشن می کندارجاع دادواگرحالاهنوزحکومت بدست نگرفته تاب تحمل ازدستتان می رودوای به روزی که حکومت به دستتان بیافتدمن انتظاردارم که سعه صدروصبوری بیشتری ازشماببینم واین حق دیگران بدانیدکه بزاریدنقدهایی برشماواردکنندکه بگوشمشیرمانندباشدالبته هرچندکه این حق شماهم می دانم که رهارانقدکنیدامابابیانی محبت آمیزتر.اینکه گفته ایددوستان دراین سازمان خیلی فداکاری کرده اندکسی نمی تواندمنکرآن شودامااین به این نیست که حال بایدرهابه این دلیل شمارانقدتندی نکندیاملاحظاتی رامنظورداردیااجرشمابااوباشدومسلمااجرتان رابایدازخدابخواهید.درموردجدایی دین ازسیایت به نظرم رهابرمطالب من بیان کرده اندنه نسبت به سماء.درموردمطلبتان درموردجشن نوروزی درپست های بعدی بیشتربیان خواهم کرد.

 

اما در مورد عبارت «موحدین آزادیخواه» که آن را زیر سؤال برده اید برای ما خیلی جالب است. آخر مرد حسابی چرا توجه نکرده اید که «آزادیخواه بودن» صفت و بیانی برای موحد بودن است. هر چیزی با ذکر صفاتش واضح و مشخص میشود!! ، این مثل اینست که بگویید مسلمین نباید الله اکبر بگویند، چرا که این بدان معناست که الله اصغر نیز وجود دارد!! ، یا مثلا نباید بگویید خدای بزرگ! ، چرا که این بدان معناست که خدای کوچک نیز وجود دارد، و در سایر امور نیز همینطور است، مثل مسلمین موحد، مؤمنین صالح، مسلمین آزاد اندیش و..... که قرآن پر از این آیات است. اصلا چرا از الله انتقاد نمی گیرید که این همه صفت برای خودش و برای مؤمنین و مسلمین ردیف کرده است؟! اصلا أسماء الحسنی برای چیست؟ چرا که به قول شما وقتی که گفتیم الله یعنی همه چیز! و دیگر ذکر دهها صفت برای الله (نعوذ بالله) بی معنا می شود!!! بله موحد بودن با صفات متعددی تبیین و توضیح داده میشود، و هرکسی آنچه را که «اصل» قرار میدهد، بعنوان «صفت اصلی موحدین» آن را منعکس می سازد. مثلا کسانی میخواهند «موحدین مخلص» را اصل و در صدر کار خود قرار دهند، یا کسانی دیگر «موحدین انقلابی» را اصل و اساس می نمایند. همچنین اهل جهـاد مسلحانه میخواهند «موحدین مجاهد» را علم نمایند و جهادگری را بعنوان صفت اصلی موحدین بیان نمایند. و سازمان موحدین آزادیخواه نیز «آزادیخواه بودن» را برای کار و مبارزۀ توحیدی خود هدف اصلی کرده است، که برای فهم نظر سماء در این رابطه شنیدن نوارهای تأسیس (در شبکۀ سماء) ضروری هستند. آخر این کجایش محل اشکال است؟! البته متأسفانه شما پا را از اشکال گرفتن فراتر نهاده و حتی آن را بی معنی! اعلام داشته اید.

بالاخره و در پاسخ به ماهیت گویندگان و نویسندگانی که آقای سروش در ایدئولوژی شیطانی خواستار عـدم توجه به آنها شده، اما در مورد اسلام و مسلمین از پرداختن حتی به منشاء آیات و نیز ماهیت شخصیت رسول (جهت اثبات تاریخی و محدودیت و بشری بودن اسلامیت) دریغ نداشته است، این تبیین گویا را تقدیم می داریم: «مَباحثی در شناخت افکار و مواضع اشخاص». به امید اینکه روشنگر باشد.

ســــازمــان مــوحدین آزادیخـــواه ایـــــران

۲۱ ربیع الأول ۱۴۲۹ - ۹ فروردین ۱۳۸۷