بسم الله الرحمن الرحیم آزادی، مـــردم سالاری، و کثرت گـــرایی
بسیارند کسانی که تصور می
کنند
اصطلاحات
«آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی»
یکی هستند و مترادف یکدیگرند؛
و صرفا جهت تاکید و توضیح تکرار می
شوند. اما واقعیت غیر از اینست، و
نبود یکی مایۀ نقصان و کمبود دیگری می شود، و در حقیقت این اصطلاحاتِ سه گانه
«مُکمِّل همدیگر»
میباشند، و بدون وجود یکی
از آنها نظام سیاسیِ مورد نظر و حکومت آزاد و مردم سالار و کثرتگرا عملی و
متحقق نخواهد شد.
همانطور
که می بینیم
«اصطلاح
آزادی
- آزادیهای اساسی»
در صدر مطلب و در اول کار قرار دارد، زیرا بدون وجود آزادی، انتخابی
نمی توان داشت و کاری نمی
توان انجام داد، و بدون آن همه چیز قفل و راکد
می شود.
و اینهم ناشی از این واقعیت است که آزادی زمینۀ انتخاب
و برای انتخاب و راه
مُیَسرسازی تغییر و تحولات و
ترقی
در زندگی
است. بنابر
این، آزادی نه برای
مُعلَّق
ماندن و بلا تکلیفی و
سرگردانی،
بلکه برای
«فعال شدن و حرکت و انتخاب» و
به تبع آن انجام
دادن مسئولیت هاست. و منظور از
آزادی در اینجا
آزادیهای اساسی است
و عبارتست از: آزادی بیان و قلم، آزادیهای سیاسی، آزادی
تاسیس احزاب و سازمانها
و تشکُلات، آزادی نقد و انتقاد و اعتراض،
آزادیِ
مخالفت با عقاید
و
سیاست
حکومت و حکام و......
که همۀ آنها
زمینه
ساز و لازمۀ نظام مردمسالاری هستند. اما هدف از طرح «نظام مردمسالاری» عبارت از این اصل است که: نظام سیاسی و حکومتی باید بنابر خواست و رأی مردم و حکومت و فرمانروایی مردم بوجود آید، و کارش خدمت به مردم و حل مشکلات مردم و رشد و ترقی مردم باشد. و هرگاه رأی مردم نسبت به ماهیت نظام سیاسی و حکومتی و نحوۀ ادارۀ مملکت و روش حرکت آن تغییر کرد، نظام سیاسی و حکومتی هم باید تغییر نماید. بنابر این، نظام مردمسالاری اقتضاء می کند که نظام سیاسی و حکومتی به انحصار قشر و گروه و دستۀ خاصی در نیاید، چونکه نظام مردمسالاری (بنابر تعریف آن) نظامی است که متکی به مردم باشد، و نظامی است که مردم در آن، همه کاره، سرور و سالار، و مدیر و مُدَبِّر مملکت خود هستند. اینست که بدون طرح «اصطلاح مردمسالاری» تصور ما از آزادی بسیار گنگ و مجهول خواهد ماند (چونکه مردم در سایۀ نعمت آزادی انتخابهای متعددی خواهند داشت)، و لکن با طرح نظام مردمسالاری مشخص می سازیم که انتخابی میتواند حکومت و فرمانروایی نماید که اکثریت مردم بدان رأی بدهند و با آن هم نظر باشند، و این اصل موضوع است. اما (مثل همیشه!) باید توجه داشت که بیشتر آنهایی که شعار آزادی و مردمسالاری سر میدهند، قصد و هدفشان استفاده و بل سوء استفاده از مردم و اصطلاح مردمسالاری است؛ نه مردمی شدن حکومت و نظام سیاسی! و چون مخاطبشان مردم نیست چنین مطالبی را بیشتر با الفاظ خارجی بیان و ارائه می کنند. و متأسفانه آنچه واضحتر و مشخصتر است همانا «عدم صداقت اکثر منادیان آزادی و مردمسالاری است»؛ و حالا کار بجایی رسیده که نظامهای استبدادی و استعماری (و همچنین اهل شرک و خرافات نیز) بیش از دیگران آزادیخواه و مردمسالار و اهل انتخابات شده اند؟! و خلاصه قضیه سر از حیله گری و رأی سازی و انتخابات تشریفاتی و....... درآورده است. اما در ادامۀ موضوع مردمسالاری باید بدانیم که: هدف از مردمسالاری و حکومت مردمی، عوامی گری و یا صرفا حاکمیت اکثریتی بدون تغییر نیست (استبداد اجتماعی - سیاسی)، بلکه هدف از نظام مردمسالاری و حکومت مردمسالار اینست که همۀ اقشار مردم و همۀ گرایشات آن و «نسل های پی در پی» تصمیم گیرنده و همه کاره باشند، و آنچه خواست و رأی اکثریت «برای یک دورۀ زمانی معیَّن» روی آن قرار گرفت، انتخاب و به حکومت برسد. و اگر بعد از دورۀ زمانی تعیین شده، اکثریت مردم از آنچه در دورۀ قبلی انتخاب کرده اند روی برگردانند، و بجایش خواست و رأی جدیدِ اکثریت روی امر دیگری قرار گرفت (و چیز دیگری را انتخاب کردند) بتواند برای یک دورۀ زمانی محدَّد به حکومت برسد. بدیهی است که این تغییر و تحولات امری طبیعی و ناشی از تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و برخاسته از رشد و تکامل فرد و اجتماع و متعلقات آنهاست. و اینجاست که «اصل کثرتگرایی» امری ضرورت می گردد و بخودی خود از بطن مردمسالاری زاییده می شود، زیرا ممکن نیست که همۀ مردم در همۀ اصول و فروع «یک نوع فکر و نظر» داشته باشند، همانطور که ممکن نیست فکر و نظر اقشار مختلف (در ادوار مختلف) راکد و بلاتغییر باشد و از تحول و تبدُّل باز ماند. و اگر هم مردم و جامعه تغییر و تحَوُّل پیدا نکنند، واقعیات زندگی و ابعاد مختلف جهان تغییر و تحول پیدا میکند و نیازمند موضع گیری جدیدی میشود، و اهل رکود و توقف از قافلۀ تمدن و پیشرفت عقب می مانند.
بنابر این، اگر مردمسالاری
و حکومت مردمسالارِ بدون کثرتگرایی
را هدف
نماییم (بلا تغییر و تناوب)؛ در آن صورت چیزی جز «حکومت استبدادیِ اکثریت» نخواهیم داشت، اکثریتی که
به شهادت قرآن و تاریخ و تجارب بشری از
«اقلیت خواص»
پایین تر قرار می
گیرد. بگذریم از اینکه تمام نظامهای استبدادی بر پایۀ «خواست و هوای
اقلیتی خودپرست و خیانتکار» بوجود می آیند، و اِلاّ نظامی که بر
مبنای خواست و رأی اقلیت خواص و خدمتگذار بوجود آید،
حتما از نظامی که
متکی به خواست و رأی
«مردمی راکد و غیر رشید» باشد، برتر و راهگشاتر است.
البته نباید فراموش
کرد که نظام مردمسالاری
که احزاب و سازمانهای فکری
- سیاسی آن را رهبری و
هدایت کنند، هم
از خاصیت تکثرگرایی و تناوب و تبدیل بهره مند می شود، و هم
میزان لیاقت و رشد یافتگی
اش بالا و پیشرفته
میباشد. اینست که
نظام سیاسیِ متکی به احزاب و سازمانهای فکری
- سیاسی و مُبتنی بر
«انتخابات و شوری و مشورت» از
دیگر نظامهای سیاسی بهتر
و راهگشاتر است.
در هر
صورت، ما نباید از استبداد
اقلیتی شیاد و حیله گر (نظام استبدادی ) نجات
پیدا کنیم و بعدا
اسیر استبداد اکثریت راکد و بلاتغییر گردیم. و هدف
از شعار مردمسالاری نیز حاکمیت یک گرایش
یا یک مذهب و یا قوم خاصی
نیست، بلکه هدفِ آن حاکمیت
«اکثریت متناوب و در حال و تغییر و
تحَوُّل» می باشد. بدین معنا که ممکن است امروزه اکثریت مردم به چیزی معتقد
باشند و بدان رأی بدهند، اما چند سال بعد
اکثریتِ همین مردم
ممکن است به چیزی
غیر از آنچه که
قبلا بدان معتقد بوده و رای داده اند، معتقد شوند و بدان رای بدهند. و
این همان اکثریتِ مُتناوب و مُتحوِّل و در حال تغییراتِ ترقی خواهانه است، اکثریتی که متوقف
نمی شود و رکود بردار نیست. نه اینکه بیاییم یک اکثریت را مطلق کنیم
و مخالفان آن را قلع و قمع نماییم! و بعدا بگوییم خوب
مردمسالاری است دیگه! و اکثریت مردم حاکمیت دارند! و اکثریت مردم معتقد
به نفی و نابودی کثرتگرایی و حذف اقلیت مخالف
و در واقع اکثریت مخالف هستند؟! اینست که بدون کثرتگرایی و
«امکان تغییر و تبدیل
اکثریت و تناوب فرمانروایی»، نه آزادی خواهیم داشت
و نه مردمسالاری. پس همانطور که ذکر شد، اصطلاحاتِ «آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی» نه تکراری هستند نه تاکیدی؛ بلکه مُکمِّل و تمام کننده و وابسته به یکدیگرند و یک نظام سیاسی سه ضلعی را تشکیل می دهند و «تغییر و تحولِ مسالمت آمیز» را ممکن می سازند. و شعار «آزادی، مردمسالاری، کثرتگرایی» در سماء نیز به همین معناست و روی این مبناء عَلَم و اِعلام شده است. البته بدون شک برای آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی میتوان «ماهیّتها و سطوح مختلف» در نظر گرفت و برایش مراتب و درجاتی قائل شد، لکن ماهیت و سطح هر نوعی از آن (به صورت بسیار مؤثری) وابسته به «وضع فرهنگ اجتماعی»، «میزان استقلال از خارج»، «درجۀ رشد اقتصادی»، و «امکانات اجراء» از جمله زمینه های تشکیلات و سازماندهی است.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۱۲ رجب ۱۴۲۷
- ۱۵ مرداد ۱۳۸۵
|