بسم الله الرحمن الرحيم عالم گيری و فراگیری تاريخ هجرى - قمرى راهها و انديشه ها و مکاتب عالمى و فرامکانى و فرازمانى (که همۀ بشريت در همۀ زمانها و مکانها مورد خطاب آنهاست) بايد تعالیم، عقايد، اعياد، تاريخ، و کلا «اصول و فروع تعلیم و تربيت و ابتکاراتشان» انسانى و عالمى و فرازمانى و فرامکانى باشد، تا اينکه (به اقتضای خطاب شان) همۀ بشريت را در برگيرند و همۀ جوامع و اقوام و شعـوب روی زمین در سایۀ آنها احساس برابرى و برادرى و اتحاد نمایند. در غير اين صورت، لياقت و توانايی خود را براى جوابگویی به بشريت روی زمین (در زمانها و مکانهاى مختلف) از دست می دهند و در «محدوده هاى زمانى و مکانى و محلى» محصور می شوند. با توجه بدین واقعیت، دين توحيدى اسلام (که براى تمام بشريت بوده و مدعى عالَمیّت و ابدیّت و فرازمانى و فرامکانى است) ناگزیر باید داراى خصائص و لیاقتهای متناسب باشد و در اصول و فروعش این «عالَمیّت و ابدیّت» متجلی گردد، تا از عهدۀ رسالت خود بر آيد. حال (و در اينجا) به مسئلۀ تاريخ مسلمين (که تاريخ هجرى - قمرى است) مى پردازيم، تا ببينيم که آيا اين تاريخ و تقویم اسلامی از عهدۀ «تمام جوامع بشری در تمام کرۀ زمين» بر می آید و در همه جا میتواند جاری شود؟ و آيا اين تاريخ و تقویم با جهانى و فراگير بودن دین توحیدی اسلام هماهنگ است؟ همان تاريخى که با تکيه بر آیات قرآن و در زمان عمر فاروق (خلیفۀ دوم مسلمين) وضع و ابتکار شده است، و حالا که «نیمۀ اول قرن پانزدهم هجری - قمری است» روی چنین حساب و تقویمی شکل گرفته است، حساب و تقویمی که بر اساس اوقات و اَهِلّۀ ماه (قمر) تنظیم گشته و مبدأ آن هجرت حضرت رسول و صحابۀ وفادارش مقرر شده است. قرآن مُنزَل در سورۀ بقره - آیۀ ١٨٩ ظهور نور تدريجى ماه بر روى زمين را براى «حسابِ اوقات و تعیین تواریخ ایام» اعلام کرده و چنین می فرماید: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ (سورۀ بقرة - ١٨٩): «در رابطه با هلالهای ماه و قمر از تو سؤال می کنند، و شما بگو که این هلالها اوقات معین و زمان بندی شده برای مردم و برای مراسمات حج است». بنابر این، همانطور که در این آیۀ مبین مشاهده می شود، تاریخ قمری ریشه در آیات صریح قرآن دارد؛ و قرآن نیز حکمت هلال مندی ماه را برای تعیین اوقات و تاریخگذاری معرفی کرده و ایام حج را نیز بعنوان مثال و جهت تفهیم ذکر نموده است. و بدین ترتیب می توان گفت که تاریخ و تقویم قمری اصلا یک «تاریخ و تقویم طبیعی» است؛ و همانطور که در این آیۀ مذکوره مشاهده می شود، این توقیت و وقت گذاری روی ارادۀ خالق پدیدار شده و ریشه در ذات و ماهیت خلقت دارد؛ کمااینکه مسئلۀ هجری بودن آن (هجری - قمری) بیانگر اسلامی بودن آنست، چونکه از هجرت رسول و یارانش به مدینه آغاز می شود. خوب است جهت وضوح بیشتر ماهیت و مُحتَوای این تاریخ «طبیعی - اسلامی»، به مقایسۀ تاريخ شمسى و قمرى و همچنین فوائد و ثمرات تاريخ هجرى - قمرى بپردازيم، تا بتوانيم موضع آگاهانه و عادلانه اى در اين رابطه داشته باشيم. در این روشنگری آنچه مدنظر است، قمری بودنِ تاریخ مسلمین و خصائص آن، و اینکه منشاء تاریخ هجری - قمری، همانا «هجرت تاریخ ساز و سرنوشت ساز رسول اسلام و صحابۀ مهاجرش به مدینه» است، امری که در آن صحبت و اختلافی وجود ندارد و مسئله کاملا روشن و مُبین است. و روی همین اساس، تاریخ هجری- قمری، تاریخ مُسلم و بلامناقشۀ تمام مسلمین است، و همۀ تواریخ دوران هزار و چهارصد سالۀ اسلام و مسلمین نیز بر همین اساس ثبت و ضبط شده است. اما اینکه چرا حالا تاریخ غربی - استعماری (میلادی - مسیحی) و کلا تقویم شرک آمیز آن بر جهان اسلام و جوامع اسلامی تحمیل شده؛ این بحث دیگری است، و خاصتا ماههایی که اکثرا «اسامی بتهای رُم قدیم» بحساب می آیند؟! و این چیزی است که از اسارت و زیرسلطگی مسلمین ومسلوب الارادگی آنها و پایمال شدن آزادی و استقلال آنها سرچشمه می گیرد. و طبعا با زیرسلطه قرار گرفتن مسلمین نه تنها تاریخ و تقویم؛ بلکه همۀ دستاوردهای اسلامی در معرض خطر و نابودی قرار گرفته است.
مُختصّات
تاریخ شمسی و تاریخ قمری تواريخ زندۀ جهان و تواریخی که در عصر و زمانۀ ما کاربُرد وسیعی دارند، يا مبناى خورشيدى دارند، و يا بر اساس ماه و قمر و تغییراتی که در روشنایی کرۀ ماه حادث می شود، تنظیم و تعیین می گردند. بنابر این، تاریخ ها و تقویم های زنده و فرامحلی در جوامع بشری، یا مبناى خورشیدی و روزانه دارند، یا مبنای قمری و متکی به اَهِلّۀ ماه و قمر: الف - تاريخ شمسی: تاريخ شمسی بر اساس دوَران زمین به دور خورشید و روزهای آن بوجود مى آيد و علی حساب ایام خورشيدی است. و چونکه خورشيد در طول سال یکسان بر زمين نمى تابد و تغيیر تابش آن بر حال و هواى زمين اثر می گذارد، فصل آور می شود، و در کرۀ زمين فصلهاى چهارگانۀ «بهار و تابستان و پاییز و زمستان» بوجود می آورد. اما تغيیر تابش خورشيد و عدم يکسانى تابش آن بر سطح زمين، ناشى از حرکت زمين و چگونگى قرار گرفتن آن در برابر خورشيد است نه حرکت خورشيد (که نزد قدما چنین تصور می شده است). و بصورت عمده زمين در برابر تابش و نور خورشيد دو حالت و موقعيت اساسى پيدا می کند، که به «انقلاب تابستانى و زمستانى» مشهور هستند و شمال و جنوب در آنها در برابر یکدیگر قرار می گيرند، و بر این اساس فصلهاى چهارگانه و با مواقع زمانى مختلف و حتى با «ماهيت متفاوت» در سطح زمين ظهور می کنند. و با توجه به اینکه اين فصلها در سطح زمين داراى مواقع زمانى مختلف بوده و همزمان شروع نمی شوند (مثلا هنگامی که در نيم کرۀ جنوبى زمستان است، در نيم کرۀ شمالى تابستان می باشد، و بر عکس)، در نتيجه فصلها نيز محلى می گردند، و بدین ترتیب، تاريخ و تقویمی هم که متکى به «فصول سال و تابش خورشيد» است، ناگزیر و بصورت اجتناب ناپذیری محلى و منطقه ای می گردد. و اين حالت و وضعیتِ همۀ تواريخ و تقویم هایی است که متکى به ایام خورشيدی هستند و تاريخ و تقویم خورشيدى را تشکيل می دهند. ب - تاريخ قمـرى: تاريخ قمرى به ماه و اَهِلّه و شبهاى آن متکی است، و چونکه ماه و روشنايى ماه «گرما و حرارت» ايجاد نمى کند، تابش آن نيز داراى تأثير اساسى بر روى زمين نمی شود، و در نتيجه فصل آور نمى گردد و در سطح زمين فصلی ايجاد نمی کند. همچنين با توجه به اينکه سال قمری داراى تفاوت ١١روزه با سال شمسی است (۳۵۴ - ۳۶۵)، زمینۀ عدالت در وظايف و تکاليف، به علتِ «واقع شدن آنها در فصول چهارگانه و در تمام سال» فراهم شده و همۀ مسلمين در سطح جهان از آن بهره مند می شوند. و خاصتا بخاطر این تغییر زمانی، در مراسمات رمضان و حج «تعادل جالبى» ايجاد شده است؛ چونکه در تمام ادوار سال حج و رمضان ظاهر می شوند و هيچ منطقه و مردمی محل تبعيض قرار نمیگيرد. بدین شیوه، تاريخ و تقویمی که قمرى و متکى به ماه و اَهِلۀ آن باشد «نه فصلى خواهد بود نه محلى»، بلکه فراگیر و ورای فصل و محل قرار می گیرد و عالمگیر می شود. اما اگر تاريخ و تقویم اسلامى، شمسى و متکی به روزهای شمسی بود، بعضى از مناطق و جوامع دچار مشاکل زيادی می شدند، زیرا بعضى از مناطق و بعضى از مردمان تنها در تابستانها و بعضى ديگر تنها در زمستان می توانستند روزه بگيرند يا به حج بروند و يا وظايف و اعياد و ديگرِ دينى و روزمرۀ خویش را بجا آورند. در غير اين صورت، مثلا مسلمين میبایست حج و رمضان و مراسمات ديگر را «همزمان و هماهنگ» برگزار نکنند؛ که اينهم موجب تفرق و عدم انسجام امت اسلام می گشت. اما اکنون در سایۀ تاريخ هجرى - قمرى و «دَوْرى بودن و تغییرات یانزده روزه اش» اين نعمتها حاصل شده اند، و اين تاريخ مبارک و عالمگير موجب شده که هم «عدالت و توازن» در میان مسلمین وجود داشته باشد و هیچ اجتماع و مملکتی محل تبعیض واقع نشود، و هم اين امکان بوجود آيد که امت اسلام متحد و هماهنگ بماند و مسلمين بتوانند «حج، رمضان، اعياد، مراسمات، و ديگر وظايف را» در سراسر جهان متحداً و همزمان بجا آورند (هرچند نظامهای فاسد و استبدادی همه چیز را بهم زده اند).
انطباق ناپذيرى تاريخ هجرى و تاریخ
شمسى بايد دانست که تاريخهای قمرى را نمی توان مطابق با تاريخهاى شمسى ذکر کرد، زيرا نه ماههاى آنها برابر است و نه سالهایشان، و بنابر اين، همه چيز این دو تاریخ اعم از روز، ماه، سال، دهه، و قرن مختلف می گردد، و همین است که «تطبیق تواریخ قمرى با تواریخ شمسى» مشکلات و نابسامانيهاى زيادى ايجاد می کند. مثلاً همين سال هجرى - شمسى که در ايران وجود دارد (و طبعا به قصد جدا کردن ایران از سایر بلاد اسلامی علم شده است)، با وجود اينکه مبدأ آن هجرت رسول و صحابه قرار داده شده، اما چون ماه و سالشان فرق می کند و يکى نيستند، در ميدان انطباق دچار اختلاف و نابسامانى زیادی شده اند، و تا حال ۴٢ سال ميان «تاریخ هجری - قمری و تاریخ هجری - شمسی» فاصله و اختلاف افتاده است. و اگر بخواهيم بدون مشاکل تقويمى، مُناسبات، اعيـــاد، و روزهاى اسلامى را گرامى بداريم، بايد يکى از اين دو تاريخ را ثابت و ديگرى را متغير قراردهيم، و اما با وجود این، تاریخی که متغیر و تابع در نظر گرفته می شود، دچار «اختلال و از هم پاشيدگی» می شود. برای مثال اگر امروز حادثه اى در یکی از فصول اربعۀ سال واقع شود و این حادثه بر اساس تاریخ هجری - قمری ثبت گردد، یک دهۀ دیگر: يا این حادثه از «فصل خودش» خارج می شود، و یا بايد در رابطه با آن از «تاريخ هجری - قمری» دست برداشت؛ چرا که نمی توان فصل و ماه و روز شمسی را تغییر داد، چون تاریخ شمسی بر اساس فصول سال استوار است و ماهها و روزهای آن در فصلهای آن محبوس هستند، همانطور که نمی توان ماه و روز قمری را در فصلی از فصول محبوس نمود، چرا که تاریخ قمری و ماهها و روزهای آن غیر فصلی هستند، و با توجه به تفاوت ١١ روزه در همۀ فصول در حال گردش و تغییر میباشند، و هر چیزی که بر مبنای تاریخ هجری ثبت شود، به مرور زمان (۳۳ سال) در تمام سال و در همۀ ماهها واقع میشود. اينست که تاریخ قمرى با تاريخ شمسى تطبيق دادنى نيست.
و اما
اينکه
سماء
اين دو تاريخ را در مکتوبات و اسناد خود منطبق
ذکر
می
کند، ناشى از رواج تاريخ هجرى - شمسى در ايران است، لکن تاريخ
و تقویم
پايه
نزد
موحدین آزادیخواه
(و همۀ مسلمين)،
همان تاريخ هجرى
- قمرى است، و اين تاريخ
و تقویم
در
طول تاريخ
۱۴۰۰ ساله
(و
در حال حاضر
هم) رسماً و عملاً و متفقاً تاريخ اسلام و مسلمين بوده و
خواهد بود. اما
متأسفانه و
با وجود
همۀ
این مسلمات
حالا می بینیم که چگونه تاريخ
غربی
-
استعماری
(ميلادی) در بلاد و جوامع اسلامى
ترویج و تحمیل شده است؟!
و در این رابطه
بجاست چنین
سؤالی مطرح
شود که چرا اکنون در
بیشتر ممالک و جوامع اسلامى
«تاريخ
و تقویم مسيحى - استعمارى»
تبدیل به
تاریخ و تقویم رسمی مُسلمین
و جوامع اسلامی
شده
است؟!
جواب این سؤال
بدین قرار است که: اين تاريخ
و تقویم
وارداتی (مثل بقیۀ امور)
توسط نظامهای استبدادى
- استعماری
و
عوامل اجنبی
حاکم
بر ممالک و
جوامع اسلامى تحميل
شده است؛
و
لکن با برقرارى
«آزادی و
مردمسالارى در ممالک و جوامع اسلامى» همه چيز
از جمله مبداء تاريخ و
تقويم مسلمين و همچنين بازگشت
تعطیلی
روز جمعه
(که
در ممالک بسیاری شنبه و
یکشنبۀ غربی
بجایش تحمیل شده)، و
همچنین خط و الفباى
قرآنی
(که
یا
آن را
حذف
و
یا دنبال حذف آنند؛ و
خط و الفبای
غربی -
استعماری
را جانشین آن
کرده اند
و.....)
به
طبيعت خود باز خواهند گشت، و
اجزاى تشکيل دهندۀ
ممالک و جوامع اسلامى داراى همخوانى و توازن خواهند
گشت. سازمان موحدین آزادیخواه ایران ۱ محرم ۱۴۲۲ - ۵ فروردین ١٣٨٠
|