بسم الله الرحمن الرحيم
سالگرد شهادت سيد قطب گرامى باد
۳۶
سال قمرى از شهادت استاد سيد قطب، دانشمند قلم فکر اسلامى گذشت. سيد قطب به
جرم انتشار فکر و عقيدۀ اسلامى در سحرگاه ١٣ جمادى الاول
۱۳۸۶ هجرى از طرف جنايتکاران نظام استبدادى و
ضد اسلامى ناصرى و در سن
۶۰ سالگى به دار اعدام آويخته شد و اين نفس مطمئنه شهيد و اسوۀ
ايمان گشت. شهيد سيد قطب بى شک و شبه، يکى از شخصيتهاى برجستۀ اسلام و در
عصر حاضر يکى از مؤمنان کم نظير اسلام و مسلمين است. و اين برجستگى و کم
نظيرى از چند جهت قابل بررسى است:
١-
سيد قطب شهيد از نظر صداقت و اخلاص و ايمان از همه پيشى گرفته است و کسى
نمى تواند به او طعنه و عيبى وارد سازد و به حق جزو مؤمنان راستين راه
توحيد و اسلاميت است و اين خصايص در همۀ ابعاد فکرى شخصى و فکرى و عملى او
متجلى است و اين ويژگيها را تا مرگ سرخش با خود داشت.
٢-
سيد قطب يک عنصر مستقل و روشنفکر و دانشمند بود و در اين صحنه ها نيز زبان
زد همۀ کسانى است که او را مى شناسند. خصوصاً از نظر دانش اسلامى جزو
سرآمدان عصر حاضر است و کتُب کم نظير او سند دانش او هستند و ايشان به گفتۀ
خودش چهل سال روى قرآن تحقيق و مطالعه کرده است. و تفسير واقعاً بى نظيرش
يعنى «فى ظلال القرآن - در سايۀ قرآن» سند ادعاى اوست. شايد اين تفسير تنها
تفسير کامل و قابل قبولى است که هم اکنون در ميان مسلمين وجود دارد. تنها
تفسير ديگرى که در بعضى جهات حتى از تفسير سيد قطب پيشى ميگيرد تفسير
المنار است که شاهکار دو عالم نامى جهان معاصر اسلام يعنى محمد عبدُه و
محمد رشيد رضا است. ولى افسوس اين تفسير گسترده و منحصر به فرد ناتمام است.
و اين وضع بيانگر وضعيت أسف بار مسلمين است.
٣-
سيد قطب يک دانشمند مبارز و سياسى و ميدان دار بود و اين بعد
اخير است که او را براى مستبدين تحمل ناشدنى و به شهادت رساند. و سيد قطب
عنصرى بود که ايمان و دانش و عمل سياسى را با هم داشت، و او تا آنجا متعهد
بود که وزارت فرهنگ استبداد را رد کرد و بعد از صدور حکم اعدامش حاضر به
طلب عفو نشد و اينست که او براى هميشه الگو و نمونۀ ايمان و اسلاميت گرديد.
۴-
سيد قطب داراى يک ميراث فکرى و سياسى کم نظيرى است، و اين ميراث، به حق جاى
تکيه و قابل قبول است. درست است که هيچ کسى نميتواند جامع و همۀ افکارش
براى هميشه جاى تکيه وعمل باشد، ولى بسيارى از افکار و عقايد اسلامى و
توحيدى سيد قطب براى هميشه زنده و جاى تکيه و اعتماد است. و ميراث فکرى او
جزو محکم ترين و منظم ترين و روشنفکرانه ترين ميراث فکرى در ميان دانشمندان
اسلامى است.
۵-
سيد قطب يک شخصيت سنتى يا غرب زده نيست و او سنت خرافى و غرب استعمارى را
شديداً نقد کرده است، و اين نقدها درهمۀ کتب او مشروحاً بيان شده است. او
يک مسلمانِ مؤمن و روشن انديش و اهل اسلام اجتهادى است و در ميدان فرقه و
سنت نميگنجد، و در عين حال خواستار بازسازى اسلام و اُمت واحده و حاکميت
اسلام و مسلمين است و جزو شخصيتهاى درجه يک اسلامى معاصر مثل جمال الدين
افغانى و محمد عبدُه و عبدالرحمن کواکبى و رشيد رضا و اقبال لاهورى است.
اما ميراث فکرى او جامع تر و داراى نظم بيشتر و داراى عموميت زيادتر است. و
در حقيقت با مطالعۀ آثار اصلى سيد قطب ميتوان کليت اسلام را که به شيوه اى
تحليلى و در سايۀ آيات قرآن به رشتۀ تحرير در آمده اند، اخذ کرد.
۶-
سيد قطب دانشمندى است که هم در دنياى اسلام زيسته است و هم با دنياى مادى
غرب آشناست. و اين دانشمند شهيد چند سال در آمريکا تحقيق و مطالعه کرده
است، که حاصل اين تحقيقات و مطالعات کتابى است تحت عنوان: آمريکايى که من
ديدم، که خوشبختانه به فارسى هم ترجمه شده است. و اين کتاب ماهيت غرب و
مجتمع آن و فرهنگ آن را نقادانه بررسى ميکند.
در ميان کُتُب سيد قطب کتاب کوچکى ديده ميشود که خيلى با اهميت است، و شايد
بهترين کتابى باشد براى شناخت سيد قطب. و اين کتاب نامش اينست: چرا اعدامم
کردند؟ که به فارسى هم ترجمه شده است. نام اين کتاب ميرساند که اين کتاب
بعد از صدور حکم اعدامشان نوشته شده است. در اين کتاب مسير تاريخ فکرى و
تحولاتى که در افکار سيد قطب روى داده بيان ميگردد.
سيد قطب تا در مصر بوده بيشتر يک نويسندۀ اسلامى بوده است. بعد از رفتن به
آمريکا، جهت تحقيقات و مطالعات بيشتر، به مبارزات اسلامى اخوان المسلمين
گرايش پيدا مى کند، و يکى از علل اين گرايش، مخالفت غرب و دول استعمارى با
اين جنبش بوده است، وخصوصاً برخورد مغرضانۀ غربيان با شخص حسن البناء که
مؤسس جنبش اِخوان بوده، نقش اساسى بازى کرده است. و چون ايشان منتقد و
مخالف غرب بوده، زمينۀ الحاق او به اين جنبش فراهم ميگردد. بعبارت ديگر،
ايشان مستقلانه به آمريکا مى رود ولى بعد از دو سال تحقيق و مطالعه بصورت
اِخوانى بر مى گردد. سيد قطب بعد از بازگشت از آمريکا مجله اى تأسيس ميکند
بنام «فکر جديد» که خيلى فعال بوده است و بصورت گسترده اى به بيان فکر
اسلام اجتهادى مى پردازد، اما ديرى نمى پايد که نظام استبدادى حاکم بر مصر
آن را تعطيل و قفل ميکند. سيد قطب در دوران سرکوب اخوان المسلمين از طرف
نظام استبدادى و ضد اسلامى ناصرى و حاکم بر مصر، به عنوان اخوانى دستگير و
به
۱۵
سال زندان محکوم مى شود. در زندان کار فکرى گسترده اى انجام مى دهد و تفسير
«فى ظلال القرآن» حاصل اين دوره از زندان است. سيد قطب
۱۰ سال از
۱۵ سالۀ زندانش را سپرى
ميکند که به اصرار و دخالت مستقيم رئيس جمهور وقت عراق عبدالسلام عارف آزاد
مى شود. سيد قطب بعد از آزادى از زندان اخوانى باقى نمى ماند و از هر لحاظى
مستقلانه حرکت مى کند و به راه خود مى رود و همراه با يارانش سعى مى کند که
يک حزب جديدى را تأسيس کند، اما مجدداً دستگير و روانۀ زندان مى گردد، ولى
اين بار از طرف نظام استبدادى حکم اعدام برايش صادر مى شود.
سيد قطب در کتاب «چرا اعدامم کردند؟» شرح مى دهد که اسلام را بايد از نو
شناخت و از نو تدوين کرد. و چون ايشان در دوران زندان، اخوان المسلمين را،
به دليل گرايشات سنتى، پاسخگوى عصر حاضر نيافته است، در پى راه جديدى بر
آمده است، که افسوس اعدام نابهنگام و ظالمانه و خائنانه، او را مهلت نداد و
به شهادت رسيد. لازم به ذکر است که سيد قطب از نظر فکرى و نحوۀ نگرش، هيچ
وقت اخوانى نبوده است، اما از نظر سياسى دوره اى در خط آنها حرکت کرد، و
زمانى هم که با اخوان المسلمين کار ميکرد، در بخش فرهنگى اين جنبش فعاليت
مى نمود.
سيد قطب بعد از آزادى از زندان در دورۀ اول، کتابى را تحت عنوان: «چراغهاى
روى راه» را به چاپ رساند که اين کتاب موجب اعدام او گرديد، و علت اصلى
اعدام سيد قطب، علاوه بر اسلاميت و اسلام خواهى، همين کتاب بود . کتابى که
به فارسى هم تحت عنوان «چراغى بر فراز راه» ترجمه شده است. در اين کتاب
مسائل مهمى به رشتۀ تحرير در آمده است و فکر اسلامى را درعصر حاضر و در
دورانى که بشريت در سرگردانى فکرى و عقيدتى بسر ميبرد، به بشريت پيشنهاد و
ارائه کرده است. همچنين در يکى از فصول کتاب، جوامع اسلامى موجود را جاهلى
معرفى کرده است که داراى ايمان و اسلاميت واقعى به معناى قرآنى خود نيستند،
و سيد قطب جامعه اى را اسلامى و قرآنى مى داند که اسلام و آيات قرآن در آن
اجراء شوند و قرآن قانون مسلمين گردد. اين بود که نظام استبدادى و ضد
اسلامى حاکم بر مصر که دست نشاندۀ استعمار و امپرياليسم روسى و غربى بود،
تاب تحمل نياورد و او را دستگير و مجدداً روانۀ سياهچالهاى استبدادى و
استعمارى خود کرد و عليرغم اعتراضات مردمى و دخالتهاى علماى اسلام در
بسيارى از ممالک، جهت نجات اين دانشمند اسلامى، سرانجام حکم اعدام برايش
صادر و در١٣ جمادى الاول١٣٨۶
هجرى اعدام شد و سرفرازانه بسوى الله بازگشت و شهيد و اُسوۀ ايمان گشت و
براى ابد الگوى مسلمين گرديد.
انا لله وانا اليه راجعون.
لازم به ذکر است که جمال عبدالناصر مدعى عربيت بود و دست نشانٰدۀ روسهاى
کمونيست بحساب می آمد، اما جانشينش (انور سادات) به دول استعمارگر غربى روى
آورد و نوکر و دست نشاندۀ آنها گرديد و اين او بود که در دول اسلامى عربى،
براى اولين بار، استعمار صهيونى را برسميت شناخت، که موجب شد مصر از عضويت
در جامعۀ عربى اخراج شود و خود نيز بدست مسلمين مجازات شده و به قتل رسيد.
و همين جنايتکاران و خيانتکاران و عُمال استعمار روسى و غربى، مصيبتهاى
بسيارى را بر مسلمين و جوامع مسلمان عربى تحميل کردند و در خيانت و جنايت
گوى سبقت از همه ربودند و با استعمار صهيونى و غاصب فلسطين و عليه اسلام و
مسلمين همدست و متحد شدند و آن را به رسميت شناخته و مصر را به مراکز نظامى
و جاسوسى و سلطه گرى استعمار و امپرياليسم و صهيونيت مبدل ساختند، و هم
اکنون نيز، بنابر منابع دولتى و استعمارى و استبدادى، بيش از
۵۰۰۰۰
(پنجاه هزار) زندانى سياسى در سياهچالهاى نظام استبدادى حسنى مبارک و خلف
سادات و ناصر، زندانى و محبوس هستند، و بسيارى از آنها داراى حکم اعدام
ميباشند. و همين نظام استبدادى يکى از دول طوق و حافظ مرزهاى استعمار
صهيونى - امريکى است و نگهبان آن شده است.
دو خاطره را از سيد قطب در زمانى که ميخواستند او را اعدام کنند نقل ميکنند
که جاى تأثر و الگوسازى است، و اين دو خاطره اينها هستند: يکى اينکه نقل
ميکنند که وقتى سيد قطب را بسوى دار اعدام ميبردند، اين شعر اقبال را زمزمه
ميکرد، و همراه با زمزمه، محتواى شعر در او متجلى ميشد، و اين شعر اينست:
نشان مرد مؤمن با توگويم، همين که
مرگش رسد خندان بميرد!
و خاطرۀ ديگر اينست: هنگامى که او را زير دار اعدام قرار مى دهند يک آخوند
خائن و دين فروش را نزد او مى فرستند، و اين آخوند از سيد قطب ميخواهد که
شهادتين بر زبان راند و اسلام آورد و اَشهَدُ اَن لا اله الالله محمد رسول
الله بگويد!! سيد قطب هم در جواب اين دين فروش و عامل استبداد ميگويد:
من بخاطر لا اله الا الله
محمد
رسول الله به اينجا (زير دار اعدام)آمده ام!!
ياد آن دانشمند مسلم و مبارز جاويدان و شهيد فى سبيل الله و يکى از مظاهر
اسلام اجتهادى و قرآنى، فرخنده و مبارک و روحش شاد و اعمال و آثارش مورد
رضاى الله باد.
در آخر مهمترين کتابهاى شهيد سيد قطب را به همۀ خوانندگان عزيز معرفى
ميکنيم، باشد تا کتابهاى اين مسلمان دانشمند و روشنفکر و شهيد، راهنماى
مسلمين گردند و در شناخت و حاکميت انديشۀ توحيدى اسلام مؤثر واقع شوند:
١-
فى ظلال القرآن، که تفسير قرآن است و از اول
تا
آخر قرآن را در بر ميگيرد. اين
تفسير داراى جنبه هاى مختلف است، اما روى ابعاد فکرى و حرکى و سياسى تکيۀ
بيشترى شده است، و يک تفسير نوين و تا حدى ادبى ميباشد. همچنين يک تفسير
استدلالى و عالمانه و حرکت آفرين است، و در نوع خود کم نظير ميباشد. اين
تفسير همراه با حذف بسيار و غيرامينانه از طرف احمد آرام به فارسى ترجمه و
ارائه شده، که کمتر قابل استفاده است. کسان ديگرى هم چند سوره اى را از آن
ترجمه کرده اند، اما ترجمۀ کاملى تا حال از آن ارائه نشده است.
٢-
تصوير فنى در قرآن ، که کتابى ادبى است و در رابطه با ادبيات، اصطلاحات،
بلاغت، تشبيهات، مثالهاى قرآنى، و ديگر مسائل قرآنى ميباشد، و شايد کتابى
بدين شيوايى و محتوا کمتر به رشتۀ تحرير درآمده است. اين کتاب به فارسى نيز
ترجمه شده است.
٣-
خصائص تصور اسلامى، که کتابى کم نظير و در حقيقت فلسفۀ اسلامى بر پايۀ قرآن
است. سيد قطب در اين کتاب بجاى فلسفۀ يونانى موسوم به اسلامى، فکر اسلامى و
اصول آن را با تکيه بر قرآن ارائه داده و فلسفۀ قديمى افلاطون و ارسطو را
طرد نموده است. اين کتاب هم به فارسى ترجمه شده است.
۴-
عدالت اجتماعى در اسلام، که کتابى همه جانبه است و عدالت اجتماعى در اسلام
را در ابعاد مختلف سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و بر اساس آيات قرآن و
سنت رسول الله و خلفاى راشدين مورد بررسى قرار داده است، و آنچه در عصر
حاضر بايد مسلمين و جوامع اسلامى برايش بکوشند و بر خود حاکم گردانند طرح و
ارائه مى دهد. اين اثر راهگشا و علمى نيز به فارسى ترجمه شده است، اما
ترجمۀ آن به معناى واقعى کلمه مغرضانه و همراه با تعصبات مذهبى و تحريفات
گسترده ارائه شده است، تا جايى که اين ترجمه کلاً مخدوش و بلا استفاده است،
و مترجم کتاب، هادى خسرو شاهى است.
۵-
چراغهايى روى راه، همان کتابى که
سيد قطب را به پاى دار اعدام استبداد و دشمنان اسلام و مسلمين کشاند. اين
کتاب يک کتاب فکرى و داراى اصول نظرى سيد قطب است، که در آن اصول اسلامى با
فهم سيد قطب ارائه و تشريح شده است. اين کتاب نيز به فارسى و تحت عنوان
«چراغى بر فراز راه» ترجمه و منتشر شده است.
تأليفات سيد قطب به دهها عنوان ميرسد: «اسلام وسرمايه دارى»، «صلح جهانى و
اسلام»، «آينده از آن اسلام است»، «آمريکايى که من ديدم»، «درسهاى اسلامى»،
«منظره هاى قيامت»، «چرا اعدامم کردند؟»، «اينست دين!»، و کتب ديگر. و سيد
قطب براى اطفال هم کُتُبى را نوشته است.
همينجا بايد اين نکته را ذکر کرد که کار ترجمه خيلى حساس است و نيازمند
تسلط بر زبان اصل کتاب، فهم محتوا و مقاصد کتاب، و انضباط در حفظ امانت
است. متأسفانه در ايران، ترجمه، داراى سابقۀ شومى است، و خصوصاً غرض ورزى
در کار ترجمه، جزو ويژگيهاى ترجمه در ايران است. بديهى است که کار ترجمه در
همۀ ممالک جهان و از جمله در غرب خيلى ويرانگر و منحرف کننده بوده است، و
همين است که اروپائيان ترجمه هاى خيلى مغرضانه و خائنانه اى را از قرآن و
متون اسلامى تحويل مردم جوامع غربى داده اند، و امپرياليسم خبرى هم امروزه
به خطرناکترين مرکز و منبع دروغگويى و دروغ پراکنى و کذابيت مبدل شده است.
اينست که بشر بى چاره جز هوشيارى و احتياط و سختگيرى چارۀ ديگرى ندارد.
سازمان موحدين آزاديخواه ايران ۱۹ جمادي الاول ۱۴۲۲ - ۱۸ مرداد ۱۳۸۰
|