گـــذشــتـــــه؛
بـــــار و بـــــلای آیــنـــــده!
همیشه
اینطور تفهیم شده که گذشته، راهنمای آینده، چراغ راه آینده، و مایۀ
عبرت برای آیندگان است. این تصور در عین حال که در بعضی مواقع و در
رابطه با برخی اشخاص و جریاناتِ اهل تحول و عبرت و خرد میتواند واقعیت
داشته باشد، اما با وجود این، تصوری بسیار ناقص و گمراه کندده است،
چونکه اکثریت قریب به اتفــاق بشریت، اسیر گذشته و محصــول مشاکل گذشته
و نالان از مصائبی است که از گذشته برایش بجا مانده و از گذشته برایش
به ارث رسیده است. بنابراین، «بیشتر
مسائل و مشاکل» بجا مانده از گذشته،
بجای اینکه مایۀ عبرت وتعقل وتحول شوند، در ابعاد مختلف روحی، تربیتی،
اقتصادی، سیاسی، ارضی، اجتماعی، عواقب جنگی، آوارگی ها، و غیره، مصائب
عظمای بشریت شده اند، تا جایی که حتی اهل عبرت و تحول و تعقل نیز
نمیتوانند از زیر بار آنها بیرون بیایند و جداً
«بار و بلای بشریت» هستند، چرا که
حقیقتا مشکلات اساسی ایجاد می کنند و بسیار به زحمت آثار مصیبت بار
آنها زدوده و بر طرف میشود. مثلا بشریت امروزه حقیقتا از دست مرزهای
ارضی استعماری که بعد از جنگ جهانگیر دوم توسط قدرتهای استعمارگر تحمیل
شده و حالا این مرزهای استعماری جزو طبیعت کرۀ ارض؟! شده اند، می نالد،
زیرا به «مرزهای خون ملل تحت سلطه»
تبدیل شده اند. یا مثلا عواقب جنگهای ویرانگر و پرخسارت و طولانی،
مانند جنگهای صدر اسلام (بعد از خلیفۀ سوم)، تهاجمات مغولی، جنگهای
جهانی، اشغالگــری های استعمــاری، جنگ
۸ سالۀ صــدام و خمینــی و.... که در طی نسل
های پیاپی اثــرات مصیبت باری از خود بجا گذاشته اند، و به بـلاهای
دامنه داری تبدیل شده اند. همچنین عواقب نظامهای استبدادی، تــربیت غلط
نسل بشری، فقر و عقب ماندگی نسلهای پیشین، مصائب اجتماعی، مهاجرتهای
گسترده، تعصبات خرافی، وغیره، همه وهمه روی دوش آیندگان بیچاره سنگینی
می کنند. اینست که چنین گذشته های شوم و بلا زده و پر هزینه ای، نه
تنها چراغ راه آینده و مایۀ رشد و عبرت نسلهای بعد از خود نیستند، بلکه
بار و بلای آنها و بعضا « شکنندۀ کمر آنها»
هستند. |