باز تعریف فرد و جامعۀ مُترقی

مُترقی کسی یا جامعه ای یا خانواده ای است که از حقوق اساسی خویش، اعم از «فردی و فکری و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و خانواده ای و......» اطلاع و آگاهی دارد، و خاصتا از حقوق اولیه خود نمی گذرد (مگر از روی فداکاری)؛ و برای کسب حداکثر حقوقش تلاش و مبارزه می نماید. و انسان و جامعۀ مترقی در همان حال که از حقوق اساسی خویش مطلع و آگاه است و در راه کسب و حصول آن تلاش میکند، و لکن از حقوق افراد و جوامع بشری و من جمله در جامعۀ خویش غافل نیست؛ و از دو جهت بهره مندی و محرومیت آنها را از خودش و وابسته به خودش میداند و خود را جزئی از آنها قلمداد می کند: یکی از جهت «وجدانی و عاطفۀ انسانی» و اطمینان و اضطرابی که در رابطه با وضع دیگران و «محرومیت و بهره مندی آنها» پیدا می کند. و دیگری از بُعد عقلی و عملی: بدین معنا که سرنوشت خوب و بد دیگران را (در این دنیا) در وضع و حال خویش مؤثر می بیند؛ و بر این نظر است که «وضع خاص و زندگی مناسب» به تنهایی برای او بوجود نمی آید؛ و از این جهت، نسبت به وضع خوب و بد دیگران بی تفاوت نمی شود. عکس انسانهای عقب مانده و تماشاچی؛ که در برابر اعضای خانواده شان هم احساس مسئولیت نمی کنند؛ و حتی نسبت به وضع و جسم و جان خویش بلا احساس بوده و کلا نامسئولانه تعامل و حرکت می کنند؟! و بر این اساس همۀ فعالان و مبارزان حقیقی و سابقه داری که عملکرد آنها (در ابعاد مختلف) بیانگر ماهیت آنهاست، جزو افراد «مترقی و مسئولیت شناس» بحساب می آیند. و اما نشانۀ فرد نادان و جامعۀ عقب مانده آنست که نسبت به حقوق اساسی خویش بی تفاوت و حتی حقوق اولیه اش هم پایمال می گردد؛ بدون اینکه برای دفاع و یا اعادۀ آن خم به ابرو بیاورد و برایش سعی و تلاش مؤثری نماید؟! بگذریم از حقوق دیگران! که آن را هیچ به خودش مربوط نمی داند!!! و در رابطه با ماهیتِ زندگی فردی و اجتماعی و «ترابط آن با یکدیگر» فکر و تفکری ندارند؟! چنین افراد و جوامعی نادان و بیچاره و عقب مانده تلقی می شوند و هر آنچه بسرشان می آورند تحمل می کنند؛ همان افراد و جوامعِ دست به کلاهی که دستشان را روی کلاهشان گذاشته اند؛ تا نکند بادی آن را با خود ببرد؟! غافل از اینکه اصلا کلاهی برایشان باقی نمانده و مدتهاست که بی کلاه شده اند؟! اما بنابر «غفلت و نادانی و ناتوانی» متوجه نیستند و به قول قرآن «غافل و ظالم در حق خویش» محسوب می شوند؟! و از این نظر باید بر اکثریت بشریت تأسف خورد و گفت: وای بر این بشریت که چقدر غافل و بیچاره و چقدر مظلوم و درمانده است؟!