امر به دیگران و
بی توجهی به خویش؟! أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (بقرة - ۴۴): «آیا مردم و دیگران را به خیر و نیکی امر می کنید و خودتان را فراموش می کنید؟! در حالی که شما اهل کتاب و آگاه بر قوانین اللّه می باشید؛ حال آیا تعقل نمی کنید و عقل بخرج نمی دهید؟»، تا بدانید که این کار چقدر زشت و ناپسند و چقدر بیجا و بی اثر است. در این رابطه باید گفت: وقتی که کسی دیگران را به انجام دادن کاری و چیزی دعوت می کند، اما خودش آن را انجام نمی دهد و خود را معاف! می نماید؛ از «دو حال» خارج نیست: یا خودش به خوبی و ضرورت کار و دعوتش «ایمان» ندارد؛ اما دیگران را در آن مسیر می اندازد (که در چنین صورتی قُبح و زشتی چنین امر و دعوتی بسیار عیان و آشکار است)، و یا اینکه شخص آمر و داعی نسبت به انجام و اِعمال آنچه بدان امر و دعوت میکند ناتوانی بخرج می دهد و در رابطه با آن تجاهل می ورزد (و البته هدف قرآن در این آیه همین بخش از قضیه است). و بنابر اینکه اکثرا این ناتوانی ها ناشی از «غفلت و خودپرستی» و عدم تحمل سختیها و احساس مسئولیت در راه تحقق ضرورتهاست (بدون عذر و بهانۀ مُوَجه و قابل قبول)، در نتیجه این نوع تعامل محل سرزنش قرآن و وحی مُنزَل قرار گرفته است. بدیهی است که این نوع افراد و جماعات آمر و بی عمل تنها محل سرزنش خالق عالم نیستند، بلکه خلق خدا هم از دست آنها نالان و ناراضی است. و با وجود اینکه مورد تأیید کسی نیستند، اما هوشیار و متنبِّه نمی شوند، چرا که «جاهل و از خود غافل»، «حرّاف و اهل هوی»، و «اسیر نفس امّاره» هستند، و بسیار سطحی و نسنجیده و ظنی حرف می زنند. و طبعا روی همین وضعیتِ نسنجیده (که ناشی از عدم تربیت و بی خردی و بی اخلاقی است) زندگی می کنند؛ نه با توجه به قوانین توحیدی و تفکر و تعقل و مکارم اخلاقی و انضباط دینی. و طبعا قانون و عقل و اخلاق را زمانی به رسمیت می شناسند که در رابطه با دیگران مطرح می شود؟! به عبارت دیگر، در همان حال که خودشان را از التزام به قوانین و مکارم اخلاقی و انضباط دینی و کلا عقلانیت «مُعــاف!» می دارند، اما در رابطه با دیگران حتی اینها را نیز کافی نمی دانند، و در صورت ظهور مشکله ای! دوست دارند همه چیز را پایمال و زیر و رو سازند! و بر مبنای «هوای خشم آلود!» با اطراف قضیه رفتار نمایند (نه بنابر قوانین و عقل و اخلاق و انضباط دینی، پدیدۀ شومی که از ماهیتهای غیر معقول و عقب مانده و فاقد تربیت ناشی می شود، و منعکس کنندۀ بافت و شاکله های ناسالم و خُلقیاتی بَدَوی و نامسئولانه است.
در همین رابطه این شعر مشهورِ حافظ هم (که ترجُمان آیۀ فوق
الذکر است) خیلی رساست: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند؛ |