بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
انتخاباتِ مهندسی شده و دو سر باختِ مردم
قرار است ۸ تیر ماه (۱۴۰۳) انتخابات ریاست جمهوریِ قبل از موعد (بخاطر مرگ
ابراهیم رئیسی) برگزار شود، انتخاباتی که آشکارا مهندسی و کانال کشی گردیده
و شورای نگهبانِ استبداد به میل خودش (از خود حکومتی ها) هر که را خواسته
حذف و هر که را خواسته تأیید کرده است. بگذریم از اینکه مخالفین نظام ولایت
مطلقه در این انتخابات بی معنا و خالی از انتخاب! هیچ حضور و مکانی ندارند
و حسابی برای آنها باز نکرده اند.
و اما در این میدان استبدادی و زورگویانه، مردم ناتوان و متفرق (و واقع
بین تحریم کننده، شرکت کننده، و بی تفاوت) در یک وضعیتِ دو سر باخت قرار
گرفته اند:
آنهایی که
تحریم
می کنند
حذف می شوند،
زیرا این تحریم
(و به عبارت دقیقتر انصراف و بی تفاوت شدن) نزد بیشتر افراد ناشی از
انتخاباتِ
بی فایده و
تشریفاتی
بوده و یک روشی انفعالی
است، نه بیانگر مبارزۀ منفی و تحریم
فعالانۀ
نظام
استبدادی. و
آنهایی که
شرکت
می
کنند
به خدمت گرفته می شوند،
چونکه این مشارکت
(برای خیلی از مردم) حاصل جبر
و خوفی است که استبدادیان ایجاد کرده اند، نه برای تقویت آزادی و
مردمسالاری و کثرتگرایی).
و این وضعیتِ مصیبت بار و متلاشی کننده، مُبیِّن همان ضرب المثل کُردی است
که می گوید: اگر دانیشی آو دتبا؛ و اگر هستی گورگ دتخوا (اگر بنشینی شما را
آب می برد؛ و اگر بلند شوی شما را گرگ می خورد. و این بدین معناست که بر
اساس ناتوانی و تفرق (و در غیاب مبادی توانبخش و اتحاد آفرین)، نه اصلاحاتی
صورت می گیرد، نه تغییر و تحولی بوجود می آید! چه برسد به تحمیل انتخاباتی
آزاد بر نظام ولایت مطلقه و کنار زدن نظام استبدادی. بگذریم از وابسته
گرایانی که (بازهم از روی ناتوانی و فقدان مبادی) میخواهند اجانب سلطه گر
با حمله و تهاجم عسکری نظام استبدادی را براندازند و یک نظام دست نشانده را
مثلا زیر نام دمکراسی سکولار (هدیۀ خارجی!) بر ایران و مردمانش تحمیل
نمایند. در هر صورت،
شورای نگهبانِ استبداد
در این انتخابات بلا انتخاب و تشریفاتی،
از میان ۸۰
نامزد ریاست جمهوری تنها ۶ نفر را تأیید و
۷۴ نفر
را حذف و رد صلاحیت کرده است؛
یعنی تنها ۶ نفر توانسته اند از صافی شورای نگهبانِ استبداد عبور کنند. از
میان این ۶ نفر هم تنها مسعود پزشکیان است که بعنوان فردی اصلاح طلب معرفی
شده و تنها اوست که لیاقت بحث و اختلاف در محافل سیاسی را پیدا کرده است، و
اینکه آیا مردم به او رأی بدهند یا کلا این انتخاباتِ مهندسی شده و حکومتی
را تحریم نمایند.
لکن دربارۀ مسعود پزشکیان هم دو نکتۀ اساسی قابل ذکر است: اولا این شخص از
نظارت استصوابی شورای نگهبانِ استبداد عبور کرده است (از نظارت نهادی که
رئیس جمهور را بعنوان مجری ولیّ فقیه نگاه می کند نه مجری قانون اساسی)؛ و
خوب این نکتۀ بسیار مهم و قابل بحثی است که چگونه ایشان (که از لایۀ ضعیف و
نه چندان مطرحِ اصلاح طلبان است) از این صافی حذف کننده و انحصار طلب عبور
کرده است؟! و اما اگر کسی بگوید مسئلۀ اصلی اینست که نظام ولایت مطلقه و
شورای نگهبانش مجبور گردیده (جهت مراعات اصلاح طلبان و نیز گرم کردن تنور
انتخابات) این اندک تسامح را روا بدارد؛ آنگاه موضوع دوم پیش می آید و آن
اینکه: مسعود پزشکیان اگر واقعا عنصری مردمی و درستکار هم باشد و به ریاست
جمهوری برسد (که مقامی ثانوی و همه چیزش زیر نظر ولیّ مطلقۀ است و وزیرانش
نیز با تأیید او تعیین می شوند) در این نظام پر فساد و استبداد چه کاری می
تواند انجام دهد؟! و خاصتا باید دانست که تقریبا تمام نهادهای حکومتی (اعم
از ولیّ امر نظام، مجلس مُقننه، قوۀ قضائیه، شورای نگهبان، مجلس تشخیص
نظام، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، قوات مسلحۀ پاسدار و بسیج و........)
مخالف ایشان بوده و در صورت عدم همراهی و هماهنگی او را برکنار خواهند کرد.
و در این وضعیت آیا مسعود پزشکیان حداکثرش «گلی در زمستان!» نخواهد بود؟
آیا غیر از اینست که در این نظام «فرقه ای - استبدادی» اصل بر وفاداری (ولو
ظاهرا) به نظام و ولیّ مطلقه و مادام العمر است نه لیاقت و توانایی؟! و
همانطور که ثابت گردیده تنها کسانی در این نظام سیاسی جا پیدا می کنند که
توانایی هماهنگی با این وضعیت را داشته باشند و به مبادی نظام سیاسی و
تغییر و تحولات اجتماعی و فقر و عقب ماندگیِ اقتصادی و فرار مردم به خارج و
ممالک غربی و...... نمی اندیشند. آری؛ حقیقتا مردم ایران (و همۀ مردمان
استبداد زده) مصداق ضرب المثل معروفی هستند که می گوید: الغَریق یتشبَّثُ
بِکلّ
حَشیش (کسی که در حال غرق شدن است به هر چیزی متوسِّل می شود). اینست
که از مردم ناتوان و متفرق و غیر سیاسی کاری ساخته نیست؛ و کسی هم که در
چنین شرایطی نامزد ریاست جمهوری و بعد رئیس جمهور می شود؛ نباید انتظار
زیادی داشت؛ و از جمله اگر مانع کار ریاست جمهوری اش گشتند نباید انتظار
داشت استعفاء بدهد! زیرا قبل از کسب مقام ریاست جمهوری سازشکاریها نموده تا
بلکه نامزد چنین مقامی گردد (و آخرین سازشکاری ایشان تحمل محروميت ۷۴
نامزدِ همين انتخابات است؛ که علیرغم ثبت نام و برخورداری آنها از تمام
شرایط اعلام شدۀ وزارت داخلی از صحنۀ انتخابات حذف شدند).
و طبعا مردم ناتوانتر و فاقد همه چیز (اعم از اتحاد و همبستگی، تشکیلات و
سازماندهی، شبکه های خبری، مصادر مالی و.....) نیز یقۀ رئیس جمهورشان را
نخواهند گرفت که چرا به وعده هایت عمل نمی کنی؛ و اگر نمی توانی چرا
استعفاء نمی دهی؟ اینست که مردم ناتوان و متفرق در وضعیت دو سر باخت قرار
دارند: تحریم کنندگان حذف می شوند (چونکه حاصل یک مبارزۀ منفی و سیاسی
نیست)؛ و شرکت کنندگان به خدمت گرفته می شوند (چونکه از روی جبر و ناچاری
است و حاصلی ندارد)؛ و ۴۵ سالۀ گذشته و بل قرنهاست که اینطور سپری شده است:
مردم می خواهند نظام سیاسیِ حق مدار و خدمت گذاری داشته باشند؛ بدون اینکه
خودشان توجه زیادی به «حق و حقوق و سیاست» داشته باشند و با آن در آمیزند!
و همین است که داستان شتر و پنبه دانه در اینجا نیز صدق می کند؛ و میلیونها
ایرانی خارجه نشین هم بخشی از مردم ایران بحساب می آیند.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۱۴ ذو الحِجّه ۱۴۴۵ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
|