بسم اللّه الرحمن الرحيم

مُدَلّل سازی مناسبتِ مَـــــولِدالنّبی

۱۲ ریبع الأول بنابر تلقی عامۀ مسلمین، روز ولادتِ رسول اللّه (محمد مصطفی) و هنگام مَولِدالنّبی بحساب می آید، روز و هنگامی که حالا در همۀ جوامع اسلامی به یک مناسبت بزرگ تبدیل شده است. و طبعا در چنین روزی مسلمین و جماعات و نهادهای اسلامی برنامه های متعدد و متنوعی را در مساجد و در میان مردم برگزار می کنند، و داستان زندگانی حضرت محمد و بحث روی سیرۀ ایشان و اخلاق و غزواتش و همچنین مسئلۀ اِنفاق و خیرات مسلمین موضوع اصلی «برنامه های مولدالنبی» را تشکیل می دهد. و بدیهی است که این مناسبتِ پیروز در کلیت خودش امری بجا و معقول و فوائد آن بر همه واضح و روشن است، کمااینکه نقد و اصلاح آن (و خاصتا نقد و نوسازی برنامه های سنتی و مشخصا داستانهای خرافاتی آن) امری بسیار عیان و ضروری می باشد. و در واقع این مناسبت میتواند روز برپایی تجمع مسلمین و فرصتی برای عَلم کردن شعارهای اسلامی و همچنین نقد و بررسی تعالیم و داستانهای مذهبی باشد. و از نظر موحدین آزادیخواه تا دین و امت و اجتماعی ایام و مراسمات بیشتری داشته باشد، زمینۀ بقاء و تداوم باشکوهتری خواهد داشت، و خاصتا اینکه روز میلاد حضرت رسول امروزه بعنوان روز «عید و شادی مسلمین» جاافتاده است، و از این جهت ضروری است که همۀ اطیاف و جریانات اسلامی در شکوفاسازی آن نقش مؤثری ایفاء نمایند. بله، مولدالنبی روز جشن و شادی مسلمین و روز قدردانی و بزرگداشت شخص رسول اکرم است، و اگر در اَعیاد رمضان و قربان ابعادی از اسلامیت منعکس می شود، در مناسبت مولدالنبی ابعاد دیگری از اسلامیت و ذکر و یاد خدا و حضرت رسول عَلم می شوند. و از این نظر تنها زیبندۀ «دشمنان اسلام و محمد» است که خلاف آن را بخواهند و دنبال آن باشند که چنین مناسبتی برگزار نشود؛ و حتی آرزو کنند که چنین روزهایی بکلی فراموش گردد! کمااینکه می بینیم شبکه ها و منابع استعماری - استبدادی حتی اشاره ای بدان نمی کنند.

مدَلّل سازی مناسبت مَولِدالنّبی - خطاب به برادر محترم آقای حماد (مدیر بخش اسلامی انجمن اسلام نِت): باید به عرض برسانیم که موضع شما دربارۀ مناسبت مولدالنبی برای ما مفهوم و قابل درک است، اما بدیهی است که موحدین آزادیخواه چنین موضعی ندارند. موضع شما مطابق با موضع مشهور اهل حدیث است، موضعی که مُبتنی بر عدم بزرگداشت مولدالنبی و بدعت خواندن آنست (بگذریم از معنای بدعت که اهل حدیث بیشتر نوآوریها و ابتکارات را بدعت تلقی می کنند؛ در حالی که موحدین آزادیخواه بدعت را به مثابۀ «جعلِ خرافات و ساخته کاری در دین» قلمداد می نمایند، و بدین ترتیب، موضع سماء به آرای علمایی نزدیک می شود که بدعت را به حَسَنه و سَیئه تقسیم می کنند). و همین است که دلایل ارائه شده از طرف موحدین آزادیخواه برای شما چندان جلب توجه نمی کند. ما میدانیم که شما در رابطه  با مناسبت مولد النبی از ما حدیث و نص تاریخی میخواهید؛ نه بیان فوائد و نه دلایل عقلانی. البته ما نمی خواهیم زیاد وارد چنین مباحثی شویم، اما آنچه بیانش را ضروری می دانیم اینست که شما باید در رابطه با خط و منهج سماء (سازمان موحدین آزادیخواه ایران) «دو اصل» را ملاحظه فرمایید: اولا  سماء یک جریان و حرکت اجتهادی است، نه سنتی و نه تاریخی! و این بدین معناست که کار و برنامۀ سمـاء و اسلامیت ناشی از آن در صدر اسلام خلاصه نمی شود، همچنانکه اسلام و اسلامیت نیز قرار نبوده که منحصر به صدر اسلام باشد و در قرون اولیه متوقف گردد؛ و برای عصر و زمانۀ ما چیز جدیدی نداشته باشد. روی این مسائل زیاد می توان بحث کرد، اما به همین قدر اکتفاء می کنیم.

ثانیا موضع سمـاء دربارۀ احادیث حضرت رسول در تبیین: «معيار روايتى احاديث و جايگزين شناخت سنجشى» که موضوعش «علم الحدیث» است و یک نوع علم الحدیث بحساب می آید مورد بحث قرار گرفته است. و با مطالعۀ آن و توجه به قواعد آن مشخص می شود که احادیثی مثل «حدیثِ خیر القرون»: خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ يَجِيءُ أَقْوَامٌ تَسْبِقُ شَهَادَةُ أَحَدِهِمْ يَمِينَهُ، وَ يَمِينُهُ شَهَادَتَهُ» شبهه آمیز و جعلی تلقی می شوند، زیرا: اولا این حدیث متضمن علم غیب است و علم غیب را بیان میکند (و حتی خارج از پیش بینی بشری است)، علم غیبی که مختص الله رب العالمین است. و از نظر موحدین آزادیخواه، هر حدیثی که بیانگر علم غیب رسول باشد قابل پذیرش نبوده و جعلی بودنش بسیار قوت می گیرد. ثانیا این حدیث نافی رشد و تکامل مسلمین و خلاف احیاء و تجدید اسلامیت در دورۀ معاصر است، زیرا مسلمین را در مقطعی پر مشکل از «زمان و مکان - صدر اسلام و قرون اولیه» محصور می سازد، و اصلا به مرور زمان چیزی برای مسلمین و مَجالی برای اسلامیت باقی نمی گذارد (بگذریم از تضاد محتوای آن با واقعیات صدر اسلام و تضاد آن با نصوص قرآن و تضاد آن با اصل: أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ). و در تبیین: «ارزش و اهمیت سنت نبوی در دینداری اسـلامی» نیز کلا سنت نبوی و نحوۀ مراجعه به صدر اسلام ارزیابی شده است.  بله در صدر اسلام خیر فراوانی وجود دارد: از رهبری رسول الله گرفته تا کارهای عظیم دوران خلافتِ راشده و فتوحات اسلامی و تلاشهای علمی قرنهای دوم و سوم اسلامی. لکن ما معتقدیم که قرنها و ادوار بهتری در انتظار مسلمین و جوامع اسلامی و خانواده های اسلامی است: نسلهای بهتر، نظامهای بهتر، اقتصاد بهتر، عدالت بیشتر و......... و کار موحدین آزادیخواه بر مبنای «حرکت رشد یابنده و تکاملی مسلمین» اُستوار شده است، و در همان حال که خود را در قرون ماضی و حتی در صدر اسلام منحصر نمی سازد، اما از صدر اسلام و قرون بعدی هم مستغنی و بی نیاز نمی باشد.

اینست که از نظر موحدین آزادیخواه، نه صدر اسلام بهترین دوران اسلام و اسلامیت بوده است (چرا که بنابر نصوص قرآن این بُرهه از زمان دوران بعثت توحیدی و دوران هجرت و جهاد و دوران تأسیس و عبور از بزرگترین مصائب بحساب می آید)، و نه مردم صدر اسلام بهترین مردمان روی زمین بوده اند؛ و حتی مردم آن دوره بنابر نصوص قرآن و حقایق تاریخی، مردمانی «بدوی و کافرکیش و قبیله پرست» و به قول قرآن «لَفی ضَلالِ مُبین» بوده اند. و اگر غیر از این بود، بعد از چند دهه نظام خلافت اسلامی - شورایی، و بعد از اینهمه رنج رسول و صحابه، کار مسلمین به انحراف کشیده نمی شد و سر از پادشاهی و ملوکیت و سلطنت استبدادی در نمی آورد؛ و سرنوشت مسلمین به روزگار کنونی و «وضع استبدادی - استعماری» منتهی نمی گشت. بگذریم از اینکه بنابر «ذات کارها» هیچ بدایتی بهترین حال نیست؛ بلکه هر بدایتی مملو از نقایص و مشاکل و عیوب است، و این مرور زمان است که آن را اصلاح و تکمیل می کند. البته اگر کاری لیاقت توان تداوم داشته باشد، زیرا قاعده بر اینست که: یک امر فرازمانی و لایق تداوم هنگامی موفق و پیروز است که آینده اش  بهتر و کاملتر از گذشته اش باشد، و بر عکس، وقتی که چنین امری گذشته اش بهتر و کاملتر از آینده اش باشد «کارش پایان یافته و شکست خورده» بحساب می آید (همان چیزی که تاریخ گرایان و سنتی ها و همچنین مخالفین اسلام و مسلمین میخواهند آن را بر دین اسلام تحمیل کنند). و آخر اینکه: این اصول اسلام هستند که ثابت و لایتغیر و ماندگارند، و اگر بخواهیم دروازۀ اجتهاد و فرهنگ و تمدن اسلامی را قفل نماییم، دیگر اسلام زنده ای نخواهیم داشت؛ و در آن صورت اسلام و اسلامیت را باید به مردمان قرون ماضیه اختصاص داد! و در زمانۀ ما تنها زیبندۀ کسانی خواهد بود که در آن قرنها زندگی می کنند. البته اصل فقهی «اِباحه» را نیز در همینجا می توانیم یاد آور شویم که چنین میباشد: «هر چیزی مُباح است و اصل بر اباحیت می باشد، مگر نصی آن را تحریم کرده باشد». همچنین: اصل اینست که ما در اسلام عید و اعیاد داریم، و بعد از آن، دیگر دلیلی ندارد که فقط «دو عید!» داشته باشیم و در هر حالی در آنها محصور گردیم. بله اَعیاد اصلی و اساسی اسلام و مسلمین «رمضان و قربان» هستند، اما جشنها و مناسبتها و مراسمات بسیاری (در راستای ترویج و گسترش اسلامیت و دینداری توحیدی) میتوانند میان مسلمین رایج و برپا داشته شوند، و راه درست و با صواب نیز همین است.

سازمان مـوحدین آزادیخـواه ایـران

۱۸ ربیع الأول ۱۴۳۰ - ۲۵ اسفند ۱۳۸۷