بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

عبادات فردی: تفَکُّر و تعَقُّل، ذِکر و تذَکُّر، دُعا و طلَب

عبادات و مراسمات اسلامی در کلیت خودشان فردی - اجتماعی هستند، و در جمع مسلمین و در سایۀ جماعت و تجمع آنها به عمل در می آیند (مثل نماز، روزه، زکات، حج، تعاون، ازدواج، اعیاد، خیرات، صدقات و.......). لکن عباداتی هم وجود دارند که میتوانند بکلی فردی باشند، و در همان حال بسیار اساسی و حیاتی هستند، چرا که به ذات انسانها و عمق وجودی مؤمنان و خاصتا به ایمان و معنویت آنها ارتباط پیدا می کنند. و همین است که عبـادات فردی قبل از هر چیزی (بنابر ذات و ماهیتی که دارند) به مسئلۀ «خودسازی و پرورش روح» و «تثبیت ایمان و معنویت» و «التزام عملی در زندگی» می پردازند، و خمیرمایۀ عقیده و فرهنگ و اخلاق می گردند. و به تأکید «فکر کردن، ذکر کردن، و دعـا کردن» نمونه های مشخص این نوع از عبادات هستند. هرچند اینها نیز میتوانند بصورت جمعی برگزار شوند، اما در کلیت خودشان (و خاصتا تفکر و تعقل) فردی بحساب می آیند. و این سه واجب مُسلّم و اسلامی (و به شهادت نصوص قرآنی) بدین قرار هستند:

تفکر - تعقل و اندیشه کردن (جهت فهم خلقت و خالق و تشخیص اَهداف زندگی): قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَ فُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا (سباء - ۴۶): «بگو نصیحتی که برای شما دارم اینست که برای اللّه قیام کنید؛ چه بصورت جمعی چه بصورت انفرادی، آنگاه {و در میدان دینداری توحیدی} فکر و اندیشه بخرج دهید». إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ، الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا (آل عمران - ۹۰ و ۱۹۱): «به تأکید در امر خلقتِ آسمانها و زمین و در اختلاف شب و روز، آیات و دلالاتی برای صاحبان عقل و بصیرت نهفته است، همان کسانیکه {در همه حال } برخاسته و نشسته و هنگام استراحت به فکر اللّه و یاد قوانین توحیدی هستند، و در خلقت آسمانها و زمین تفکر و تأمل میکنند، {و می گویند} ای خالق و معبود ما، اینهمه را {این هستی پهناور و عظیم را} به ناحق و بیهوده خلق نکرده ای ». أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّى (روم - ۸): «آیا پیش خود تفکر و تأمل نمی کنند که اللّه آسمانها و زمین و آنچه که بین آنها قرار دارد جز بحق و درستی و برای دوره ای معین خلق نکرده است؟!». بدیهی است که تفکُّر و تأمل بدایت حرکت بشری و مصدر تغییر و تحولاتی است که سرانجام (و با تداوم تفکرات و تأملات) سر از تعقُّل و تعمُّق در می آورد: وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (روم - ۲۴): «و نمونۀ قوانین اللّه اینست که به شما رعد و برق نشان میدهد، بنابر خوف و طمعی که در آن نهفته است، و بعد از آسمان آبی نازل میکند که مایۀ زنده شدن ارض میشود، بعد از مرگش و خشک شدنش، به تأکید در این امور نشانه هایی وجود دارد برای کسانی که اهل تعقل و تعمق هستند». البته در دینداری توحیدی (عکس مکاتب نظری و فلسفی) مسئله با تفکر و تعقل و تعمق پایان نمی پذیرد، بلکه بدنبالش مرحلۀ عینی تری ظاهر می شود، و آنهم مسئلۀ تدبیر و تدبُّر و رسیدن به عملکرد راهگشا و توحیدی است، و حکمت نزول قرآن نیز رسیدن بهمین مرحلۀ عینی و عملی است، و در رابطه با موضوع تدبیر و تدبر و بکـارگیری فهیمانۀ آیات قرآن این آیه بسیار بلیغ و رساست:  كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ (ص - ۲۹): «قرآن کتاب مبارکی است، و آن را برای تو فرستادیم، تا در آیاتش تدبُّر و تدبیر بخرج دهید {و به عمل برسانید}، و تا اینکه صاحبان عقل و حکمت متذکر مُحتوای آنها گردند». و طبعا در اینجا ماقبل عمل و تطبیق واقع می شویم، و راهی که باید برویم و در پیش بگیریم پیش پای ما قرار می گیرد (تا راهرو گردیم). قابل ذکر است که در اکثر اوقات «تفکُّر و تعقُّل و تدبُّر» سنخیت ذاتی باهم داشته و یک ماهیت دارند، الا اینکه: تفکر و تأمل بیشتر در بدایت امر قرار می گیرد، تعقل و عقلانیت موضوعات را دنبال نموده و انسان را به حقیقت نزدیکتر و آن را ملموس تر و واقعی تر می سازد، و تدبیر و تدبُّر هم اوضاع را جلوتر برده و به میدان عمل می کشاند. بدیهی است که بصیرت و تبَصُّر هم از این جنس بوده و چنین ماهیتی دارد: قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا (اَنعام - ۱۰۴)، بصیرتی که بینایی بخش و نور دهنده و کاشف حق و حقیقت است (به تأکید از طرف خالق تان {و از طریق رسالت توحیدی} بصیرتهایی به شما رسیده است، پس هر کسی {در سایۀ آن} بینا و با بصیرت گشت خیرش نصیب خودش می شود، و هر کسی هم {که در برابرش} کور و بی بصیرت گردید، بار و بلایش روی دوش خودش می باشد). بدین ترتیب مشخص می شود که «تفکر و تعقل و تدبر» جزو اَهَمّ واجبات فردی - اسلامی بوده و نزد موحدین آزادیخواه در صدر واجبات فرد مسلمان قرار می گیرد، و بدون اَدای چنین واجبی و در غیاب این رُکن رَکینِ توحیدی، واجبات دیگر (و خاصتا واجبات عملی) فاقد مُحتوی و خالی از اثر و معنا خواهند گشت. و چنین اهمیتی از این امر نشأت می گیرد که وجود تفکر و تعقل و تدبر، فرد مؤمن را به شناخت و معرفت و عملکرد توحیدی می رساند، تا آنجا که قرآن حکیم آن را مصدر تمییز بشریت و حتی وسیلۀ شناخت بدیهیات قرار میدهد، کمااینکه در آیات قـرآن این موضوع اینچنین بیان شده است: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ (اَنعام - ۵۰): «بگو آیا کور و نابینا {که حق و باطل، شرک و توحید، و جهل و علم نزد آنها فرق زیادی باهم ندارند} با اهل بصیرت و بینایی {که حق و باطل، شرک و توحید، و جهل و علم تا ابد الآباد در برابر یکدیگر قرار دارند و هرگز بهم نمی رسند} یکسان و برابر هستند؛ پس آیا تفکر نمی کنید و به فکر فرو نمی روید؟!». بلاشک آنها برابر نیستند و بلکه عکس یکدیگر هستند؛ تا جاییکه انسان کور و اَعمی (که توان دیدن حقایق و اعتراف به آنها را ندارد) رِجس و نَجس قلمداد میشود، و حتی زمینۀ مخاطب بودن و مؤمن گشتن و توان دینداری از او سلب شده است: كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (روم - آيۀ ٢٨)، وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (يونس - آيۀ ١۰۰): «اينچنين آيات و قوانين خود را براى اهل عقل و تعقل تشريح می کنيم، و اللّه براى کسانی که اهل عقل و تعقل نیستند رجس و پليدى قرار داده است». و طبعا این رجس و پلیدی برای هر کسی است که تعقل نمی کند و عقل بخرج نمی دهد، با هر نام و نشانی که داشته باشد.

ذِکر - قرائت و متذکر شدن (جهت بیداری دائمی و التزام به تدیُّن توحیدی در ابعاد مختلف زندگی): يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا (احزاب - ۴۱): «ای اهل ایمان و اسلام، اللّه و خالق یکتا {قوانین توحیدی} را متذکر و خیلی یادآوری نمایید». و این قاعده ای است که با حفاظت از آن دینداری توحیدی جامۀ عمل می پوشد، قاعده ای که در جوامع سنتی - اسلامی حالت بلا استفاده و حتی قابل تمسخری! به خودش گرفته و به تکرار الفاظی نامفهوم تبدیل شده است؛ بنحوی که گویندگانش نمی دانند چه می گویند و تلفظ چنین الفاظی چه تأثیری روی زندگی و اَعمال آنها می گذارد؟! و جز اینکه بگویند ذکر است و کاری خیر و خدایی است و آن را به آخرت حواله دهند! جوابی برایش نمی یابند. و خوب در سایۀ «استبداد و عقب ماندگی فراگیر» ذکر توحیدی و حفاظت از قواعد اسلامی نیز چنین سرنوشتی پیدا کرده است. و همین است که چنین روش و رویه ای در سایۀ تغییر و تحولات اجتماعی و بی تفاوت شدن نسبت به سُنن ماضیه و اعراف آباء و اجدادی به طبیعت حال  رو به ضعف و زوال نهاده و روی شانۀ مردمان سنتی باقی مانده است. و بدیهی است که این عبادت توحیدی و راهگشا و حافظ زندگی و عملکرد بشری تنها با مُحتوای وحیانی - قرآنی و «مصداقیت و تأثیر در میدان حیات» قابل احیاء و تداوم خواهد بود، نه با زور و فشار و سرزنش نسلهای جدیدی که خیری از آن ندیده اند. و در این راستا هم باید ذکر و ذاکری از نو تعریف شود (که به الفاظی تکراری تنزل پیدا کرده است)، و هم اهل ذکر و ذاکرین و صفاتشان به بحث علمی و اخلاقی گذاشته شود (نه مثل حالا که بیشتر یادآور مردمان پیر و مفلوک و بیچاره ای است که حاصل زندگی شان چندان درخشان نیست). و به تأکید علم به قرآن (جهت تطبیق موازین توحیدی در میدان زندگی) و سعۀ صدر (جهت تحمل و طاقت آوردن آنها) در رأس صفات اهل ذکر و ذاکرین قرار می گیرد. و آن وقت است که اهل ذکر حالشان مشمول این آیۀ وحیانی واقع می شود: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ: (بقره - ۱۵۲): «پس به یاد من {و قوانین توحیدی} باشید، تا من هم به یاد شما باشم {و قوانین توحیدی شامل حالتان گردد}، و شکرگذار من باشید و نسبت به من {و نعمتهایم} کفر مَوَرزید و دچار فراموشی نگردید». پس عبارتِ «فَاذْكُرُونِي» به تکرار کورکورانۀ لفظ «اللّه» اطلاق نمی شود! بلکه به معنای حمل قوانین وحیانی و همراه است با شکرگذاری و تسلیم شدن در مقابل ارادۀ خالق یکتا، و خوب حاصل آن توجه معبود به اهل ذکر و ذاکرین در میدان عمل می باشد. اینست قواعدی که برای دینداری توحیدی و حفظ بشریتِ ایماندار از انحطاط و هرزگی وضع شده اند. و اما حال (و بل مدتهاست) که خودشان بالفعل مظهر انحطاط و ابلهی گشته و معنایی برایشان باقی نمانده است؛ وضعی که ناشی از ماهیتهای فاسدی است که همه چیز را فاسد و بی مُحتویٰ می کنند و حتی دینداری توحیدی را به شرک و خرافه پرستی و جهالت کشانده اند. و مؤکدا چنین ماهیتهایی با چنین آیاتی بسیار بیگانه هستند: الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد - ۲۸): «........ هدایت یافتگان کسانی هستند که ایمان آورده و قلبهایشان با ذکر اللّه اطمینان و آرامش پیدا می کند، و آیا غیر از اینست که با ذکر و یاد اللّه {و قوانین توحیدی} قلبها اطمینان و آرامش پیدا می کنند؟!».

لکن مشکل اینست که چنین قواعدی حتی فهم نشده اند! چه برسد به اینکه بعمل درآیند و قاعده ای رایج در میان مسلمین شوند. بگذریم از این موضوع وارونه که بیشتر آنهایی که به اصطلاح ذکر می کنند، فاقد اعصاب مناسب هستند! و بحث و گفتگو با آنها بسیار دشوار است. در نتیجه راه چاره در الگوسازی و رهبریِ توحیدی - اجتهادی و نظم و نظامی است که باید بوجود آید، کمااینکه در صدر اسلام چنین بوده است: لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا (احزاب - ۲۱): «همانا که در رفتار و اخلاق رسول اللّه سرمشق بسیار خوبی برای شما وجود دارد، برای آنهایی که به امید لقای خالق و بازگشت به روز آخرت هستند و مُستمرا به یاد اللّه {و قوانین توحیدی} هستند». یا اینکه: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (حُجُرات - ۷): «بدانید که رسول اللّه {که واجب الاطاعة است} در میان شماست، و اگر در بسیاری از امور از شما پیروی می کرد حتما مصیبت زده و گرفتار می شدید، و لکن اللّه ایمان توحیدی را محبوب شما نموده و قلبهای تان را به ایمان توحیدی آراست، کمااینکه کفر و فسق و عصیان را نزد شما زشت و منفور گرداند، چنین کسانی {با چنین ماهیتی} در مسیر رشد و هدایت توحیدی قرار دارند». آری؛ رفتار و اخلاق رسول اللّه سرمشق بسیار خوبی برای یاران و همراهانی بوده که اهل دینداری توحیدی بوده اند، و برای آنهایی که امید به لقای خالق و بازگشت به روز آخرت دارند و یاد اللّه و خالق یکتا {و قوانین توحیدی} هستند. و خوب بهتر از این چه می توان گفت؟ و لکن آیا غیر از اینست که اسلام و مسلمانی (به اعتراف دوست و دشمن) بکلی وارونه و دچار مسخ و افلاس شده است؟! و در نتیجه باید بشریت را این آیات مخاطب قرار داد و گفت: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ (فاطر - ۳): «ای مردم، نعمت اللّه را دربارۀ خودتان به یاد آورید؛ آیا غیر از اللّه خالقی وجود دارد که از آسمان و زمین به شما رزق و روزی برساند؟ {بنابر این بدانید که} غیر از او الهی وجود ندارد؛ پس به فکر چه جعلیات و ساخته کاریهایی هستید؟!». بنابر این، آنچه ذکر و یاد اللّه و «حفاظت از قوانین توحیدی» نامیده می شود، مبنایش یاد اللّه و قوانین توحیدی در میادین مختلف زندگی و در صحنه های عمل و خاصتا در اوقات سخت و ناگوار می باشد. و طبعا این کاری است که تنها با قرائت و مطالعه قرآن و آشنایی با قوانین توحیدی - وحیانی میسر می گردد. لکن لازمۀ تحقق چنین امری، قبل از هر چیزی، آشنایی به وحی تشریعی و تکوینی و شناخت نظم و نظام توحیدیِ حاکم بر جهان هستی و زندگی بشریست، آشنایی و شناختی که ذکر و تذکر توحیدی را مؤثر و معنادار می گرداند و اهل ایمان و اسلامیت را در محدودۀ «نظم و نظام توحیدی و قوانین وحیانی» محفوظ می دارد. کمااینکه در غیابِ شناخت و معرفت توحیدی ذکر و تذکر (ولو طولانی باشد!) هیچ معنایی نخواهد داشت، و تکرار هر اسم و لفظی در این رابطه کاری بیهوده و کورکورانه خواهد بود و ثمره ای عاید کسی نخواهد کرد، همچنانکه تا حال چنین بوده است.

دعاء - طلب تحقق اهداف (طلباتی که باید مراحل توحیدی و قانومندشان طی شود تا متحقق و به هدف برسند): وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (غافر - ۶۰): «خالق تان گفت: مرا به کمک بطلبید تا شما را استجابت نمایم، اما آنهایی که از عبادت من و طلب کمک از من تکبر و غرور می ورزند، با ذلت و زبونی داخل جهنم می گردند». و این جوهرۀ دعا و طلب در دینداری توحیدی و همچنین بیان تعامل و استجابت الهی است! دعا و طلبی که در ذات خودش یعنی بریدن از غیر اللّه و از قوانین و مناهج غیر توحیدی و پناه بردن و قرار گرفتن در محدودۀ نظم و نظام توحیدی. و کافر کسی است که علیرغم اِتمام حُجّت، به روش خصمانه حاضر نیست وارد این محدوده و این نظم و نظام توحیدی گردد. اما جالب است بدانیم که عامۀ مسلمین! خدا و خالق خود را (علیرغم نامحدود و لامکان دانستنش!) بسیار دور می بینند! و (علیرغم رئوف و رحیم دانستنش!) او را غیر قابل انعطاف! تصور می کنند؛ و بنابر اصل کردن «تنبلی و زیستی بلا قاعده» چاره را در توسل و گدایی در مقابل کسانی جستجو میکنند که بنحوی میتوانند با آنها رابطه و زد و بند داشته باشند! و به نوعی! رضایت و شفاعت و انعطاف آنها را بدست آورند؟! روشی که در تضاد کامل با آیات قرآنی و با دینداری توحیدی است. وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره - ۱۸۶): «وقتی که بندگانم در رابطه با من از تو سؤال می کنند، پس {بدانند} که من نزدیکم و جوابگوی طلبِ طلب کنندگان، اگر مرا به کمک بطلبند، پس باید مرا لبیک گویند و استجابت کنند و به من ایمان بیاورند، ای بسا که راه رشد و هدایت در پیش گیرند». و اینهم جواب قرآنی به توَهُّمات و تنبل بازی مسلمین! و مثل اینکه در این آیه {و آیات دیگر} آنها را خاطر جمع ساخته که: راه نجات نه تنبلی و معاف کردن نفس حقیر و پست میباشد، و نه گدایی و رشوه دهی! چرا که: اولا {و بر خلاف توهمات شما} من بسیار نزدیک هستم و خالقی لامکان هستم؛ ثانیا تنها با توسل به من و طلب مستقیم از من میتوانید به نتیجه برسید. و طبعا آنهم شروط خود را دارد، و فهم و اخذ قوانین توحیدی و ایمان و التزام به آیات قرآن مبنای استجابت و پذیرشِ طلبات میباشد. رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ (ابراهیم - ۴۰): «ای خالق من، مرا و نسل مرا از اقامه کنندگان صلاة قرار بده، و ای خالق من، طلب و دعای {ما را} قبول گردان». اینست دعایی بجا: زیرا هم لیاقت دارد، و هم خودِ دعا معقول و توحیدی است؛ و بعدا شاکرانه و متواضعانه است. و درست است که ابراهیم نبی و رسول اللّه است، اما اگر دعایش مبانی و شروط خود را نداشته باشد مقبولِ خالق واقع نخواهد شد (کمااینکه در آیۀ ۱۲۴ از سورۀ بقره تذکر داده شده است. و کمااینکه در آیۀ ۶ از سورۀ منافقین نیز با اشدّ ادبیات نسبت به طلب استغفار و شفاعت محمد مصطفی {در حق منافقین} چنین امری ذکر گردیده و مشروط بودن پذیرش دُعا بیان شده است). وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ (فُصِّلت - ۵۱): «وقتی که به انسان خیر و نعمت می بخشیم {از خالقش} دوری می گزیند و {از وظایفش} کنار می کشد، اما وقتی که گرفتار شر و بلا گردید، آن وقت {آه و ناله می کند} و دعاگویی عریض و طویل می شود». و طبعا این معکوس ترین روشی است که انسان جاهل و هواپرست در پیش می گیرد؛ و جالب اینکه روی همین روشِ پست و هواپرستانه به دعاگویی می پردازد و طالب رفع حاجات می گردد! و انتظار دارد که با همین ماهیت و روش جاهلانه و هواپرستانه دعایش مورد پذیرش اللّه واقع شود؟! زهی غفلت و ابلهی!!! إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا، براستی انسان چقدر ظالم و جاهل است؟! خلاصه اصل دُعا عبارتست از طلب موفقیت از خالق و معبودی که بدان مؤمن هستیم و با ایشان پیوند و رابطۀ قلبی و معنوی داریم، و به تبع این مبانی است که تقبُّل عبادت و اطاعت (و از جمله موضوع دعا و مُطالبات توحیدی) معنا و مفهوم پیدا میکند. و بلاشک یک دعا و طلب توحیدی باید حامل مبانی توحیدی و قرآنی باشد، و با مخاطب واقع شدن مستقیم خالق (بعنوان بر طرف کنندۀ طَلَبات و مُجیب الدّعَوات) دعوت از او به نصرت و همکاری و طلب رفع حاجات از او معنادار می شود.

اما همانطور که می دانیم، موضوع دُعا و مطالباتی که درخواست و آرزو می شود، بصورت بسیار عجیبی تحریف و محل سوء استفاده قرار گرفته و حتی به موضوعی غیر عقلانی و ضد توحیدی تبدیل شده است. لکن برخلاف این وضعیت انحرافی و این روش ضد توحیدی، دعا و مطالبات (در دینداری توحیدی) مُبتنی بر رابطۀ قلبی و پیوند ایمانی - عقیدتی با خالق یکتاست، چیزی که بدون شناخت خالق عالم و فهم قوانین توحیدی ممکن نمی گردد. و در نتیجه دعا (مُطالبات توحیدی) زمانی معنا پیدا می کند که حامل این سه رکن کلیدی: یکی رابطۀ قلبی - ایمانی با خالق: «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي»، که تنها در سایۀ علم به وحی و شناخت دین میسر می گردد. دومی طلب و درخواستی که بنابر قوانین توحیدی قابل تحقق باشد و بتوان آن را طلب و درخواست نمود، چونکه: «وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا». و سومی دعا و طلب باید حصرا از خالق عالم و ربّ البَشر درخواست و به پیشگاه او عرضه شود: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ». بنابر این شروط توحیدی، مثلا یک مسلمان نباید برای مشرکین طلب عفو نماید، یا اینکه بدون کار و کاسبی طلب مال و ثروت نماید، یا بدون تعلُّم و مطالعات طلب علم نماید، یا بدون آمادگی و روحیۀ جهادی طلب غلبه بر کفار نماید و....... و همین است که اکثر دعاهای رایج بی فایده و جاهلانه بوده و خارج از دایرۀ تدیُّن توحیدی قرار می گیرند.

توضیحات فوق الذکر خلاصه ای بود از عباداتی که وجهۀ فردی دارند و عبادات فردی بحساب می آیند. بگذریم از اینکه غیر از تفکر و تعقل بقیه می توانند جمعی هم اَداء و انجام داده شوند. لکن از این امر اساسی نباید غافل ماند که: تمام زندگیِ یک انسان مؤمن در سایۀ تقوی (و انضباط دینی) و فرهنگ و اخلاق توحیدی حرکت می کند، و به تبع آن، تمام عملکردی که بر مبنای چنین وضعیت و چنین ماهیتی صورت می گیرد عبادت و اَعمال صالحه قلمداد می شود، اعم از کارها و اموری که در قرآن ذکر شده و یا در میدان زندگی و در امور روزانه با آن درگیر و روبرو می گردد، مثل امور خوراک و پوشاک و بهداشت و تعامل با طبیعت و حیوانات و دیگر چیزهایی که در طول زندگی برای یک انسان ایماندار پیش می آید.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۲۰ ذوالحِجّه ۱۴۳۷ - ۱ مهر ۱۳۹۵