بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

روشهای مبارزه: اصلاحی، براندازی، برکنارسازی

در رابطه با روشهای مبارزه (در میدانهای فکری و عقیدتی، سیاسی و حکومتداری، فرهنگ و اجتماع، اقتصاد و معیشت، تعلیم و تربیت و........) بیشتر روی روش اصلاحی و روش براندازی بحث و بررسی بعمل آمده است، و از این جهت معنا و ماهیت این دو روش در میان جوامع بشری مفهومتر و روشنتر می باشد، گرچه (بنابر مصادیق آنها) روش اصلاحی بیشتر «سازشکارانه و تنازلی و بعضا منافقانه» تفسیر شده و روش براندازی در کلیت خودش «خصمانه و جنگجویانه و حتی خرابکارانه» قلمداد گشته است. بدیهی است که در میدان عمل اکثرا چنین بوده است؛ لکن و علیرغم مصادیق غالب: هم روش اصلاحی می تواند ثابت قدمانه و صادقانه باشد و هم روش براندازی می تواند مسئولانه و نجاتبخش و حتی به نفع آنهایی باشد که برانداخته می شوند. و دربارۀ روش اصلاحیِ «ثابت قدمانه و صادقانه» ذکر چند آیه ما را به معنا و حقیقت تاریخی آن و خاصتا به ماهیت توحیدی آن آشناتر می سازد: يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (اَعراف - ۳۵): «ای بنی آدم، همانا رسولانی از جنس خودتان برایتان مبعوث می شوند و آیات مرا برایتان نقل می کنند، و آنگاه هرکسی تقوی بورزد و خود را اصلاح و راست گرداند، خوفی بر او نخواهد بود و حزن و اندوهی نخواهد داشت». وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (اَنعام - ۴۸): «ما رسولی را نمی فرستیم، جز اینکه بشارت دهنده و هشدار دهنده است، و بعدا هرکسی ایمان بیاورد و خود را اصلاح و آراسته نماید، خوفی بر او نخواهد بود و حزن و اندوهی نخواهد داشت». وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (هود - ۸۸): «من نسبت به آنچه شما را از آن نهی می کنم قصد مخالفت با شما را ندارم؛ من چیزی جز اصلاح و بهبودی {و حل و فصل امور شما را} نمی خواهم تا آنجا که بتوانم، و توفیق و پیشرفتی نخواهم داشت مگر در سایۀ یاری و همراهی خالق یکتا، پس بر او توکل و اتکاء نمودم و بازگشت بسوی اوست». قابل ذکر است که اصلاح و صالح سازی به معنای راست و درست کردن امور و اَنفُس و هماهنگی با فطرت الهی و لیاقت و توانایی برای حملِ قوانین توحیدی است، و انسان صالح کسی است که این صلاحیت و لیاقت را در خود ایجاد نموده است. طبعا مُصلح نیز از همینجا نشأت می گیرد، و او کسی است که خود را اصلاح و تربیت نموده و به مرحلۀ اصلاح و تربیت دیگران رسیده است.

بنابر این، روش اصلاحیِ ثابت قدمانه و صادقانه (و با توجه به آیاتِ مُبین قرآن) یک روش توحیدی - اسلامی است، و همۀ انبیای توحیدی در اصل روی این روش حرکت و دنبال اصلاح بشر و بازگشت او به فطرت توحیدی بوده اند. با وجود این، کافرکیشی و عداوتِ مخالفان و مواضع جنگی آنها در بیشتر ادوار تاریخ موجب ظهور روشهای دیگر، و بنابر حقایقِ پیش رو مایۀ عبور از روش اصلاحی شده است، و منجمله یأس از اصلاح و تغییرات مسالمت آمیز، مبارزۀ توحیدی را به روش براندازی و دفاع مسلحانه کشانده است. و دربارۀ چنین روشی این آیات بسیار تبیین کننده و روشنگر هستند: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره - ۱۹۳): «تا یکسره شدن فتنه و نزاع با آنها جنگ و قتال نمایید، تا دین توحید برقرار و جامۀ عمل پوشد، اما اگر دست برداشتند، عداوت و دشمنی جز با ظالمان روا نیست». وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ (یونُس - ۱۳): «و به تأکید قبل از شما جماعات و دستجات بسیاری را هلاک نمودیم، وقتی که راه ظلم و بی عدالتی در پیش گرفتند، هرچند قبل از هلاکشان رسولانی با دلایل مسلم برایشان مبعوث شدند، اما حاضر نشدند ایمان بیاورند - و از ظلم و بی عدالتی دست بردارند». فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (اَنعام - ۴۵): «بنابر این، اقوام و دستجاتی که به ظلم و ستم پرداختند، ریشه کن و برانداخته شدند، و حمد و شکر مُختص اللّه رب العالمین است». بدین ترتیب در میدان براندازی اکثر سرنگون شدگان (با توجه به عملکرد ظالمانه شان و کافرکیشی و عدم تسلیم به حق و عدالت) دچار خسارات سنگین و هلاکت و نابودی می شوند؛ و لکن در یک مبارزۀ توحیدی حتی ظالمان و ستمکاران فرصت می یابند که مافات را جبران کنند و در سایۀ توبه کاری و تسلیم به حق و عدالت (و یا قبل از آن با پذیرش صلح و مصالحه) دنیا و آخرت خود را نجات بخشند، و مثال بارز سرنگون شدگانی که خود را نجات دادند ابو سفیان و فرزندان و اطرافیان او بودند، و حتی در نظام اسلامی مکانت و موقعیت پیدا کردند.

اما روش برکنارسازی: این روش از مبارزه (خاصتا در میادین عقیدتی و سیاسی)، هم می تواند اصلاح طلبانه باشد (اصلاح طلبی ثابت قدمانه و صادقانه)، و هم می تواند حالت براندازانه بخود بگیرد (براندازی هدفدار و حد شناس). و چنین روشی: اولا متوجه مبانی و ماهیت موضوعی است که با آن مبارزه می کند، و بصورت طبیعی انعطاف یا سرسختی جهتِ مورد مخالفت، در نحوۀ تعامل و روش مبارزه، نقش اساسی ایفاء می کند (یعنی تناسب روش مبارزه با موضوع برکنار شونده). ثانیا این روش دنبال تحقق اهداف و مقاصد خویش و آزاد کردن راه خالق و مخلوق و مسیر حق و عدالت است، نه انتقام از کسانی که باید برانداخته و کنار زده شوند (کمااینکه روش پیامبر اسلام بدین مِنوال بوده است)؛ و آیۀ ۱۹۲ از سورۀ بقره مصداق این روش توحیدی و راهگشا و بخشاینده است: فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ: «پس وقتی که دست از عداوت و جنگ طلبی {و استبداد و سرکوبگری} برداشتند، آنگاه خالق یکتا بسیار بخشنده و مهربان است». بنابر این، روش برکنارسازی همان روش راهگشایی است (راه گشودن)، روش آزاد کردن است (آزادسازی)، و روشی است که موانع را از سر راه بر می دارد و بیان و انتخاب بشری را آزاد و مُیسَّر می سازد. بدین ترتیب، این روش راه رشد و ترقی و راه آزادی بیان و انتخاب و راه مُطالبات مشروع و راه تغییر و تداولِ حکومت و حکام و راه نقد و انتقاد می باشد، بنحوی که طریق وصول به اهداف انسانی و توحیدی  را باز و آزاد می گذارد. و «تفاوت اساسیِ روش برکنارسازی» با اصلاح طلبی و براندازی در اینست که این روش «اجتهادی» بوده و متکی به واقعیاتی است که پیش روست، و مانند اصلاح طلبی و براندازی اسیر مواضع از پیش تعیین شده ای نمی باشد. و عکس این دو روش سنتی و مرسوم، در میدان برکنارسازی (راهگشایی) اصل بر مطالب و مقاصدی است که باید بدان برسیم و آنها را جامۀ عمل پوشیم. و کنار زدن موانع اساسی (و در رأس آنها برکناری نظام استبدادی و استبدایان حاکم) هدف اولیه بحساب می آید و مقدمۀ رسیدن به اهداف و مقاصد نهایی می باشد. و البته معلوم است که هر روشی باید مبنای زمینه های عینی و موجود پی گیری و پی ریزی شود، و گرنه روش اتخاذ شده تناسبی با ماهیت موانع و حجم مشاکل نخواهد داشت، کاری که تحدید آن چندان هم ساده نیست و نیازمند چیزهای اساسی و خاصتا تشخیص وضع موجود (سیاسی و اجتماعی و اقتصادی) و تعیین اهداف و مقاصد مبارزه و استقلال در  اتخاذ روش است.

اینست که روش برکنارسازی و راهگشایانه (آزادسازی) روی اصلاح طلبی یا براندازی اصرار نمی ورزد و در آنها محصور نمی شود، هر چند این مسئولانه و هدف مدارانه می تواند (بنابر ماهیت موانع و نحوۀ رسیدن به هدف) به چنین وضعیتهایی منجر شود. در این روش، اصل بر نابودسازی موانع موجود نیست، بلکه هدف اصلی مقاصدی است که موانع موجود و نظام استبدادی مانع تحقق آنها شده اند؛ و وضع جدید باید آنها را عملی نماید. البته بدیهی است که موانع موجود باید برکنار شوند، اما حتی الامکان باید در مسیر وضع جدید و خلاق آینده قرار گیرند (مانند استعمال مصالح ساختمانی بناهای قدیم در بناهای جدید). و این روشی است که موحدین آزادیخواه با تأسی و پیروی از انبیاء آن را اتخاذ نموده و روی آن حرکت می کنند، و در این راستا ملتزم به «تعامل توحیدی و مسئولانه» می باشند. متأسفانه تاریخا و اکثرا روش اصلاحی روشی سازشکارانه (ریاکارانه - تنازلی) و روش براندازی روشی خشم آلود و کینه توزانه (انتقامی - نابودسازی) بوده است، و از همین روی بشریت از تغییر و تحولات امور (و خاصتا سیاسی) کمتر نتیجه گرفته است. لکن با در پیش گرفتن روش برکنارسازی و راهگشایی (آزادسازی) و عدم محصور شدن در روشهای اصلاح طلبانه و براندازانه، ممکن است بشریت به مقاصد تاریخی خویش یعنی «آزادی انتخاب و امنیت فراگیر و عدالت و برابری» برسد و گل پیروزی را در آغوش بگیرد. و برای مثال در ایرانِ امروز ما و در برابر نظام ولایت مطلقه (جهت تحقق و استقرار آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی) این روش در مرامنامۀ سماء فصل افکار و عقاید سیاسی (اصول ۱۸ و ۱۹ و پاورقی های مربوطه) چنین طرح و انعکاس یافته است:

اصــل هیجدهم

نظام ولايت مطلقه، نظام شرک و استبداد و ماديت و منبعث از جريان ارتجاع مذهبى است. (۴۴) اين نظام دشمن آزادى و مردمسالارى و اسلاميت بوده و بوسیلۀ زور و تجاوزگرى، تزوير و خرافه بازی، تصرف اموال عمومى حکومت می کند. و بدین طریق سلطۀ خود را بر مردم ايران تحميل و براى خواست و آرای مردم ارزش و بهايى قائل نيست. بنابر این، راه رسيدن به آزادى، حقوق اساسى، و آبادسازى ایران، قيام سراسرى و استبداد برانداز مردم ايران و برکنارى اين نظام استبدادى و سرکوبگر و جایگزینی جمهوری متحدۀ مردمى است. زیرا نظام ولايت مطلقه (با توجه به پایه های عقیدتی - سیاسی اش) اصلاح پذیر نبوده، و راه نجات ايران و مردمان آن و گشودن راه رشد و ترقى، در زدودن و کنار زدن اين نظام استبدادی و فرقه ای و خرافه گرا نهفته است. (۴۵)

اصــل نوزدهم

مبارزۀ سماء با نظام استبدادى و فرقه ای و شرک آمیز ولایت مطلقه، يک مبارزۀ «فکرى - سياسى و به وسائل مدنى» است (۴۶)، و سماء مبارزۀ مسلحانه را در وضع فعلی و به علت سلطۀ جهانى استعمارگران و قائم بودن پايه هاى سياسى و اقتصـادى و عسکرى شان بر جنگ و تنازعِ جوامع و دُوَل مختلفه و بنابر اثرات تخريبى و متلاشى کنندۀ جنگ و خونريزى و تعميق عداوت و دشمنى، مثبت و نتیجه بخش نمی داند، مگر هنگامی که رأى قاطع مردم بر سقوط قهر آميز اقليتى مستبد و جنايتکار حکم دهد و ارادۀ استوار اکثريت آنها دخالت و اختلال استعمارگران در شئون و سرنوشت مملکت را خنثى نماید، و به تبع آن، مملکت و اجتماع وارد مرحلۀ بهترى گردد. (۴۷)

(۴۴) جريان ارتجاع مذهبى، خط بازگشت و تراجُع و مسیر ارتداد و عقبگرد می باشد، و منظور از آن، عدول از تدیُّن توحيدی و انحراف از منهج رشد و آزادى و پس رفت بسوی وضع شرک آميز و وضع استبدادى و ماديت افسار گسيخته است، که در آن، واقعيت ها تحريف و مطلق شده، خيالات و توهمات، واقعيات پنداشته شده، و ارباب متفرقۀ «شرک و استبداد و ماديت» بر گردۀ بشريت سوار شده اند. اين وضع اصطلاحا جاهليت خوانده می شود، وضعی که متأسفانه تدوام پيدا کرده و حالا نیز اين جاهليت، چه در اشکال سنتى و چه در اشکال معاصر به قوت خود باقی است.

(۴۵) قصد و هدف، برکنارى نظام ولايت مطلقه بعنوان مانع اصلى آزادى و کثرت گرایی، رشد و ترقى، عمران و سازندگى، و رسيدن به حقوق اساسى است. اما چگونگى کنار رفتن آن در دست رهبران و رؤساى آنست: الف- میتوانند استعفاء بدهند و حکومت را تسليم مردم کنند و خود نيز طلب عفو و بخشش نمايند. ب- می توانند تن به مصالحه و آشتى ملى بدهند و نوع نظام جديد را به آراى عمومى (همه پرسى) واگذار کنند. ج - و می توانند بر استبداد و سرکوبگرى و ويرانگرى اصرار ورزند و سرانجام نظام استبدادی شان ساقط و خود نيز گرفتار مصيبت گردند.

(۴۶) وسائل مدنى عبارتند از وسائل و شيوه هاى مردمى، که جهت برکنارى نظامهاى استبدادى بکار می روند، و منفى کارى (عدم همکارى)، روشنگرى و افشاگرى (استفاده از حق بيان)، ايجاد تشکلهاى سراسرى و منطقه اى، راه اندازى تجمعات و تظاهرات، بر پايى تحصنات و اعتصابات، و غيره، جهت وادارسازی استبدادیان به خواستهای مردم، نمونه هاى آن هستند.

(۴۷) بايد تأکيد کرد که مبارزۀ جدى و اساسى با نظام استبدادى ولايت مطلقه و رسيدن به آزادى و کثرت گرایی و حقوق اساسى، تنها با صحنه دارى مردم و حضور احزاب و سازمانهاى مستقل و آزاديخواه ميسر می گردد، و دخالت استعمارگران (مستقيم و غير مستقيم) و حذف مردم و تشکلهاى مردمى از صحنۀ سياسى، فقط می تواند نام و نشان نظام های استبدادى را تغيير دهد.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱۶ جمادی الثانی ۱۴۳۵ - ۲۸ فروردین ۱۳۹۳