بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
كَلِمَــــــــــةُ اللَّهِ هِيَ العُلْیَـــــــــــــا
دین توحیدی اسلام
(که مصدرش قرآن مُنزَل و آیات مُبین است) راه و برنامۀ ربُّ العالمین برای
بشریت و نحوۀ زندگی و رابطه با یکدیگر و تعامل با طبیعت است، راه و برنامه
ای که برای این دنیا و همین جهان و زندگی وضع شده است، و لکن نتیجۀ اِعمال
و اِلتزام بدین راه و برنامه برای دنیا و آخرت بوده و در هر دو جهان ظاهر
می شود؛ و این یعنی دنیاداری توحیدی - اسلامی. و از نظر موحدین آزادیخواه
«این نوع دنیاداری» چیزی است که باید عامۀ بشریت در سایۀ
«رشد عقلی و علمی و اخلاقی» بدان برسد
(نه اینکه از آن عبور کرده باشد!). و متأسفانه جوامع بشری (بنابر موانع ضد
تکاملی) بعد از نسلها هنوز به مرحله ای از رشد و ترقی نرسیده اند که
بتوانند مواضع توحیدی را اخذ و دریافت و مُلتزِم به مبانی و روابط توحیدی
باشند. و بعد از قرون متوالی که از ابلاغ این دین عالی می گذرد! هنوز هم
(من جمله جوامع به اصطلاح اسلامی) گرفتار استبداد و شرک و مادیت و اسیر
افکار شرک آلود و روابط جاهلی و تبعیضات
«مادی و قومی و جنسیتی» هستند؛ و
در سایۀ سلطۀ ارباب متفرقه مشغول جنگ و تنازع میباشند.
بدیهی است که
آنچه به نام دین توحیدی اسلام در جوامع موسوم به اسلامی وجود داشته و دارد،
بیانگر ماهیت این دین حنیف و حق مدار نیست و با مُحتَوای آن بکلی غریب و
بیگانه است. و به تأکید موحدین و اهل توحید کسانی هستند که فهم و نگرش و
عملکرد آنها متکی به آیات قرآن و تنزیل رب العالمین و اجتهادِ زنده و
راهگشاست، و در این نگرش بعد از آیات بَیِّنات
(و وحی تکوینی - قوانین علمی) هرچه هست به مثابۀ رأی و نظر بشری و
قابل بحث و نقد و گزینش تلقی می گردد. و این یعنی اسلام اجتهادی و اسلام
توحید و آزادی (که در سایۀ زمینه و زمان مناسب اِجراء و اِعمال می شود)،
اسلامی که متکی به وحی تشریعی و تکوینی بوده و همچنین برای سُنن توحیدیِ
مسلمین و مشخصا سنت مُسلّم رسول الله (محمد مصطفی) ارج و احترام خاصی قائل
است. و جهت تبیین بیشتر مواضع توحیدی و در ۱۹ سالگی اعلام موجودیت سماء این اصولِ
اساسی را تقدیم می داریم:
حقــانیت تــوحیدی و اختیارات بشری:
قُلْ يَا
أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ
جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي
لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَ مَا أَنَا
عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ (یونس -
۱۰۸):
«بگو
ای مردم؛ همانا از طرف الله
{جلّ شأنه}
برای شما حق و حقیقت نازل شده است؛ و بعد از این {بدانید} هر که از
شما هدایت و مسلمان گردد، برای خودش هدایت و مسلمان شده است؛ و هر که گمراه
و کافر شود، مسئولیت آن به گردن خودش میباشد، و بگو من وکیل و مسئول انتخاب
شما نیستم».
این آیه
حقانیت توحیدی را اعلام و متعاقب آن منافع و مَضار هدایت را متوجه خود
انسانها می گرداند؛ و تأکید می کند که هدایت انسانها برای خودشان و به صلاح
خودشان است؛ کمااینکه کفر و گمراهی شان در دنیا و آخرت روی دوش خودشان بار
و بلاست.
خلقت انسان و دو راهۀ ایمان و انکار:
إِنَّا
خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ
سَمِيعًا بَصِيرًا، إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ
إِمَّا كَفُورًا (انسان - ۲ و ۳):
«همانا که ما نوع بشر را از یک نطفۀ ترکیبی
خلق نمودیم، بدین صورت که او را می آزماییم و وارد مراحل دشواری می سازیم،
و نهایتا او را شنوا و با بصیرت گرداندیم. ما نوع انسان را به راه توحید
هدایت و راهنمایی کردیم، چه اینکه شکرگذار باشد و چه کافر و ناسپاس در
آید». این آیه نحوۀ خلقت بشر را تبیین و او را موجودی ذاتا شنوا و
اهل عقل و بصیرت معرفی می کند، مخلوقی که از هدایت و راهنمایی اش غافل
نبوده؛ و در طول تاریخ (چه در سپاس گذاری و چه در ناسپاسی!) برایش رسولانی
مبعوث کرده است. و بیان صریحتر این مسئلۀ اساسی چنین میباشد:
وَ قُلِ
الْحَقُّ مِن
رَّبِّكُمْ فَمَن
شَاءَ فَلْيُؤْمِن
وَ مَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (کهف - ۲۹):
«و بگـو که حق و حقیقت از جانب خالق تان است، پس هر کس می خواهد ایمان آورد
و هر که می خواهد کافر شود».
بدین ترتیب، قرآن
حکیم از طرفی خالق بشر را مصدر حق و حقانیت اعلام میدارد، و از طرف دیگر
بشریت را در ایمان و کفرش آزاد و مختار میگذارد.
دعوت و التزام مبنای اصلاح و تغییر:
فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا
أُمِرْتَ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ
وَ قُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ
وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ (شوری - ۱۵):
«پس دعوت کن و راست و مُحکم حرکت نما، کمااینکه امر شده ای، و از
هواهای آنها تبعیت مکن؛ و بگو به آنچه الله نازل کرده ایمان آورده ام، و
مأمور به اصلاح و ایجاد توازن بین شما هستم».
و این جدیت و ثبات و التزام در آیۀ دیگری چنین
منعکس شده است:
فَاسْتَقِمْ كَمَا
أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَكَ وَ لَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (هود - ۱۱۲):
«راست و مُحکم حرکت کن، همانطور که امر شده ای، و کسانی که با شما
توبه کرده اند نیز بهمین صورت باشند، و طغیان و نافرمانی نکنید، به تأکید
الله بدانچه عمل می کنید بسیار آگاه و بیناست».
این آیات صریح، دعوت و ثبات قدم در صراط مستقیم توحید و عدم تبعیت از
اَهوای
جُهّال را
تبیین کرده
و ایمان و التزام به ما اَنزَل الله را (جهت رسیدن به
مقصد) تأکید می نمایند،
و ثبات قدم و التزام به معیارهای توحیدی را یک امر ضروری برای تحقق اصلاح
بشر و تغییرات تعادل آفرین بحساب می آورند.
عُلُوِّ توحیدی و موضع پست مُنکرین:
وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ وَ كَلِمَةُ
اللَّهِ هِيَ
الْعُلْيَا (توبه - ۴۰): «و الله {جلّ شأنه} کلمه و عقیدۀ منکرین را پست و پایین، و کلمه و
عقیدۀ توحید را عالی و برتر قرار داده است».
این آیه موضع پست و پایین
منکرینِ توحید و اهل کفر و گمراهی را به نمایش می گذارد، و در همان حال
عُلیایی خط و عقاید توحیدی را تأکید می نماید. و نزد موحدین آزادیخواه این
موضع توحیدی مُبَیِّن این اصول است: «جهالت و اسارت ذهنی»، «عقب ماندگی
اخلاقی»، و «پست فرهنگی و بی شخصیتی» در تضاد کامل با دین توحید و مواضع
توحیدی قرار دارد؛ و کسانی که می
خواهند موحد باشند و
تــوحیدی زندگی
کنند، چاره ای ندارند جز اینکه «آزاده و انتخابگر»، «عزیز و سربلند» و
«اهل علم و اخلاق» باشند. و طبعا سلطه پذیری و خرافه گری و ریزه خواری با
«روح اسلام و مسلمانی» غریب و بیگانه است، و نام و نشانِ توخالی چیزی را
تغییر نمی دهد. خلاصه موحد بودن صفات و مشخصاتی دارد؛ و مدعیان آن باید
حامل تفکر و شخصیت توحیدی باشند، تا صداقت ادعایشان ثابت شود. و نهایتا
صلاح بشریتِ روی زمین (اعم از مسلمان اسمی و غیرُهم) در وصول به توحید و
مواضع توحیدی و عزت توحیدی و عُلُوِّ توحیدی است؛ و بدون چنین موضع و نگرشی
بشر بیچاره از «محدودۀ نان شکم» و فروش جسم و جان برای یک زندگی پست! عبور
نخواهد کرد.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲ صفر ۱۴۳۵ - ۱۵ آذر ۱۳۹۲
|