بسم الله الرحمن الرحيم

دشمنان آزادی بشر و عاملان ویرانی دنیا

استبدادِ سیاسی (سیاسی - اقتصادی - فرهنگی) و استعمار اجنبی (سیاسی - اقتصادی - فرهنگی) دشمنان اســاسی آزادی و مردمسالاری و انتخابات آزاد هستند، و تا این عوامل ضد بشری و این نمادهای تبعیض و حق کُشی در «توان و امکان» داشته باشند نخواهند گذاشت هيچ مملکتی به «آزادی و مردمسالاری» دست یابد؛ و نخواهند گذاشت هيچ جامعه اى نظام سیــاسی دلخواه خود را برقـرار نمايد و در راه رشد و امنیت و سازندگى قــدم بردارد. همچنانکه نخواهند گذاشت هيچ مملکت و جامعه اى خود را و سرزمين خود را از «خفقان سیاسی و وابستگی و وضع سنتی»آزاد سازد و به آزادی و استقلال و شکوفایی برسد. و اين ممانعت و ممنوعيت از طرفی طرح و دسيسۀ استعمار براى بقاى سلطه گرى و استمرار غارتگرى از راه تــداوم حــروب داخلى و اختلال جوامع بشری، و از طرف دیگر تنها راه بقای ارتجاع سنتی و مشرکین خرافه گرا و تــداوم «جهل و عقب ماندگی و ناتوانی» است. و لازمهٴ تحقق اين اهداف شوم و شيطانى، وجود و حضور «نظامهاى استبدادى» در ممالک و جوامع شکار شده است، همان استبدادى که مردم و آزاديخواهان و استقلال طلبان را بعنوان عوامل خارجى و انتساب تهمتهاى ناروا سرکوب می کند و حکومت مصیبت بار خود را تحت عنوانِ حافظِ «امنيت ملی! وحدت اجتماعى! و استقـلال مملکت!» تحميل می نمايد(*). و اما دربارۀ استعمارگران (که از آزادی و مردمسالاری و حقوق بشر! دم می زنند) باید گفت: مگر ممکن است که استعمارگرانِ جهانخوار که همۀ وجودشان محصول «سلطه گرى و غارتگرى و جنگ دائمى» است، اجازه دهند که در ممالک زیر سلطه و غارت شده و جنگ زده (مُختل)، آزادى و مردمسالارى، ثبات سياسى، امنيت فراگير، تکامل اجتماعى، شکوفايى اقتصادى، و توليدات صنعتى «نُضج» بگيرد؟! آيا غير از اينست که رشد فراگير و همه جانبه، از طرفى زمينه هاى جذب و بکارگيرى منابع طبيعى و نيروى انسانى در «وطن و در اقتصاد و صنايع مملکت» را فراهم میسازد، و از طرف ديگربی نيازى از واردات استعمارى و امپريالى را در پى مى آورد؟! نکند که استعمارگران جهانخوار میخواهند از ذات و هستى خود که متکى به سلطه گرى و جنگ افروزى و غارتگرى است دست بردارند؟!! غير از اين نيست که وجود و هستى استعمار بدون منابع طبيعى ممالک استعمارزده و بدون بازار فروش کالاها و جنگ افزارها و عرضهٴ وسايل شکنجه در جوامع استبداد زده و بدونِ بازار کارِ ممالکِ زیرسلطه و جنگ زده و غارت شده (مختل) دوام نخواهد آورد. اینست که از نظر سماء، استعمارگران جهانخوار (حتى الامکان) نخواهند گذاشت که وضع ممالکِ «مُختل و جنگ زده و غارت شده» از آنچه هست بهتر شود، و حضور دائمى نظامهای استبدادى در آن ممالک «مهمترین ضرورتِ» بقاى سلطۀ استعمارگران و مایۀ تداوم جریان غارتگری است، و به تأکید «قيامها و تغییرات مُتعدد سیاسی» در ممالک مُختل و غارت شده و عدم امکان نتيجه گيرى از آنها سند زندهٴ اين واقعيت است.

استعمار و استبداد دست نشانده (اين دشمنان واقعى آزادى و مردمسالارى) در راه مهار و افسار جوامع بیچاره و بلاد مختل و غارت شده، داراى روشها و حیله های شيطانى زيادى هستند، و مهمترین آنها بدین قرار است: اولين روش، مهار و افسارِ جوامع بشرى از طریق نظام استبدادى و تحميل آنست، نظامی که از طریق «تصرف حکومت و اقتصاد» و بوسیلۀ جريانات و عُمال دست نشانده و برای بدست گرفتن قدرت مملکتی و سرکوب داخلی و بدست گرفتن مرافق اقتصادی صورت می گیرد (با هر بهاء و تلاشى که لازم آيد و با هر حيله و نيرنگى که به نظر برسد). دومین روش، چهره سازىِ حیله گرانه و «ايجاد وجهۀ مردمى» براى اشخاص و جريانات استبدادى و ارتجاعى است، که افکار و اَعمالشان «در ميان مردم» جا و زمينه اى ندارد. البته حالا که جوامع بشرى رشد بیشتری پيدا کرده و حيله هاى استعمارى و استبدادی بسيار رنگ باخته اند، تقريبا هر نقشه ای همراه با «زور و قتل و کشتار» به اجراء در می آید. سومین روش، برپايى آشوب و جنگ داخلى: بدين صورت که اگر جامعه ميل به آزادى و مردمسالارى نمود، استعمارگران و عُمالشان دست به آشوبگرى مى زنند و جنگهاى داخلى براه مى اندازند، و با وسايل مختلف و بهانه سازیها براى نظامهاى حاکم و (ايجاد دستجات خرابکار وآشوبگر) به تدوام و استمرار نظم و نظام استبدادى کمک میکنند. لکن هنگامی که جامعه از آشوبها و جنگهاى داخلى خسته شد و به رنج افتاد، استعمارگران و دست نشاندگان شان از فضای بوجود آمده سوء استفاده کرده و به هر طريق ممکن «استبداد مطلقه» برقرار می سازند، و زير عنوان امنيت ملى، وحدت مملکت، بازگشت آرامش و...... مُجددا آزادیها و آزاديخواهان و کل اجتماع را سرکوب کرده و زير سلطهٴ خود قرار می دهند، و اين وضع تا ظهور یک رهبری «عاقل و مسئول و مردمی» ادامه خواهد يافت. و چهارمین روشی که استعمارگرانِ جهانخوار و مستبدین دست نشانده براى مهار و افسار ملل مختلف بکـار می برند عبارت از روش «تخريب و ترويج» است؛ بدینصورت که در این خُطه چيزی را که ميتواند متحقق و عملى شود آن را «بی زمينه» می کنند و امکان تحقق و اِعمال آن را ناممکن میسازند، مثل حقوق مشروع و دست یافتنی اقلیتها در ممالک مختلفه، و یا حقوق مشروع و دست یافتنی زنان که اکثر مردان نیز خواستار و معتقد بدان هستند. اما چيزی که تحقق آن بعيد است و امکان عملى شدنش دشوار میباشد، آن را ترويج و تبليغ کرده و براى ايجاد «خواست و ادعاى بى زمينه» تبليغات و هياهو بپا میکنند و آن را «ترويج» می نمایند، مثل دامن زدن به «استقلال ارضی» در جوامعى که راهى طولانى براى رسيدن به استقلالِ ارضی و تشکيل دولت در پیش دارند (بگذریم از درستی و نادرستی آن)، و یا تبلیغ معیارهای زندگی و اقتصادی که مثلا در غرب رایج است، امری که بعضی چیزهایش باید به مرور جا بیفتند، و خیلی چیزهایش هم بکلی فاسد و غلط هستند. و بدين شيوه، هم خواست و ادعاى ترويج شده به نتيجه نمی رسد، و هم جهت دخالت و امتيازگيرى بدان دامن می زنند. بدیهی است که هدف استعمارگران از این طرح، مهار اوضاع و «استفادۀ حداکثر» از جِهات مختلف است، و از این طریق میخواهند که اوضاع را همیشه در مهار داشته باشند، و به اصطلاح میخواهند مشکلات را اداره کنند نه اینکه آنها را حل نمایند (مهار بحران! نه حل آن!)، زیرا در صورت حل مُشکلات بهانۀ دخالت را از دست می دهند. (از مقدمۀ قانون سماء).

(*) تمام نظامهای استبدادى، خواه ناخواه، مستقيم يا غير مستقيم، آشکارا يا پنهانى، صريح و ساده، پيچيده و مکارانه، عامل استعمار و محل تاييد آنها هستند، زيرا با سرکوب و کشتار مردم و حبس و تبعيد اهل فکر و سياست، و با تخريب اقتصاد و منابع مالى مملکت و سرازير کردن سرمايه هاى انسانى و زير زمينى و روى زمينى آن بسوى ممالک استعمارى، و با سلب حتى «آزادى بيان و ايجاد جنگهاى داخلى» و دخيل نمودن دُوَل استعمارگر ما بين طرفهاى درگير و غيره، خيانت هاى بى شمارى مرتکب میشوند و جوامع زير سلطه را در فقر و ذلت نگه میدارند. و بايد تاکيد کرد که در جهان امروز هيچ حکومتى بدون همراهى و پشتبانى مردم، يا بدون دخالت و حمایت خارجی (استعماری) امکان وجود و تداوم نخواهد داشت، و در نتیجه تمام نظامهای بلا استثناء و به نحوی از اَنحاء وابسته به استعمار و در خط استعماگران و همراه آنها هستند.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱۱ شوال ۱۴۳۳ - ۸ شهریور ۱۳۹۱