بسم الله الرحمن الرحيم
دمکراسی ناتویی و مُحاربۀ اسلام و مسلمین
هر ملتی تصور خاصی
از یک مکتب و اندیشه و از یک نظام سیاسی دارد؛ و خاصتا بُعد عملی یک اندیشه
و یک نظام سیاسی در «انظار عمومی» ملاک و معیار حقیقی بحساب می آید، ملاک و
معیاری که در رابطه با همۀ مکاتب بشری و نظامهای سیاسی (و نیز ادیان الهی)
صِدق می کند. اما این ملاک و معیار عمدتا از متن مکاتب و اندیشه های عقیدتی
و سیاسی اخذ و دریافت نمی شود، بلکه بیشتر از ماهیت پیروان و مدعیان و از
عملکرد آنها سرچشمه می گیرد. و همین است که پیروان و مدعیان یک اندیشه و
روش (در صورت انعکاس واقعی) میتوانند مایۀ خوشنامی و محبوبیت اندیشه و روش
خود بگردند، همانطور که پیروان و مدعیان همان اندیشه و روش (در صورت بد
کرداری و شرارت) ممکن است عامل بدنامی و منفوریت آن شوند. و این قضیه در
رابطه با مردم عادی و اقشار مختلف اجتماعی (که ظاهربین تر هستند و کمتر اهل
مطالعه و اندیشه ورزی هستند) واضحتر بوده و صدقیت بیشتری دارد. هر چند وقتی
مسئلۀ فرهنگ و اخلاق به میان آمد، قضیۀ بدنامی و خوش نامیِ مکاتب و روشها
بدین سادگیها نخواهد بود و در آن صورت تغییر مواضع سخت میشود. برای مثال در
جوامع اسلامی، بدکرداری و ستمکاری رهبران مسلمان و حکام استبدادی (که به
نام اسلام ظاهر می شوند) قضاوت منفی در رابطه با دین اسلام را در پی نخواهد
داشت؛ چرا که مسلمین به حقانیت و عدالت خواهی دین اسلام ایمان دارند؛ و در
نتیجه بدکرداری و ستمکاریِ کسی را به دین اسلام نسبت نمیدهند؛ و همین است
که دین اسلام ماندگار و رهبران و حُکام ظالم بازندۀ اصلی می شوند. گرچه در
اینجا نیز ممکن است برای کسانی و یا اقشاری شبهاتی را بوجود آورد؛ و اما
این هنگامی است که افراد و اقشار شبه دار و «مُختل گشته» رهبرانِ ستمکار و
ظالم را از آن خود و از جمله عناصر اسلامی تصور کنند؛ همانند پیروان خمینی
و نظام ولایت مطلقه و خط امامیها که با ستمکاری و بدکرداری نظام ولایت
مطلقه و رهبرانش مُختل شدند و حتی در رابطه با دین اسلام و نظام اسلامی
دچار شُبه و اشکال گردیدند. کمونیستها نیز چنین سرنوشتی پیدا کردند و
ستمکاری و سقوط نظامهای کمونیستی کار آنها را دچار مشکل و آنها را حتی نسبت
به تفکر کمونیستی بدبین و روگردان نمود. و لکن با توجه به ماهیت مشاکل
کمونیستی و مبانی مادی و خیالی آن، و عدم ایمان و اعتقاد مردمی به چنین
تفکر و نظامی، و ظالم و استبدادی بودن رهبران اصلی آن، مسئله ای به نام
کمونیسم را بجا نگذاشت؛ و داستان کمونیسم و مکتب کمونیستی را شاید برای
همیشه دچار اضمحلال و انقراض نمود. طبعا نظامهای لائیکی - استبدادی نیز (که
توسط مُستبدین غربگرا و لا مذهب و اسلام ستیز بر بیشتر جوامع اسلامی تحمیل
گردید) همین وضعیت را پیدا کرده اند، و خاصتا بعد از تغییرات سیاسی و
آزادیخواهانۀ ترکیه (به رهبری نجم الدین اربکان و رجب طیب اردوغان) و در
ابعادی وسیعتر بعد از سلسلۀ قیامهای بهار عربی، داستان نظام لائیکی -
استبدادی هم کارش رو به پایان و زوال نهاده است؛ چرا که نظام لائیکی -
استعماری عملا در تضاد با آزادی و مردمسالاری واقع شده است.
طبعا دمکراسی غربی هم
که در جوامع اسلامی اکثرا از نظامهای استبدادی و اشغالگران ناتویی و اسلام
ستیزانِ وابسته شنیده شده و عملا دمکراسی ناتویی گشته است، جزو آن پدیده
هایی است که ماهیت و عملکردِ مدعیانش در سرنوشت آن و میزان محبوبیت و
منفوریت آن بسیار مؤثر و حتی نقش اساسی بازی میکند؛ چرا که مردم می بینند
که بیش از همه «بی دینان و خائنان و استبدادیان» مدعی و منادی آن می شوند؛
چیزی که در میدان عمل جز اسلام ستیزی و تحمیل غربگرایی نبوده و نیست. و
اکنون که غرب و دول ناتویی با تمام وجودشان برای «محاربۀ اسلام و امت
اسلام» به میدان آمده اند و در این تهاجم استبدادی - استعماری و کافرکیشانه
تمام جیوش تبلیغاتی و فرهنگی و اقتصادی و عسکری را بکار گرفته اند (و حتی
مسئلۀ عداوت و محاربه را به حَرق و آتش زدن قرآن و کاریکاتورسازی و تهمت
زنی به حضرت محمد و....... کشانده اند) چنین ادعاهایی را بسیار پیچیده تر و
مُشوّش تر نموده است؛ و خاصتا اینکه مُدعیان و تبلیغات چیان دمکراسی ناتویی
(و همچنین مُدافعان فحشای زنان و حقوق بشر استعماری و.....) همان جانیان و
وحشیانی هستند که در حق اسلام و امت اسلام عُقده دَری و کینه توزیها می
کنند؛ و ستمگری و اشغالگری و جنایتکاری را از حدِ بحث و مناقشه خارج کرده
اند؛ و به جنایات سَبُعانه ای از نوع جنایات ابوغریب و گوانتانامو مرتکب
میشوند. و چون بسیاری از مسلمین و جوامع اسلامی سادگی به خرج می دهند (و
خاصتا با توجه به اینکه با ادبیات معاصر و خاصتا با اصطلاحات غربی آشنایی
زیادی ندارند) به دام دشمنان شان می افتند؛ و ادعاها و شعارهای آنها را
بدون تشخیص و تمییز و بدون اینکه روی حق و باطل شان یا هماهنگی و تضادشان
را با مبانی توحیدی - اسلامی ارزیابی کنند؛ آنها را رد و انکار نموده و از
آنها تنفر و بیزاری می جویند. کما اینکه در گذشته های نزدیک هم در رابطه با
علم و تحصیل در مدارس جدید و نیز در مورد بسیاری از آداب و رسوم که غربی
نبوده، بلکه جدید و معاصر بوده اند (اما بوسیلۀ غربگرایان مدیریت شده و در
واقع مُهر غربی خورده اند) چنین کرده اند؛ و طبعا دچار اشتباه و خسارت گشته
اند. و همین است که حالا برای مثال در افغانستان، دمکراسی یعنی اشغالگری و
کشتار مردم و تحمیل استبداد دست نشانده و ساختن جیش کافر کیش و شاشیدن روی
اجسادِ شهدای مظلوم و حرق و آتش زدن قرآن و هتاکی و بی حرمتی نسبت به
بزرگترین مقدسات اسلامی و مردمی، و حتی قتل و مُثله کردن مردم بنابر تفریح
و سرگرمی و از اعضای بدنشان یادگاری ساختن (و در واقع ارضاء کردن عقده های
اسلام ستیزی)، و دهها و صدها جنایات دیگری که در طول یک دهه اشغالگری و
ویرانسازی و قتل و کشتار مسلمین و هتک مردم افغانستان مرتکب شده اند؛ که
آخرین آنها آتش زدن مصاحف قرآن مجید در کابل و همچنین قتلِ عام مردم روستای
پنجوایی در ولایت قندهار است، که بنابر مصادر غربی حداقل ۱۶ تن از مردم و
زنان و کودکان آنها به قتل رسیده و بعضی هم مجروح شده اند (۹ کودک از میان
۱۶ مقتول؟!). و اما در کمال بی آبرویی این جنایت بزرگ و هولناک را بر خلاف
همۀ شاهدان عینی به یک سرباز امریکی نسبت می دهند). و جنایات بی شمار دیگری
که نه قابل حساب هستند و نه همۀ آنها منتشر شده اند. و همین است که از نظر
مردم افغانستان (و حتی تحصیل کردگانش) دمکراسی یعنی کافرکیشی و اشغالگری و
جنایتکاری؛ و در نتیجه اگر امروزه کسی و یا جریانی در افغانستان یا در عراق
(و نیز در بسیاری از جوامع اسلامی) مدعی دمکراسی شود؛ قبل از هر چیز نسبت
به او بدگمان و مشکوک میشوند و ممکن است او را عامل ناتو و غربگرا و اسلام
ستیز تصور کنند. و خــلاصه از دمکراسی سوغاتی و تحمیلی ناتویی (که در
مقابله و محاربه با اسلام و امت اسلام علم میشود) هر چیزی به ذهن جوامع
مورد تعرض خطور کند؛ حاکمیت خودشان بر سرنوشت خود به ذهن آنها خطور نمیکند؛
چرا که چنین امری در تضاد با وضعی است که آن را مشاهده کرده و چشیده اند. و
افلام و متون زیر ماهیت دمکراسی ناتویی در افغانستان و حقوق بشرِ اشغالگران
را مُستند و ملموس تر می سازد:
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲۷ ربیع الثانی ۱۴۳۳ - نوروز ۱۳۹۱
|