بسم اللّه الرحمن الرحيم

امامت وِراثتی و انتصابی؛ نه استحقاقی و انتخابی!

یک شیعۀ دوازده امامی و معتقد باید بدین سؤالات اساسی و اجتناب ناپذیر جواب بدهد: اولا چگونه بدین امر قانع شده که همۀ امامانش از یک خاندان و خانواده باشند و جایی برای دیگران وجود نداشته باشد؛ آیا این همان نظام ارثی و خاندانی و شاهنشاهی نیست؟! ثانیا چگونه کسی معتقد شده که امام زاده ها حتی در دوران کودکی و نوجوانی لیاقت امامت و رهبری پیدا کرده اند؛ اما در همان حال در همۀ امت (در هر سن و سالی!) کسی چنین وضعی نداشته است؟! ثالثا یک فرد دوازده امامی چگونه باور پیدا کرده که الله جــل شأنه، لایق و نالایق و حتی خُردسالان یک خـاندان را به امامت و رهبری رسانده؛ در حالی که اصرار طرفدارانِ علی (در دورۀ خلافت راشده) روی افضلیت علی بر دیگر صحابه برای خلافت و رهبری بوده است؟! رابعا اگر این قضایا مربوط به یک تاریخ سپری شده بود اهمیت زیادی نداشت؛ لکن مصیبت بزرگ اینست که چنین تاریخ و سُننی؛ پایۀ فکر و فرهنگ ملت و مُجتمعی را تشکیل بدهند؟! کما اینکه متأسفانه در ایران وضع بدین صورت میباشد؛ و نظام استبدادی ولایت فقیهی حاصل این طرز تفکر و این فرهنگ خاندانی و شخص پرستانه است. طبعا امامت و رهبری در تشیعِ صفوی (مانند نظام سلطنتی) موروثی و مادام العمر است؛ و از «معیار لیاقت و توانایی» برای رسیدن به امامت و رهبری هیچ خبری نیست؛ و حتی در خُردسالی و غیاب امامان نیز! نائب الامام عَلَم می کنند (همانند نائب السلطنه) و دست بردارشان نمی شوند؟! و اصل و اساس در تشیع و شیعه گری (برای امامت و رهبری) همانا انتساب خانوادگی و نسَبی به علی و خاندان اوست؛ و امامان دوازه گانه نیز به همین شیوه عَلَم شده اند. و در نتیجه این فرقۀ خاندانی و خرافاتی هم در امر امامت و رهبری و نظام سیاسی کارش همانند دیگران (اُمَوی، عباسی، عثمانی و.....) مبنی بر خاندانی گری، خون و وراثت، و مادام العمری امامان است؛ با یک فرق اساسی که شیعه یان اثناعشری امامانشان را تا مرحلۀ انتصاب الهی بالا برده و به آنها «درجۀ عصمت!» بخشیده اند. به عبارت دیگر تفاوتی که بین شیعه یان اثناعشری و خاندانهای سلطنتی وجود دارد اینست که: در شیعه گری امامانِ ۱۲ گانه بلا استثناء منصوب خدا بوده و معصوم و مطلق هستند (هر چند نزد بسیاری از شیعه یان و غالیان آنها کار آنها از اینهم بالاتر رفته و حتی صاحب کَون و مَکان بحساب می آیند! و مفاتیح بهشت و جهنم در دست آنهاست)؛ اما در خاندانهای سلطنتی اکثرا تأیید و حمایتهای الهی عَلَم می شود؛ همان تأیید و حمایتی که نظام ولایت مطلقۀ ایران مدعی آنست و امضای مهدی همیشه در اختیارشان است. در این رابطه متون زیر مسئله را روشنتر می سازند: http://zahedan-tebyan.ir/main.asp?id=5304

عمر امامان وِراثتی و اِنتصابی و مدت امامت شان

زندگينامه امام علي (ع): تاريخ ولادت: رجب سال 30 عام الفيل. تاريخ شهادت: رمضان سال 40 هجرى. مدت امامت: از زمان رحلت پيامبر اكرم (ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى تا 21 رمضان سال 40 هجرى، به مدت 30 سال، كه در پنج سال آخر زندگى خلافت مسلمانان را نيز بر عهده داشت.

زندگينامه امام حسن (ع): تاريخ ولادت: رمضان سال سوم هجرى.  تاريخ وفات: 28 صفر سال پنجاه هجرى، در سن 47 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، اميرالمؤمنين(ع)، در رمضان سال چهلم تا صفر سال پنجاه هجرى، به مدت 10 سال.

زندگينامه امام حسين (ع): تاريخ ولادت: شعبان سال چهارم هجرت. تاريخ شهادت: محرم سال 61 هجرى، در سن 57 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ برادرش، امام حسن مجتبى (ع)، در صفر سال 50 هجرى تا محرم سال 61، به مدت 10 سال.

زندگينامه امام زين العابدين (ع): تاريخ ولادت: جمادى الثانى سال 38 هجری.  تاريخ وفات: محرم سال 95  هجرى، در سن 55 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ پدر بزرگوارش امام حسين (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.

زندگينامه امام محمد باقر (ع): تاريخ ولادت: رجب سال 57 هجری.  تاريخ وفات: ذى الحجه سال 114 هجرى، در سن 57 سالگی. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، امام زين العابدين (ع) در سال 95 تا سال 114 هجرى، به مدت 20 سال.

زندگينامه امام جعفر صادق (ع): تاريخ ولادت: ربيع‏الاول سال 80 هجرى.  تاريخ وفات: شوال سال 148 هجرى، در سن 65 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، امام محمد باقر (ع) در ذى ‏الحجه سال ‏114 هجرى تا شوال سال 148 هجرى، به مدت 34 سال.

زندگينامه امام موسي كاظم (ع): تاريخ ولادت: صفر سال 128 هجرى.  تاريخ وفات: رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، امام جعفر صادق (ع)، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بيست سالگى به امامت رسيد.

زندگينامه امام رضا(ع): تاريخ تولد: يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى. تاريخ وفات: صفر سال 203 هجرى، در سن ۵۵ سالگی. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، امام موسى كاظم (ع)، در رجب سال 183، تا سال 203 هجرى، به مدت بيست سال. آن حضرت در سن 35 سالگى به امامت رسيد.

زندگينامه امام محمد تقي (ع): تاريخ ولادت: رمضان سال 195 هجرى. تاريخ وفات: ذى القعده سال 220 هجرى، در سن 25 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ امام رضا (ع)، در صفر سال 203 هجرى تا ذى القعده سال 220 هجرى، به مدت شانزده سال و نه ماه.

زندگينامه امام علي النقي (ع): تاريخ ولادت: ذى الحجه سال 212 هجرى. تاريخ وفات: رجب سال 254 هجرى،در سن ۴۰ سالگی.  مدت امامت: از سال 220 هجرى تا رجب 254 هجرى، به مدت 33سال. زمانى كه آن حضرت به امامت رسيد، هشت سال و پنج ماه بيشتر نداشت.

زندگينامه امام حسن عسگري (ع): تاريخ ولادت: ربيع الثانى سال 232 هجرى. تاريخ وفات: ربيع الاول سال 260 هجرى، در سن 28 سالگى. مدت امامت: از زمان مرگ پدرش، حضرت امام هادى(ع) در سال 254 تا سال 260 هجرى، نزديك به شش سال.

زندگينامه امام مهدي(عج): تاريخ ولادت: شعبان سال 255 هجرى. مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است كه به «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى» شهرت يافته است. مدت «غيبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال 255 تا سال 329 هجرى، به مدت 74 سال بوده است. و «غيبت كبرى» از سال 329 هجرى آغاز و تاكنون ادامه يافته است.

نسل علی و خاندانی گری تشیُّع:

بدیهی است که بیت و خاندان گرایی (مثل بیت و خاندان علی و فرزندانش) تنها گرایش بیت گرایانه و خاندانی در میان مسلمین نبوده و نیست؛ بلکه (علیرغم مخالفت شدید اسلام و دین توحید با خاندان بازی و  خون محوری) بیشتر مسلمین کارشان به چنین اموری کشیده شده است. و طبعا داستان سید و سادات نیز که حاصل انتساب خویش به خانواده و خاندان رسول است و به جعلیات عجیب و غریبی منتهی گردیده؛ از همین روش انحرافی و خاندان گرایانه نشأت می گیرد. بگذریم از اینکه پیامبر اسلام پسری باقی نگذاشت تا در مَنظر خون مِحوَران وارث خونی اش باشد؛ اما «اهل جعل و تزویر» به ناچار! دنبال دخترش رفتند و استثنائا!!! او را منشاء نسل پیامبر قرار دادند؛ و بدین ترتیب یک نسل جعلی بوجود آوردند. بنابر این؛ قبل از شیوع ناسیونالیسم غربی - استعماری (که مبنی بر قوم و قبیله است) در همۀ ادوار (بعد از خلفای راشده) بیشتر حکومتهای جوامع اسلامی بر اساس اسم و رسمِ خاندانی و قبیله ای تشکیل شده اند (اموی، عباسی، غزنوی، عثمانی، صفوی و.....)؛ و حالا هم قوم پرستی و قبیله گری تار و پود همۀ جوامع اسلامی را فرا گرفته است؛ تا آنجا که «روابط خونی و خاندانی» ملاک دوری و نزدیکی روابط مسلمین گردیده! و خانوادۀ اسلامی مصداق عینی و کامل یک رابطۀ خونی شده است. و این در حالیست که دین اسلام، یک دین انسانی و عقیدتی است؛ و در آن هر کسی (بجای خون و درجاتش) بر مبنای میزان تقوی و انضباط دینی سنجیده می شود.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۲۰ ذو الحِجَّة ۱۴۳۲ - ۲۵ آبان ۱۳۹۰