بسم الله الرحمن الرحيم
بیستمین سالگرد سمـــاء:
استبدادِ رو به زوال و آزادیخواهانِ رو به انسجام
۵ تيرماه
۱۳۹۰ بیستمین سالگرد تأسيس سازمان موحدين آزاديخواه ايران (سمـــاء)
مبـارک باد. و به همین مناسبت
و بعنوان سازمان موحدین آزادیخواه
ایران، اين دورۀ بیست ساله از مبارزات توحیدی و آزادیخواهانه را که
علیه شرک و استبداد و مادیت سپری گردید (و از دست نظام ولایت مطلقه
مُتحمِّل رنجها و زندانها و آوارگیها گشتیم)،
به مردم ایران، به موحدین آزادیخواه، به احزاب و شخصیتهای آزادیخواه و
استقلال طلب، به شهدای راه آزادی ایران، به زندانیان سیاسی، به اعتصاب
کنندگان سبز زندانها، و به آوارگان دست استبداد تبریک و تهنیت میگوییم. به
امید اینکه به زودی شاهد آزادی ایران و برکناری نظام استبدادی ولایت مطلقه
و فعالیت علنی در میان مردم باشیم و جهت اتحاد و شکوفایی ایران تلاش نماییم.
این یک سنت الهی است
که سقوط و زوال وضعیت ظالمانه و متلاشی شدن نظامهای استبدادی معمولا در
آخرین مراحل فساد و انحطاط و استبداد واقع میشود؛ تا جایی که قرآن حکیم
اعـلام میدارد: پیروزی هنگامی فرا رسید و افقها هنگامی روشن گردید که
اوضاع بسیار بد و خسارت بار شد؛ و حتی پیامبر زمانه و یارانش
نسبت به پیروزی دچار شک و تردید شدند:
مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ
الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ؛ أَلَا إِنَّ
نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (بقره -
۲۱۴):
«گرفتار رنج و تضرر گشتند و متزلزل گردیدند، و حتی رسول و مؤمنان همراهش
گفتند که بالاخره نصرتِ الله کی فرا می رسد؛ و این همان زمانی است که نصرتِ
الله بسیار نزدیک شده است».
و این بدین معناست که
در محیطهای بسته و اصلاح ناپذیر، پیروزیها در اوج فساد و انحطــاط و
استبــداد «بیش از هر زمانی» مُحتمَل و توقع پذیر می شوند. و البته اندیشۀ
انقلابی، من جمله تحـولات اجتماعی و سیاسی از دیدگــاه کمونیسم مــارکسی و
همچنین در تشیع مَهــدوی (که این اخیــر خــرافاتی شده است) روی همین اساس
(استثمار حداکثر - اوج ظلم و بی عدالتی)
استـوار گردیده است؛
بدین مفهوم که در این میدان اعتقاد بر اینست که آخرین حد ظلم و فساد؛
همان مرحلۀ «تحولات بزرگ» و هنگام زوال استبدادِ حاکم و سقوط ستم گران است.
و طبعا چنین وضعیتی و چنین اندیشه ای در رابطه با گذشته و همچنین در
نظامهای مطلقۀ استبدادی امروزه هم به تمامی صدق میکند؛ و حالا
نیز ممالک عربی
دقیقا چنین وضعیتی را تجربه می کنند؛ و با مستبدینی درگیر شده اند که همۀ
مرزهای ظلم و
فساد و تجاوز را پشت سر گذاشته و جوامع عربی را
طی دهها سال مقهور و پایمال کرده اند.
نکتۀ اساسی دیگر اینست که:
بر خلاف تصور بسیاری، اتحاد در استبداد و در وضعیت استبدادی ممکن نیست؛
بلکه اتحاد در آزادی و در یک میدان انتخابی و اراده پذیر میسر می شود. و در
میدان استبداد و سلطه گری آنچه وجود دارد و همه کاره است
«زور و سرکوب گری» است؛ و این زور و
سرکوب گری، برای کسانی که در محدودۀ استبداد و وضعیت استبدادی واقع شده اند
از همه بیشتر و بلکه در حق آنها از همه خطرناکتر است؛ و حتی عقب نشینی و پا
بیرون کشیدن آنها بسیار مشکل می باشد. اما وای به روزی که بندهای استبداد و
نظام استبدادی «سست و ضعیف» گردد؛ آنگاه
می بینی که سرسخت ترین استبدادیان هم از استبداد و نظام استبدادی برائت می
جویند و از آن فاصله می گیرند. این وضعیت در همه جا روی داده؛ و من
جمله در روسیه
و محدودۀ شوروی (نسبت به نظام کمونیستی) و
همچنین در ایران استبداد زده (هم
نسبت به
استبداد پهلوی و هم
نسبت به استبداد ولایت مطلقه) بوقوع پیوسته است. و
خوشبختانه هم اکنون ایران ما در وضعیت بسیار خوبی قرار گرفته است؛ بدینصورت
که نظام استبدادی و فرهنگ استبدادی «رو به
سستی و زوال» نهاده است؛ و اگر نظام ولایت مطلقه به آخرین مراحل ضعف
و تلاشی و تضادهای درونی نزدیکتر شده؛ مخالفان آزادیخواهِ این نظام
استبدادی و کلا عامۀ مردم ایران از تضادها و استبدادگری خود (استبـداد
محکوم!) کاسته
اند و بسوی انسجام می روند و در برقراری
«آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی» متحد
می شوند. و طبعا قیام سبز مردم ایران و استمرار امواج آن در این امر مبارک
نقش زیادی بازی کرده است؛ قیامی که خفته
ها را بیدار و دردهای مشترک را آشکار
و انسجام اجتماعی را تقویت و «استبداد داخلی و استعمار خارجی» را پشت سر
گذاشت. و حـــال که نظام ولایت مطلقه (در هر بعدی) به آخرین مراحل استبداد و
فسادکاری رسیده و در داخل و خارج و در جهان اسلام مورد تنفر واقع شده؛ چاره
ای جز «سقوط و زوال» برایش باقی
نمانده است؛ و خاصتا
هم اکنون که ممالک عربی غرقِ قیامها و انقلابهای آزادیخواهانه
شده اند؛ دریغ است که ایران ما نیز عقب بماند و استبداد ولایت مطلقه را بیش
از این تحمل نماید؛ و ان شاء الله به زودی ایران ما نیز در مسیر قیامها و
انقلابهای ممالک عربی واقع خواهد شد. باشد که در سایۀ قیام آزادیبخش مردم
ایران، آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی
را در آغوش بگیریم و در جهت ساختن
ایرانی آزاد و آباد و پر
امنیت فعالیت نماییم. آری؛ زوال استبداد ولایت
مطلقه حتمی است؛ و از این جهت باید به فکر
«ماهیت نظام سیاسی آینده» هم باشیم؛ تا گرفتار خلاء سیاسی و یا خدای
ناکرده استبداد دیگری! و این بار از نوع لائیکیِ آن نشویم.
منظور از مبارزۀ مسالمت آمیز چیست؟!
علاوه بر اینها
آنچه در بیستمین سالگرد تأسیس سماء لایق
ذکر و مستحق روشن سازیست اینست که: استبداد ولایت مطلقه از جنس استبداد
بعثی - علی اللهی سوریه و بلکه آشکارا متحد اساسی آنست؛ و نه تنها به روش
نظام سوریه با مردم ایران و آزادیخواهان برخورد کرده و خواهد کرد؛ بلکه در
سرکوب مردم بپا خاستۀ سوریه و در همکاری با استبداد بعثی - علی اللهی نیز
(همراه حزب ولایت فقیهی حسن نصر الله) نقش عمده ای بازی میکند! و حتی طرف
دوم و طبعا دشمن دوم مردم سوریه شده است. و موضع همکارانه ای که نظام ولایت
مطلقه در رابطه با نظام جنایتکار خاندان اسد اتخاذ کرده است؛ ناشی از ماهیت
نظام ولایت مطلقه و حاصل سیاستهای فرقه ای آن و دنبال کردن
«داستان هلال شیعی» است. حال سؤال
اینست که چگونه میتوان در «ایران ولایت مطلقه» مبارزات مسالمت آمیز براه
انداخت و چگونه ممکن است حتی مسالمت آمیزترین مبارزه هم به خشونت و زندان و
خونریزی منتهی نشود؟! آیا مردم آزادیخواه سوریه (و همچنین مردم لیبی)
مبارزات مسالمت آمیز نکرده و نمیکنند که اینچنین سرکوب و قتل و کشتار
میشوند؟! و این در حالیست که مردم ایران و آزادیخواهان ایرانی هم، راه مردم
سوریه و مبارزان سوری را پیش رو دارند و با نظامی روبرو هستند که کوچکترین
مخالفتها را بر نمی تابد؛ و اصلا مسالمت آمیزترین مبارزات و اعتراضات را و
بحث از پایمال کردن بدیهی ترین حقـوق مردم را و یا بحث از انتخابات و نفی
تزویر و حتی ساده تر از اینها را «براندازی
نــرم!» تلقی میکند؟! آری؛ مبارزۀ مسالمت
آمیزِ گاندی هم (بگذریم از زمینه های اعتراض و مخالفت سیاسی در هندِ
مُستعمره) بدین معنا نبود که مبارزاتِ آزادیخواهانه خشونت نیافریند؛ بلکه
بدین معنا بود که مردم بصورت خشونت آمیز و مسلحانه با استبداد و استعماری روبرو نشوند که نه
تنها توان مغلــوب ساختنش را ندارند؛ بلکه چنین کاری بیشتر توجیه کنندۀ
سرکوبگری استبداد و استعمار میشود. و اما از نظر موحدین آزادیخواه
«ما قبل سلاح و وسایل قتل و کشتار»
همۀ فعالیتها و اقدامات آزادیخواهانه در محدودۀ مبارزات مدنی قرار می گیرد؛
مانند تحریم انتخابات استبدادی، تظاهرات
خیابانی، اعتصابات کارگری، اعتصابات اداری، اعتصابات مردمی، اعتصاب
غذای فردی و گروهی، شعار نویسی، بوق زدن ماشینها و شلوغ کردن میدانها و
خیابانها در شهرهای مختلف و...... و طبعا آنهایی که
حالا از اعتصاب کنندگان غذا در زندانهای ولایت مطلقه میخواهند که بدون هیچ شرط و کسب امتیازی
به اعتصاب خود پایان دهند (بجای گسترش اعتصابات و اعتراضات بیشتر) چنین
مینماید که بیشتر به فکر
نظام ولایت مطلقه و حفظ آن باشند تا آزادی و نجات مردم ایران. و متأسفانه
در ایران ما هنوز معلوم نیست که چه طیفی
از اصلاح طلبان به فکر مردم و
آزادی ایران و چه طیفی به فکر سرنوشت نظام ولایت مطلقه است؟!
و همانطور که تجربه نشان داده، در ایران ولایت مطلقه حتی ساده ترین مبارزاتِ مسالمت آمیز و غیر خشونت زا امری خیالی
می باشد؛ چرا که ساده ترین مخالفت ها در ایران ولایت مطلقه
«کاری براندازانه»
قلمداد میشود! و
تقریبا فاصله ای بین عواقب مبارزات مسلحانه و مسالمت آمیز و مدنی باقی
نمانده است!!! و فعالان همۀ روشهای مبارزاتی با شدیدترین وجه سرکوب و قلع و
قمع میشوند (تازه در این میان نباید زیاد متوجه اصلاح طلبان شد؛ زیرا آنها
هنوز خودی! و جزو نظام ولایت مطلقه محسوب می شوند؛ و در حقیقت ملی - مذهبی ها
مرز خروج از نظام ولایت مطلقه را تشکیل می دهند). اینست که با محصور شدن در
روش های حداقلی
و استبداد پسندانه (و اینکه کــاری نکنیم که استبداد ولایت مطلقه عصبانی شود و خشونت
بیافریند) چیزی انجام داده
نمی شود و مبارزه ای صورت
نمی گیرد؛ و با چنین روشهای لاک پُشتی ایران ما جزو
«آخرین ممالکِ آزاد در جهان» خواهد بود.
بگذریم از اینکه اکنون هم تنها نظامهای معــدودی در جهــان به اندازۀ نظام
ولایت مطلقه «استبدادی و سرکوبگر» هستند. و جهت درک این امر و میزان عقب
ماندن ایرانِ ویران و صفوی زده، خــوب است نگاهی به وضع همسایگان انداخته
شود: در پاکستان و افغانستان و عراق (در سایۀ حضور طرفهای مختلف) یک شبهه
مردمسالاری برقرار شده است. در ترکیه هم که اوضــاع بسیار
خوب پیش می رود. در
ممالک عربی نیز «قیامها و انقلابهای
آزادیخواهانه» بصــورت عجیبی فوران کرده و آتش می فشانند و در آن
بلاد نظامهای استبدادی پشت سر هم! یا ساقط می شوند (مثل استبداد تونس و
مصر) و یا در حال سقـوط هستند (مثل استبداد لیبی و یمن و سوریه)؛ و همین
چند روز پیش هم حکومت استبدادی مغرب از مواضع استبدادی - استعماری اش یک
قدم عقب نشسته و خود را (مُزورانه و یا از روی ناچاری) به میدان اصلاحات
انداخت! و قانون اساسی جدیدی را اعـلام داشت؛ بگذریم از اینکه مخالفان
به این حد و مرزهای استبدادی رضــایت نخواهند داد و در کار خود بردوام
هستند.
مواضع و اهداف فکری - سیاسی سماء
در طول
۲۰ سالى که
از مبارزه و فعاليت
«سازمان موحدين آزاديخواه ايران - سماء» می
گذرد (علیرغم آوارگی طولانی و سلطۀ استبدادی بر ایران) کارهای زیادی صورت
گرفته و خاصتا سعی شده که تفکر توحیدی و ماهیت روابط توحیدی و زندگی اسلامی
مُجددا ارائه گردد و اسلامیت اجتهادی تحقق یابد، و دینداری اسلامی از وضع
سنتی که گرفتارش آمده خارج شود. و از این جهت باید گفت که: در همان حال که
کار سماء مستمر و بر دوام بوده، الحمد لله هر سالش از سال قبل بهتر و تکامل
يافته تر بوده و کارش از «کيفيت
و انسجام» بيشترى
برخوردار شده است. و حال که سماء در مرحلۀ چهارم یعنی «مرحلۀ
کيفيت و انسجام بيشتر» قرار
دارد، در ابعاد مختلف و خاصتا از نظر انسجام
فکرى و شفافيت سياسى و
حضور در اجتماع، و همچنین در بعد تبادل افکار و
آراء با اهل علم و سياست، از وضعيت مناسبترى برخوردار است. و اميد و انتظار
اينست که اين مرحله به زودى
به «علنى شدن سماء و
فعالیت آن» بيانجامد؛
مرحله ای که نیازمند تحولات سیاسی در ایران و زوال نظام ولایت مطلقه و
برپایی «آزادى
و مردمسالارى و کثرت گرايى» است.
و همانطور که در
سالهای گذشته سماء سعی کرده تا مواضع فکرى - سياسى خود را بصورت «روشن
و شفاف» به همۀ اطراف برساند و خواستهاى خود را صریحا بيان
نمايد، در اين مناسبت نیز «مُجدداً» اعلام
میداریم که: خير و صلاح همۀ ايرانيان و همۀ
جریانات فکری و سیاسی و همۀ اقوام ایران در «آزادى
و مردمسالارى و کثرتگرايى» و
قرار دادن پايه هاى نظام سياسى و حکومتى روی «فکر
و فرهنگِ معقول اجتماع» است.
و سماء روى اين «نکتۀ
کليدى» تأکيد میکند که: مردم مسلمان ايران
نه «استبداد و خودکامگى» را
میخواهند، و نه پايه هاى عقيدتى و فرهنگى و
اخلاقى خود را که ۱۴ قرن
است با آنها زندگى ميکنند و آنها را از
«دین توحيدى اسلام» اخذ
کرده اند رها و انکار میکنند. و در نتیجه راهِ گشودن مشکلات مردم ايران در
مبنا قــرار دادن «اسلام
اجتهادى و روشن انديشانه» و
اصل گرداندن «آزادى و حاکميت
مردم ايران» و
در نظر گرفتنِ «خواست اقوام و جوامع متعدد
ایران» است. و بصورت بدیهی راه «وحدت مملکت» و «امنيت مملکت» و «صلاح
مملکت» و همچنین راه ناکام گرداندن توطئه های شوم استبدادی - استعماری،
همانا «برکنارى نظام استبدادى ولایت
مطلقه و برقرارى جمهورى متحدۀ مردمى» است،
کاری که (همانطور که در قانون سماء هم آمده) میتواند به «سه
طریق» جامۀ
عمل پوشد:
يکى از
طریق واگذار کردن «نظام
سياسى و حکومتى» به
رأی و انتخاب صاحبان اصلى آن (که همــان مردم ايران هستند)، کاری که منتهی
به بر قــراری آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی می شود. دوم از
طريق تن دادن رؤساى نظام استبدادى ولایت مطلقه به «مصالحه
و آشتى ملى» و
برگزارى همه پرسى براى تعيين نوع نظام سياسى که بر ایران جاری و حاکم
میشود. و سوم از
طريق قیام آزادیخواهانه و ضد استبدادی مردم ایران،
که با لجاجت نظام ولایت مطلقه و سرکوبگری مُستمر و ادامۀ انتخابات تــزویری
و مقــابلۀ مسلحانه با جنبش سبـــز این راه اجتنــاب ناپذیر گردیده؛ و حتی
جهت وادار کردن نظـــام ولایت مطلقه یک ضرورت اساسی شده است. و
طبعا هر يک از اين راهها فقط با ميدان داری و آزادیخواهی مردم ایران و قيام
و مبارزه جهت رسيدن به حقوق اساسی و برقراری «آزادى
و مردمسالارى و کثرتگرايى» جامۀ
عمل می پوشد، و اکیدا رؤساى نظام استبدادى ولایت مطلقه، آزادى و مردمسالارى
و کثرت گرايى را به خانۀ کسى نخواهند برد؛ و خاصتا استعمارگران غربی نیز تا
آنجـــا که «در
توان داشته باشند» در
راه رسيدنِ به آزادى و مردمسالارى و کثرت گرايى کارشکنى و ممانعت بعمل می
آورند. آری، مردم
ایران و همۀ اقوام و جوامع آن باید به صحنۀ آزاديخواهى و مردمسالارى و کثرت
گرایی بیایند، تا به حقوق اساسی خود نائل گردند و بر «موانع
استبدادی - استعماری» فائق
آیند، و بعد از پیروزی هم باید آنچه را که با رنج و خون خود بدست آورده اند «حفاظت
و حراست» نمایند
و آن را به نتیجه برسانند.
الله اکبــــــــــــــــــــر الله اکبــــــــــــــــــر،
ســــــــــــــــــلام بر مــــــــــــــــــــوحدين،
مــــــــــــــــرگ بر استبــــــــــــــــداد، بــر
قــــــــــــــــــرار بــــــــــــــــــاد آزادى،
بــر کنـــــــــار بــاد نظــــــــــام ولايـــــــــــت مطلقـــــــــۀ
خامنه ای،
بر قــــــــــرار باد جمهــــــــــورى متحـــــــــدۀ مـــــــــردمى،
پيش بسوى آزادى و مردمسالارى و کثرت گرايى
ســازمان مــوحدين آزاديخــواه ايــران ۲۵ رجب ۱۴۳۲ - ۵ تیر ۱۳۹۰
|