بسم الله الرحمن الرحیم
راه رسیــــدن به آزادی و استقلال
در رابطه با
آزادى و استقلال زياد صحبت شده است، همچنانکه از استبداد
و استعمار سخن ها رانده شده و میشود.
لکن آنچه در اين
ميان (با وجود اساسى و حياتى بودنش) کمتر بدان توجه شده، اما بدون آن
آزادى و استقلال (مردمسالارى و حاکميت بر سرنوشت خويش) متصور نمی باشد،
ضرورت وجود
�توان و قدرت� براى
رسيدن به آزادى و استقلال و
رشد سریع است،
توان و قدرتى که
بتواند در مقابل استبداد دست نشانده و اتحاد استعمارگران و امثال پيمان
ناتو بايستد و بر آنها پيروز شود، و بعد از پيروزى
هم بتواند
�اصول و اهداف اساسى�
را حفظ و توطئه هاى مختلف را خنثى نمايد. و اما اين
توان و قدرت
در جوامعى
بوجود خواهد آمد که
زمینۀ
اتحاد و متحد شدن
را دارند، و در اين
میدان از
�پیشینۀ
تاريخى و فرهنگ مشترک و اهداف مشترک� بر خوردارند، و در
واقع
�امت واحدۀ
بالقوه� را تشکيل
میدهند. اين خصوصیات
(در روزگار ما)
تنها در اسلام و جوامع اسلامى
قابل پیگیری است و تنها
در میان آنها
یافت می شود، و خارج از جوامع اسلامى چنين امتى
غیر قابل تصور است و چنين وحدت و اتحادى برقرار شدنى نيست.
بگذريم از اينکه تنها
جوامع و ممالک اسلامى هستند که براى
اظهار وجود و
�عرض اندام�
از حجم و گسترهٴ کافى
بهره مند
میباشند؛ و طبعا در جوامع و ممالک اسلامى
نيز بجز
�امت واحدهۀ
اسلامى�
و قدرت برآمده از اسلام و اسلاميت، نيروى متحد کننده و
توانمند
ديگرى وجود
عینی و
عملى
ندارد. نکته اى اساسى که دربارۀ امت واحدۀ اسلامى وجود دارد و تذکر و تبيين آن بسيار ضرورى میباشد اينست که منشاء امت واحدهٴ اسلامى (که اکنون تنها بالقوه وجود دارد) دین توحيدى اسلام و آیات قرآن است، و از این جهت این �نوع امت� در عمق اسلام و اسلامیت و جزو روح و وجدان ديندارى اسلامى است. و فرد و جامعه اسلامى (که همه چيز اسلام و همۀ برنامه هاى اسلامى براى ايجاد و ظهور آنست) بدون اعتقاد به امت واحدۀ اسلامی بى معنا و نامفهوم بوده و واقعيت پيدا نخواهد کرد و همه چيز برباد خواهد رفت. به عبارت ديگر، فرد و جامعهٴ اسلامى پايه و اساسى نخواهد داشت. و پشت سر عقیدۀ امت واحدۀ اسلامی این آیات مشهور قرار دارند: إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً: �به تاکيد جامعۀ مسلمين، جامعه اى يک پارچه و يک مسير است�. وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُواْ: �اى مؤمنانِ مسلمان، متحدا به ریسمان الله (قرآن واسلامیت) چنگ بزنید و از تفرق و پراکندگى پرهيز نماييد�. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ: �جز اين نيست که ايماندارانِ مسلمان برادران يکديگرند�. وَالْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ: �مؤمنان مرد و زن، يار و پشتيبان يکديگرند�. این آیات و بسیاری از آیات دیگر، عقيدهٴ اخوت اسلامی و اتحاد مسلمین و امت واحده را پشتيبانى و تثبيت میکنند، بگذریم از اینکه پايه گذار امت واحدهٴ اسلامى محمد مصطفى پیامبر اسلام مى باشد. اين امت واحده (امت واحدۀ شورایی)، بصورت ناقص و در چهارچوبۀ حکومتهای نامطلوب تا ٨٣ سال پيش در اَشکال �خلافت راشده�، �حکومت اموى�، �حکومت عباسى�، و �حکومت عثمانى� ادامه داشت، و با سقوط و تجزیۀ دولت عثمانى (١٣۴٢هـ - ق) به علت انحطاط داخلی و تهاجم استعمارگران غربى و روسی متلاشى گرديد و �تجزیۀ امت واحدۀ اسلامى� تکميل شد. و حالا هم این در سایۀ تداوم تفرق امت اسلام و تجزیۀ اراضی مسلمین است که سلطهٴ مطلقهٴ دُوَل غربى و غیر اسلامی بر بلاد و جوامع اسلامى میسر شده و امری طبیعی و اجتناب ناپذير گشته است. بنابر این، بدیهی مینماید که آزادى و استقلالِ جوامع اسلامی (که توسط استبداد و استعمار از بین رفته) از احياى امت واحدهٴ اسلامى و از �اتحاد و اُخُوَّتِ اسلامى� بگذرد. واقعيت اينست که هيچ ملت و جامعۀ کوچک و مُنفردی، توان کسب آزادى و استقلال را ندارد، و سراسر تـاريخ بشر و نیز دورهٴ کنونى شاهد اين واقعيت انکار ناپذیر است. بنابراين: يک ملت و اجتماع براى رسيدن به آزادى و استقلال يا �حفظ آزادى و استقلال�، يا بايد به ملت و جامعه اى بزرگ و �امتى مُتحد� تبديل شود (مثل جامعۀ عربى صدر اسلام که از طريق ايمان به عقيدهٴ توحيدى اسلام منشاء اتحاد جوامع مختلف و متفرقِ آن زمان گرديد) و در نتيجه امت واحدهٴ اسلامى بوجود آمد. و يا اينکه بايد به جامعه و ملت بزرگى که داراى پايه هاى �دِگرپذيرى و ارزشى� باشد ملحق گردد و متحد و هم پيمان آن شود (مانند بسيارى از هم پیمانیها در تاريخ مِلل و ممالک مختلفه)، که حالا نیز اين امر رايج و برقرار است. همچنانکه دُوَل ناتویی غرب نیز مدتهاست که متحد و هم پیمان یکدیگر شده اند و بنابر اشتراکاتِ مختلف و منافع مشترک و با توجه به دشمنان مشترک، از یکدیگر دفاع می کنند، و در موارد بسیاری متحدا به ممالک و جوامع جهانی تجاوز میکنند و با همکاری یکدیگر آن بلاد و جوامع را اشغال مینمایند. در غیراینصورت، یک مملکت و یک جامعۀ کوچک و ناتوان، چاره اى جز زیر سلطگى و پايمال شدن و لقمۀ توسعه طلبان و غارتگران گشتن نمی یابد. و تجزیۀ ممالک و جوامع اسلامی و تصغیر آنها نیز بهمین خاطر و برای �ناتوان سازی و ایجاد تنازع� بین آنها بوده است، و روش سیاسی استعمارگران نیز مبنی بر �تفرقه بینداز و حکومت کن� بیانگر همین طرح و برنامه و اصل متفرق سازی است. در این رابطه به تبیین: �ماهیـت مرزهـــای ارضی� مراجعه شود. و سند پایمال شدن و لقمه گشتنِ �بلاد و جوامع کوچک و ناتوان�، وضعیت کنونی عراق و افغانستان است، بدینصورت که: استعمارگران و غارتگران غربی و دُوَل ناتویی (به سرکردگى آمريکا) در مورد همۀ ممالک و مِلل جهان و از جمله در رابطه با افغانستان و عراق اثبات کرده اند که جز �ممالک ساختگى و نظامهای استبدادى� را تحمل نمیکنند، و در هر مملکتی زمانى خواستار برکنارى يک نظام استبدادى و يا تغيير مرزهاى ارضى مملکتی می شوند که زمینۀ جانشينى وضع استعمارى جديد و بر پايى �حکومت دست نشاندهٴ مُجدد� وجود داشته باشد؟! و تنها در این صورت براى تغييرات �سياسى و ارضى� و آنهم بوسیلۀ عُمال خود دست بکار میشوند. اين عملکرد ضد بشرى (در هر مکان و مملکتی که اين اشغالگرانِ غارتگر جاى پايى در آن باز کنند) تکرار ميشود، و حالا آشکارا و در وضاحت تمام مى بينيم که آمريکا و دُوَل ناتویی چگونه نظام و حکومت و جیش دلبخواه و ساختۀ خود را در عراق و افغانستان (و با زور قتل و کشتار) بر مردمان آن بلاد تحميل کرده اند؛ بدون اينکه هيچ ارزشى براى �خواست و رأى آنها� قائل شوند. همچنين همگان ميدانند که سلطه گران غربی براى نوع نظام و حکومتِ بعد از نظام ولايت مطلقه چقدر طرح و برنامه تدارک دیده و می بینند؟! بنحوی که بیشتر صدای استعمارگران و برنامه های آنها (و طرفدارانشان) به گوش مردم میرسد؟؟!! و طبعا در اینجا نیز سعی آنها بر اینست که بعد از نظام ولايت مطلقه، نظام و حکومت بعدی (بجای انتخابى و مردمى شدن) آمريکى و ناتويى شود و ادارۀ مملکت باز در مهار آنها باشد.
خلاصه در جهان
اسلام، تنها فکر و
فرهنگ و نظامی که
توان و لياقتِ وحدت آفرينى
را داراست و زمينه ساز آزادى و استقلال است، دين توحيدى
اسلام است، چرا که این دين توحيدى:
اولا ريشه ها در
جوامع اسلامى دارد، و اسلاميت در روح
و جان
اين جوامع مستقر شده و بسيارى
از اجزایش جزو ماهيت اين جوامع گشته است،
ثانيا
دين توحيدى
اسلام داراى اصول
و مواضع
مستقل فکرى و سياسى و اقتصادى و
دفاعی و قضایی و
فرهنگى
و خانوادگی و بهداشتی و......
است، و
براى
همۀ
ابعاد مختلف زندگى
در
عصر ما
(و همۀ عصور)
جوابگو و داراى راه حل
است،
و
ثالثا
همۀ زمينه ها
و عوامل ايجاد امت و جامعهٴ مختص بخود را به نام امت واحدهٴ اسلامى
در خود دارد ، و تاريخ هزار و چهارصد ساله اش سند زندهٴ اين مايه و توان
وسيع و بى پايان است.
و همین است که نزد موحدین آزادیخواه، اعتقاد به امت
واحدۀ شورایی و تلاش و مبارزه برای احیاء و برپایی مجدد آن، جزو اصول
دینداری
(اصل ۵)بحساب می آید، و در تبیین
�اصول دینداری اسلامی�
این
بخش چنین منعکس شده است:
۵-
اُخـُوَّت و اُمـَّتِ واحـِده دین توحیدی اسلام، یک �دین و عقیدۀ انسانی� و دارای یک خطاب انسان مدار و عالم گیر و برنامه ای �فوق نـژادی و فرقه ای و منطقه ای� و برای همۀ زنان و مردان در سراسر جهان است، و به تبع این خطاب توحیدی، دایرۀ مؤمنان به توحید و اسلامیت و محدودۀ جوامع اسلامی، شامل همۀ افراد و اقوام و جوامعی است که به دین توحیدی و ارزشهای بنیادین اسلامی لبیک می گویند و از محدوده های شرک آمیز قومی و فرقه ای و منطقه ای عبور میکنند. اما چون صرف وجـود مؤمنين و مسلمين �پراکنده و منفرد و بی خط و رهبر� و فـاقد موضع گیری، کـاری از پيش نمی برد و آيه و امرى را متحقق و عملى نمی سازد، در نتیجه قرآن منزل، اصل اخوت و امت واحده را مقرر کرده و موحدین و مسلمین را برادران یکدیگر و مجتمعات آنها را در قالب �امت واحده� گنجانده است. بنابر این، اُخــوّت و اُمّــت واحِــده عبارتست از تجمع و سازمان يافتن مؤمنين به توحيد و نبوّت و آخرت و آنهايي که داراى خط و رهبرى مشترک، دوست ودشمن مشترک، و امر و نهى مشترک هستند، و همین عوامل، اصل اخــوّت و امت واحده را اجتناب ناپذیر و ضروری می سازند. پس تجمع و سازمان يافتن افراد و جوامع مؤمن و مسلم جزو ضروريات می باشد، چونکه قوت و توان عملى سازى آيات و قوانين تنها از افراد و جوامع متحد و از تجمع و سازمان يافتن افراد مؤمن و مسلم ساخته است. در نيروهاى �منفرد و پراکنده�، قوت و توانى وجود ندارد، قوت و توان، زاييدۀ تجمع و اتحاد و سازماندهى است، و تجمع و اتحاد و سازماندهى مسلمين، نشانۀ وجود اخوّت و بیانگر تحقق امت واحده است ، امری که بدون وجود خط و رهبرى، و بدون تشخيص دوست و دشمن، و بدون اتخاذ موضع متناسب، و بدون وجود امر به معروف و نهى از منکر جامۀ عمل نمی پوشد و ذهنی می ماند. و کسى که اين اصل را ناديده بگيرد و يا بر خلاف آن عمل نماید، در صورت ادعاى مسلمانى، يا درمانده و ناتوان است، که بايد او را ارشاد و راهنمايى کرد، يا منافق و حيله گر است، که بايد او را افشاء و اهدافش را معرفى نمود. در این رابطه به متن آيات محکم زير همراه با ترجمۀ مبين آنها توجه نمایید، تا ضرورت وجود اخوّت و امّت واحده هر چه روشنتر گردد. قرآن منزل در سورۀ حجرات آیۀ ١٠ چنین ميفرمايد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ: �جز اين نيست که ايمانداران مسلمان برادران يکديگرند�. اين آيه پيوند عميق مؤمنان مسلمان را يک امر بديهى و مسلم اعلام ميکند، و تشبيه رابطۀ مسلمين با يکديگر به رابطۀ �برادرى� توضيح دهندۀ اين واقعيت است، خصوصا اگر متوجه اين نکته شویم که منظور قرآن از برادرى مسلمین عبارتست از یک پيکرى و يک دلى و احساس مسئوليت متقابلی که در برابر هم دارند. همچنين قرآن منير در سـورۀ توبه آيۀ ٧١ چنين اعلام می دارد: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ: �ايمان داران مرد و ايمان داران زن، يار و ياور و پشتيبان يکديگرند�. اين آيه در ميدان ديندارى اسلامى و در رابطه با اصل اخوت و امت واحـده، يک اصل مهم و اساسى را منعکس ميکند، و آن اينکه: اخوّت اسلامى و امّت واحده �مختص مردان مسلمان نيست�، بلکه اخوت اسلامى و امت واحـده �شامل مردان و زنان مسلمان� است، و در نتيجــه هر کسى زنان مسلمان را در هر بعدى از ابعاد اسلاميت از صف مسلمين و صحنۀ دينــدارى اسلامى خارج نمايد، در حقيقت اُخـوت و امت واحده را �نصف کرده� و آيات و نصــوص مربـوط به اخــوت و امت واحــده را انکار نموده است. بنابر اين، اگر آيهٴ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، مسلمين را بصـورت عام مانند برادران يکديگر معرفى میکند، آيۀ: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ، مسلمين را متشکل از مـردان و زنـانى که متحـد و پشتيبان يکديگرند می شناساند. قـرآن محفوظ در آياتى ديگر، مسلمين را بعنوان امت متحـد و يک پارچه اى که از برادرى اسـلامى و از يـار و ياورى زنـان و مـردانش نشـاٴت گرفته است، معرفى مى نمايد، و در اين رابطه قرآن منزل در سورۀ آل عمران آيۀ ١٠٣ به مؤمنان مسلمان چنين توصیه می کند: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُواْ: �اى مؤمنان مسلمان، متحدا و همه با هم به حبل الله (قرآن و قوانين الهى) پایبند و ملتزم شويد و از تفرق و پراکندگى پرهيز نماييد�. معنا و مقصود اين آيه واضح و روشن است، و قرآن مبين به وسيلۀ اين آيه واقعيت و ماهیت جامعۀ اسلامى را تبيين و تشريح می کند، واقعیت و ماهیتی که عبارتست از �وحدت وهمبستگى و هم مسيرى مسلمین�، چيزی که قدرت زاست و متحقق کنندۀ آيات قرآن، و همچنین بازدارندۀ هجوم و خرابکارى دشمنان اسلام و مسلمين است. اما اين امر و عینّیت یافتن اخوّت و امّت واحده، تنها در سايۀ اصول ديگر و من جمله تحت رهبرى «متحد و يک پارچه» ممکن و میسر می گردد. و این آیۀ اخیر صراحتا آمر وحدت و تجمع مؤمنان مسلمان بوده و خواستار وحدت و اتحاد جامعۀ اسلامى است، وحدت و تجمعى که حکمتش نيروزايى و قدرت جامعۀ اسلامى، و به تبع آن، توان بازدارندگى در رابطه با دشمنان متجاوز میباشد. کمااینکه قرآن حکیم در آیات متعددی «ناهی تفرق و پراکندگى مسلمين» و اتلاف نيروهاى اسلامى و ضعف و ناتوانى حاصل از آنست، و آیۀ ۱۰۵ سورۀ آل عمران این نهی مؤکد را چنین بیان کرده است: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ: «مانند کسانی نباشید که متفرق و پراکنده شدند و به اختلاف و تنازع پرداختند، بعد از آنکه در نهی تفرق و تنازع آیات روشنی برایشان نازل گردید؛ و آنها کسانی اند که دچار عذاب بزرگی می شوند». آری؛ تفرق و تنازع مسلمین در تضاد با اخوت اسلامی و امت واحدۀ اسلامی است؛ تفرق و پراکندگی که حمله وهجوم دشمنان عليه اسـلام و مسلمين را حتمی می سازد، همان بلایی که مسلمین و جوامع اسلامى امروزه دچارش گردیده و حالا مشغـول چشيدن عواقب آن هستند.
ســازمان مُــوَحِّدين آزاديخــواه ايــران |