بسم الله الرحمن الرحیم
نظام ولایت مطلقه منشاء فسق و فساد در ایران
روز یکشنبه (۶ مرداد
۱۳۸۷) نظام
استبدادی و آدمکش ولایت مطلقه
۲۹ نفر
جــوان و نو جــوان را به اتهام «قتل و سرقت و تجاوز» با طناب دار اعــدام
نمود. حال بگذریم از صدق و کذب اتهاماتی که نظام ولایت مطلقه به اعدام
شدگان وارد کرده، و بگذریم از محاکمات استبدادی و بــدون وکیل مــدافع و
حتی جلسات سر پایی، و همچنین بگــذریم از اینکه نظام ولایت مطلقه دارای
کارنامه ای بسیار کاذب و شیطانی در این رابطه است، تا جــایی که حتی
زندانیان سیاسی و عقیدتی را نیز بر پایۀ وارد کردن اتهامات جنایی اعــدام
می کند!!، اما سؤال اساسی اینست که به فرض صحت اتهامات اعـلام شده، منشاء
اینهمه «فسق و فساد» و اینهمه
«قتل و تجاوز» و اینهمه باندهای
«فحشاء و تجاوز» در ایران چیست و همۀ این
تبهکاری ها از کجا سرچشمه می گیرند؟!
اگر از رُؤسای نظام
استبدادی ولایت مطلقه پرسیده شود که «دولت و
حکومت» برای چیست و «حکمت برپایی آن»
چه می باشد، حتما جــواب می دهند (همانطور که قبلا هم جواب داده اند و در
این رابطه نظریه پردازیها کرده اند) که دولت و حکومت برای
«رهبری و راهنمایی مردم» و برپایی
«امنیت و عدالت و رفاه و حل مشکلات مردم»
میباشد؟! اما اگر بدنبال این جواب از آنها سؤال شود که پس اگر دولت و
حکومتی نتوانست چنین کند و بجای آن کارش
«سرکوبگری»، «وحشت آفرینی»،
«مایۀ تبعیض»،
«منشاء مشکلات»، و «سد رشد و ترقی»
باشد، معنای آن چه میشود و حکمت وجودی آن چه خواهد بود؟! آیا نظام ولایت
مطلقه در سه دهۀ «حاکمیتش» در کار حکومت
داری موفق بوده است؟؟!! آیا خود رؤسای
نظام ولایت مطلقه «اعتراف» نمیکنند که در
طول «سه دهۀ گذشته» در ایرانِ تحت سلطۀ
نظام ولایت مطلقه «هر فسق و فسادی» اعم
از: تن فروشی و فحشای جنسی،
قتل و آدم کشی،
مستکاری و شرابخواری،
تخدیر و اعتیاد،
دزدی و سلب و نَهب،
آوارگی زنان و تجاوزات جنسی،
فاصلۀ فقراء و اغنیاء،
تبعیضات قومی و
مذهبی،
بیگانه پرستی و خودباختگی و..... چند برابر و حتی دهها برابر شده و
از دوران پهلوی نیز پیشی گرفته و حتی کار به لطمه خوردن
تَدَیُن
و باورهای مردم شده است؟؟!!
پس چرا بجای استعفاء و آزاد کردن مردم هر
روز در پی سلطه گری بیشتر هستند و میخواهند کار سرکوبگری را بلا حدود
استمرار بخشند؟؟!! آیا بدین شیوه تصمیم گرفته اند که به نام اسلام و تشیع
مردم ایران را تا سر حد «ارتداد» و ایران
را تا مرحلۀ «سقوط و تجزیه» پیش ببرند؟! و
در مقابل آن، سلطۀ استبدادی و پر فساد خود را با تأییدات استعماری ادامه
دهند؟! آیا میخواهند این جملۀ «شریعتی» را
متحقق سازند که میگوید: «اگر خواستید چیزی نابود
شود، بجای مقابله با آن، بصورت بد از آن دفاع کنید».
مثلا چرا نظام ولایت مطلقه درعداوت با مسلمین حتی
از صفویه پیشی گرفته است؟؟؟!!!
آیا غیر از اینست که
مردم ایران در سه راهۀ «خرافات
و پاسدار شدن»، «فسق و فساد و فحشاء»،
و «فرار و خروج از ایران»، قرار گرفته
است، و نظام ولایت مطلقه «صد فی سبیل الله»
و مانع هر نوع اصلاح و انتخاب جوانان و کلا مردم ایران گشته است؟! آیا غیر
از اینست که نظام ولایت مطلقه در ایران همۀ راهها و دروازه های تربیت و
اصلاح و راهنمایی را مسدود کرده و هیچ جمعیت و حــزب و سازمان مستقلی، با
هر ماهیت و مُحتواء و منهجی، نمیتواند در ایران
«سر بلند» کند؟! آیا
غیر از اینست که در این «وضعیت ُظلمانی»
همه چیز درمعـرض فساد و انحطاط ونابودی قرار گرفته است؟! وآیا غیراز اینست
که راه چاره، زوال نظام استبدادی است، تا مجال و فرصت درمانِ دردها فراهم
شود. و آیا مردم ایران میدانند که نظام ولایت مطلقه در صدر نظامهای آدمکش
جهان قرار گرفته است؟! آیا وقت قیام علیه آن و زدودن آن نرسیده است؟!
اما بدتر از اینها چرا
نظام ولایت مطلقه «دزدان میلیاردی» و
مفسدین همه کاره در نظام ولایت مطلقه را نه تنها محاکمه نمی کند، بلکه بجای
آنها افشاء کنندگان آنها را به زندان می اندازد، و نمونۀ آنها عباس
پالیزدار و همکاران اوست، که افراد خودشان هستند، و حالا روانۀ زندانها و
بازداشتگاههای استبدادی شده اند. آیا غیر از اینست که نظام ولایت مطلقه خود
منشاء فسق و فساد و عامل رواج فحشاء و فقر سیاه و شیوع اعتیاد و همۀ
تبهکاریهای دیگر است؟! اصلا چرا در بسیاری موارد نظام ولایت مطلقه خودش به
انتشار میزان وحشتناک فسق و فساد دست میزند؟! آیا میخواهد به استعمارگران
غربی بفهماند که این من هستم که «بیشتر از نظام
پهلوی» میتوانم ایران را به فساد و انحطاط و بی دینی بکشانم؟!
نتیجۀ این وضعیت: هر
کسی و هر جمعی و هر خانواده ای و هر ملتی، مسئول عواقب سرنوشت خود می باشد،
و مردم ایران و اقوام آن و اقشار آن نیز از این اصل مستثنی نیستند، و در
این رابطه، هم مسئـــول هستند،
و هم عــواقب همکاری با استبــداد و یا
سکــوت در برابر آن را خواهند چشید. این داستان
تاریخ است: وقتی جامعه ای امور اساسی خود را به پست ترین انسانها و
حتی به دشمنان خود می سپارد و خود تماشاچی سرنوشت شوم خود می شود، نتیجۀ آن
معلوم است. اما این نتیجۀ معلوم و شوم، نصیب همان جامعه ای می شود که
سرنوشت خود را رها کرده و راه غفلت و انحطاط و بی مسئولیتی در پیش گرفته
است. آری، وقتی در ایران، «خمینی و
ابولؤلؤ» و مقبرۀ شوم آنها «مقدس و بت کده»
می گردد، اما به مقبرۀ امثال مصدق بی احترامی می شود و جنازۀ امثال شهید
شریعتی حتی نمی تواند به ایران بر گردد، تا اینکه حتی مقبر ای داشته باشند!
و در مقابل آن «فحشـاء و اعتیـاد و بیگانه پرستی»
ارقام میلیونی پیدا میکند، نتیجه اش مشخص است، و یعنی مسیر فساد و انحطاط
به درۀ سقوط نزدیک شده است. و طبعا در چنین اوضاعی، شادی و سرور استبداد و
استعمار به اوج خود میرسد، و در این وضعیت، اخباری مثل خبر ذیل که میزان
«تمایل به جنسیت و فحشاء» در ایران را
منعکس یا جعل میکند، به یکدیگر پاس میدهند و آن را روی شبکه های خبری منتشر
میسازند.
۲۶
رجب
۱۴۲۹
–
۸
مرداد
۱۳۸۷
|