بسم الله الرحمن الرحيم

تداوم جنایات کوی دانشگاه تهران در عظیم آباد زابل؟!

بنابر اخبار رسیده از منابع متعدد و همراه با تصاویر، سحرگاه ششم شهریور (۲۵ شعبان) نیروهای سرکوبگر «نظام ولایت مطلقه»، همراه با لودر و بلدوزر، مدرسۀ دینی امام ابو حنیفه در «روستای عظیم آباد زابل» را محاصره و تصرف کردند، و گزارشهایی که در این رابطه منتشر شده، تأکید میکنند که نیروهای استبدادی ولایت مطلقه، ساعت ۳ صبح، بعد از محاصرۀ مدرسه، طلبه ها را از خواب بیدار کرده و همراه با خشونت و ضرب و شتم، آنها را از مدرسه بیرون برده و آنها را به شهر زابل منتقل کردند، و بعد از اخراج و انتقال طلاب به زابل، که شامل «۶۰۰ طلبه» بوده است، مدرسۀ مزبور را همراه با وسائل «معیشتی و کتاب ها و امکاناتش» با خاک یکسان نمودند، بدون اینکه در این رابطه دلیل مشخصی ذکر کرده باشند؟! ، و طبعا مثل همیشه نظام ولایت مطلقه پس از گذشت یک هفته از این تخریب و سرکوبگری، هنوز اظهار نظری نکرده و در این رابطه مسکوت مانده است. لازم به ذکر است که این مدرسه شعبۀ دارالعلوم زاهدان بوده و بعنوان یک مدرسۀ سنی موفق از آن یاد میشود. اما در رابطه با «نحوۀ موضع گیری» نسبت به جنایات و خرابکاریهای نظام ولایت مطلقه، سازمان موحدین آزادیخواه ایران (سماء) معتقد است که: کار نظام ولایت مطلقه و استبداد و خرابکاریهایش از «مرحلۀ محکوم سازی» گذشته است، چرا که محکوم سازی وقتی معنا می دهد که مؤثر واقع شود و «نحوۀ موضع گیریها» بر طرفهای یک قضیه اثر بگذارد. در نتیجه «موحدین آزادیخواه» بجای محکوم کردن این «خرابکاریها و فتنه گریها» امیدوارند و آرزو می کنند که مردم سیستان و بلوچستان پاسخ محکمی به این وحشیگریهای استبدادی بدهند، تا هر وقت هوس کردند، به تخریب و سرکوبگری نپردازند، و این بدین معناست که باید از «خود و مقابلۀ خود» انتظار داشت، نه از «لطف و محبت» نظام استبدادی و عُمّال گستاخ و طغیان کرده اش، چرا که وقتی یک نظام سیاسی، بجای انتخابی بودن و تأمین کنندۀ حقوق و خواستهای مردم، آراء و نظرات و خواستهای مردم را مسخره و بلکه خود مردم را «لعنت و نفرین» می کند، تخریب مدارس و مساجد و دانشگاه ها امری قابل پیش بینی بحساب می آید. البته نباید تصور کرد که مثلا «مردمان شیعه» در ایرانِ ولایتِ مطلقه «آزاد و مختار» هستند، و فقط «اهل سنت» زیر سلطۀ استبداد فرقه ای واقع شده اند. آیا غیر از اینست که خود حسین علی منتظری (جانشین خمینی) یا طاهری خرم آبادی (امام جمعۀ اصفهان و نمایندۀ ولی فقیه) به محض خروج از «ارادۀ استبداد ولایت مطلقه» دچار محنت و محرومیت شدند و حتی حبس و هتک حرمت گشتند؟! بگذریم از همۀ احزاب و سازمانها و شخصیتهای دگراندیش و آزادیخواهی که از میان مردم شیعه برخاسته و سر از زندان و اعدام و آوارگی در آورده اند، که نمونۀ آنها دانشجویان «دانشگاههای ایران» است، که چگونه زیر تیغ استبداد و خفقان نظام ولایت مطلقه قرار گرفته اند، در حالی که بیشترشان از «خانواده های شیعی» بیرون آمده اند.

نحوۀ یورش به مدرسۀ عظیم آباد، در ابعادی محدودتر، یاد آور ایلغار و تهاجم به «کوی دانشجویان دانشگاه تهران» در تیر ماه ۱۳۷۸ است، الا اینکه در آن هنگام، دانشجویان عکس العمل نشان داده و با عُمال نظام استبدادی مقابله کردند، و در نتیجه، فاجعۀ کوی دانشگاه ابعاد وسیعتری بخود گرفت. بگذریم از اینکه مسئلۀ کوی دانشگاه در تهران قرار داشت و امکان انعکاس آن فراهم تر بود. البته از جهاتی، ایلغار و تخریب این مدرسه، فاجعه بارتر از کوی دانشگاه تهران است، چراکه این اقدامِ بغیض و فرقه ای و استبدادی، آنهم در منطقه ای پر تنش و در منطقه ای که اصطکاک در آن تقریبا به اوج خود رسیده، (یعنی منطقۀ سیستان و بلوچستان و خاصتا در رابطه با آن زابلی هایی که عامل نظام ولایت مطلقه در سرکوبگری مردم شده اند)، حتی میتواند مایۀ فتنه ای بزرگ و بالا رفتن فتیلۀ «جنگ و نزاع فرقه ای» درایران گردد، و«سند جدیدی» در فرقه گری نظام ولایت مطلقه است، وطبعا این اقدامات فرقه ای و استبدادی میتواند نگرانی شعله ور شدن «جنگ شیعه و سنی» به ایران را نیز گسترش دهد. لازم بذکر است که «زابُلیهای ولایت فقیهی» مثل «دار و دستۀ حسنی» در منطقۀ ارومیه و نقده هستند، که نظام ولایت مطلقه آنها را علیه مردم سنی منطقه استخدام میکند، و جالب اینست که نظام ولایت مطلقه، تخریب همین مدرسه عظیم آباد را بوسیلۀ نیروهای «زابلی» انجام داده و بازداشت شدگان را نیز به آن شهر منتقل نموده است، و همین است که خشم مردم سنی منطقۀ سیستان و بلوچستان علیه آنها به اوج خود رسیده است، بحدی که هرکه زابلی باشد، مثل عامل استبداد و یا اشغال کنندۀ مناطق سنی نشین به او نگاه میکنند، امری که خطرناک است، و در این میان «کسان و جریاناتی» امکان دارد خشمگینانه و از روی احساسات به «دام نظام ولایت مطلقه» بیفتند و عوامل استبداد و مردم مظلوم را با هم «خلط و قاطی» نمایند، و بدین شیوه بر افراد بیگناه و حتی بر مردم مخالف نظام ولایت مطلقه ظلم بشود. اینست که در این رابطه باید «هوشیار» بود و خوب و بد را از هم جُدا نمود. قابل ذکر است که این «حادثۀ دردناک»، بعد از حوادث شوم دیگری واقع می شود، که نمونۀ آنها جعل بهتانِ «قتل فاطمۀ زهراء توسط خلفای راشده» و ثبت این دروغ و بهتانِ «بغیض و صفوی» در تقویم رسمی ایران و حتی اختصاص یک روز تعطیلی در ایران به این عمل فتنه گرانه و فرقه ای. همچنین «تشکیل هیئت سرکوب» توسط نظام ولایت مطلقه، جهت مهار و سرکوب «مدارس مذهبی اهل سنت»، زیر عنوانِ «شورای برنامه ریزی مدارس اهل سنت» نمونۀ دیگری از فرقه گری و فتنه گری نظام ولایت مطلقه است، که اخیرا آن را تشدید کرده است، چرا که مدتهاست مدارس مذهبی اهل سنت از طریق مراکز استبدادی زیرعنوان «مراکز بزرگ اسلامی» به مهار و تصرف نظام ولایت مطلقه در آمده اند. این اقدامات «استبدادی – فرقه ای»، که با تداوم نظام ولایت مطلقه، بر «تعدادشان» افزوده خواهد شد، نزاع و تنش فرقه ای را در ایران «حـــاد» خواهند کرد.

 

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۳ رمضان ۱۴۲۹   ۱۳ شهریور ۱۳۸۷