بسم اللّه
الرحمن الرحيم معيار روايتى احاديث و جايگزين شناخت سنجشی
اگر نظریه ای
و اصول و علومی ارائه شود، اما در آن نظریه و اصول و
علوم، نوسازی و ابتکارات و اجتهادات صورت نگیرد، کارش رو به زوال و
نابودی می نهد و عقب افتادن وعقب ماندگی اش قطعی می گردد،
بنحوی که نظریۀ ارائه شده و اصول
و
علوم راکد گشته و عقب مانده، تدریجا و در طی زمان جزو امور گذشته تلقی
شده و بعنوان چیزهای کهنه و مصرف شده نگریسته می
شوند و از قافلۀ حرکت و
تکامل بشری عقب می مانند. و اگر هم این توقف کرده های مصرف شده، بدون
مبانی حرکت و تداوم (نوسازی و ابتکارات و اجتهادات) و صرفا از
روی «ناآگاهی یا تعصب و دلبستگی»
حفاظت و نگهداری شوند و از توجه به موجودیت زنده و مفیدِ آنها غفلت
شود، نه تنها نافع و حلال مشکلات بشریت نخواهند بود، بلکه به ضد حکمت
وجودیشان تبدیل می گردند و خود و صاحبانشان را خواهند سوزاند و آنها را
ضررمند و خسارت بار خواهند کرد.
البته اگر
چیزی و اصول و علومی، بدون نوسازی و ابتکارات و اجتهادات و به
هدف راکد کردن و به قصد جلوگیری از تحول و تکامل بشریت و یا بخاطر
منافع شخصی و شغلی و خانوادگی و مذهبی و حزبی و حکومتی و..... حفظ
و نگه داشته شوند و به نام
«علم و دین
و مذهب» بر مردمان نا آگاه و ناتوان و بی چاره تحمیل گردند، این
بحث دیگری است، و چنین
حفظ و تحمیلی
خیانت به خود علم و دین و مذهب مربوطه و به صاحبان آنها تلقی می شود.
و حال که بحث ما در مورد علوم
اسلامی و در اینجا مُختص حدیث و علم حدیث است، مسئلۀ تجدید و
کُهنگی، تحرک و توقف، و ابتکار و تکرار، محسوس تر می گردد، زیرا
«علوم اسلامی و اصول علوم اسلامی» با توجه به عُمر قرُونی و عدم نوسازی و عدم ابتکار و اجتهاد در آنها و نیز
جهت تداوم و پایداری شان و برای حل مشکلات مسلمین، و همچنین خلاصه کردن
و پاسخگو نمودن شان، جزو اموری هستند که ارائۀ مجدد و نوسازیشان
و اجتهاد در این کارها و نظریاتِ «ماضی
و مخلوط و مجهول»
ضرورت داشته و مثل آب حیات است. و این نظریات و اصول و علوم نمونۀ
چیزهایی است که جدا محتاج نوسازی و ارائۀ مجدد و مبتکرانه و اصول بندی
نوین هستند، و در میان آنها
«علم حدیث و
معیارهای شناخت احادیث و نحوۀ اخـذ و دریافتشان» از اهمیت خاصی
برخوردار است، چرا که شاید هیچ چیزی و هیچ منبعی در میدان اسلامیت به
اندازۀ احادیث حضرت رسول مورد جعل و تحریف و سوء استفاده واقع نشده
است. و ارائۀ اصول و مطالب زیر جزو
سعی و تلاشی است که در جهت روشن کردن و جوابگو نمودن علم حدیث و چگونگی
شناخت و اخذ احادیث، به اهل ایمان و اسلام و طرفداران نوسازی و گشودن
دروازۀ ابتکـار و اجتهاد در علوم اسلامی تقدیم میشود، به امید اینکه
راهنمای مسلمین و روشنگر و حلال مشکلات باشد.
دو روش در شناخت و دریافت احـادیث
اساس علم حدیثِ
سنتی
«معیــار
روایتی» است، و معيار
روايتى شناخت احاديث عبارتست از ملاک و مبنايی که ارزش و اعتبـار
احاديث در آن، با تکيه به رتبۀ روايت و اعتماد به راوى بدست می آيد، و
از این ملاک و مبنای سنتى
«اعتبار روايتی» حاصل
می شود.
اين ميزان و معيار متکى به
دو اصل اساسى است: يکى
«وثوقِ سلسلۀ
راويان» و ديگرى «رتبۀ صحت
احاديث». طبعا نحوۀ ضبط
آن
و
میزان دقت در ثبت احادیث هم مطرح
و محل توجه
می باشد.
بنابر
این، مبنای نگرش به
احاديث رسول، یعنی شناخت و دريافت احاديث بنابر اعتماد به سلسلۀ راویان
و نيز با توجه به رتبه ای که احاديث بدست می آورند
(اعم از
متواتر
و خبر واحد، صحيح و حَسَن و ضعيف، متصل و منقطع و.....)، و یا تقسيم بنديهاى
ديگر مانند متفق عليه و مختلف عليه و..... معیار
روايتى ناميده می
شود.
در مقابلِ اين مبنا و
ملاک
(و به مثابۀ تکامل یافتۀ معیار روایتی)، براى شناخت و دریافت احاديث رسول مبنا و ملاک
«سنجشى و
اجتهادى» قرار می گیرد،
و شناخت سنجشى احاديث عبارتست از روشى که شناخت و معرفت احاديث
را بر پایۀ آيات
«قرآن و قوانين علمى و عقل بشرى»
قرار میدهد، و اخذ و دریافت آنها را با توجه به این
مبانی میسر
می داند. در اين روش،
ارزش و اعتبار يک حديث نه بر پايۀ درجۀ روايت و اعتماد به راویان،
بلکه بر مبنای قرآن مُنزَل و قوانين علمى وعقل بشرى به دست می
آید و در سایۀ «توافق و هماهنگی با
آنها» ظاهر
و اثبات می شود. پس
روش شناخت سنجشی (اجتهادی)، یعنی
ارزيابى احاديث بر مبنای قرآن کريم، قوانين علمى، وعقل بشرى و اخذ
احاديثی که بيانگر اين مبانى سه گانه هستند و با آنها هماهنگی و همسویی
دارند، بدون توجه به ملاک و مبناى معیار روايتى و درجه بنديها و
تقسيمات سنتى و تاريخى، که نه پايانى دارند و نه امکانى
براى اتفاق نظر روى آنها
و حتى روى
منابع آنها وجود دارد.
در علم سنتى و تاريخی حديث،
که در جاى خود و
«براى دورۀ تدوين حدیث»
اساسى بوده است، اصل و ميزان،
معتمد و موثوق بودن راوى، تسلسل روايت و حديث، و پله اى است که روایت و
حديثى درآن جاى می گيرد. اما چونکه
در میدان جمع و تدوین حدیث، موفقيت صد در صد نبوده است، هر حديثى بنابر
رتبه و درجه ای
که بدست آورده تعریف می شود، درجـه و رتبه ای که نه روی آن اتفاق نظر
وجود دارد، و نه هر حدیثی در رابطه با رتبه و درجـه اش در جاى خود
قرار گرفته است. به عبارت ديگر، بسيارى از احاديث رسول اکرم، هم صاحب
راويانِ خوب ذکر شده اند، و هم در میدان تسلسل و نحوۀ ضبط و ادبیات
روشن و.... نمرۀ عالى! بدست آورده اند، اما درعين حال بايد در محتواى آنها
و در تاييد و بکارگيریشان تأمُّل ها نمود!! و حتى می توان آنها را
نپذيرفت، زيرا توافق چندانى با آيات قرآن، قوانين علمى، و
عقل بشرى
ندارند.
عکس اين وضع
هم وجود دارد، يعنى برخى از احاديثِ رسول، هم از نظر راويانش ضعيف
توصیف شده اند، و هم به تسلسل و نحوۀ ضبط و ادبیات آن نمرۀ پایینی داده
اند، اما در همان حال از نظر
«معنا و
مُحتوای توحیدی» داراى معنا و محتوايى زنده
و توحيدى و هماهنگ با آيات قرآن، قوانين علمى،
و عقل بشرى هستند و
بیانگر توحید و اسلاميت میباشند. البته در همينجا اين مسئله
قابل ذکر است که در دوران جمع و تدوين حديث، کشف راويان معتبر (علم
الرجال) و تقسيم بندى احاديث (علم الحديث) يک ضرورت بوده است،
همانطورکه جهت تکميل تدوين
حديث، منابع متعدد اما متجانس (در دورۀ تدوين) جبری و غيرقابل اجتناب شده است،
چرا که در
دورۀ جمع و تدوين حديث، هدف اصلى جمع و گردآورى احاديث رسول بوده است، و در اين جمع و گردآورى، ملاک و مبنای
حدیث خوب
«درجۀ تقواى راويان» و
«ميزان صحت روايت»
قرار داده شده و کمتر به «ماهيت
و تفسيرشان» پرداخته شده است. و اگر
هم به ماهيت وچگونگى تفسيرشان توجه شده باشد، بيشتر بر
مبناى فهم و
نگرش عصر تدوين
بوده است، فهم و نگرشى که در ميدان تفسير قرآن نیز انعکاس پيدا
کرده است.
شــروط اثبــات احــاديث رســـول
دربارۀ چگونگی ثبوت احاديث
رسول الله
«دو شرط اساسى» وجود دارد، که
با تحقق آنها ثبوت احادیث ایشان حتمی گشته و موجودیتشان قطعى
می
شود:
شرط اول: يک حديث بايد
در
«مصادر و منابع معتبر و مشهور حدیث» وجود داشته باشد، تا موجوديتش
اثبات شود و در مجموعۀ احاديث حضرت رسول قرار گيرد. بنابراين، احادیث
و مصادر آنها بايد داراى اعتبار تاريخى بوده و موجوديت شان مورد قبول
علماى تاریخی امت اسلام باشد، و تا اواخر قرن سوم هجری و در طول تاريخ
هزار و صد سالۀ اسلامی مکتوب بوده باشد.
اما خارج از اين
شرط اساسى هيچ حديثى برسميت شناخته نمی
شود، ولو در کتب بعدى يافت شوند، و يا در
ميان مسلمين رايج باشند.
شرط دوم: احاديث رسول
اللّه
که در مصادر
مشهوری واقع شده اند بايد با
«آيات قرآن و
قوانين علمى و عقل بشرى»،
انسجام و هماهنگى داشته و بلکه بيانگر آنها باشند.
حال اگر احاديثى با این مصادر
اساسی انسجام و هماهنگی نداشته باشند،
و یا بدتر از آن، با اين مصادر اساسی تضاد و ناسازگاری داشته باشند،
نمی توان آنها را احاديث رسول
بحساب آورد، ولو اینکه چنين احاديثى در مصادر
مشهور وجود داشته
باشند.
این نوع احاديث
ناسازگار (با هر رتبه و
درجه اى) قابل پذيرش نیستند و نمی توانند احاديث رسول
اسلام تلقى شوند.
اما اگر حديثى
در مصادر
مشهور حديث وجود داشته باشد، و همچنين اين حديث با قرآن و علم و عقل
داراى انسجام و هماهنگی باشد، مقبول و پذيرفتنی است، ولو اين حديث از
نظر راوى و رتبۀ روايت در
«مرتبۀ پايينى» قرار داشته
باشد و مثلا یک
«حديث ضعيف» به حساب آيد.
چنین احادیثی به دليل سابقۀ
تاريخی
شان و نیز
بنابر اينکه بعنوان حديث رسول الله معروف شده اند، و روى همين اساس، در
عرف و فرهنگ اسلام و مسلمين جا افتاده اند
«احادیث
مُسَلُّم» تلقی می گردند
و در رديف احاديث مُسَلّم حضرت رسول قرار می گيرند.
نکتۀ اساسی ديگر در رابطه با
ماهیت احادیث اينست که: بسيارى از احاديث رسول اکرم، که در کتب حديث
ثبت شده اند، مربوط به امور
«گذرا و دوره اى» و مُلهم از
دورۀ آن حضرت هستند و جهت حل و فصل مشکلات صدر اسلام و قضاياى مطـرح
در آن زمان اظهـار شده اند. هر چند اين احاديث هـم در محل و مکان
خود ارشاد کننده هستند و وجهۀ تعليمى و تربيتى دارند، اما نبايد با
نظر و نگاهى غلو آميز نگريسته شوند و با
ديد نقلى و چشم بسته
اخذ و دریافت گردند، کار که منتهى به
«شرک و خرافه گری» می شود،
همانطور که متأسفانه
عملا و در سطح
وسیعی
چنین شده است.
و اگر بخواهيم اين
نوع احاديث را
ذکر و طرح نماييم و آنها را در برابر واقعیاتِ
انکار ناپذیر
قرار دهیم،
مُسلم خواهد
شد که
بسیاری از آنها و
حتی
مصاديق و موضوع مورد
بحث شان بکلى از بین رفته
است
و اثری از آنها در
زندگی بشری به چشم نمی
خورد. به عبارت ديگر، علل وضع آنها و دلايل ارائۀ آنها و بحث روی خوب و
بد آنها
«سپری و زائل» شده است، و
خصوصا در شکل و صورت، چيزى از وجودشان باقى نمانده است، مثل
احادیث مربوط به
زندگی
بردگی و روابط قدیم
برده داری، پدیدۀ شومی که علیرغم تداوم آن، اما در جهان امروز بسیار
متفاوت می باشد. و چونکه قوانين و دستورات، براى چگونگى تعـامل با
واقعيات زندگى و حل و فصل مشاکل و نیز باز کردن راههاى پيشرفت و ترقى،
وضع و ارائه می شوند، در نتيجه وقتی که
«واقعيت یا
ضرورتِ
امرى»
از بين رفت، سخن و قانون و دستورى هم که براى
«چگونگی ادارۀ آن امر»
وضع شده، خود بخود منتفى و بلاموضوع می گردد. و بعد از آن،
بجـای مشغول شدن به اموری که سپری و زائل شده
اند، باید راهها و قوانين و دستورات جدیدی را برای اوضاع و
احوال پیش رو ارائه داد، براى نحوۀ تعامل با
واقعيات جديد و حل و فصل مُشکلات جديد، و برای کسب پيشرفت هاى جديدی که
در سایۀ «اجتهاد مُستمِر»
بدست می آیند.
ماهیت
و ارزشمندی
احاديث رسول
احادیث نبَوی
(و کلا سُنَّت ایشان)
مجموعه ای از
«بیانات و
اجتهادات پیامبر» است و عبارتست از
تبیینات
نظری و عملی
ایشان
در ایام
نبوت
توحیدی، که
با توجه
به درک
و تجربیاتش و متناسب با رسم و منهج اسلامیت عرض شده
و یک مصدر و
منبع بشرى
بحساب می آید. و به عبارت
دیگر، این مصدر و منبع، مجموعه ای از مباحث و قوانين اجتهادى و
گشایندۀ مشاکل دوران و
به مثابۀ «تعالیم
و اوامر رهبری»
جهت پيش برد دين توحيدى اسلام
میباشد. بدیهی است که احاديث و
اجتهادات رسول، بر مبناى
آيات قرآن و با توجه به محدوده های حیات و فهم بشری
در عصر نبُوَّت و جهت گشودن
راه دعوت توحیدی و حل مشکلات
مسلمین و ایجاد
و تثبیت
«رسم و منهج
اسلامی» ارائه شده اند.
و اين همان اسلام
اجتهادی و جُهد و تلاش مخلصانه
در مسیر دینداری توحیدی
با توجه به زمان و مکان و
گشودن راه ترقی
و تکامل بشری
است. اما در دين توحيدى اسلام،
هیچ کسی
(از
جمله شخص رسول) حق ندارد که علم و قوانين
مستقل و ابدی و بدون توجه به آيات قرآن ارائه دهد؛ و اين يعنى توحید
و دینداری توحیدی،
و یعنی اینکه: نزد انسان مُوَحِّد و مُسلِم، مصدر اصلی
قانونگذاری،
اللّه و خــالق یکتا و
علم و قوانین الهی و آیات فوق بشری قرآن است،
موضوعی که در آیات بسیاری از جمله در این آیۀ محکم چنین بیان شده است: إِنِ الْحُكْمُ
إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ
الدِّينُ الْقَيِّمُ (یوسف
- آیۀ
۴٠):
«حکم و
قانونى جز حکم و قانون الله
و معبود یکتا
اعتبار و رسميت ندارد،
و
امر شده است که غير از
ایشان عبادت و اطاعتِ مطلق نشود».
و در این راستا باید گفت:
بالاخره رسول «رسول»
است و
وظيفه اش نیز عبارتست از
«نامه رسانى و پيام رسانى»،
نه «نامه نويسى و پيام نويسى!»، نه «مصدریت و شارع گشتن!»،
و این همان «نبوت»
است، زیرا در دین توحیدی اسلام اين تنها الله
و خالق یکتاست که مصدر شرع و قانون
است و بجز او
کسی حق تشریع و قانونگذاری مستقل را ندارد، و اين همان
توحيد است. و اگر هم چنین بشود و شرع و قانونی
«غیر از شرع و قانون الله»
ارائه گردد، علاوه بر ظهور شرک، شرع و قوانین ارائه شده محضا
«بشری»
خواهد بود، و
چنین چیزی در بینش توحیدی موحدین، الهی و فوق بشری بحساب نمی آید.
بنابر این،
نامه رسانى و پيام رسانى رسول
اللّه دو
خصوصیت
اساسی
داشته است:
خصوصیتِ اول
«اَمین بودن»
است، و اين همان امانت داری در رساندن وحی مُنزَل به بشریت است، و در
میدان نبوت و رسول بودن، مهمترین و حساسترین کار محسوب می
شود، و
همین است که به محمد رسول الله لقب
«امین»
اِعطاء شده است، چرا که در ابلاغ و رساندن وحی مُنزَل به بشریت امین و
ملتزم بوده است.
خصوصیت دومِ
نامه رسانی و پیام رسانی رسول «مُبین بودن» میباشد، همان بَلاغ و
اِبلاغ مبین و روشن، اما چونکه بسیاری
از آيات قرآن
«کلى»
هستند و زندگى بشرى و تربیت اسلامی هم
نيازمند جزئيات است، و همچنين مسلمين با توجه به زمان و مکان و تغيير و
تحولات زندگى باید
آنها را
اِعمال کنند
(و براى تطبيق آیات قرآن محتاج
اجتهاد زنده
هستند)، در نتيجه الله
و معبود یکتا به رسولش و نيز به مسلمين اجازه
داده که آيات و احکام توحیدی را بنابر اجتهاد در زمان و مکان
عملى و اِجراء نمايند.
و اما کار دیگر
رسول (علاوه
بر نامه رسانی و پيام رسانی با دو
خصوصیت امین
و مبین)، قضیۀ
«اُسوۀ عملی - رهبریت» و ایجاد «نظام شورایی و قانونمدار» است، امری
که در حقیقت پایۀ تربیت و اخلاق اسلامی و بنیانگذار فرهنگ و تمدن
اسلامی است، و آیۀ ۱۴۳ سورۀ بقره مصداق این واقعیت و جهت
تحقق توحید و اسلامیت است، و اینطور می فرماید:
وَ
كَذَلِكَ
جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ
وَ
يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً:
«اینچنین شما را جامعه ای نمونه و الگو
قرار دادیم، تا اینکه شاهدان و نمونۀ عینی برای بشریت باشید و رسول هم
شاهد و نمونۀ عینی برای شما باشد»،
.
اینست که اگر
چنین وظیفه ای وجود نداشت
و رسول و صحابه آیات قرآن را عملی نمی کردند، معلوم نبود که دین توحیدی
اسلام از بُعد نظری و عقیدتی خارج شود و به یک واقعیت جهانی تبدیل
گردد. لکن این وظیفه که از پشتوانۀ وحی برخوردار
بود، بالاخره با میدانداری و پیشتازی و انجام وظیفۀ رسول و یارانش
جامۀ عمل پوشید، و با عملی شدن هجرت و
تحقق رهبری اسلامی و ایجاد نظام
اسلامی در مدینه،
اسلامیت به مِنصّۀ ظهور رسید.
پس،
احاديث
رسول
و کلا سُنت مُسَلّم نبوى (اعم از حديث و عملکرد و تاييدات)، يا تبیین نظرى و عملى
رسول از آيات قرآن است، و
يا رأى و اجتهاد مستقل و
راهگشاى ايشان در ميدان مبارزۀ توحيدى
و
جهت رفع مشاکلی است که پيش
پای پيامبر و مسلمين قرار داشته است، و طبعا
محدودۀ
نبُوَّتش
(کلامُ الله) منحصر به
قرآن مُنزَل
می باشد. البته
«دو فرق مهم» بين اجتهادات
رسول و ساير مسلمين وجود دارد:
الف-
رسول
اکرم
دریافت کننده و
آورندۀ وحى منزل است، و
همچنین با توجه به بنیانگذار بودنش در امر دینداری توحیدی - اسلامی از
جایگاه خاصی برخوردار است، و خوب ایشان در کنُه مسئلۀ وحی و عمق موضوع
قرار داشته است.
ب-
محمد مصطفی، علاوه
بر مقام
پیامبری و
پيام آورى (رسول بودن)، رهبر تمام مسلمين
بوده
است، و
همین است که حتی بعد از وفاتش و قرنها بعد (و اکنون نیز!) رهبری ایشان
مطرح و مُسَیطِر و فراگیر می باشد. هرچند در
اين رابطه
«دو
مسئلۀ اساسی»
پدید آمده
اند: مسئلۀ اول عدم حضور
ايشان است، و در نتيجه با عدم حضور ايشان و بوجود آمدن
اختلافات بين مسلمين،
اجتهاد مسلمين و رهبران اسلامى ضرورتی
اجتناب ناپذیر گشته است.
و
مسئلۀ دوم تغيير و
تحولات چهارده قرنۀ بعد از ايشان است، و مسلمين در
این رابطه نيز
در موارد
زیادی
نمی توانند
جواب مشخصى را از
«احاديث رسول» یا از
«سنت
عملی ایشان»
دریافت نمایند. و خوب
با توجه به عمق تفاوت
قضایای
بعدی و خاصتا دوران
معاصر، و به تبع آن،
جدید بودن بسیاری از
امور
و فنون و تغییر و تحولاتِ وسیع
و ذوالابعاد،
و
از همه جلوتر با توجه به
عدم انعکاس «دقیق و سلیم
این سُنَن»،
چنین اخذ و دریافتی ناممکن شده
است.
بنابر این،
امت اسلام
(جهت عبور از اين مسائل)
محتاج اجتهاد
زنده و راهگشاست، و
برای «وضع نوین و برپايى
نظم و نظام توحيدى
و پیشتازی در جهان مُعاصر»،
مسلمین بايد با تکيه بر
«قرآن کريم، قوانين علمى،
سنت مسلم نبوی، و
عقل بشرى» اجتهاد نمايند.
میزان موفقیت در جمع و تدوین حدیث خوشبختانه علماى طراز اول اسلام در قرنهاى دوم و سوم هجرى، کارهاى بزرگى را در مورد جمع و تدوین و تقسيم بندى احادیث انجام دادند، کارهايی که حقا جاى تحسين و به تاکيد حاصل آن هميشه جاويدان و ماندگار خواهد بود. و محصول اين تدوينات و تاليفات بزرگ و ابتکارى، کتب و مصادری است که تمام مسلمين و همۀ علماى اسلامى و حتی غیر اسلامی نسبت به ارزش و اهميت بنیادی آنها اتفاق نظر دارند. اين کتب و تدوينات بزرگ، علاوه بر اينکه از طرف اَقطاب و علماى طراز اول اسلامى صورت گرفته اند و بنابر «امانتدارى و احساس مسئولیت» تاليف شده اند، از نظر «علمى و تاريخی» نیز داراى ارزش زیادی بوده و مصدر مطالعه و تحقيق براى مسلمين و غير مسلمين هستند، و کسى براى اخذ و فهم سنت نبوى از آنها بی نياز نيست. و همين است که با وجود گذشت ١٢- ١٣ قرن از جمع و تدوين آنها هنوز «صدرنشين» هستند، و بعد از قرآن مُنزَل، مهمترین مرجع شناخت و اخذ سنت و سلوک محمدى میباشند. اما حتما نبايد فراموش کرد که اين منابع و مصادر نيز بشرى بوده و به دست اَبناى بشر تدوين شده اند. و مثلا همين کتب اساسی، که در رابطه با آنها کار زيادى صورت گرفته از ميان صدها هزار! حديث رايج و شایع استخراج و گزينش شده اند. براى نمونه صحيح بخارى که معتبرترين کتاب حديث است و توسط امام بخارى تاليف و تدوين شده و شامل٧۵۶٣ حديث می باشد، از ميان ۶۰۰ هزار حديث! استخراج و گزينش شده است. همچنين صحيح مسلم که از حيث ارزش و اعتبار بعد از صحيح بخارى قرار می گيرد (يا همسنگ آنست) و توسط امام مسلم تدوين شده و شامل ٧۶۶۶ حديث است، از ميان ٣٠٠ هزار حديث! استخراج و گزينش شده است. بقيۀ مصادر معتبر حديث رسول نيز بهمين صورت جمع و تدوين شده اند، تا اینکه احاديث جعلى و ساختگى کمترى وارد میدان اسلامیت شوند. اين مسئله و همچنين «ضرورت رتبه بندیِ احاديث» ناشى از اين واقعيت است که اين منابع بزرگ (که احاديث و سنن نبوى را منعکس می کنند)، دو سه قرن بعد از وفات رسول تألیف و تدوين شده اند، و در اين مدت طولانى، که سخنان رسول اکرم اکثرا «پراکنده و شفاهى» بوده اند، جعالان حديث و اهل فسق و فجور، ميدان نشر اکاذيب و تخريب احاديث را پيدا کرده و جعلياتى را به نام رسول الله پخش و منتشر نمودند، تا جايی که شهرى مثل کوفه، که جزو مراکز علمى مسلمين محسوب مى شد، به «دار الضرب حديث» ملقب شده بود، و معناى اين لقـب عبارت بود از کثرت جعل و ساخت حديث در آن شهر، بنحوی که هر خرافه و سخن گزافى را به نام احاديث رسول (مانند سکه) توليد می کردند، و طبعا آن را در راستاى پيشبرد اهداف خود بکار مى گرفتند، پديده اى که امروزه هم آن را لمس می کنیم، و مسئلۀ دين فروشىِ حیله گرانه امری مشهور و رایج در میان مسلمین است. البته نبايد اين واقعيت را فراموش کرد که احاديث رسول (قبل از جمع و تدوين) سخنان و اسنادى «متروکه و فراموش شده» نبوده اند که نتوان آنها را جمع و گردآورى کرد، بلکه سخنان و اسنادى زنده و زبانزد عالمان اسلامى و در جريان زندگى مسلمين سارى و جارى بوده اند. اما با وجود اين، بايد اين واقعيت را پذيرفت که کار تدوين و گردآورى احاديث نبوى خارج از مشکلات هم نبوده است، و بهمين خاطر، تدوين کنندگان مصادر حديث با احتياط زيادى با اين مسئله تعامل کرده اند، و نمونۀ این دقت و احتیاط آنست که ائمۀ حديث و محدثين، احاديث و سخنان رسول را بر مبنای «تسلسل و عدم تسلسل»، میزان «علم و امانتدارى راويان» و نحوۀ «ضبط و ثبت آنها» تقسيم بندى کرده و روی چنین معاییری آنها را رتبه بندی نموده اند، و از این جهت، هر قسم و نوعى از احاديث داراى ارزش و اعتبار خاص خود می باشد. بدیهی است که اينکار و این تقسیم بندی عکس العمل مناسب و بجايى در مقابله با پديدۀ جعل و ساخت احاديث بوده است، پديدۀ شومى که و جود آن محل اتفاق همگان است و می رفت تا کل احادیث رسول را فاسد و متلاشى نمايد. اما با وجود اين سعى بزرگ و جانانه باز نمی توان حتى مصادر معتبر حديث را نیز خالص و بی مشکل تلقی کرد، و بدون شک «تمام احادیث غیب گویانه» که بیانگر علم غیب پیامبر هستند و بیانات غیبی را به حضرت رسول نسبت می دهند نمونۀ بدیهی اين جعليات است، زیرا بنابر آیات مُصرَّح قرآن حضرت محمد فاقد علم غيب بوده و بصورت کاملا واضح علم غیب را مختص الله اعلام می دارند: فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ (یونس - ۲۰): «پس بگو هرچه غیب است مُختص الله است». همچنین آیۀ ١٨٨ سورهٴ اعراف و آیۀ ۳۱ سورۀ هود نمونه های آياتی هستند که علم غيب رسول الله را بکلی انکار و ادعای آن را صریحا مردود می شمارند، و نص این آیات بدین قرار است: قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (اَعراف - ۱۸۸»: «بگو من صاحب نفع و ضرر برای شخص خود نیستم؛ مگر آنچه الله بخواهد. و اگر علم غيب می دانستم حتما خير و نفع زيادى را برای خود طلب می نمودم و هیچ بدی و سوء احوالی را لمس نمی کردم، و من تنها هشدار دهنده و بشارت دهنده هستم برای کسانی که ایمان می آورند». وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ «هود - ۳۱»: «و من به شما نمی گویم گنجیه های الهی نزد من است و من علم غیب نمی دانم، و من نمی گویم که مَلَک و از ملائکه هستم، و همچنین من در رابطه با مؤمنانی که چشم دیدنشان را ندارید نمی گویم که هرگز شامل خیر و برکت الهی نمی شوند، الله نسبت به احوال و باطن آنها {و نحوۀ الحاق آنها به اسلام} آگاهترین است، و اگر چنین ادعاهایی داشته باشم همانا من جزو ظالمان هستم». آيا صريح تر از اين کلامى وجود دارد؟! خوب وقتی که در مورد شخص رسول الله چنین صراحتی توسط خود قرآن بیان می شود؛ آیا در رابطه با دیگران حرف و سخنی باقی می ماند؟!
منــابع و مصــادر حــدیث رســـول
احاديث مُدوَّن و مکتوب رسول
اسلام (محمد مصطفی) که در منابع و
مصادر
متعدد جمع آورى شده و اکنون در دسترس همۀ اطراف، اعم از مسلمان و غیر مسلمان قرار
دارند، داراى مختصاتی هستند که مختصرا ذکر می شوند:
همانطور که همۀ آشنايان به تاريخ جمع و تدوين حديث مطلع هستند، احاديث
حضرت رسول
«بعد از دو سه
قرن» در کتب و مجموعه های مختلف تدوين و تنظیم شدند، و بدین شیوه منابع و مصادر حدیث
تأسیس گشتند. اين فاصلۀ زمانى طويل بين عصر رسول و دورۀ تدوين و تنظیم
حديث، باعث گرديد که احاديث زيادى جعل شوند، و اين
«جعليات» متاسفانه توانستند به کتب و مصادر حديث
هم راه یابند. و بهمين خاطر، مصادر کنونی احاديث رسول
«خالص و ناب»
بحساب نمی
آيند، و رتبه بندى و تقسيم بندى احاديث، حتی در منابع معتبر حديث،
بيانگر اين واقعيت تلخ است. بگذريم از مصادر غير موثق و غیر مطمئنی که
«بعد از قرن
سوم» بوجود آمده
اند، و يا کتبى که با تکيه بر منابع مجهول الهَویه نوشته شده اند، که
طبعا کمتر لايق مراجعه هستند.
بنابراين، بايد در مصادر و منابع حديث
هم انتخاب
صورت گيرد، انتخابی که بسیار ضروری
و امری بسیار اساسی است، تا اینکه مهمترین این مصادر و منابع،
«اصل و اساس حدیث»
گردند، زيرا بدون اين کار بنیادی، اوضاع
بسيار گنگ و مجهول میشود، کما اينکه حالا اوضاع چنين است، اوضاعی که در
آن، حـــدیث از غیر حـــدیث تشخیص داده نمی شود، و نتیجه ای از
جریان تشخیص و تحدید احادیث و
ایجاد محدوده ای
برای احادیث رسول حاصل نمی گردد و شناخت سنجشی نیز ناکام می ماند.
اینست که
در چنین اوضاعی، جهت نجات احادیث رسول از وضع
«مجهول و نا محدودی»
که در آن واقع شده اند، بعد از عبور از
«معیار روایتی»
و در پیش گرفتن «روش شناخت سنجشی»،
تحدید و تعیین مصادر و
منابع حدیث و ایجاد محدوده ای مشخص و مُعَیَّن
(و متفق علیه برای آنها)
مهمترین کار
و تنها طریق رسیدن به نتیجه است. و
دراین رابطه باید دانست که:
مهمترين
مصادر احاديث رسول الله از
«دهها کتاب و منبع بزرگ» تجاوز میکند، اما در این میدانِ نابسامان و غیر مُشَخَّص باید به
اَشهَر و اَهَم
آنها
در طول تاریخ اسلام و در سطح جهان اسلام و نزد جوامع و ملل اسلامی،
توجه و اهتمام بخشید. و ما موحدین آزادیخواه نیز روی همین اساس به
مصادر و منابع حدیث نگریسته ایم، و
تحدید و تعیین
آنها نیز پیش ما روی این مبنا صورت گرفته است. در
بين همۀ مصادر و
منابع بزرگ حدیث، دو کتاب ارزشمند
«صحيح بخارى» و«صحيح مسلم»
که مشتمل بر احاديث رسول هستند
از اهميت خاصی برخوردارند، و به اتفاق همۀ مسلمين، معتبرترين مصادر احاديث رسول
اسلام به
شمار می روند. بعد از اين دو مصدر اساسى، مصادر زير بيشترين ارزش و
اهميت را در طول تاريخ هزار و دویست سالۀ
بعد از تدوين
داشته اند، که عبارتند از:
١- سنن تِرمِذی، ٢- سنن ابوداود، ٣- سنن نسائى،
۴-
سنن ابن ماجه،
۵- مُوَطأ مالک، و
۶-
مُسند احمد.
در میان این مصادر و منابع
اساسی و متفق علیه، بصورت سنتى و نزد اکثر
علماى اسلامى، صحيح بخارى و صحیح مسلم به
«صَحيحَين»
مشهور هستند، و اين دو صحيح همراه با سنن
ترمذی، سنن ابوداود، سنن نسايى، و سنن ابن ماجه، به
کُتُب سِتّة
و مصادر ششگانۀ حديث معروف شده اند.
البته به اتفاق عُلمای
حدیث، سنن
چهارگانه منحصر به احاديث صحيح نمی
شوند، و احاديثی که اعتبار و رتبۀ
کمترى بدست آورده اند به وفور در آنها یافت می
شود. دربارۀ دو مصدر
اخير نيز بايد گفت: کتاب
«المُوَطأ
مالک بن انس»
از حيث اعتبار نزد همگان بر
«المُسند
احمد بن حنبل»
افضليت و ارجحيت دارد، اما از حیث وسعت و تعداد حدیث،
مُسنـد امام احمد بسيار وسيع است و نزديک به چهل هزار حديث را دربر می
گيرد. و اين دو کتاب از نظر تاريخى حتى بر
«کتب ششگانۀ حديث»
هم سبقت دارند. بگذريم از اينکه
صاحبان اين دو کتاب (امام مالک و امام احمد) جزو سرمذهبانِ
فقه احکام
هستند (مالکی و حنبلی) و کتابهایشان مصادر
مسلمانان اهل حديث
بحساب می آید. اما
کتابی که
در این میان نباید از قلم انداخته شود
همانا
«اللُؤلُؤ
و
المَرجان
فیما اِتَفَق عَلَیهِ الشَیخان»
است،
کتاب مُعاصری که توسط «محمد فؤاد عبد الباقی»
تدوین شده و دربر گیرندۀ احادیث مورد اتفاق
بخاری و مُسلم میباشد. و با توجه به اینکه
احادیث آن:
اولا مأخوذ از
صَحیحیَنِ بخاری و
مُسلم است،
ثانیا
متن آن خالی از احادیث تکراری است، و
ثالثا روی
احادیث وارده توضیحات
مفیدی داده شده، در
صدر کُتُب حَدیث قرار می
گیرد. و این کتاب
که شامل
۱۹۰۶
حدیث
است،
بیشتر مردم
را از مراجعه به منابع
مُفصل و مُتعددِ
حدیث
بی
نیاز
می سازد. کمااینکه کتاب بسیار مشهور
«ریاضُ الصالحین» چنین وضعیتی دارد
و آنهم در حجم و اندازۀ «لؤلؤ و
مرجان» است
و در قرن هفتم هجری توسط
امام
نوَوی تدوین شده است.
با این تفاوت که احادیث
این کتابِ اخیر از مصادر مُتعدد
حدیث استخراج و انتخاب
و موضوع بندی
آن
بسیار
جذاب و مفید
میباشد. مضاف
بر آن اینکه قبل از ذکر احادیث به آیات قرآن مُزَیَّن گشته و از یک
کتاب اختصاصی حدیث خارج شده است.
اما بجاست
کتاب ارزشمند و تاریخی
«مقدمۀ ابن
الصلاح»
هم
(به مثابۀ کتاب علمُ الحدیث)
که مَحل
مراجعۀ همۀ اطراف و اهل علم و تحقیق است
در همینجا
ذکر شود، زيرا اين کتاب در
شناسایی احادیث پيامبر منبعی کم نظير است، و مطالعۀ آن براى شناخت احاديث و فهم انواع و
اقسام آن (علمُ
الحدیث اولیه) بسيار ضرورى
و راهگشا می باشد.
کتــب و مصــادر شیعــی حــدیث
در
رابطه با کتبی نیز که به «مصادر احادیث شیعه»
مشهورند، ذکر چند نکته ضروری می نماید:
اولا
این کُتُب، مصادر «احادیث حضرت رسول» نیستند، یعنی کتابی که «مختص
احادیث پیامبر» باشد نزد اهل تشیع یافت نمی شود. و آنچه هست عبارتست از کُتُبی
که اکثر اخبار و روایاتشان
مختص اقوال
«منقول و منتسب به امامان شیعۀ اثناعشری» و
همچنین نظرات و توضیحات
مؤلفین آن کُتُب
است. به عبارت دیگر حتی اگر همه چیز و همۀ ضعف ها
و خرافات این کتب را نادیده بگیریم، باز هم این کتب «مصادر احادیث رسول» بحساب نمی آیند.
ثانیا این
کُتُب اصل و پایۀ نقل احادیث حضرت
رســـــول را که صحابۀ ایشان هستند، اِنکار و تکفیر و لعنت
میکنند، و در
نتیجه برای نقل حدیث از پیامبر جز چند عضو خانوادگی و خونی! کسی برایشان باقی نمانده است، و بجای آن، سخنان
امامان شیعۀ اثناعشری را که «معصوم و
فوق بشری» تصور
میشوند به حدیث تبدیل
کرده اند؟! زیرا نزد مُؤلفین این کُتُب فرقی بین سخنان رسول و
امامان معصوم! وجود ندارد.
ثالثا این
کُتُب رسما کتب شیعه و حدیث شیعه
محسوب می شوند و
آشکارا «کتبی فرقه ای»
هستند، و محتوایشان نیز (علاوه بر نقل خرافات شرک آمیز) اکثرا فرقه
گری و مبنی بر انکار و لعنت مسلمین و بزرگان اسلامی است، تا جایی
که حتی قرآن مُنزَل را «قرآنِ خلفای غاصب»
تلقی و آن را تحریف شده القاء
میکنند و بجایش مصحف فاطمه! و
قرآن مهدی! را عَلَم کرده اند.
بگذریم از اینکه در آنها سخنان مُنتَسب به ائمۀ معصوم «برابر با وحی» تلقی میشود، و در
نتیجه آنها حتی از وجود قرآن هم بی نیاز شده اند.
رابعا این
کتب بعد از «عصر تدوین حدیث»
نوشته شده اند، و قدیمترین آنها یعنی کتب
اربعۀ: اصول کافی (کلینی)، من لایحضره الفقیه (صدوق)،
تهذیب و نیز استبصار (طوسی) در قرن های
چهارم و پنجم تألیف شده اند و بیشتر در مقابل
مصادر اصلی حدیث و با
انگیزۀ فرقه ای عرضه شده اند.
اما وخیم تر از اینها وضع کُتُبی
مثل: وافی (فیض کاشانی)،
وسائل الشیعه (حُر عاملی)، و
بحار الانوار (محمد باقر مجلسی) است، که در دورۀ
صفویه تدوین و نوشته شده اند و کارشان
بکلی فرقه گرایانه و خرافه پرستانه و
در عداوت با صحابه و انکار مسلمین است.
این در حالیست که
«مصادر واقعی و معتبر
حدیث» از این چیزها مُبرّی
هستند، و علاوه بر مبنی
بودن بر علم
الحدیث، در محتوی نیز مُختَص و مُنحصِر به قول و فعل و تقریرات
حضرت رسول هستند. همچنین مصادر اصیل و اسلامی حدیث،
مُنحصِر به مذهب و فرقۀ خاصی نیستند، بلکه برای
همۀ مسلمین تـدوین و ارائه شده اند
و به هیچ مذهب و فرقه ای تعلق ندارند و نام هیچ
مذهب و فرقه ای نیز در آنها ذکر
نشده است. و سند
هویت عام اسلامی
این مصادر اینست که اگر کسی پیـرو این مصادر اسلامی باشد، به هیچیک از
مذاهب اسلامی، چه سنی و چه غیر سنی
تَعَلُـق نمی گیرد، و همین است که مصادر اصلی احادیث رســــول، عام و فراگیر و
«غیر مذهبی و غیر فرقه
ای» هستند. علاوه براینها باید
توجه داشت
که منابع اصلی و ذکر شدۀ حدیث از میان
دهها مصدر و منبع حدیث برگزیده شده اند، اما بدیهی است که این
مصادر و منابع، اصل و اساس بوده و صدر نشین
هستند و معتبرترین و مشهورترین مصادر و منابع حدیث محسوب می شوند. گرچه
از نظر بسیاری،
سُنَن الدارَمی (مُتوفای
٢۵۵) نیز
در ردیف مصادر اصلی حدیث قرار می گیرد. در هر
صورت آنچه مهم و اساسی می باشد اینست که:
مصادر اصلی و معتبر حدیث، مصادر سنی و مُختص اهل سنت نیستند، و هر
جریان و مذهب و اجتهادی میتواند آنها را مصادر خود قرار دهد. و حقیقتا
همانطور که قرآن مُنزَل، مصدر و کتاب
«همۀ
مسلمین» است، کتب و مصادر اصلی حدیث هم مصادر و کتب
همۀ مسلمین هستند، و این مسئله
دربارۀ سایر علوم اسلامی نیز، اعم از
«تفسیر قرآن» و «سیرۀ نبوی» و «تاریخ اسلام» و «علم کلام» و
«علم اصول» و..... صدق
میکند و آنها نیز عام و فراگیر
و از آن
همۀ مسلمین هستند.
و علت اینکه این مصادر و این علوم
اسلامی، نزد بعضیها از آن اهل سنت و جماعت بحساب می آیند، از این
واقعیت ناشی می شود که در طول تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اسلامی، اصل اسلامیت بر دوش مسلمینی بوده که
امروزه بیشتر به اهل سنت
و جماعت مشهور
هستند. هرچند مُغرضین و مُتعصبینی نیز هستند که می خواهند مصادر و منابع اصیل و
عـــام اسلامی را به رنگ مذهبی و
فرقه ای درآورند و آن را از وجهۀ
عام و فراگیر بیندازند. اما از این واقعی
تر اینست که اسلام و اسلامیت را کسانی حمل کرده اند که
«اهل قرآن و سُنت نبوی» بوده اند، و
مصادر و منابع بزرگ و ماندگار اسلامی
ناشی از سعی و تلاش آنهاست، و کارهای بزرگ اسلامی از
وجود آنها برخاسته است. و از جمع و
تدوین قرآنِ مُنزَل گرفته؛ تا تدوین و تنظیم مصادر حدیث؛ و تا کتابت سیرۀ
رسول؛ و تا ایجاد فقه احکام اسلامی؛ و تا برپایی کلام اسلامی؛ و تا
تأسیس خلافت اسلامی؛ و تا تداوم جهاد و فتوحات اسلامی؛ و تا تشکیل
جوامع اسلامی؛ و تا ایجاد تمدن اسلامی
و...... همه و همه محصول
«مسلمانی
و اسلام خواهی» آنها
بوده است.
سازمان
موحدين آزاديخواه ايران
۲۷ رجـب
۱۴۲۷ - ٣٠ مـرداد
۱۳۸۵
|