بسم الله الرحمن الرحيم

سرانجام خونهاى قربانيان کمونيسم!

 (از استالين تا پوتين - به مناسبت الحاق روسيه به پيمان ناتو)

 سه شنبۀ گذشته جهان شاهد يک واقعۀ سياسى- نظامى مهمى در جنگل دُوَلى بود، که آن هم عبارت بود از نشست اعضاى نوزده گانۀ پيمان نظامی ناتو در رم (مرکز ايتاليا) و الحاق رسمى و علنى روسيه به اين پيمان نظامى و امپرياليستى، بدون اينکه روسيه حقوق يک عضو رسمى را داشته باشد و يا حتى داراى حق رأى باشد. واقعه اى که امپرياليسم خبرى آن را پايان واقعى جنگ سرد تلقى کرد! و خواست اعلام کند که تشييع جنازۀ واقعى کمونيسم سه شنبه ٧ خرداد ١٣٨١ مي باشد. و اما جالب اینست که هدف اصلى از اين الحاق علنى مبارزۀ مشترک! عليه ارهاب بين المللى! اعلام گرديد، که صراحتا منظورشان جنبش جهانى اسلام و مسلمين است، جنبش و نهضتى که بوضوح استعمار و امپرياليسم جهانخوار را در مضيقه قرار داده و سلطۀ جهانى و استعمارى وامپرياليستى آنها در تهديد وخطر اين جنبش عظيم و بنيادين و فراگير قرارگرفته است. و همين ويژگيهاى اين قيام عظيم وجهانى است که رئوس نظام استعمارى و امپرياليستى را وادار کرده که در يک اتحاديه جمع شوند و مثلث سلطه و غارت جهانى (آمريکا - اروپاى غربى – روسيه)  را که در واقع همان مصادر کفر و الحاد چند قرنۀ  اخير هستند، در يک تجمع ضد بشرى و جنايتکار نظامى گردهم آورد. و شايد براى اولين بار است که اين سه رأس استعمارى و امپريالیستی يعنى آمريکا و اروپاى غربى و روسيه (در يک جلسۀ مشترک) گردهم می آيند و عليه بشريت و در صدر آن عليه اسلام و امت اسلام اعلام جنگ ميکنند و بر استمرار سلطه گرى و استعمارگرى و غارتگرى و توافق در سرکوب حرکات و جنبشهاى آزاديبخش و استقلال طلبانه تاکيد مى ورزند. در اين جلسۀ مشترک، روسيۀ استعمارگر و عامل جنايات بى شمار در آسياى ميانه، قفقاز، افغانستان، آفریقا، اروپای شرقی و...... (به رهبرى پوتين - رئيس سابق ک گ ب) آلت دست آمريکا و شريک تهاجمات و جنايات ناتو در آمد.

حـــال لازم است مختصرى در رابطه با پيمان ناتو ذکر شود تا معلوم گردد که پيمان ناتو چيست (که موضع روسيه در مقابل آن چنين شده است)، و روسيه چه مملکتی است که امروزه شريک جرم و جنايات اين پيمان نظامى - استعمارى گشته است. با دانستن اين قضايا هرچه بيشتر مشخص ميشود که بشريت چقدر در خسارت و زيانکارى اين زندگى را سپرى می کند.

روسيه مملکتی است که در طول تاريخ معاصر، هم در دوران امپراتورى تزارى و هم در دوران امپراتورى کمونيستى اش، شاهد منازعات و جنگهاى خونينى با دول غربى و اروپايى بوده است. اما اين جنگ و منازعات زمانى به اوج خود رسيد که در روسيه (سال ١٩١٧ ميلادى) انقلاب کمونيستى بوقوع پيوست، و در پى آن نظام کمونيستى و ضد سرمايه دارى (و ضد امپرياليستى!) در آن مستقر گشت. بعد از اينکه نظام کمونيستى به رهبرى لنين در روسيه مستقر گرديد و امپراتورى تزارى به جمهورى سوسياليستى شوروىمبدل شد، و نظام جديد، براساس افکار و عقايد مارکس، مدعى نجات بشريت از چنگال نظام سرمايه دارى گشت، دول اروپاى غربى و دولت آمريکا به تکاپو افتادند، و براى مقابله با نفوذ وگسترش خطر کمونيسم!! پيمان نظامى ناتو بوجود آوردند. بعد از اين مقابلۀ خصمانه و جنگى، دول کمونيستى (در شوروى و اروپاى شرقى) عکس العمل نشان داده و جهت مقابله با دول امپرياليستى و سرمايه دارى ناتويى، پيمان ورشو به راه انداختند،  و بدين شيوه، دول کمونيستى به رهبرى شوروى، و دول سرمايه دارى به رهبرى آمريکا در دو قطب سياسى و نظامى مخالف قرار گرفتند و وارد يک موضع جنگى شدند. اما چون آنها داراى سلاحهاى خطرناک هسته اى بودند، آنها بجاى اقدام جنگى، به تبليغات جنگى و مسابقۀ تسليحاتى روى آوردند، که بعدا اين وضعيت به جنگ سرد! معروف شد. با سقوط و اضمحلال شوروى، ظاهرا جنگ سرد پايان يافته تلقى گشت، اما چون غرب هنوز از حوادث احتمالى و پيش بينى نشده واهمه داشت، امپرياليسم خبرى غرب، زمان واقعى پايان جنگ سرد را، روز الحاق روسيه به پيمان ناتو يعنى ٧ خرداد (هفتۀ گذشته) اعلام کرد، و در اين روز، روسيه اى که در رأس قطب کمونيستى قرار داشت، مرده و در واقع مهار شده اعلام گرديد. و اين اطمينان حاصل چند مسئلۀ اساسى است: يکى حاصل دشمنى ريشه اى و دينى و تاريخى و خونين روسيه با اسلام ومسلمين، بويژه استمرار اشغال آسياى ميانه و قفقاز ازطرف روس وسياست صدور يهودى به فلسطين غصب شده ميباشد، که نزاع و جنگ و دشمنى روسيه و جوامع اسلامى را و عدم امکان نزديکى و تقارب بين آنها را تضمين کرده است. مسئله دوم که موجب اطمينان غرب شده و روسيه را اسير غرب کرده است، استقلال طلبى ممالک و جوامع اسلامى آسياى ميانه و قفقاز است، که اين غول استعمارى فاسد و در راه تلاشى، هرگز بدون همکارى استعمار و امپرياليسم ناتويى و آمريکايى از عهدۀ سرکوب آن بر نمی آيد، گر چه با همکارى آنها هم توان تحت سلطه نگه داشتن دراز مدت آنها را نخواهد داشت. و مسئلۀ سوم فساد و تفرق و اضمحلال داخلى روسيه است، که اين مملکت پهناور و اتحادى تحميلى (فدرالى تحميلى) را تا سر حد يک غول در حال مرگ پيش برده است، و هر وقت آمريکا وغرب  بخواهند، ميتوانند اين مصدر فساد و انحطاط و استعمار ر ا در ابعاد مختلف ارضى، اقتصادى، سياسى، و فرهنگى، دچار مشکلات جدى نمايند.

اما ببينيم که رهبران روسى - کمونيستى براى تحقق کمونيسم چه کردند و چگونه با بشريت روسى و غير روسى و مسلمان برخورد کردند، تا به قول خودشان نظام برگشت ناپذيرکمونيستى!! مستقر شود: رهبران انقلاب بلشويکى براى تحقق نظام برگشت ناپذير کمونيسم!!، دو چيز را اصل قرار دادند، و اين دو اصل را بى رحمانه اعمال کردند. يکى از اين دو اصل، گذشتن از مرحلۀ ديکتاتورى پرولتاريا!! بود، که اقتضا ميکرد هرکس با نظام کمونيستى و طرحهاى آن مقابله کند سرکوب شود و بعنوان جريان يا عنصرى وابسته به گذشته! وعامل سرمايه دارى! ونوکر امپرياليسم! نابود گردد. اصل دوم عبارت بود از اينکه هرکس با دول سرمايه دارى رابطه برقرار کند و با آنها دوستى نمايد، ولو اين دوستى، علنى وغيرسياسى باشد، و يا حتى در محدودۀ بيان و قلم، سرمايه دارى را تأييد کند، خائن تلقى شده ومرتکبين آن به مجازاتهاى سنگين وجبران ناپذيرى محکوم شدند، و از زندان و اعدام و تبعيد گرفته تا کار اجبارى، محروميت، تعقيب و .... در مورد آنها اعمال گرديد. البته متاسفانه مسئله به اينجا نيز ختم نشد، بلکه اين دو اصل استبدادى، دستاويزى شدند براى شکار دگرانديشان و ارتکاب جنايات بيشمار، و در اينجا حتى کمونيستها هم در امان نماندند!!، بدين شيوه هرکس و هر جريان و ملتى را که ميخواستند سرکوب و نابود سازند، آن را به اين دو اصل متهم ميکردند، و بيچاره گان بسيارى، عليرغم انکار اين برچسبها، و بدون اينکه دادگاه و اثبات و ادله اى در کار باشد، کارشان ساخته شد، و اين جنايات را براى تثبيت نظام بازگشت ناپذير کمونيستى!! ضرورتى تاريخى!! گرداندند. شما تصور کنيد که آقاى استالين براى استقرار کمونيسم چقدر انسان بيچاره را کشت ونابود ساخت؟ ميليونها روسى وغير روسى و مسلمان که در محدودۀ امپراتورى شوروى واقع شده بودند، فداى استقرار نظام بازگشت ناپذير و علمى کمونيسم!! و قربانى استقرار اقتصاد کمونيستى و ادبيات کمونيستى و.... شدند. در اروپاى شرقى چه قتل و کشتارها و چه سرکوبگريها که براى استقرار نظام بازگشت ناپذير! و نظام علمى! کمونيسم! صورت گرفت. در کامبوج براى استقرارکمونيسم آقاى پلپت چه جنايات بى شمارى که مرتکب نشد. در افغانستان يک ميليون و نيم افغانى مسلمان! قربانى استقرار نظام بازگشت ناپذير! و علمى! کمونيسم!! شدند. آيا در اين دنيا کسى هست که از خونهاى ريخته شده و رنج و بلايى که بشريت بخاطر کمونيسم دچارش شد، سؤال نمايد؟ از قربانيان تهاجمات کمونيستى بگذريم، آيا اگر کمونيستهايى که براى نظام بازگشت ناپذير کمونيستى! و سوسياليسم علمى! جان دادند، حالا زنده بودند، آمادۀ جنگ در راه کمونيسم مى شدند؟ آيا اين سرنوشت مستحق عبرت گرفتن نيست؟ خصوصا براى آنهايى که قبلا کمونيست بوده اند؟ چقدر کتاب و نوشتجات براى اثبات بازگشت ناپذيرى دُوَل سوسياليستى و مرحلۀ سوسياليستى و براى اثبات علمى بود نظام کمونيستى و سوسياليستى منتشر و به خورد بشريت داده شد؟ سرنوشت اين همه کتاب و نوشته چه ميشود؟ يک کمونيست ايرانى نوشته بود: اگر مردگان از قبرها باز گردند؛ و اگر انسانها مجددا ميمون شوند؛ باز امکان بازگشت نظام کمونيستى به سرمايه دارى وجود نخواهد داشت. حال آيا نظام کمونيستى به نظام سرمايه دارى بازگشت يا نه؟! و حتی آيا مادر کمونيسم (شوروى) به پيمان نظامى و امپرياليستى و سرمايه دارى ناتو ملحق شد يا نه؟! و آیا امروزه هم! حقایق عیان نشده است؟!

اگر دهها ميليون قربانى راه تحميل کمونيسم سر از قبرهايشان بردارند و ببينند که روسيه (همان شوروى که آنها را به اتهام مقابله با کمونيسم و به اتهام رابطه و از جمله اشتراک فکرى باسرمايه دارى، وحتى با چسباندن اين دو اتهام، به قربانگاه فرستاد) به پيمان نظامى ناتو ملحق شده و آمادۀ علميات مشترک عليه ارهاب!! گشته است چه ميگويند؟! در کتاب خاطرات انور خامه اى (۵۳ نفر) نکتۀ جالبى وجود دارد که ذکر آن مفيد است، بدين صورت که وقتى آنها  (کمونيستهاى ۵۳ نفرۀ زندانى- گروه تقى ارانى) در زندان شاهنشاهى پهلوى شنيده بودند که شوروى موافقت کرده که در حملۀ اتمى پيش دستى نخواهد کرد، بشدت تکان خورده بودند، و از اين امتيازدهى! خيلى ناراحت و حتى سرخورده شده بودند، که چگونه شوروى چنين امتيازى را به امپرياليستها و نظام سرمايه دارى ميدهد؟! ولى اى کاش ميدانستند که سرانجام نظام استبدادى واستعمارى و خدا ستيز شوروى به مافياى پوتين منتهى ميشود و بعنوان عامل و دست نشاندۀ ناتو در مى آيد. البته اگر کمونيستها حداقل به جنايات شوروى در افغانستان توجه مى کردند، خيلى چيزها را در ميافتند، اما آنها درمقابل شوروى و عملکردش واقعا کور شده بودند. بديهى است که اين تنها کمونيسم نيست که مصيبت بار بوده است، و اين تنها کمونيستها نبودند که ميليون ميليون بشريت را کشتار کردند، اما بى شک داستان کمونيسم و پايان شوم آن، که منجر به عقب نشينى کامل و دست برداشتن از هر شعارى گرديد، و سرانجام نیز مادر کمونيسم و دول کمونيستى و اکثر احزاب و سازمانهاى کمونيستى، به دشمنشان ملحق شدند و مواضع مشترک سياسى، نظامى، فرهنگى، و اقتصادى با آن پیدا کردند، در صدر داستانها و خاطرات سياه تاريخ بشريت قرار می گیرد. و الحق (در همین راستا) بجاست این آیات ذکر و مایۀ عبرت شوند: وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (عصر - ۱و۲و۳): «قسم به عصر و زمان، بشريت در خسارت و زيانکارى است، مگر آنهايى که به راه توحید ايمان آوردند و اعمال صالح و سازنده انجام دادند، و يکديگر را به حق و درستى فرا خواندند، و به مقاومت و تحمل سختيها دعوت کردند».

سازمان موحـدين آزاديـخواه ايـران

۲۳ ربیع الاول ۱۴۲۳ - ۱۴ خرداد ۱۳۸۱