بسم الله الرحمن الرحیم
نقدی بر یک تحقیق و
گزارش دروغین دربارۀ دانمارک
در این شکی وجود
ندارد که
دستگاه خبری استعمار بزرگترین «مصدر کذب و دروغ
پراکنی» در جهان امروز است، اما دروغی که رادیو فردای آمریکا در
رابطه با دانمارک روی شبکۀ اینترنتی خود منتشر کرده و بدان عنوانِ
«مردم دانمارک شادابترین مردم جهان» داده
و آن را مأخوذ از «دو تحقیق علمی!!!!»
اعلام کرده، حتما در «صدر» دروغهای
استعمار قرار می گیرد، و الحق لایق «یک جایزه»
در میدان کذب و دروغ پراکنی است. و تبلیغ این دروغ بزرگ میتواند
«پاداشی» در مقابل
«همراهی دانمارک» با آمریکا درجنگ با
مسلمین و درهجوم به «ممالک اسلامی» بحساب
آید. اما آنچه واقعیت دارد اینست که بیشتر
مطالبی که دراین «تحقیق و گزارش دروغین»
آمده اند، عکس آن «درست» هستند. در این
رابطه نقد و روشنگریهایی با تکیه بر«واقعیات
انکار ناپذیر» ارائه می گردد، و در آخر نیز متن گزارش رادیو فردای
آمریکا ارائه می شود. حال به نقد مختصر و روشنگر ما توجه نمایید:
۱-
مردم دانمارک یکی از «فردیترین» و
«سِفت ترین» مردمان جهان هستند، تا جایی
که در میان ملل سرد و منفرد «اسکاندیناوی»
نیز در این رابطه در صدر قرار می گیرند، بنحوی که حتی بسیاری از جوانانش،
سر سخت، نژادپرست، و منفرد می باشند. و از جملۀ اسناد این واقعیت، حضـور پر
نفوذ حزب نژادگرای «مردم دانمارک» است، که
علنا خارجی ستیز و حتی دارای برخوردی شدید و پرخاشگرانه با
«دانمارکیهای معتدل» است، و دربارۀ
پناهندگان و خارجیان حتی معتقد به پذیرش و «حضور
مسلمین» در دانمارک نیست. همچنین
حکومت کنونی دانمارک که از احزاب نژادپرست و متشدد در
«دانسکیت - عرف و فرهنگ دانمارکی» و از
جمله از حزب کینه توز و اسلام ستیز «مردم
دانمـارک» تشکیل شده، یک حکـومت نژادپرست، اهل خصـومت، و ضد خارجیان
است. علاوه بر اینها، دانمارک یکی از
ممالکی است که آمار خودکشی در آن بسیار بالا است، و
«فردیت و تنهایی»،
«کار مستمر»، و
«زمستان تاریک و طولانی» از عوامل اساسی خودکشی بحساب می آیند.
بعد از این قضایا وضعیت روحی مردم دانمارک
را میتوان در وضع نابسامان «ازدواج و خانواده»،
که بسیار وخیم و حتی «رو به افول» است و
اوضاع زاد و ولد را بکلی مختل و مجهول و دچار کمبود کرده است، مشاهده نمود،
همچنانکه اوضاع فلاکت بار افراد «پیر و مُسن»،
که از طرف فرزندانشان کاملا رها شده اند و دولت مسئولیت رسیدگی به آنها را
بعهده گرفته است، وضع روحی مردم دانمارک را بیشتر نشان میدهد.
بگذریم از اینکه مردم دانمارک، علیرغم
رسمیت دین مسیحی (پروتستان) و منقوش بودن پرچم دانمارک به
«صلیبی بزرگ»، اکثرا بی دین هستند. اما با
وجود این، حکومت دانمارک، جهت ایجاد «هویت مسیحی»
وعدم گرایش به «اسلامیت»، جِدّا در پی
«ترویج مسیحیت» و در مبارزه با
«اسلام و مسلمین» است.
و در همین راستا هر طفلی که از مادر
«زاییده» می شود، اعـم از مسیحیین و مسلمین و ادیان
دیگر، باید اجبارا در
«کلیسای پروتستان»
ثبت گردد و هویت خود را از طریق آن
«اثبات»
نماید.
حال آیا میشود عناد و دیگر
ستیزی و خودکشی و توهین به دیگران را مظاهر شادمانی تلقی کرد؟؟!!
خوب است در همین رابطه نظر حکومت دانمارک
(شهرداری آرهوس) را نیز نقل کنیم: در کتابچه ای (که آن را برای پناهندگان
تهیه کرده است) زیر عنوان «به آرهوس خوش آمدید»،
در فصلی به نام: «اینچنین با دانمارکی های سرد
میتوانی تماس برقرار کنی» چنین ابراز نظر می کند:
«دانمارک یکی از ممالکی است که خارجی بودن در آن
سخت و دشوار است. دانمارکیها با خارجیان بد نیستند، آنها فقط در لاک خودشان
هستند». بدیهی است که در این بیان، جملۀ اول اعتراف، و جملۀ دوم،
دفاع و توجیه میباشد.
۲-
اکثریت مردم دانمارک در خانۀ
«کرایه» و با اجاره ای
«گران» زندگی می کنند، و از فرط
«کار
۱۱
ماهه» واقعا به تنگ آمده اند. اما با توجه به اینکه نظام سیاسی
دانمارک سوسیال دمکراسی است، همۀ مردم «حقوقی»
دریافت می دارند. در دانمارک هیچ کسی گرسنه نیست، اما در عین حال همۀ مردم
کار میکنند و در خدمت دولت هستند. و حکومت دانمارک از بس روی مردم در رابطه
با کار فشار می آورد، که منجر به «خودکشی بسیاری»
می شود (و کار دائمی یکی از دلایل اساسی خودکشی در دانمارک است).
همچنین صدها پناهندۀ خارجی بخاطر نجات از چنگ کارهای حقیر و تحمیلی شهرداری
(کمون) و ادارۀ کاریابی، خود را به «دیوانگی»
می زنند و بعنوان دیوانه حقوقی دریافت می دارند.
«مشکل اصلی» در دانمارک اینست که با توجه به نیمه دولتی بودن اقتصاد
و نظارت دولتی بر کل اقتصاد، شغل محترمانه «بسیار
نایاب» است، و بعدا هر شغل سخیفی که دولت (شهرداری و ادارۀ کاریابی)
به کسی پیشنهاد کند، شخص مزبور در «دو راهۀ»:
یا قطع حقوق و یا تن دادن به کار پیشنهادی قرار می گیرد، که خوب اکثرا
تسلیم می شوند، و احیانا خود را به مریضی یا دیوانگی و.... می زنند.
علاوه براین، آنچه که گزارش رادیو فردا به
نقل از یک تحقیق ادعایی «خدمات وسیع» نام
نهاده یک «گزافه گویی» است، و واقعیت آن
بدین قرار است: در دانمارک با توجه به حضور «همه
جانبۀ دولت» در اقتصاد (دولت شبه سوسیالیستی) خدمات دولتی وجود
دارند، مراکز تفریحی نیز وجود دارند، اما مردم یا تحت شرایطی از آن
برخوردار می شوند، و یا بسیار گران هستند. و قطار و اتوبوس، نمونۀ این
خدمات هستند، که با توجه به «گران بودنشان»
مردم میخواهند دزدکی سوار آنها شوند. و همین است که برای هر دوی آنها
«تدابیر خاص و شُرطۀ ناگهانی» گذاشته اند
و برای مُتخلفین جریمه های سنگینی وضع کرده اند. بگذریم از اینکه
«دزدی و سرقت» پدیده ای بسیار رایج در
دانمارک است، و تقریبا کمتر «فروشگاهی»
وجود دارد که روی آن «دزدگیری» وصل نشده
باشد. همچنین هر «دوچرخه ای» در دانمارک
دارای قفل و کلید است، اما با وجود این، به اعتراف یکی از مراکز شرطۀ
کپنهاک، سالانه «دهها هزار دوچرخه!!» در
دانمارک به سرقت می روند. و برای ماهیت «خدمات
ادعایی» در دانمارک همین بس که در روزهای تعطیلی اگر بخواهی بجایی
بروی همه جا «قفل» است، و بر عکس داده های
این تحقیقِ ساختگی و گزارش رادیو فردای آمریکا، خدمات
«آزاد و رایگان» در دانمارک بسیار اندک
است.
۳-
سطح تعلیم و آموزش در مـدارس دانمارک
عموما پایین است، و در مـدارس عمومی آن، جدیتی در این رابطه وجـود ندارد، و
حتی می توان آن را با ممالک رشد نیافته «مقایسه»
کرد، و حقیقتا «شرارت و بی انضباطی» در
مدارس دانمارکی، جای تعلیم و آموزش را پر نموده است. بگذریم از اینکه مدارس
دانمارک، بجای علم آموزی و آموزشهای علمی، کارشان فرهنگ سازی و بلکه
«مسیحی سازی» و
«جنسی سازی» شده، و در رابطه با این
«موضوعات» عملا درس و برنامه دایر کرده اند، و درس
«جهان مسیحیت» و درس
«آموزشهای جنسی»
سند این واقعیت
است.
و طبعا
به علتِ تعلیمات پایین و شرارت و بی انضباطی، بسیاری از مردم دانمارک حاضر
نیستند که فرزندان خود را به مدارس «دولتی»
بفرستند، و از این روی، مدارس «خصوصی» در
دانمارک به شدت رواج یافته اند، الا اینکه مـدارس دولتی در رابطه با تعلیم
«زبان دانمارکی»، که زبانی محصور در
دانمارک است، و خاصتا تعلم آن روی خارجیان بسیار سنگینی میکند، حساسیت و
سختگیری زیادی بخرج می دهند. پس در سطح مدارس دولتی وضع چنین است، اما
دربارۀ مدارس «خصوصی» و نیز دانشگاههای
«اختصاصی» وضعیت دیگری حاکم است، چرا که
مردم در آنجاها پول و مال می دهند، و بدیهی است که اگر نتیجه ای دیگر
نگیرند، آن مراکز هم بی اعتبار می شوند. طبعا
مراکز دولتی و سرمایه داران و شرکتهای سرمایه داری نیز بیکار ننشسته
اند، وآنها نیز در پی «کادرسازی»
و ایجاد نیروی ماهر در
ابعاد مختلف هستند، و همین است که «ممالک
اروپایی» برای سرمایه داران و شرکتهای سرمایه داری و مقامات حکومتی
است، و مردم عادی «خدمۀ آنها» بحساب می
آیند. اما دربارۀ «تربیت و فرهنگ سازی - دانسکیت»
و خاصتا در رابطه با خارجیها و مسلمین، بسیار سخت گیر هستند، و در این
میدان خاصتا روی جنسیت و آموزش جنسی زنان و مردان، همراه با تصاویر جنسی!!
زیاد تکیه می کنند، و در این رابطه نزد آنها چیزی به نام
«شرم و حیاء» وجـود ندارد. اینست که جریان
«اینتگریشن – ذوب و ادغام» در دانمارک
کاملا ضد اسلامی است، و در نتیجه بسیاری از مسلمین «بصورت مخفیانه» بچه های خود را به ممالک اصلی و نزد پدران و مادران
خود بر می گردانند، تا از شر برنامۀ «ذوب و ادغام
اجباری» محفوظ شوند. و در همین رابطه حکومت دانمارک این خـانواده ها
را «تهدید کرده»
که اگر بچه های خود را جهت تعلیم و تربیت به مملکت اصلی برگردانند، آنها را
از دانمارک اخراج خواهد کرد. لازم به ذکر است
که در دانمارک، سرپرست واقعی اطفال، دولت می باشد، و پدر و مادر بیشتر خدمۀ
اطفال تلقی میشوند. و بهمین خاطر، هم به
پدر و مادر جهت بچه داری کمک مالی می شود، و هم کمک هزینه ای (هر سه ماه)
به اطفال اختصاص یافته است، اما اگر پدر و مادر طبق
«قوانین دولتی» با اطفال خود رفتار نکنند،
بچه ها را از آنها می گیرند.
۴-
دانمارک یکی از غیر بهداشتی ترین
«ممالک اروپایی» است، و شهرداری دانمارک
به خیلی چیزها یا «رسیدگی» نمی کند، و یا
اگر رسیدگی می کند «معیارهایش» بسیار
پایین است. همچنین علیرغم سرسبزی همیشگی
دانمارک (به دلیل آب و هوای بد! و اکثرا ابری) بسیار مشکل است که بتوان از
روی آسفالت خارج شد؟! چراکه «مدفوع سگها»
در کمین نشسته است!! ، مدفوعی که سراسر «اماکن
سرسبز!» در دانمارک را آلوده کرده است. و شاید درهیچ مملکتی به
اندازۀ دانمارک سگ وجود نداشته باشد، که آنهم ناشی از زندگی تنهایی و فردی
دانمارکی هاست، و در نتیجه بسیاری از مردم «سگ
دار» می باشند و با آنها زندگی میکنند و حتی با آنها
«غـذاء» میخورند!! و بدین خاطر اکثرا در
خانه های دانمارکی «موی سگ» پخش شده است.
البته دانمارکی ها در میدان «رابطۀ جنسی»
هم بسیار بی انضباط هستند، و دختران و پسرانشان در
«اماکن عمومی» نیز رفتارهای جنسی با هم
دارند و انضباط را پاس نمی دارند، و در این رابطه
«خانه و خیابان» را بهم نزدیک کرده اند. طبعا با
«حیوانات نیز!!» بی رابطه نیستد، همچنانکه
«لواط و همجنسگرایی» را هم رسمیت داده
اند، و دولت دانمارک یکی از دُوَل معدود جهان است که
«ازدواج و خانوادۀ همجنس» را برسمیت
شناخته است. اما خمر و می خوارگی: مردم
دانمارک به شدت اهل «خمر و میخوارگی»
هستند، بحدی که میتوان گفت به «اندازۀ آبِ شُرب»،
خمر و مُسکِرات می خورند، و اینهم یکی دیگر از نشانه های
«ناراحتی های عصبی» مردم دانمارک و نیاز
همیشگی آنها به مشروبات الکلی جهت آرام کردن اعصاب شان است.
اما مردم دانمارک در این رابطه نیز بسیار
«غیر بهداشتی» هستند، و بوی
«تعفن شان» در فروشگاهها و اماکن عمومی و
محل کار،
واقعا
عذاب آور و مایۀ رنج افراد دیگر است. البته جهت جلوگیری از مشاکل زیاد
«عرق فروشی» در شب ممنوع شده است، هرچند
زیاد مراعات نمی شود، همانطورکه خیلی چیزها و قوانین رعایت نمی شوند، و
همین است که بیشتر کارها در دانمارک به «زور
جریمه» پیش می روند.
و طبعا رواج بی رویۀ خَمر و مستی در دانمارک نیز سندی اساسی در رابطه با وضعیت و میزان «رنج و عصبیت و
ناراحتیِ» مردم دانمارک و افراد دانمارکی است. و از همه عجیب تر اینکه در
«عید کریسمس»، از فرط مستی و خرابکاری،
حقیقتا سراسر دانمارک، شباهتی کامل به یک «مملکت
جنگ زده!!» پیدا می کند، و در این ایام میلیونها دلار به خدمات و
اماکن عمومی صدمه وارد میشود. حال با این وضعیت میتوان
«علمی بودن» یا
«استعماری بودن» تحقیق و گزارش رادیو فردا را بهتر ارزیابی نمود.
۵-
اگر کسی بگوید دانمارکِ
۵
میلیونی، که مملکتی غیر صنعتی، و متکی به دامداری و کشاورزی، و تجارت و
واردات است، «مملکتی در حال رشد و توسعه»
است (در مقابل ممالک استبداد زده = ممالک در حال جنگ و ویرانی)، سخن درستی
گفته است، اما به بهای تسلط دولتی و به خدمت گرفتن مردمان خارجی!!، بنحوی
که حتی زنان دانمارکی فرصت «زاد و ولد» را
از دست داده اند. بله در دانمارک هر کسی مجبور است برای خود کار کند و کمتر
کسی از عهدۀ مصارف «دو نفر» بر می آید، و مثلا کمتر کسی در آنجا میتواند
همسرش را به بچه ها در خانه «اختصاص» دهد
و به تنهایی از عهدۀ مصارف خود و خانواده اش بر آید.
بگذریم از اینکه به زحمت می گذارند چنین
بشود، چرا که دانمارک چنین تصمیماتی را به رسمیت نمی شناسد، و حکومت و
ادارات رنگارنگ حکومتی در امور خانوادگی نیز وسیعا دخالت می کنند. و اصلا
آزادیهای اجتماعی، به مفهومی که در جوامع ما وجود دارد، در دانمارک اصلا
مشاهده نمی شود. در جوامع ما، نظامهای
فاسد استبدادی، سیاست و اقتصاد را «تصرف کرده»
و بقیۀ امور مجتمع را رها و بخود واگذاشته اند، اما در مملکتی مثل دانمارک،
دولت و حکومت در برابر هر چیزی «مسئول و همه
کاره»
شده
و در
هر چیزی دخالت میکند. همچنین اگر کسی بگوید دانمارک یکی از
«سازمان یافته ترین ممالک جهان» است، و یک
تشکیلات سراسری بر تمام اجزای «مُلک و مِلتِ»
دانمارک حاکم است، سخن درستی گفته است. اما بلا شک در دانمارک «سه چیز» در
سطح بسیار پایینی قرار دارند و بسیار کم وجود دارند، و آنها نیز عبارتند از
«آزادی»، «شادی»،
و «بهداشت».
طبعا منظور از
آزادی،
آزادیهای فکری – سیاسی، و حتی اقتصادی است، و خاصتا منظور آزادیهای
«مخالفین» است، و مثلا آزادی برای مسلمین
در دانمارک تقریبا نزدیک به صفر است، و علنا و عملا زیر فشار
«ذوب و ادغام - دانسکیت» و
«عــداوت نژادپرستانه» قرار دارند. آنها
حتی آزادی «نامگذاری» روی فرزندان خود را
ندارند، و بعضی از «بزرگسالان» نیز ناچارا
نام اسلامی خود را تغییر داده اند. و دانمارکیها نسبت به نامهای اسلامی
حساسیت و کراهت زیادی نشان میدهند. همچنین آزادی
«لباس و پوشش» در دانمارک برای مسلمین بسیار مشکل آفرین است، و حتی
برای زنان «محرومیت آور» میباشد، و در این
رابطه زنان مسلمان دارای مشاکل و محدودیتهای زیادی هستند. و همین است که
بسیاری از مسلمین بخاطر نامهای اسلامی و پوشش اسلامی از
«شغل و کار» خود محروم میشوند، و یا در
راه یافتن کسب و کار دچار مُشکل می گردند. در
میـدان مطبوعات و تلویزیون و روزنامه ها نیز هر چه هست تقریبا
«حکومتی» است، و اصلا این بخش در دانمارک
شبیه دول استبدادی است، و چیزی بحساب نمی آید، و آرای مخالف در این میدان
بسیار کم رنگ است. و اگر در این میدان چیزی اهمیت داشته باشد، مطبوعات و
مجلات «خدماتی» است، که در دانمارک بسیار
رایج هستند. در رابطه با شادی و بهداشت
نیز اندکی توضیح داده شد، و همانطور که تحقیق و گزارش رادیو فردای آمریکا
نیز اعتراف کرده حتی «خود دانمارکیها» نیز
قبول ندارند که مردمی شاد!! هستند. و اما مسئلۀ
بهداشت، که در سطح پایینی قرار دارد، بخش وسیع آن به خارجیان سپرده
شده است، و حتی «کار نظافت» انگار ویژۀ
پناهندگان گشته است، اما با وجود این بازهم راضی نمی شوند و خدمات آنها را
به چشم نمی آورند. بگذریم از اینکه پناهندگان بی چارۀ دانمارک دربارۀ
«پول و اموالی» نیز که کسب میکنند در
مضیقه هستند، و جهت نجات از چنگ نهادهای حکومتی مجبورند آن را
«پنهان» نمایند، چرا که حکومت دانمارک
مخالف «پس انداز» آنهاست و نمی خواهد
پولهای آنها از دانمارک «خارج» شود، بلکه
میخواهد آن را جهت رونق اقتصادی در همانجا مصرف کنند.
۶-
مسئلۀ نژادپرستی و خاصتا اسلام ستیزی به معضلۀ بزرگی در دانمارک
تبدیل شده است:
در دانمارک
روی عداوت و دشمنی با خارجی ها و مسلمین
«مسابقه»
گذاشته اند، و در«دوران انتخابات»
این مسابقه به اوج خـود می رسد.
همچنین
مردم دانمارک کمتر به مغـازه ها و غذاخوریهای خارجیان و
مسلمین (که معمولا مختصر و اکثرا محدود به غــذاخوری و میوه فروشی هستند)
مراجعه میکنند، و حتی بسیاری از آنها از دیدن خارجیان رنج می برند.
در دانمارک، ساز و آواز شرقی در مراکز عمومی و سر کار
تقریبا ممنوع است، اما در همان مراکز و اماکن،
«ساز و آواز دانمارکی» گوش مردم را آزار می دهد. در دانمارک جملۀ:
«کون دانسک!!»، یعنی فقط دانمارکی!! شاید سخیفترین مسئله است،
و همۀ مردمان غیر دانمارکی از آن رنج می برند، و این شعار مظهر
«استبداد فرهنگی» است. و کون دانسکِ دانمارکی را بجایی رسانده
اند که جز فرهنگ و آداب و رسوم دانمارکی تحمل نمی شود.
در میدان لغات
نیز
حتی تکلم به «زبان انگلیسی»
برای پناهندگان مشکل آفرین و زحمت آور است. و در مدارس دانمارکی حتی
«خواهر و برادر خارجی»
نمی توانند به زبان مادری صحبت کنند، چرا که یقه شان را می گیرند، و به
آنها هشدار میدهند: کــون دانسک!!
و این یک واقعیت است. در دانمارک مسلمین بکلی
سرکوب شده اند، و مسئلۀ «کاریکاتورهای
حضرت محمد»، مشتی از خروار
«عداوت دانمارکی»
با مسلمین است، تا جایی که حتی در کتابی،
«عائشه ام المؤمنین» را بعنوان دختر حضرت
رسول (نعوذ بالله) طرح کرده اند. اینست که وقتی افراد دانمارکی نیز به
اسلام می گروند، دچار مشاکل زیادی می شوند، و
بعضا از کار و شغل خود محروم می گردند.
و بدین صورت، در میان این مردم شاداب و بهداشتی!! حقیقتا
چیزی به نام
«تعددیت و کثرتگرایی»
وجود ندارد.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲۴
شعبان
۱۴۲۹
–
۵
شهریور
۱۳۸۷
|