بسم الله الرحمن الرحیم

شرک و خرافه پرستی، ابتذال و هرزگی، اسلام اجتهادی

در جوامع مشهور به اسلامی میتوان «سه وضعیت» را در رابطه با عقاید و فرهنگ و اخلاق مورد توجه قرار داد: یکی وضعیتِ «شرک آمیز و خرافه پرستانه - تقلید از سنن غیر معقولِ آباء و اجدادی - سنت زدگی»، دومی وضعیـت «ابتذال و هرزگی - بی انضباطی و بی عقیده ای - غرب زدگی»، و سومی وضعیت «توحیدی و اسلامی - اسلام اجتهادی». دربارۀ وضعیت اول باید گفت: این وضعیت ضد توحیدی عام و فراگیر است و در تمام ممالک و جوامع اسلامی رایج و شایع است و «فرهنگ حاکم» بحساب می آید. بگذریم از اینکه هر مملکت و منطقه ای مختصات خود را دارد، و غلظت و رقت این وضعیت از جامعه ای به جامعۀ دیگر متفاوت می باشد. اما در رابطه با وضعیت دوم: این وضعیت منحط، که حاصل رکود و عقب ماندگی و عدم امکانِ «نوسازی فرهنگی» و وجود مشکلات عدیده و متراکم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است، و استعمار و استبداد دست نشانده نیز مُروج و حتی تحمیل گر آنست، در تمام ممالک و جوامع اسلامی بسیار رایج است، و حتی راه و رسم و مبنای همۀ دولتها و حکومتهای «بلاد مسلمان نشین» گشته است، وضعیتی که ماهیت و مسیر جوامع اسلامی را بکلی مُختل و مجهول الهویه نموده و حتی اسلامیت آنها را به طریقی مجهول و غیر قابل پیش بینی! کشانده است. و مسئلۀ وضعیت سوم نیز چنین می باشد: این وضعیت مبارک دارای زمینه های بسیاری است، چونکه مردم و جوامع اسلامی بالاخره مسلمان هستند و راه آزادی و استقلال و ترقی مسلمین نیز تنها در «دین توحید و اسلام اجتهادی» نهفته است، و با تبلیغ مُبین و اتمام حجت این وضعیت سریعا رشد و گسترش پیدا می کند. و لکن با توجه به اینکه ممالک و جوامع اسلامی زیر سلطۀ استبداد و استعمار قرار دارند و آزادیها و از جمله «آزادی بیان و بلاغ مُبین» ممنوع شده اند و توحید و اسلامیت با موانع استبدادی - استعماری روبروست، این وضعیت آنچنانکه باید و شاید شکوفا و شعله ور نگشته است. و همین است که آزادی بیان و فعالیت برای رشد و گسترش «وضعیت توحیدی» به مثابۀ آب حیات می باشد.

لکن با توجه به اینکه وضعیت اول (وضعیت سنتی) مصرف و بی خاصیت و حتی شرک آمیز و خرافی شده است، به مرور زمان بسیار ضعیف می شود، و در نتیجه رقابت اصلی و نزاع پایدار به میان وضعیت دوم (الحاد و هرزگی) و وضعیت سوم (توحید و اسلام اجتهادی) منتقل خواهد شد. هر چند حامیان الحاد و هرزگی می خواهند به «زور استبداد و استعمار» اوضاع را به نفع خود پیش ببرند و جوامع اسلامی را در ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای غرق و غوطه ور سازند. و اصلا بدین خاطر است که ابتذال و هرزگی (اِهمال و بی مسئولیتی) و الحاد و بی عقیده ای (غرب زدگی) به زور استبداد واستعمار رو به گسترش نهاده است. البته وضعیت اول هم، گرچه در برخی ممالک و خاصتا در ایران ولایت مطلقه بسیار ضعیف شده، اما هنوز در جهان اسلام پر نفوذ و قوی است، زیرا «موانع استبدادی و استعماری» و بی خبری اجتماع و رکود ناشی از آن، موجب شده که عامۀ مردم چنین تصور کنند: اگر وضعیت سنتی از بین برود، مردم به هرزگی و بی عقیده ای مبتلا می شوند؛ چونکه بیشتر «دو فکر و فرهنگ» به مردم و اجتماع رسیده، و غیر از این دو فکر و فرهنگ، چیز ملموسی به جوامع اسلامی نرسیده، و مشخصا «افکار وعقاید اجتهادی» امکان طرح و شکوفایی نداشته اند. و این دو فکر و فرهنگ، یکی «خرافات راکد کنندۀ آباء و اجدادی و خلاف عقل و زندگی»، و دیگری «هرزگی و بی عقیده ای و روابط  خارج از عرف و فرهنگ» است. بنابر این، مردم و افراد عامی با از دست دادن عقیده و فرهنگ آباء و اجدادی «احساس خلاء و پوکی» میکنند و جانشینی غیر از «ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای» نمی یابند، و در نتیجه سر از ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای در می آورند. و خاصتا با توجه به اینکه احزاب و سازمانهای توحیدی و اجتهادی در صحنه نیستند که آنها را هدایت و راهنمایی و حمایت نمایند، بجای رشد و ترقی و طی کردن «مراحل تغییر و تکامل» دچار گمراهی وسرگردانی والحاد می شوند. بدین ترتیب باید گفت بیشتر این دو فکر و فرهنگِ «مخرب و ضد توحیدی» به جوامع اسلامی رسیده اند، و فرد و اجتماع استبداد زده معمولا آنها را می بینند، و غیر از این دو وضعیت (برای بیچاره گان) انگار چیزی وجود ندارد. و طبعا مستبدین و استعمارگران نیز مانع رشد و تغییر و آگاهی بشریت هستند، و به جز این دو وضعیتِ «مخرب و فاسد» نمی خواهند وضعیت دیگری به جوامع اسلامی - سنتی و نسلهای نوین بشری برسد. و بدین شیوه، جوامع اسلامی و کلا جوامع بشری در وضعیت «شرک و خرافه پرستی» و یا در وضعیت «ابتذال و هرزگی» به حیات و زندگیِ پر مصیبت و غیر عقلانی و غیر اخلاقی ادامه می دهند.

بنابر این، یک دعوتگر موحد و آزادیخواه باید بخوبی بداند که بعد از «وضعیت شرک و خرافه پرستی» بالضرورة «وضعیت توحیدی و اسلامی» قرار ندارد؛ بلکه بعد از شرک و خرافه پرستی همیشه می تواند درّۀ عمیق و خطرناکی در کمین باشد، واین درٌه همان «جهالت و عقب ماندگی و ابتذال و هرزگی و الحاد و بی عقیده ای» است، و وضعی است که نظامهای استبدادی و سلطۀ جهانی استعمار و بی خبری مردم آن را ایجاد کرده است. و اگر دقت و توجه بخرج داده نشود و«پل هوشیاری» بین وضعیت شرک و خرافه پرستی و وضعیت توحیدی و اسلام اجتهادی قرار داده نشود، مردم و جوامع اسلامی در عبور از شرک و خرافه پرستی (بجای وصول به میدان تــوحید و اسلام اجتهادی) به درٌۀ الحاد و هرزگی! سقوط می کنند و بکلی فاسد می شوند. به عبارت دیگر اگر «حِکمت» و «خِبرگی» و «تدریج» وجود نداشته باشد، امر اساسیِ عبور از وضعیت شرک آمیز و خرافی، به وضعیت توحید و آزادی و اسلام اجتهادی ناموفق خواهد بود، و درۀ ابتـذال وهرزگی  و بی عقیده ای در انتظـار «درماندگان» باقی خواهد ماند. و این چیزی است که متأسفانه حالا نیز بخاطر عدم حضور علنی اسلام اجتهادی، بسیاری گرفتار می شوند و از شرک و خرافه پرستی و سنت زدگی، به درۀ الحاد و بی عقیده ای و هرزگی سقوط میکنند. البته باید دانست که: وضعیت شرک و خرافه پرستی و وضعیت الحاد و هرزگی، همیشه همسایه نیستند، و عبور از وضعیت شرک و خرافه پرستی به ابتذال و بی عقیده ای، در هر زمان و مکانی یکشبه طی نمی شود؛ الا اینکه این همسایگی و راه یک شبه بیشتر در جوامع «مُنحط و پوسیده» قابل مشاهده است و در رابطه با آنها صدق میکند. و هنگامی که در جامعه ای «شرک و خرافه پرستی با ابتذال و هرزگی» همسایه میشود، این بدین معناست که ماهیتا آن دو وضعیت، یکی شده و به هم آمیخته اند، و شرک و خرافه پرستی و ابتذال و هرزگی درهم ادغام و «یک چیز و یک جنس» گشته اند؟! بحدی که نمیتوان مرز مشخصی برایشان در نظر گرفت، و در میان جوامع اسلامی! این «وضعیت مشترک و درهم آمیخته» بسیار رایج و قابل مشاهده است. آری، در این میدان مشترک! عقاید شرک آمیز و آغشته به خرافات از بین نمی روند، بلکه بدلیل عدم توجه و عدم التزام به آنها معمولا سست و بی خاصیت می گردند و در «ابتذال و هرزگی و بازیچگی» غوطه ور می شوند. اما در جوامعی که واقعا سنتی هستند و برای عقاید و سُنن خرافاتی و شرک آمیز خود «ارزش و احترام» قائلند، مسئله بدین سادگی نیست، و راه عبور از شرک و خرافه پرستی به الحاد و هرزگی میتواند بسیار صعب العبور و طولانی و حتی خونین باشد.

 نکتۀ دیگر اینکه: همانطور که در وضعیت شرک و خرافه پرستی «تنوع و نوعیت» وجود دارد، در وضعیت ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای نیز به همین صورت است، و در آن «ابتذال و هرزگی شخصی» و«ابتذال و هرزگی سیاسی» آشکارا قابل تشخیص هستند؛ بدین مضمون که: ابتذال و هرزگی میتواند شخصی و از روی «ماهیت و علاقۀ افراد ظاهر» شود، یعنی چنین ماهیت و رغبتی در فرد و اجتماع وجود دارد و در فرصت و وقت خودش ظاهر و شایع می شود. اما ابتذال و هرزگی سیاسی (الحـاد - بی عقیده ای - یا به قصد تخریب!)، نه بنابر علاقه و رغبت فرد و اجتماع، بلکه بنابر «اراده ای سیاسی و برنامه های عمدی» و برای فرهنگ سازی «ترویج و ظاهر» می شود. و با توجه به اینکه این نوع ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای (الحـاد و تخریب) اکثرا توسط  مُستبدین و استعمارگران و دست نشاندگان آنها تبلیغ و حمایت می شود، در نتیجه معمولا از راه «زور و تهدید و تطمیع» رایج و شایع می گردد. و در این حالت، به علت «فضای خفقان و سرکوبگری» کسی فرصت مقابله و نقد و خنثی سازی آن را پیدا نمی کند؛ و به مرور زمان این ابتذال و هرزگی تحمیلی! می تواند به «عرف و فرهنگ مردم» تبدیل شود. و به تأکید بیشتر ابتذال و هرزگی و بی عقیده ای که در جهان اسلام و در جوامع اسلامی رایج و شایع گشته است، از این طریقِ «استبدادی - استعماری» منتشر و بوجود آمده است. لکن بدیهی است که این وضعیت تدوام نمی یابد و نباید تدوام یابد، و «توحید و آزادی و اسلام اجتهادی» بهترین جایگزینِ این وضع راکد و خرافی و زائل کنندۀ این وضع استبدادی و استعماری است. به عبارت دیگر، توحید و آزادی و اسلام اجتهادی، راه اِبطال «شرک و خرافه پرستی و ابتذال و هرزگی» و مُبشِّر «اتحاد و همکاری» و «آزادی و استقلال» و «رشد و ترقی» می باشد. اینست که موحدین آزادیخواه، سنتی گری (تکیه بر مذاهب سنتی) و عصری گری (تکیه بر مادیت غربی و هرزگی) را نمی پذیرند، و شعار همیشگی: «نه سنتی نه هرزگی، اسلام اجتهادی» خلاصۀ این عقاید توحیدی و استقلال طلبانه را منعکس می سازد. و طبعا منظور از سنتی، افکار و عقاید سنتی، عادات و عبادات سنتی، لباس و پوشش سنتی، روابط و تعامل سنتی، فرهنگ سنتی، خانوادۀ سنتی، اقتصاد سنتی، نظام سیاسی سنتی و...... است، کمااینکه منظور از هرزگی، بی عقیده ای و بی مبدئی و ابتذال و هرزگی بشری در افکار و عقاید، در امر خانواده، در روابط اجتماعی، در اقتصاد و تولید، در عیش و نوش، در لباس و پوشش و...... است. و از این جهت فریاد می زنیم: نه شرک و خرافه پرستی، نه ابتذال و هرزگی، بل اسلام اجتهادی و اسلام توحید و آزادی.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱۵ شعبان ۱۴۲۸ - ۶ شهریور ۱۳۸۶