بسم اللّه الرحمن الرحيم

اِرهاب و قِتال از مَنظر قرآن و حقایق عیان

اِرهاب (و در ادبیات غربی: تِروریسم) امروزه دو معنا پیدا کرده است: يکى معناى واقعى و حقيقى، که عبارتست از «وحشت آفرينى» و ایجـاد خوف و ناامنی و سلب امنیت از جان و مال و ناموس مردم و مخالفان مدنی، پدیده ای که با قتل و کشتار و آدم ربایی به اوج خود می رسد. و دیگری معنای استعماری - استبدادی، که عبارتست از مقابلۀ مسلحانه با اشغالگرانِ استعماری و سلطه گرانِ استبدادى، اشغالگران و سلطه گرانی که به زور جنگ و سرکوبگری ممالک مُختلفه را اشغال و غارت و بر جوامع بشری و مشخصا بر جوامع اسلامی مسلط شده اند. همچنین ارهاب و تروریسم نزد استعمارگران و استبدادیان از «دشمنان ضعیف و شکننده» استنتاج می شود؛ دشمنان سازش ناپذیری که سرکوب شدن آنها (چه مسلح چه سیاسی چه فکری و عقیدتی) مُجاز و حتی ضروری میباشد؟! بدین معنا که مخالفان و دشمنانی (صرف نظر از ماهیت و روش حرکت و عملکردشان) ضعیف و شکننده تلقی شده و در فهرست سیاه قرار داده می شوند و علیه آنها اعلام جنگ صورت می گیرد. پس در این معنای اخیر؛ ارهابی و تروریست کسی و جهتی است که ضعیف و شکننده بوده و با قرار دادش در فهرستهای سیاهِ استعماری - استبدادی (و زیر چنین نام و عنوانی) سرکوب و قلع و قمع می شود؛ مانند بسیاری از احزاب و سازمانهای آزادیخواه و استقلال طلب در جهان و همچنین بیشتر حرکات و جنبشهای اسلامی. و همین است که وقتی ارهابیون و تروریستهای ضعیف و شکننده «قدرت و توان بیشتری» پیدا می کنند و یا با استعمارگران و نظامهای استبدادی سازش کرده و هم داستان می شوند (در تناسب با وضع جدید) از فهرست ارهاب و تروریسم و فهرست سیاه آنها خارج گردیده و مواضع شان مورد توجه قرار می گیرد؟! و نمونۀ این نوع ارهابیون و تروریستها، سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، و کنگرۀ ملی جنوب آفریقا به رهبری نلسون ماندلا بوده اند؛ که تا مرحلۀ قدرت یابی و سازشکاری ارهابی و تروریست قلمداد می شدند.

در این مبحث، معناى «استعماری - استبدادی ارهاب و تروریسم» کمتر مدنظر است، و در رابطه با آن کافیست همین قدر گفته شود که: افراد و احزاب و جماعاتی که استعمارگران و نظامهاى استبدادى آنها را بعنوان ارهابى (تروریست) معرفى می کنند و به آنها چنین لقبی و القاب دیگر! می دهند، نه تنها چيزى از آنها کاسته نمی شود، بلکه محبوبيت بيشترى در میان مردم و مظلومان بدست می آورند. و اگر آزادیخواه و استقلال طلب و مسلمانِ واقعى هم نباشند (بنابر ارهابی و تروریست خواندن آنها توسط استعمارگران و استبدادی) چنين جلوه می کنند و مورد حمايت جوامع زیر سلطه و غارت شده قرار می گيرند. و چنين الفاظى (به سبب منشاء پرتاب آنها) اصلا افتخارآفرين میشوند و حتی بسیاری جهت کسب اين القاب (که بزرگ و مقدس شده اند!) شتابان پر جنبش می گردند و برای مقابله با سلطه گران و غارتگران به میدان می آیند. زیرا مثلا مشکل جوامع اسلامی ارهاب و قدرت تخویف آنها نیست (و زمینه و امکانات آن را هم ندارند)؛ بلکه عکس آن و «ضعف و ناتوانی آنها» مصیبت عظمی شده است؛ و همین مصیبت موجب شده که تمام جهان اسلام به اشغال اَجانب استعماری و عُمال آنها درآید. و طبعا استبدادیان و استعمارگران نيز مقاومت و اهل مقاومت و آزادیخواهان و استقلال طلبان در برابر «اشغالگری و سرکوبگری و غارتگری» را ارهاب و ارهابى نمی دانند، لکن جهت مقابله و خنثى کردن مقاومت و انصراف اهل مقاومت، چنين الفاظی را پرتاب و آنها را بدین صورت معرفى می کنند. اما اگر در تبليغات دروغين و کذابانه شکست خوردند و مقاومت آزادیخواهان و استقلال طلبان همچنان استمرار يافت و به پيروزى رسيد، آنگاه در کمال گستاخی موضع شان را تغيير میدهند. و این چیزی است که به کرّات روى داده است؛ و ارهابى و تروریست خواندن نلسون ماندلا و مبارزات ضد نژادپرستی در جنوب آفريقا (عليه نظام استعمارى و نژادپرست سفيد پوستان) يکى از این نمونه هاست.

همانطور که گفته شد، ارهاب عبارتست از: ترس و وحشت آفرينى و ایجاد خوف و ناامنی در میان مردم (به هر طریق و وسیله ای)، و طبعا اوج آن همانا «جنگ و اشغالگری، قتل و آدم ربایی، زندان و محروم سازی، سرقت مسلحانه، و تجاوز به نوامیس مردم» است. و لکن اين اصطلاح (مانند همۀ اصطلاحات ديگر) یک امر نسبی است، و خوب و بد بودنش و یا حق و باطل بودنش وابسته به مورد و نحوۀ کاربرد آنست. و همانطور که جنگ و قتال را «بصورت مطلق» نمی توان نفى کرد، ارهاب و خوف آفرینی را نیز نمی توان بصورت مطلق رد و انکار نمود. برای مثال جنگ براى دفاع از خویش و جهت حفظ  ملک و ملت و اموال و نوامیس خوب است، اما براى ظلم و تجاوز بد و نارواست. یا مثلا قتل مظلوم جنایت و بدکاری است، اما قتل مُتجاوز خوب و رواست. طبعا مثال ارهاب نیز بهمين صورت است: وحشت آفرينى و تخویف بنی آدم و ناامن سازی فضای اجتماعی بد و نارواست، و لکن ايجاد خوف و رعب و وحشت در دل «ظالمان و متجاوزان و اشغالگران» يک موفقيت و نجاحت برای اهل حق و عدالت و کلا برای بشریت بحساب می آید؛ و قرآن حکیم در اين رابطه چنين اعلام موضع کرده است: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج - ۳۹): «به کسانی که مورد ظلم و تجاوز واقع شده اند، اِذن (حق) داده شده که بجنگند و قتـال نمايند، و به تأکید الله بر نصرت و یاری آنها قادر و تواناست». اين آيه به صراحت بيان می دارد که مُجاز و غير مُجاز بودنِ «جنگ و قتال» وابسته به مبانی و ريشه هاى آنست؛ بدین ترتیب که: اگر جنگ و قتال براى دفع جنگجويانِ مُتجاوز و تهاجم  قَتَله و اشغالگران باشد، به صورت بدیهی مُجاز و بر حق و اصلا وظیفه می گردد؛ و لکن اگر در مقابله با جنگ و قتالِ ظالمان و متجاوزان و اِخراج اشغالگران و غارتگران نباشد، نه تنها مُجاز و روا نيست، بلکه باطل بوده و اعتداء و تجاوز محسوب می شود. و قرآن مُبین این موضوع را در آیۀ بَعدی چنین پی گیری و بیان می دارد: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ (حج - ۴۰): «کسانی که اجازۀ جنگ و قتال یافته اند آنهایی هستند که از دیار و مملکت خود به ناحق و ظالمانه اخراج شده اند، و سبب اخراجشان چیزی نبود جز اینکه موحد بودند و گفتند که خالق ما تنها خدای ماست»، و این یعنی اخراج و بیرون راندن «بنابر عقیده و منهج متفاوت»؛ همانند امروزه و این روزگار استبدادی - استعماری؛ که مُستبدینِ سرکوبگر و مورد حمایت اجانب استعماری مردم و دیگر اندیشان را بخاطر عقیده و منهج متفاوت، زندانی و آواره و حتی اعدام می سازند و فضای اجتماعی را غرقِ نا امنی و در خوف و وحشت فرو برده اند. و طبعا اگر امکان و زمینه وجود داشته باشد؛ چه کاری بهتر از جنگ و قتال با مُستبدین و استعمارگران و اشغالگران است؟! بنابر این، قتال و عدم قتال، مشروط و وابسته به ريشه ها و علل آنست: میتواند اِعتداء، ميتواند مُجاز، و ميتواند واجب باشد.

موضع توحیدی اسلام دربارۀ ارهاب و ترور و خاصتا در رابطه با قتل و کشتار انسانها (که معنای امروزۀ ارهاب و ترور است) بسیار صریح و مبنی بر رفض قتل و کشتار انسانها است؛ و در این دین توحیدی قتل و خونریزی، بزرگترین فساد و بزرگترین گناه کبیره اعلام شده است؛ و حتی هنگام خلقت بشر و معرفی ایشان بعنوان خلیفة الله «فساد در ارض و سفاکی و خونریزی او» بعنوان ضعف اساسی این خلیفة الله! ذکر می شود: قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ (بقره ۳۰): «گفتند آیا در ارض جانشینی قرار می دهی که در آن به فساد و خرابکاری می پردازد و خونریزی می کند؟!». بنابر این، موضع توحیدی در نفی و نهی قتل و کشتار بشریت، یک امر اصولی بوده و اصل و اساس می باشد؛ و امنیت جان و مال و نوامیس و اوطان انسانها بزرگترین هـدف اسلام و اسلامیت است (بگذریم از اینکه در اینجا هم! دستگاه خبری «استعماری - استبدادی» به اندازۀ کافی! زهر و سموم منتشر کرده و علیه اسلام و اسلامیت خصومت به خرج داده است). و قرآن مُنزَل در مورد قتل و نابودی انسانها در آیات مُتعدد عمیقا روشنگری کرده و بلکه «حد و مرز» تعیین نموده است؛ و برای مثال ربُ البشر نسبت به قتل نفس و کشتن بشریت چنین مرزبندی میکند: وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (اَنعام - ۱۵۱): «کسی را نکُشيد و به قتل مرسانيد، زيرا الله قتل و کشتن انسان را حرام و ممنوع کرده است، مگر به حق و بر پايۀ  قوانينى که الله وضع کرده است، و این چیزی است که الله به شما توصیه و تأکید میکند؛ ای بسا تعقل نمایید». و این یعنی تحریم و ممنوعیتِ صریح و بلامناقشۀ قتل انسان و نسل انسان (النفس)؛ و اما از ادبیات آیه چنین پیداست که این تحریم یک امر جدیدی نیست؛ چرا که به صورت حکمی قدیمی و ازلی بیان شده است (حَرَّمَ اللَّهُ)، و همانطـور که الله می فرماید که آسمانها و زمین را خلق کرده ایم؛ به همین صورت نیز قتل نفس را حرام شده و ممنــوع گردیده اعلام داشته است. به عبارت دیگر این آیه میگوید نفسی را مکشید که الله آن را تحریم و ممنوع کرده است؟! و اینکه از چه زمانی چنین شده؛ آیات دیگر آن را جواب داده و همگام با اولین قتل نفس! این حکم و تحریم هم به روی زمین آمده است. همچنین این آیه در تأکید روی همین موضوع نازل شده است: وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا (اِسراء - ۳۳): «کسی را نکُشيد و به قتل مرسانيد، زيرا الله قتل و کشتن انسان را حرام و ممنوع کرده است، مگر به حق و بر پايۀ  قوانينى که الله وضع کرده است، و هر کسی مظلومی را به قتل برساند، همانا حَکَم و تصمیم گیرنده اَولیای او خواهند بود» این دو آیه یک اصل و حقیقت را بیان کرده اند؛ و آنهم تحریم قتل و کشتن انسان است (مگر بحق و بنابر واکنشِ متوازن - قصاص)؛ لکن در آیۀ اولی به تحریم و توصیه و تأکید روی آن اکتفـاء شده؛ اما در آیۀ دومی حکم تعیین شده و برای مقتولِ مظلوم، ولی و صاحب اعلام داشته است؛ و بدین ترتیب قـرآن حکیم تصریح می کند که قتل انسانهای مظلوم در همین دنیا بلا جـواب و بــدون عقوبت نخواهد ماند؛ و اولیایشان و خانواده و جهاتی که شخص مقتول به آنها متعلق است حق او را خواهند گرفت و در مقابل جنایت صورت گرفته حق واکنش خواهند داشت. و این حق خواهی در قرآن مُنزَل بعنوان «قصاص» ذکر شده است. و اوج تحریم و ممنوعیت قتل نفس در آیۀ ۶۸ سورۀ فرقان بیان می شود؛ آنگاه که نفی قتل به ناحق را در کنار نفی شرک به الله اعلام می دارد و چنین می فرماید: وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ: «و همان کسانی که موحد هستند و همراه با الله الهی دیگر به کمک نمی طلبند، و هیچ کسی را نمی کشند و به قتل نمی رسانند، مگر به حق و بر پایۀ قوانینی که الله وضع کرده است». اما علاوه بر این آیات و قوانین اساسی و کلیدی، قرآن مُنزَل در آیاتی دیگر این نماد فساد و تحریم آن را در یک سیاق تاریخی مطرح کرده و آن را به فرزندان آدم (نزاع هابیل و قابیل) وصل نموده است؛ کما اینکه این قضیۀ بنیادی و این گناه کبیره را به بنی اسرائیل هم یادآور شده است؛ و طبعا جهت تأکید و تربیت مسلمین، مسئلۀ قتل نفس و تحریم آن را با ادبیاتی بسیار بلیغ و رسا چنین بیان کرده است: مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا (مائده - ۳۲): «با توجه به جنگ و قتالِ هابیل و قابیل به بنی اسرائیل (که اهل قتل و کشتار بودند) اعلام داشتیم که: هر کسی فردی را بکشد، بدون اینکه این فرد کسی را کشته باشد، یا مرتکب فسادی در زمین شده باشد، مثل اینست که همۀ مردم را کشته باشد؛ و هر کسی فرد بی گناهی را نجات دهد، مثل اینست که همۀ مردم را نجات داده باشد». و بدین ترتیب ثابت می شود که تحریم قتل نفس، مساوی با کل تاریخ بشر است؛ و این حکم توحیدی (به مثابۀ مقابله با اعظم گناهان و مظهر فساد در زمین) به همۀ انبیاء یادآوری شده است. و اما اینکه چرا در طول تاریخ انبیاء و در طول چهارده قرنۀ اسلامی چنین فسادی زائل نشده و هنوز هم در جهان اسلام قتل و اعدام بیداد می کند؛ جوابش خیلی واضح است؛ و آن اینکه: تحقق یک آیه و یک قانون توحیدی، زمینه ساز تحقق و اِعمال همۀ آنها خواهد شد؛ و بنابر این اصل بر وجود زمینه های تحقق یک آیه و یک قانون میباشد. و طبعا در جهان اسلام نسلی که مظهر آیات توحیدی و جامعه ای که آگاه و ملتزم به احکام توحیدی و نظامی که مُجری قوانین توحیدی باشد وجود ندارد؛ و حتی زمینۀ بلاغ مُبین فراهم نشده است (کما اینکه در طول تاریخ نیز چنین بوده و بیشتر انبیاء و رسولان دچار قتل و آوارگی شده اند)؛ و جالب اینکه همین مطالب نیز در آوارگی و دربدری و دور از وطن و اجتماع! امکان اظهار و انتشار پیدا میکنند؟! و متأسفانه شرک و استبداد و مادیتِ حاکم همه چیز را به قبضۀ خود درآورده و چیزی را برای بشریتِ مسلوب الاراده و برای نسلی که هنوز گرفتار برآوردن مایحتاج معیشت است! باقی نگذاشته است.

لکن باید توجه داشت که قرآن مُنیر در همان حال که قتل نفس و نابودی انسانها را «به ناحق و به باطل» اکیدا نهی و حرام می گرداند، اما در جاى خودش و عند الضرورة آن را مُجاز و حتى بدان امر می نماید؛ و این آیات بیانگر این موضع بجا و توحیدی هستند: وَإِن نَّكَثُوا أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ؛ أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (توبه - ۱۲ و ۱۳): «و اگر پیمانشان را شکستند، بعد از آنکه عهد بسته اند؛ و دین تان را دچار مشکل و اختلال نمودند، پس با سران و رؤسای کفر جنگ و قتال نمایید؛ چرا که به تأکید برای آنها عهد و پیمانی مطرح نیست، باشد که کارشان پایان پذیرد. آیا حاضر نیستید که با پیمان شکنانِ غدار جنگ و قتال نمایید؛ در حالی که آنها بر اخراج رسـول همت و اصرار ورزیدند؛ و این آنان بودند که آغازگر جنگ و قتال با شما شدند؛ آیا از آنان ترس و دلهره دارید؟! در حالی که بهتر است نسبت به الله و قوانین او ترس و دلهره داشته باشید؛ اگر مؤمن و مسلمان هستید». پس و بنابر این آیات مُبین و مُصرَّح، تأکیدات قرآن «حول حق و عدالت و انکار ظلم و تجاوز» می چرخد، و هر جا حق و عدالت وجود داشته باشد بسویش می رود و آن را تأیید می نماید. و طبعا قرآن مُنیر موضوعات را تک بعدی نمی کند و حق و باطل را در بعدی از ابعاد منحصر نمی سازد. برای مثال از منظر قرآن موضوع «قتل و قتال» تک بعدی نیست! تا بتوان آن را حق یا باطل و حلال و حرام اعلام کرد؛ بلکه این موضوع (مانند همۀ موضوعات) چند وجهه و چند بعدی است، و همین است که بنابر شرایطی باطل و حرام و بنابر شرایط دیگری بر حق و حلال و حتی واجب می گردد. و طبعا این چیزی است که نیازمند اجتهاد می باشد، و بدون اجتهاد این موضوع (و هر موضوع دیگری) قابل تحلیل و تحریم نیست و حق و باطل بودنش اثبات پذیر نخواهد بود. اینست که اسلام اجتهادی موتور حرکت اسلام و عامل اجرایی شدن اسلام و اسلامیت در زمان و مکان خود می باشد، و موحدین آزادیخواه نیز منادی این نهج وروش هستند. همچنین آیاتی از سورۀ بقره اهل ایمان و اسلام را با قاطعیت تمام دعوت می کنند که با دشمنان جنگی خود قتال نمایند و تا تسلیم شدن آنها به جنگ و نبرد با آنها ادامه دهند؛ و نص این آیات بدین قرار است: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَ لَاتَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره - ۱۹۰ و ۱۹۱ و ۱۹۳): «با کسانی که با شما جنگ و قتال می کنند؛ بخاطر الله جنگ و قتال نمایید؛ اما تجاوز نکید و حد نگه دارید؛ چرا که به تأکید الله ظالمان و تجاوزکاران را دوست ندارد. با کفار حربی بجنگيد و قتال نمایید، هر جا که آنها را يافتيد؛ و آنان را اخراج کنيد، کمااینکه آنها شما را اخراج کردند، و فتنه و البته آشوب (اخراج مردم) از قتل نفس خطرناکتر است. با کفار حربی جنگ و قتال نمایید؛ تا فتنه و آشوبی باقی نماند و دین توحید برقرار شود، اما اگر به جنگ و قتال پایان دادند، پس عداوت و دشمنی جز با ظالمان جایز نیست». آری؛ جنگ و قتال تنها با کسانی که با مسلمین به جنگ و قتال می پردازند جایز و صحیح است، البته بشرطی که تجاوز و تعدی در کار نباشد، بلکه برای دفع تجاوز و تعدی باشد، و دنبالۀ آیه نیز همین اصل اساسی را اثبات میکند. و اصلا دعوت توحیدی در تضاد با جنگ و قتال و متناسب با صلح و امنیت است، زیرا جنگ و قتال تنها تخریب و دشمنی و مواضع نامعقول ایجاد میکند، در حالی که دینداری توحیدی در سایۀ تعقل و تفکر بشری متحقق میشود و با عبور از مرحلۀ جنگ و قتال امکان بلاغ مبین فراهم می گردد. و همین است که جنگهای صدر اسلام تنها بعد از جنگ طلبی کفار و پیمان شکنی آنها واقع شده است: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ، الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ (حج - ۳۹ و ۴۰): «به کسانی که مورد ظلم و تجاوز قرار گرفته اند، اِذن {حق} داده شده که بجنگند و قتال نمايند، و به تأکید الله بر نصرت و یاری آنها قادر و تواناست، همان کسانی که از دیار و مملکت خود به ناحق و ظالمانه اخراج شده اند، و سبب اخراجشان چیزی نبود جز اینکه موحد بودند و گفتند که خالق ما تنها الله است». بنابر این (همانطور که ذکر شد) قتال و عدم قتال، مشروط و وابسته به ريشه ها و علل آنست: میتواند اِعتداء، میتواند مُجاز، و میتواند واجب باشد. همچنین: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ (انفال - ۵۵ و ۵۶): «به تأکید بدترینِ موجودات نزد الله کافران و منکرانی هستند که ایمان نمی آوردند؛ همان کسانی که هرگاه با آنها عهد و پیمان می بندی آن را درهم می شکنند و بی تقوی و گستاخ میباشند». و اين اصل قرآنى و انسانى (که ارزشها در جاى خودشان و با بکارگيرى متناسب معنا و مفهوم پيدا میکنند)، در هر جايى صادق است: مثلا کسب مال، هم حلال است و هم حرام: اگر از راه سعى و تلاش باشد حلال است، اما اگر از راه دزدى و غصب و غارت باشد حرام است. شهوترانى هم حلال است و هم حرام: اگر از راه ازدواج باشد حلال است، لکن اگر از راه زنا و تجاوز باشد حرام است. حتى نماز و ديگر واجبات مشهور نیز اگر مخلصانه و محضا لله باشند و به قصد تربيت اَدا شوند خوب و بجاست است، و لکن اگر براى ريا و حقه بازى باشند بد و حرام می شوند. در رابطه با ارهاب نیز همين اصل صدق میکند، و قرآن حکیم ارهاب و تخویف را در همۀ مواردش و براى به زانو درآوردن بشريت «رد و رفض» می کند، اما در همان حال به مؤمنان دستور میدهد که: وَ أَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (اَنفال - ۶۰): «حداکثر قدرت و نيرو را براى مقابله با دشمنان مهيا و آماده کنيد؛ و به اسبان جنگى {به مثابۀ حداکثر آمادگى} مجهز شويد، تا بدين شيوه در دل دشمنان اللّه و دشمنان خودتان و همچنین در دل دشمنانی که شما از آنها بی اطلاع هستید و اللّه آنها را می شناسد {و تنها زور و قدرت را می فهمند} رعب و وحشت ايجاد کنيد، و آنگاه در برابر آنچه در راه اللّه صرف و انفاق می کنید پاداش کاملی دریافت می دارید و شما نزد اللّه مورد ظلم و اجحاف قرار نمی گیرید». و این یعنی ظاهر کردن قدرت و توانايى و اتمام حجت بر دشمنان، که در بيان امروزه مانور نظامى! ناميده میشود، و براى هشدار و تخويف است و یک نوع ارهاب و وحشت آفرینی می باشد. و اما این دشمنان کسانی هستند که آمادۀ ظلم و تجاوز هستند و يا مرتکب ظلم و تجاوز شده اند. پس اين که ترس و وحشت آفرينى، حق است يا باطل، خوب است يا بد، اين وابسته به مورد و محل بکارگيرى آنست: اگر براى «ظلم و تجاوز و اشغالگرى و غارتگرى» است، معلوم است که بد و فاسد است و کاری مخالف دين و انسانيت است. و اما اگر براى مقابله با ظلم و تجاوز و علیه اشغالگرى و غارتگرى است، امری بر حق و بجاست، و اصلا اظهار قدرت جهت مقابله با ظلم و تجاوز و طرد اشغالگران و غارتگران و فدای جان و مال در این مسیر يک وظيفۀ دينى و انسانى است.

ارهابیون واقعی چه کسانی هستند؟!

حال لازم است بدانيم که در زمانۀ ما بصورت آشکار و عیان چه کسى ارهابى و چه چيزى وحشت آفرين است و شامل چه مواردى می شود؟! براى درک اين مسئله بايد به مردم جهان و ممالک مختلف مراجعه نمود و کاربرد و موارد آن را از جوامع مختلف (و در ممالک مُختلف) مورد پرسش قرار داد. اما چونکه چنين انتخاباتى ميسر نيست، به وقايع زمانۀ خود و آنچه «عیان و آشکار است» می پردازيم، وقایعی که جوامع جهانی شاهد آن هستند و همه می توانند در رابطه آنها قضاوت نمایند. از نظر موحدین آزادیخواه، ارهابيون واقعى عبارتند از: اشخاص و سازمانها و دولتها و وسايلى که به اتفاق جوامع جهانى، خطرناک، متجاوز، اشغالگر، غارتگر، مخرب، مهاجم، و قاتل هستند و واقعاً بشريت از آنها می ترسد و از آنها خوف و وحشت دارد و از نظر جوامع روى زمين «ارهابى و خوف آفرین» محسوب می شوند، و جوامع انسانى نگران آنند که بلا دلیل روزى در دام آنها گرفتار آيند. نمونه هاى ذکر شده مثالهای واقعى ارهاب و ارهابيت و مایۀ وحشت بشریت هستند، که نه بصورت ادعايى، بلکه بصورت عینی جوامع بشرى از آنها می ترسند و خطر آنها از طريق صلح و مذاکره و نظر اهل صلح و عقل و عدالت رفع نمی شود، زیرا تخويف بشريت کار و روش آنها و جزو ذات آنهاست؛ و ارهابيت و ارهابيگرى( ترور- تروريسم) بدين صورت زاده شده است. اين روش وسيلۀ اشغال و سلطه گرى و غارتگرى است، و منشاء آن عقل سلطه گرانِ سرکوبگر و منهج اشغالگرانِ غارتگر، و حاصلش ظلم و جنايت و تخريب است.  زيرا اهداف نامشروع و سلطه گرى و غارتگرى و سرکوب جوامع بشرى جز از طريق ارهاب و خوف آفرينى و در ادامۀ آن قتل و کشتار انسانها ميسرنمى شود. با نقل جمله اى از ارهابى معروف «مناخيم بگين» نخست وزير استعمار صهيونى - امريکى، که از طرف رؤساى ارهاب جهانى جايزۀ صلح نوبل! (جايزۀ جنايتکارى) نيز دریافت داشته است، روش ارهاب و ارهابی گرى واضح تر و روشن تر می شود. مناخیم بگين دربارۀ فلسطین و فلسطینی ها چنین ميگويد: «ما بوسيلۀ قتل و کشتار و تخريب آنچنان خوف و وحشتى را در قلوب فلسطينی ها کاشتيم که مجبور به ترک فلسطین شدند، و بدين شيوه در اهداف خود موفق شديم». و این صریحترین و گستاخانه ترین نوع ارهاب و تخویف بشریت است، ارهاب و تخویف بوسیلۀ قتل و کشتار! تا آنجا که جوامع بشری ناچارا وطن و دیار خود را ترک نمایند.

مصادر و مصاديق ارهابِ عصر ما

در طول تاريخ روش ارهاب و تخويف جهت وصول به اهداف نامشروع از طرف ظالمان و استبدادیان و اشغالگران هميشه اِعمال و مورد استفاده قرار گرفته است، روشی که مُستمرا قربانی گرفته و آزاديخواهان و عدالت طلبان در رأس اين قربانيان بوده اند. و طبعا مردم عادى و مدنى نيز در این میان و به علت همکارى و همدردى با آنها قربانى دیگر ارهابِ ظالمان و استبدادیان و اشغالگران بوده اند. و اما عجیب اینست که جنايتکاران همیشه اهل حق و عدالت را (که بسیار وحشیانه و به روش ارهابی با آنها رفتار کرده اند) به آشوبگرى و فتنه گرى و ناامن سازى زندگى و کلا «ارهاب و تخویف مردم» متهم کرده اند؟! و متأسفانه این یک سنت شـــوم تاریخی است. و فرق اساسی بین ظالمان و سلطه گران و غارتگرانِ گذشته با عصر و زمانۀ ما، در شکل و ظاهر ستمگری و در وسایل سلطه گری و غارتگری و خلاصه در «میزان توانايى و نوع امکانات و خاصتا وسايل تبليغاتى آنهاست»؛ و حالا به وضوح می بینیم که استعمارگران و اشغالگران و نظامهاى استبدادى چگونه دجالگری می کنند و انتخابات تشریفاتی براه می اندازند و مدافع حقوق بشر می شوند؛ و چقدر مکارانه و از طریق وسایل فنی و ارتباطی «کذابيت و فحاشى و تهمتهاى خود را» حقایق جلوه می دهند و مایۀ گمراهی و سرگردانی بشریت می شوند. و مهمترین ارهابيون دورۀ معاصر و مصادر ارهاب و تخویفِ عصر ما (که وحشی گرى و ددمنشى آنها موجب مخوف شدن آنها شده است) بدین قرار هستند:

١- دولتهای مسلحِ هسته ای: چه دولت و  جامعه ای در اين دنيا وجود دارد که از آمريکا و انگليس و روسيه و فرانسه و...... و از تهاجمات و تجهيزات و سلاحهایشان و از محاصرۀ اقتصاديشان و از سلطه گری و غارتگری آنها خوف و وحشت نداشته باشد؟! آیا غیر از اینست که ارهاب و تروریسم را باید بنابر تـولیدات و خاصتا از نوع سلاحهایشان شناخت؟!

٢- پيمان ناتو (دُوَل ناتویی): چه دولت و مملکت و جامعه اى روى زمين است که از دُوَل ناتویی و تهاجمات و اشغالگرى و سلاح ها و قتل و کشتار آنها خوف و وحشت نداشته باشد و در اين رابطه احساس خطر و نگرانی ننماید؟! آیا مسلمینی که حتی دین اسلام را هم با خود سست و ضعیف کرده اند ارهابی هستند؛ یا دول ناتویی که جایی نمانده آن را اشغال و غارت نکنند و زیر سلطه قرار ندهند؟!

۳- ممـالک جعلی - تحمیلی: چه قوم و جامعه ای است که در نتیجۀ سیاست استعماری - استبدادی «درهم تنیدن و ازهم گسستن اقوام و جوامع بشری» و ایجاد ممالک جعلی و ساختگی دچار بزرگترین مصائب و قتل و کشتارها و بی ثباتیهای سیاسی و جنگ و حروب بین الاقوام و درگیر مسائل ارضی و حدودی نشده باشد؟! پدیدۀ شومی که حالا هم به قوت خود باقی بوده و آیندۀ جوامع و اقوام بشری و خاصتا در جهان اسلام باید از این مهلکۀ مخوف و وحشتناک و احیانا پرخون! عبور نماید.

۴- نظــامهای استبــدادی: چه انسان و اجتماع و گروهى روى زمين وجود دارد که از نظامهاى استبدادى یا استبدادی - استعماری ترس و واهمه نداشته باشد و در اين رابطه خوفناک و وحشت زده نباشد؛ و اين مسئله به ذهن او نیاید که ممکن است روزى به دام آنها گرفتار آيد؟! اصلاً دخالت در سياست که اين همه وحشتناک و خطرناک مشهور شده، ناشى از برخورد وحشيانۀ نظامهاى استبدادى با اهل سياست و فعالیت در امور سیاسی و مملکتی است.

۵- سازمان هاى جاسوسى: چه جامعه و دولت و جريانى وجود دارد که خوف و ترس سازمانهاى جاسوسى مانند سيا، موساد، ک گ ب (که حالا تغيير نام داده)، و تمام سازمانهاى جاسوسى استعمارى و استبدادی و همۀ سازمانهاى جاسوسى که توسط نظامهاى استبدادى و سلطه گر ایجاد و به جان مردم انداخته شده، در روح و وجودش لانه نکرده باشد و از آن روزى که ممکن است در دام آنها گرفتار آيد، ترس و واهمه و اضطراب نداشته باشد؟!

۶- جیوش و نيروهاى مسلح: چه انسان و جامعه و گروهى در اين دنيا وجود دارد که ترس و نگرانى و خوف از نيروها و جیوش تا دندان مسلح را نداشته باشد؟! خصوصاً هنگامى که فرمان اين نيروهاى مسلح به سلاحهاى وحشتناک و خطرناک، در اختيار استعمارگران و استبدادیان باشد؟! نیروها و جیوشی که مصدر تمام کودتاهای جهان هستند! و در این راستا چه جنایاتی که مرتکب نشده و چه خونها که نریخته و چه نظامهای کودتایی که تحمیل نکرده اند؟! و از اين هم بيشتر اینکه: چه کسى است که حتى از ظاهر و رفتار و سلام و لباس و ديگر مُختصات مسخرۀ آنها که بر اساس ترس و تخویف و ارهاب طرح و ایجاد شده اند، نگران و مُرهِب نباشد؟!

۷- اسلحۀ خطرناک و مُخرِّب: چه فرد و خانواده و جامعه اى است که سلاحها و جنگ افزارهاى دُوَل استعمارى و استبدادى را (اعم از متعارف، هسته اى، شيميايى، گازهاى سمى، وسايل شکنجۀ جديد، مين و......) خطرناک و مَهلکه آفرين نداند و از خطرات آنها مضطرب و وحشت زده نباشد؛ و از اينکه روزى بوسيلۀ آنها کشته شود و قطعه قطعه گردد خوف و هراس نداشته باشد؟! همانطور که اين سلاحهاى مخرب و کشتار جمعى بر جوامع بسيارى و در ممالک زیادی آزمايش شده اند. لازم به ذکر است که اين سلاحهاى خطرناک و مخرب، حتی شکل و ظاهرشان نيز ارهابى و مخوف است! و طورى ساخته شده اند که قبل از استعمال هم وحشت آفرين و هراس آور باشند؟! و صوت هواپيماهاى جنگى و شکستن ديوار صوتى و نامهايشان (مثل ترنادو - که نام طوفان خطرناکى است) و همچنين دماغۀ بعضى از آنها که به شکل دهان تمساح ساخته شده و......، مصادیق شکل ارهابى آنهاست؛ و طبعا براى نابودسازی و غارتگری و تحت سلطه قرار دادن جوامع بشری ساخته شده اند.

۸- زندان، اعدام، شکنجه و......: زندان ، اعدام، شکنجه، تبعيد، محروميت شغلى و ديگر وسايلى که موجب رنج و فقر بنی آدم ميشوند و بيشتر نظامهاى استبدادى و استعمارى مرتکب آن می گردند، جزو رايج ترين عملکرد ارهابى و نگران کننده و وحشت آفرين در میان بشریت می باشد؛ و طبعا همۀ  بشريت در وحشت آفرينى و مخوف بودن آنها اتفاق نظر دارد، خصوصاً اينکه اين رفتارها بيشتر بناحق در رابطه با انسانها و در خصوص آزاديخواهان و استقلال طلبان و حق جويان اعمال ميشود؟! و مستبدين و استعمارگران و سلطه گران جهانى حتى قوانين و محاکم و ديگر وسايلى که در اصل «براى دادگرى بوجود می آيند و وسیلۀ احقاق حق و اجراى نظم و قانون هستند»؛ به تصرف خود در آورده و آنها را بوسايل سرکوب و نوعى سلاح تبديل کرده اند! و بدین شیوه «قوانين و محاکم استعمارى و استبدادى» عرض اندام نمود اند؟! و در نتيجۀ آن، قوانين و محاکم ارهابى، قوانين و محاکم استبدادى، قوانين و محاکم استعمارى، قوانين و محاکم اشغالگرى و تجاوزکارى و...... پدیدار گشته اند، و موجب ظهور ارهاب قانونى!! و استبداد قانونى!! و استعمار قانونى!! و جنايات قانونى!! و اشغال و تجاوز قانونى!! و غارتگری قانونی!! و...... گشته است.

۹- نمایش جنگى (مانور نظامی): فلسفۀ نمایش جنگى، که مُبتنی بر تمرين جنگ و ظاهرسازى توانايى جنگى و عرضۀ وسايل و تسليحات جنگى و تبليغ قدرت تخريب و نابودسازى است، براى ايجاد ترس، وحشت آفرينى، و خوف افکنى است و يک عمل ارهابى و ضد بشری محسوب می شود (خاصتا وقتی که جهت تجاوز و سلطه گری به اجراء در می آید، نه برای دفاع از حقوق خویش، و اکثرا نیز چنین است). و براى اينکه ارهاب و خوف آفرينى نمایشات جنگی هرچه وسيعتر باشد، تمرينات و سلاحها و چگونگى حمله به دشمن فرضى هم نمايش داده شده و روى تلويزيونها و راديوها و مجلات تبليغ می گردند؟! و اين نمایشات جنگى معمولاً از طرف نظامهاى استبدادى و استعمارى و براى دهشت افکنى و وحشت آفرينى براه انداخته می شوند و اکثر آنها بخاطر ترهيب و عقب نشينى استقلال طلبان و آزاديخواهان به نمايش در مى آيند.

۱۰- اَفلام و شبکه هاى ارهابی: امروزه از طرف دولتهاى استعمارگر و اسلحه فروش و جنگ افروز، فيلمها و شبکه هاى تلويزيونی تسليحاتی و جهت نمايش قدرت تخريبى و قتالى سلاحها و تجهيزات استعماری راه اندازى شده و صرفا برای نمايش قدرت تخريبى سلاحها و جنگ افزارهاى این شر فروشانِ سلطه گر بکار می آید؛ یعنی برای میزان تخریب و ویرانگری آنها و نیز جهت فروش هرچه بيشتر آنها بکار می آید؛ و حتی روی آنها تبليغات دروغینی در رابطه با اندازۀ قدرت ویرانگری آنها صورت مى گيرد؟! و اين فيلمها و تلويزيونها آشکارا به ميدان قدرت جنگی و تخريبى صاحبان سلطه گر و غارتگرشان مبدل شده؛ و يک ميدان جنگى روى تلويزيون و فيلمها راه اندازی شده است؛ و بدین ترتیب اين فيلمها و شبکه ها یک ميدان ارهابی و خوف آفرین برای بینندگانشان ایجاد کرده اند، و ایجاد آنها يک اقدام ارهابى محسوب می شود.

۱۱- محاصرۀ مالی و اقتصادی: بعد از روح و جان، همۀ بشريت نگران زندگى معيشتى و اقتصادى خویش میباشد. بنابر این، برای همۀ جوامع و افراد انسانى، تهديد به قطع وسايل زيستى و محاصرۀ اقتصادى، خطرناکترين ارهاب در حق بشریت و سلاحى وحشتناک و ضد انسانى عليه اوست. و امروزه به وضوح مى بينيم که چگونه قدرتهاى استعمارى که دنيا را زيرسلطۀ خود گرفته اند، به زور سلاحهاى مخرب و نابود کننده و با کمک نظامهاى استبدادى دست نشانده، ممالک و جوامع مختلف را محاصرۀ اقتصادى می کنند و بوسيلۀ سلاح خطرناکِ «محاصرۀ اقتصادى» ميليونها انسان را کشتار می نمایند و آنها را از طريق گرسنگى و عدم دسترسى به مايحتاج زندگى به قتل می رسانند.

آری؛ مستبدین سرکــوبگر و استعمارگران اشغالگر (که خطرناک ترين ارهابیون و اُمهات شرارت و فساد در روی زمين و عامل اساسی حـروب در جوامع بشری و مایۀ فقر و ویرانگی هستند) از طريق رسانه هاى مسموم خود زهرپاشى می کنند و بی شرمانه آزاديخواهان و استقلال طلبان را به ارهاب و خوف آفرینی متهم می سازند؟! بدون اينکه آزاديخواهان و استقلال طلبان حتی زمینه و امکان اِرهاب و تخویف استبدادیان و استعمارگران و عُمال آنها را (که مایۀ عقب نشينى آنها گردد) داشته باشند! و ای کاش ادعای آنها صحیح بود و زمینه و امکان چنین امری وجود داشت. در حالی که متأسفانه بیشتر آزاديخواهان و استقلال طلبان «در سایۀ ارهاب و وحشی گری استبدادی و استعماری»، یا زندانی یا اعدام یا مُختفی و یا منزوی می شوند؛ و بعضا هم بناچار جلای وطن کرده و سر از ممالک دیگر در می آورند.

نمونه هاى ديگر ارهاب و ارهابيون

ارهاب و ارهابى در چچن: آيا روسهاى اشغالگر و مجرم، اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا مردم استقلال طلب و مبارزان چچنى؟! همان مردمى که در دورۀ  استالين نيز متحمل بزرگترين مصيبتها شدند و آن هنگام نيز به جرم استقلال طلبى مورد قتل و کشتار قرار گرفته و حتى بسيارى از آنها را از سرزمين خود آواره ساختند. و همان مردمى که نه از نظر دينى، نه از نظر قومى، و نه از نظر تاريخى، اشتراکى با روسها ندارند، و مزید بر آن تاريخى خونين و مملو از خصومت در ميان آنها بوجود آمده است.

ارهاب و ارهابى در کشمير: آيا اشغالگران و قاتلان دولتى هند اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا مردم استقلال طلب کشمير و مبارزان کشميرى؟! همان مردمى که بيش از نيم قرن است براى استقلال و آزادی خویش مبارزه میکنند و خون ميدهند و رنج می کشند. و همان مردمى که علاوه براينکه تاريخى خونين با اشغالگران هندى دارند، از نظر دينى و از نظر قومى نيز با هندی ها اشتراکى ندارند. لکن همين بيگانگان اشغالگر و متجاوز که بيش از ۵٠ سال است سرزمين کشمير را با زور صدها هزار نيروى مسلح اشغال و خون صدها هزار کشميرى مسلمان را در این سرزمين اشغالی ريخته اند، اما در بی شرمى  تمام استقلال طلبان کشميرى را ارهابى و افراطی و متمرد و جنگ طلب معرفى و تبلیغ می کنند؟!

ارهاب و ارهابى در فلسطين: آيا غاصبانِ اشغالگر صهيونى - امريکى، که از چهارگوشۀ دنیا جهت غصب فلسطين و قتل و اخراج مردمش بدانجا گسیل و به زور قتل و غارت و سلاح و سرمایۀ غربى در آن اسکان یافته اند، اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا مردم فلسطين و مبارزان فلسطينى که بيش از ۵٠ سال است به دست همين غاصبان اشغالگر، قتل عام، اسیر و زندانی، و طرد و تحقير میشوند و بيش از نيمى از آنها (۴ ميليون) آواره شده اند؟! آيا غاصب و قاتل و اشغالگر، ارهابى و وحشت آفرين است يا کسانى که در مقابل غاصبين و اشغالگران و قاتلان مقاومت ميکنند و از سرزمين و جان و مال خود دفاع مینمایند؟! آيا سرزمين فلسطين از آن فلسطینیها است يا از آن غاصبان صهیونی که به آنجا صادر شده اند؟! همان کسانى که حتى نژاد و رنگ پوست شان با آن سرزمين بيگانه بوده و غاصبان و متجاوزانى هستند که از روسيه، آمريکا، اروپا و....... بدانجا اعزام شده اند. آيا اخراج شدگان و آوارگان فلسطينى ارهابى هستند يا استعمارگران اِستيطانى (غاصبان وطن)، که خود را بر ارض فلسطين تحميل کرده و به قول مناخیم بگين (نخست وزير استعمار صهيونى) مردمش را به زور قتل و کشتار و غصب اراضی و با ایجاد «فضاى رعب و وحشت» از آنجا رانده اند؟!

ارهاب و ارهابى در فيليپين: آيا مردم مسلمان «مُرُو» که در جزيرۀ خودشان (میندانائو) ساکن هستند و ميخواهند سرزمين شان مستقل باشد، اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا دولت فيليپين که به زور نيروهاى مسلح آنجا را اشغال و حق آزادى و استقلال را از آنها سلب کرده و دهها سال است که جنگ و ويرانى و خونريزى را بر آنها تحميل کرده است؟! چرا به زور سلاح، سرزمين و مردمى را به خود منضم کردن، ارهاب و خوف آفرين و خرابکارى نيست! اما تلاش براى استقلال و مقاومت در برابر اشغالگران ارهاب و خرابکارى و تمرد بحساب می آید؟! مردم مُرو علاوه بر اينکه از نظر قومى با مردم  فيليپين متفاوت هستند، از نظر دينى و فرهنگى هم آنها مسلمان هستند و مردم فيليپين غير مسلمان، و درعين حال داراى تاريخى خونين نيز شده اند. چرا تلاش آنها براى استقلال «ارهاب و خطر» است! اما جیش و سلاحهاى زورگوى دولت فيليپين (که از حمايت قدرتهاى استعمارى برخوردار است) ارهابى و ترس آفرين نيست؟! آيا اشغال و کشتار و غصب را دفاع از حقوق بشر تلقى کردن! و مقاومت در برابر اشغال و کشتار و غصب را ارهاب و تمرد و تندروى تبليغ کردن! بازى با عقل بشريت نيست؟! حيوان بازارى نيست؟! قلدربازی نيست؟!

ارهاب و ارهابى در بلاد استبداد زده: آيا در ممالکی که دولت و حکومت استبدادى برقرار است، مردم و مدافعان آزادى و انتخابات اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا دولت و حکومتى که با زور و سرکوبگرى و با حمايت قدرتهاى استعمارى بر مردم مسلط شده و قدرت و ثروت و نيروى انسانى آن محيط را به تصرف و انحصار خويش در آورده است؟! آيا آزاديخواهانى که يا اعدام شده اند، يا از خوف نظام استبدادی مخفى و آواره گشته اند، و يا به اسارت استبداد درآمده و در سياهچالهاى مخوف آن منتظر مرگ و اعدام هستند؛ ارهابى و مخوف و خرابکار و متمرد هستند! يا نظامهاى استبدادى که حتى حق رأى و نظر را از مردمى که بر آن حکومت ميکنند، سلب نموده اند؟! آيا دستگاه خبریِ استبدادی - استعماری به اندازۀ کافى «اصطلاحات و عبارات» را وارونه نکرده! و جاى جنايتکاران و اشغالگران و متجاوزان و سرکوبگران و غارتگران و قاتلان بشريت را که استعمارگران و نظامهاى استبدادى و دست نشانده هستند، با قربانيان و آزاديخواهان و استقلال طلبان عوض نکرده است؟! آيا دستگاه خبریِ استبدادی - استعماری و شبکه هاى غدار و کذاب خبرى نظامهای استبدادى، به سفيد نمی گويند سياه! و به سياه نمی گويند سفيد؟!

غدّاری و دجّالی حقانیت نمی آورد!

با توجه توضیحات فوق الذکر، ارهاب و ارهابى در همۀ عالم و در هر زمان و مکانى مشخص و معلوم و قابل شناسایی است، و ماهيت و عملکرد آن بر کسى پوشيده نيست؛ و سلطه گرانِ استعمارى و استبدادى (که کارشان اشغالگری و غارتگری است و حاضر نيستند حقوق بنی آدم و آزادى انتخابات و نظامهاى مردمى را به رسميت بشناسند و از انحصارگرى و سلطه گرى بر جهان و جوامع بشری دست بردارند) می بایست اين را درک و دریافت نمایند که تا آخر نمی توانند حقايق را در جلو چشم جهانيان و در ذهن بشريت وارونه جلوه دهند. و اگر دستگاه خبریِ «استبدادی - استعماری» دهها برابر نیز در راه دروغ پراکنى و تهمت زنى فعالتر شود، باز هم چيزى تغيير نکرده و نظامهای استبدادی و استعماری حقانیتی بدست نمى آورند، و اين شياطين ارهابى و خطرناک از زور سلاح و خونريزى و سرکوبگرى بى نياز نمى شوند. و به محض انتخابات آزاد (در هر مملکت و جامعه ای - خاصتا در ممالک و جوامع اسلامى) بازنده خواهند شد. زيرا بشر روی زمین (در هر سطحی که در نظر بگیریم) آنقدر عاقل و هوشیار هست که «واقعيات انکارناپذير و حقایق عیان» را با تمام وجودش لمس کند و با چشمان خودش ببیند؛ و تبليغات استبدادى و استعمارى توان وارونه کردن اين واقعيات و حقايق را ندارد. و اما چيزى که استعمارگران و استبدادیان هنوز از آن برخوردار هستند، همانا قدرت سرکوب و تخريب و غارتگرى و اشغالگرى است، و متأسفانه هنوز هم جوامع جهانى و تحت سلطگان به آن درجه از «توان و اتحاد و سازماندهى» نرسيده اند که بتوانند در مقابله با استبداد و استعمار به پيروزیهای اساسی دست پيدا کنند. اينست که اکثراً مقاومتهاى آزاديخواهانه و استقلال طلبانه سرکوب و خنثی مى شوند. گرچه قدرت مقاومت افراد و جوامع بشری افزونتر و وسیعتر گردیده، و لکن امید آنست که قدرت مقاومت مردم در سايۀ «رشد عقلى و توان سازماندهى و بيدارى وجدانها» وسعت بیشتری پیدا کند و کارسازتر شود و «بشریتِ زیر سلطه و غارت شده و جنگ زده و آواره گشته و دچار فقر و محنت» پيروزى خود را بر ارهابيون واقعى (که همانا نظامهاى استبدادى و سرکوبگر و سلطه گران و غارتگران استعمارى هستند) جشن بگيرد.

و اما کسان و جریاناتی که استعمارگران و نظامهاى استبدادى و شبکه های دروغ پراکنی آنها را ارهابى (تروریست) می خوانند، اکثرا آزاديخواهان و استقلال طلبان و مسلمانانی هستند که عليه سلطۀ استعماری و استبدادى بپاخاسته و سلطه گرى و غارتگرى و انحصارگرى آنها را بر نمی تابند؛ و می خواهند جوامع بشری سرنوشت خود را بدست گيرند و بر هست و نيست خود حاکم گردد و خود را از چنگال استعمار و استبداد آزاد نمایند. کاری که سلطه گران غارتگر توان هضم و پذیرش آن را ندارند و به مبارزان راه آزادى و استقلال «بد و بیراهه می گویند و بدزبانی می کنند»، و از طريق شبکه هاى دروغ پراکنی و عوامل جيره خوارشان علیه آنها تهمت زنی و شایعه سازی مینمایند، و در همان حال «اهداف و مقاصد و خواستهاى مبارزان راه آزادى و استقلال» را پنهان و يا بصورت انحرافى منعکس مى سازند. و این در حالیست که مبارزان راه آزادى و استقلال نه تنها حاکم نيستند که مايۀ خوف و وحشت مردم شوند، بلکه از ترس و خوف استعمار و استبداد «مخفى و آواره و فراری» و بعضاً هم کشته شده و يا در زندانها بسر می برند؟! همان کسان و جریاناتی که حتى فکر و نظرشان نيز مخفيانه و دور از چشم سلطه گران نشر و تبليغ میشود؟! گرچه همين مبارزان (به دليل مقاومت و استمرار آزاديخواهى و استقلال طلبى) توانسته اند خوف و وحشت را وارد عمق وجود سلطه گران نمایند و مايۀ  نگرانى و اضطراب آنها شوند. و طبعا نگرانى استعمارگران و استبدادیان بدین جهت است که نکند مبارزان راه آزادى و استقلال امکان يابند تا مردمان مظلوم و ستم ديده را با خود همراه سازند و آنها را وارد قيامهاى ضد استبدادى و ضد استعمارى گردانند و سلطه گران و غارتگران و سرکوبگران را طرد و برکنار نمایند.

بله؛ همانطور که جنگ و قتال را نمی توان به صورت مطلق رد و نفى کرد (چرا که مشروع و نامشروع دارد و وسایلش نیز چنین می باشد)، ارهاب و تخویف و ترساندن هم بهمین صورت است و نمی توان بصورت مطلق آن را رد و انکار نمود. و مثلا همانطور که جنگ آزاديبخش و رهايى آفرين در زمانى که دشمن سلطه گر و غارتگر جز از راه زور وارد نمی شود، مُجاز و حتى واجب می گردد (و بايد برايش بپاخاست)، ارهاب و تخویف و ترساندن نیز چنین می باشد و مطلقا منفور و مطرود نيست، بلکه براى جلوگيرى از وقوع جنگ و قتل و کشتار و يا براى رفع ظلم و زوال سلطه گرى و طرد غارتگران و...... يک ضرورت اساسى و در عين حال مورد اتفاق همۀ بشريت است، کمااینکه همۀ مکاتب الهى و بشرى آن را تأييد نموده و روی «تهديد و حمله به ظالمان» و قدرت نشان دادن به آنها را مورد تأکيد قرار می دهند. اما استعمارگران و نظامهاى استبدادى در عین ارتکاب جنایتها و قساوتهای بی شمار؛ انتظار دارند که در برابر جنايات و اشغالگرى و سرکوبگرى آنها مقاومتى صورت نگيرد!!! و همین است که در برابر مقاومت و عکس العمل آزادیخواهان و استقلال طلبان، تبليغات زهرآگين و دروغين و تهديد آميز (ارهاب) و جنگ روانى براه می اندازند؟! و به اين شيوه مي خواهند مظلومان و قربانيان را خلع سلاح و آنها را از مقاومت و مقابله باز دارند و يا منصرف نمایند. و بر این اساس اهل مقاومت را با القاب زشت و ناروا معرفی و آنها را «عوامل خارجى! آشوبگر! ضد انقلاب! افراطى! ارتجاعى! بنيادگرا! ستيزه جو! مُتمرد! ارهابى و......» می نامند، و بوسيلۀ امواج تبليغاتى و مملو از تهمت و افتراء مقاومت آنها را زير سؤال مى برند؛ و در همان حال عملکرد خود را توجيه و ضرورى! جلوه مى دهند. و اما بايد دانست که «استبداد، اشغالگرى، و غارتگری» آخرين مرحلۀ ارهاب و اوج توحش و بشرستیزی است، و جوامع بشری بيش از هر چيز از اين مصائب و عاملان آنها (که استعمارگران و نظامهاى استبدادى هستند) خوف و وحشت دارد، و سراسر تاريخ بشر مملو از وحشت و اضطراب از اين بلاهای عُظمی است. چرا که اين بلاهاى عُظمی، وطن، جان، مال، عقيده، فرهنگ، شرافت، و کل زواياى زندگى انسانها را تهديد به نابودى و مورد هدف قرار می دهد. و همين است که انتساب مبارزانِ «ارهاب ستیز و آزادیخواه و استقلال طلب» به ارهاب و خشونت ورزی! و مُجاز کردن همۀ وسایل توَحُش علیه آنها امری بسیار مسخره و بازی با عقول انسانهاست.

بنابر اين و با توجه به اينکه ارهاب يعنى تخویف و ايجاد وحشت در مردم (به زور قتل و کشتار و عملکرد ضد بشری)، و از طرف ديگر، استبداد و اشغالگری و غارتگری (که همۀ زواياى زندگى انسانها را ویران میسازد) حداکثر ارهاب بحساب مى آيد، بايد مجدداً این پرسش را مطرح نمود که چه کسى اهل ارهاب بوده و ارهابى است؟! آيا آنهايى که از ترس زندان و مرگ و اعدام از جامعه و وطن خود آواره شده و برای دفاع از خود و مقابله با سلطۀ خطرناک و برده آفرين استبداد و استعمار به ميدانِ «مبارزه و آزاديخواهى و استقلال طلبى» آمده اند، اهل ارهاب بوده و ارهابى هستند؛ يا آنهايى که براى تداوم سرکوبگرى و سلطه گرى و غارتگرى به سلاحهای متعارف و شناخته شده و غیر متعارف هسته اى و شيميايى و..... مسلح گشته و دنيا را به اشغال خود درآورده و آن را به خون و آتش کشيده اند؟! قضاوت را بايد به مردمان تحت سلطه و غارت شده و به مبارزان راه آزادى و استقلال و به جهادگران مسلمان سپرد، و در اين ميدان سرنوشت ساز بايد فقط الله و جامعۀ بشرى و آينده را به شهادت گرفت، نه قضاوت دشمنان اساسى بشريت را که همانا استعمارگران و نظامهاى استبدادى هستند، و نه امواج کِذب و شاخدار وابسته به این دشمنان اساسی، که با پنهان سازى «واقعيات سياسى و اجتماعى و اقتصادى» در پی گمراه سازى بشريت و توجيه سلطه گرى وغارتگرى و اشغالگرى ظالمان و جنايتکاران هستند. خوب است اين مطلب اساسی را بوسيلۀ تعريف تروريسم - تروريست (ارهاب - ارهابى) که در مقدمۀ قانون سماء آمده تکمیل نماییم، تعريفى که ميتواند خلاصۀ بحث ارهاب نیز بحساب آيد: اِرهاب (و به اصطلاح غربی تِروريسم) روشى است مبنى بر وحشت آفرينى و تخويف بشر، بوسيلۀ  تهديدات، جنگ و خونريزى، محاصرۀ اقتصادى، اعدام و کشتار مخالفين، زندان و شکنجه، غارت و چپاول، محروم کردن، آواره سازى، ويرانگرى، و غيره، و اِرهابى کسى است که بر این روش می رود و مرتکب آن اَعمال می گردد. و بر این اساس معلوم می شود که نظامهای استعماری و استبدادی «اُمَّهات ارهاب و ارهابيت» يا ترور و تروريسم هستند، و با ارتکاب عملکرد ضد بشرى و استعمال سلاحهاى مُخرّب (متعارف، شيميايى، هسته ای، وسائل تعذیب، و غيره)، و اشغال و غارت ممالک، و کشتار و نابودى انسانها، و ايجاد سازمانهاى مخفى و جاسوسى، و تعقيب و کشتار مخالفین، و غيره، جهان را در وحشت و اضطراب فرو برده اند. اصلا استعمارگران و استبدادیان از طريق وحشتى که در «روح جوامع بشرى» ايجاد کرده اند، بر بشريت مسلط و آنها را تسخیر کرده اند؛ اما با وجود اينهمان استعمارگران و استبدادیان، آزاديخواهان و استقلال طلبان و مبارزان رهايى بخش را به ارهابى (تروريست) متهم می کنند؛ زهى بى حيايى!

مــرگ بــر ارهــابِ استـبـدادی و استعمــاری و ضد بشری

سـلام بـر مـقـاومتهای آزاديـبــخـش و استــقلال طلبــانــه.

بـرقــرار بــــــاد آزادى و مـــردمســالارى و کثرت گــــرايى

کــــه تنــها راه صـلــح و امـنـيـت و نجــات بـشريـت اسـت.

پيش بســوى زائل ســـازى ســلطۀ جـــهانى و ضد بشـــریِ

استبدادیــــان و استعمارگـــــران و اُمَّهــات فقـــر و فســاد.

سازمان موحدين آزاديخواه ايران

۷ ذوالحجه ۱۴۲۲ - ۳۰ بهمن ۱۳۸۰