آزادی و استقلال؛ در عبور از استبداد و استعمار
* چهار کودتای استبدادی - استعماری در ایران صورت گرفته است:
۳
اسفند
۱۲۹۹
(کودتای رضاخان - پهلـوی اول)،
۲۸ مرداد
۱۳۳۲
(کودتای محمـد رضا پهلوی)،
۳۰ خرداد
۱۳۶۰ (کودتای خمینی)،
۲۲ خرداد
۱۳۸۸ (کودتای خامنه ای). آری؛ کودتاچیان با حذف مردم و آزادیخواهان
و استقلال طلبان، اوضاع را استبدادی - استعماری می کنند.
*
۲۸
مرداد
۳۲ یک روز نیست؛ یک وضعیت است؛ و در هر زمان و مکانی میتواند تکرار
شود، وضعیتی که استبدادی – استعماری است، و جهت رسیدن به آزادی و
مردمسالاری و کثرت گرایی باید این وضعیت را پشت سر گذاشت و از اصلاح نظام
استبدادی و حمایت دجـالی استعمـار عبور نمود. اینست که
امیــــــد به آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی بعد از یأس از اصلاح نظام
استبدادی و عدم وابستگی و انتظار از استعمارگران معنا پیدا می کند.
* دُوَل غربی؛ مصادر استعمار و استبداد و کودتاگری هستند، و پشتبانی آنها
از مستبدین و
اَنظِمۀ استبدادی امری لایتغیر
و مبنای سیاست خارجی آنهاست، زیرا تنها در
سایۀ انظمۀ استبدادی، حضور استعمارگران و سلطه گری و غارتگری آنها میسر
میگردد، و مذهبی یا قومی یا بی دینی
چنین نظامهایی درحواشی سیاستهای استعماری قرار می گیرد. و در نتیجه شعار همیشگی اهل آزادی و استقلال چنین است: مرگ بر
استبداد، مرگ بر استعمار، برقرار باد آزادی، مردم سالاری، و کثرتگرایی.
* استعمارگران و ارتجاع سنتی، دشمنان اساسى نظام عرفى و حکومت مردمسالارى
هستند، و تا این مظاهر استبـداد و شـرک و مـادیت و وابستگانشان در «توان»
داشته باشند، نخواهند گذاشت که هيچ مملکت و جامعه اى به نظام عرفى و حکومت
مردمسالارى دست پيدا کند، و نخواهند گذاشت هيچ جامعه اى نظام و حکومت سیاسی
دلخواه خود را انتخاب نمايد و در راه رشد و امنیت و سازندگى قدم بردارد، و
نخواهند گذاشت هيچ مملکت و جامعه اى خود را و دولت خود را و سرزمين خود را
از استبــداد و استعمــار و سنتی گــری آزاد سازد و به آزادی و استقلال
برسد و در راه رشد و ترقی قــرار گیرد. (از مقدمۀ قانون سماء).
* مگر ممکن است که استعمارگران جهانخوار که وجود و هستى شان محصول «سلطه
گرى و غارتگرى و جنگ دائمى» است، اجازه دهند که درممالک زیر سلطه و غارت
شده و جنگ زده (مختل)، آزادى و مردمسالارى، ثبات سياسى، امنيت فراگير،
تکامل اجتماعى، شکوفايى اقتصادى، و توليدات صنعتى «نُضج» بگيرد؟! آيا غير
از اينست که رشد فراگير و همه جانبه از طرفى زمينه هاى جذب و بکارگيرى
منابع طبيعى و نيروى انسانى در وطن و در اقتصاد و صنايع مملکت را فراهم می
سازد، و از طرف ديگر بی نيازى از واردات استعمارى را در پى مى آورد؟! (از
مقدمۀ قانون سماء).
* غير از اين نيست که وجود و هستى استعمار، بدون منابع طبيعى ممالک
استعمارزده، و بدون بازار فروش کالاها و جنگ افزارها و عرضهٴ وسايل شکنجه
در جوامع استبداد زده، و بدون بازار کار ممالک زير سلطه وجنگ زده و غارت
شده (مختل) دوام نخواهد آورد. اینست که از ديدگاه سماء، استعمارگران
جهانخوار (حتى الامکان) نخواهند گذاشت که وضع و حال بلاد مختل و جنگ زده و
غارت شده از آنچه هست بهتر شود، و حضور دائمى نظامهای استبدادى در ممالک
مذکور «مهمترین ضرورت» وجود و بقاى سلطۀ استعمارگران و مایۀ تداوم جریان
غارتگری است، و تغييرات و قيام هاى متعدد در ممالک مُختل و غارت شده و عدم
امکان نتيجه گيرى از آنها «سند زندهٴ» اين واقعيت انکار ناپذیر است. (از
مقدمۀ قانون سماء).
|