بسم الله الرحمن الرحيم

آواره و پناهنده شدن مغزهــا

اخيراً نمايندگان و دست اندرکاران نظام استبدادى خمينى دراظهارات خود مجبور به اعترافات تکان دهنده اى شده اند، و اين اعترافات، در عين حال که همه جانبه و در ابعاد گوناگون صورت ميگيرند، فريبکارانه و از دو نظر گمراه کننده اند:

اولاً آنها سعى ميکنند که مشاکل نظام استبدادى از زبان خودشان بيان شود تا از مخالفين نظام استبدادى پيشى بگيرند، مشاکلى که يا همه آن را ميدانند يا اقلاً مخالفين نظام استبدادى ميتوانند آنها را درک و پيش بينى کنند.

ثانياً آنها کوشش ميکنند که مسائل را طورى بيان کنند که نظام استبدادى مورد سؤال قرار نگيرد، مثل قتلهاى زنجيره اى که آنها را به امثال استاد تمساح و فلاحيان و اژه اى و.... نسبت ميدهند و بدين وسيله اذهان را از خامنه اى و رفسنجانى دور ميسازند، و همچنين با کلماتى مفاسد نظام استبدادى را بيان ميکنند که گمراه کننده باشد، مثل آواره شدن و پناهنده شدن ايرانيان فرار کرده به ممالک خارجى که آن را فرار مغزها نام ميدهند!!

فرار مغزها پديده اى شناخته شده است و عبارت است از مهاجرت اختيارى افراد و اشخاص متخصص، کاردان، و صاحب دانشى که در محيط خود نميتوانند آن را بکار اندازند، و جهت بکارگيرى آن و پيدا کردن کار متناسب و کسب درآمد بهتر، به ممالک و محيطهاى ديگر مى روند. به عبارت روشنتر، فرار مغزها بيش تر يک پديدۀ اقتصادى و ناشى از بيکارى و شغل نامناسب و کم درآمد است، که اين مسئله در دراز مدت، ميتواند به يک پديدۀ اجتماعى هم منجر شود. در اين ميان، افراد مهاجرى که در پى شغل مناسب و درآمد بهتر بوده اند، هرگز با مشکلۀ رفت و آمد و سفر به وطن خود روبرو نيستند و حتى افراد موفقى محسوب ميشوند.

اما آنچه که در نظامهاى استبدادى از جمله در نظام استبدادى خمينى روى ميدهد، فرار مغزها و مهاجر شدن مغزها از وضع نابسامان اقتصادى نيست، بلکه فرار مردم ايران، اعم از کاردان و عادى، از چنگ نظام استبدادى و مخربى است که ناچاراً و بدون اينکه امکان انتخاب داشته باشند از مملکت خود فرار ميکنند.

در قضيۀ فرار مغزها، افراد و اشخاص که فرار نميکنند، بلکه مغزهايشان فرار ميکند و خودشان در رفت و آمد و در پى درآمد و زندگى بهترند، اما استعداد و کارشان در خدمت محيط خارجى است. اما مسئلۀ فرار از چنگ نظامهاى استبدادى، از جمله نظام خمينى، عکس آنست و افراد و اشخاصند که فرار ميکنند نه مغزهاشان، و بلکه مغزها  (لياقتها) اکثراً تلف ميشوند، و در خدمت کسى قرار نميگيرد. زيرا اين افراد بنابر اختيار و برنامه ريزى و براى شغل خوب و براى زندگى و درآمد بهتر فرار نميکنند، بلکه فشارهاى نظام استبدادى و سرکوبگرى و تبعيضات گسترده آنها را وادار به فرار ميکند، و حتى معلوم نيست که سر از کجا در می آورند و مملکت جديد، از نظر کار، ممکن است بهتر يا بدتر از مملکت خودشان باشد. و از ميليونها ايرانى که اکنون در ممالک خارجى آواره و پناهنده شده اند، شايد بيشتر از دو سه درصد، کار خوب و پر درآمد و متناسب با حرفۀ خود را نداشته باشند.

اين نوع فرار، يک اقدام سياسى محسوب ميشود و ميليونها ايرانى خارج از مملکت، سند روشن و کافى براى اين واقعيت هستند، ايرانيانى که تا ثابت نکنند که جانشان در خطراست حق پناهندگى به آنها داده نميشود، و الآن که نياز کارى غرب کمتر شده وضع بدتر نيز شده است و کسان بسيارى در اين ميدان مظلوم واقع ميشوند، خصوصاً در حال حاضر که نظام استبدادى خمينى مهار شده است.

يک آوارۀ سياسى، آب آورده اى است که در آوارگى اش نه اراده اى داشته، نه برنامه اى ريخته، نه مملکتی مشخص کرده، نه کسان و خانواده اش در آن نقشى دارند، و نه حتى توانسته خداحافظى کند!!، و در بعضى از اوقات همسر و فرزندانش نيز همراهش نيستند!!، و عامل اصلى هجرت او نظام استبدادى و سرکوبگرى آنست. و چنين کسانى، بديهى است که از هر چيز خود بريده شده و امکان بازگشت به وطن خود را تا تغيير نظام استبدادى از دست ميدهند، و بسيارند کسانيکه هرگز امکان ديدارمجدد با اقوام و بستگان خود را پيدا نميکنند!!، اين هم شد فرار مغزها و رفتن به دنبال کار بهتر و زندگى خوبتر و بکارگيرى استعدادها و کاردانيها؟!، بگذريم ازکسان و اشخاص بسيارى که در راه نجات از نظام استبدادى و سرکوبگريها و سياهچالها و اعدام شدن، جان خود و جان همسر و فرزندانشان را هم از دست داده اند.

اخيراً در نظام استبدادى خمينى نوع ديگرى از مهاجرت پيدا شده که واقعاً حتى براى مستبدين بى آبرو هم رُسوا کننده است، و آن اينست: اکثر کسانيکه از طرف نظام استبدادى خمينى به خارج اعزام ميشوند، اعم از دانشجو، ورزشکار، هيئتهاى علمى و.... به مملکت تحت سلطۀ استبداد خمينى باز نميگردند، و به سرزمینی که سفرکرده اند پناهنده ميشوند!!، و اين نوعِ جديد نه فرار مغزها است و نه فرار افراد و اشخاص است، بلکه پناهنده شدن کسانى است که با هزينۀ نظام استبدادى و برنامۀ آن به ممالک مختلف اعزام ميشوند و بيانگر ريزش خطرناک براى نظام استبدادى خمينى است، و ريزش نيروى انسانى از طريق پناهنده شدن به ممالک خارجى است، و اين را اخيراً يکى از نمايندگان مجلس استبدادى و وابسته به جريان «بازسازان استبداد»، جميلۀ کديور، نيز صريحاً بيان داشته و در اين رابطه چنين اظهار ميدارد:

اصلاحات (بازسازى ِاستبداد، که زمينۀ آن نيز درنظام خمينى وجود ندارد) آخرين پناه نظام و انقلاب است.طبق آمار ادارۀ گذرنامه، تنها درسال گذشته هزاران نفر!! با مدارک عاليه!! ترک وطن!! کرده اند، همچنين ٨٠ در صد برگزيدگان المپيادهاى علمى!! (اعزام شدگان به خارج) طى سالهاى اخير در بهترين دانشگاههاى جهان توسعه يافته!! جذب شده اند و هيچ اميدى به بازگشت مجدد آنها به وطن وجود ندارد!!، وى اضافه کرده: به اين ترتيب، سالانه به طور متوسط دوميليارد دلار سرمايه!! (يک دهم خزانۀ سالانه) از اين طريق ازمملکت خارج ميشود!! (به ريش خامنه اى!!). نقل از روزنامۀ آفتاب يزد، اين موضوع عنوان اصلى روزنامه قرار داده شده است. تأکيدها و پرانتزها از ماست. همين نماينده در ادامۀ سخنانش ميگويد که اين وضعيت موجب بى اعتبار شدن مملکت (رسوايى نظام استبدادى) شده است و بايد بهوش باشيم که مبادا مردم از نظام مأيوس شوند!!

با دقت در اين سخن متوجه ميشويم که بازسازى نظام خمينى براى استمرار نظام استبدادى به شکلى ديگر و حيله هاى جديد است. و ايضاً ميخواهد بگويد که مردم ايران هنوز از نظام خمينى مأيوس نشده اند!! اما از يأس نزديک شده اند!!

اين اظهارات بيان ميدارند که نمايندگان نظام استبدادى هم مجبور شده اند بعضى از واضحات را اعتراف کنند و دوست و دشمن و جميع اطراف بدين نتيجه رسيده اند:

نظام استبدادى خمينى، مصيبت بار و استبداد آفرين و عامل فقرعام و آوارگى مردم ايران است و راه چاره تنها در برکنارى آن و برقرارى آزادى و مرد مسالارى است.

الله اکبـر الله اکبـر   سـلام بــر موحدیـن

مـرگ بـر استـبـداد  بر قـرار بـاد آزادى

بــر کنـار بـاد نـظـام استبـدادی خمینـی

بـر قرار بـاد جمـهورى متـحدۀ مـردمى

شـعله ور بـاد قيام پـايـانبخش تـوده ها

پيــش بســوى آزادى و مـردمســالارى

و کثـرت گــرايى

 

سازمان موحدين آزاديخواه ايران

 ۱۸ رمضان ۱۴۲۱ - ۲۵ آذر ۱۳۷۹