بسم اللّه الرحمن الرحيم
پرچـــم
ایـــران و شعـــارهای سمـــاء پرچم ایران دارای سه رنگ سبز (نشانۀ اسلامیت) و سفید (نشانۀ صلح و مسالمت) و سرخ (نشانۀ جهاد و دفاع) است. و شعارهایی که در پرچم ایران قید می گردند، بیانگر افکار و عقایدی است که جریانات و گرایشات فکری - سیاسی، متناسب با افکار و عقاید خود در آن درج می نمایند.
سازمان موحدین
آزادیخواه ایران نیز که یک جریان
فکری، فرهنگی، سیاسی است و بر
اساس تعالیم
توحیدی اسلام و
اصول اجتهادی و آزادیخواهانه حرکت
می کند،
شعارهای
خاص خود را در آن
گنجانده است، که عبارتند از
«اللّه،
آزادی،
توحید، فداکاری».
و
این شعارها مُبَیِّن ماهیت و هویت
و اهداف سماء هستند و در قانون و
اسناد سماء
کرارا
و
مفصلا
ذکر
شده اند. اللّه منشاء خلقت و همۀ قوانین تکوینی و تشریعی، اللّه و خالق یکتاست. لکن در میدان زندگی بشری مسئلۀ آزادیِ بیان و انتخاب اولین نعمت الهی و اساس رشد و تکامل انسانهاست: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (بقره - ۲۵۶): «در قبول و پذيرش دين اسلام اِکراه و اجبارى وجود ندارد، و به تحقيق راه رشد و تعالی {توحيد} از ضلالت و گمراهى جدا و مشخص شده است». همچنین موضوع توحید و یکتاپرستی که هدف و غایتِ بعثت توحیدی و مبنای کار و برنامۀ انبیاء و همۀ راهرَوان آنهاست، نتیجۀ آزادی و رشد و تعالی انسانهاست: إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ (یوسف - ۴۰): «حکم و قانونى جز حکم و قانون اللّه و خالق یکتا اعتبار و رسميت ندارد، و امر شده که غير از او را عبادت و اطاعتِ مطلق نکنید». و اما قضیۀ فداکاری، (به مثابۀ قلۀ تدیُّن توحیدی و آخرین مرحلۀ رشد و تکامل بشری) هدف نهایی سماء و موحدین آزادیخواه است، هدفی که در سایۀ چنین مرحله و بلندایی، نوع بشر میتواند دارای یک زندگی سالم و متعاون و عادلانه گردد: و مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ (لقمان - ۲۲): «کسی که در مسیر اللّه و خالق یکتا قرار گرفته و اهل احسان و فداکاری است، اکیدا به دستگیرۀ محکم و مسیر مُعتمَد و استواری تمسُّک جسته است».
آزادى
همانطور
که می
بینیم اصطلاحِ
«آزادی»
در
صدر مطلب و در اول شعارها قرار
گرفته است، چرا که
بدین صورت در ميدان آزادی انتخاب
چند موضوع اساسی وجود
دارد:
يکى
انتخاب گر و اراده اى که چيزى را
انتخاب و بر می گزيند.
دوم
چيزها و افکار و عقایدی که بايد
انتخاب شوند. و سوم روش هایی که
براى رسيدن به مقصد و هدف وجود
دارند. در
اوّلى
بايد ارادهٴ انتخابگرى وجود داشته
باشد تا خواست انتخاب و نياز به
انتخاب تجلی نماید و انتخاب و
گزینش معنا پيدا کند (و حتی ضرورى
شود)، چرا که در بى ارادگى
و سرکوب شدگی انتخابى وجود نخواهد
داشت، و حتی نياز به انتخاب نیز
خفه و محو می شود. و طبعا در وضع
استبدادی چيزى انتخاب نخواهد شد و
بدنبالش زندگى بشری به بازى و لهو
و لعب کشيده شده و انسانها از حل
مشکلات و از پیشرفت و ترقی منصرف
می گردند.
در دومى
(یعنی بعد از وجود ارادۀ
انتخابگر) مسئلۀ چيزها و راههایی
که باید انتخاب شوند به ميان می
آيد و از میان آنها یکی انتخاب
میشود. و بديهى است که در اين
میدان و هنگامۀ انتخاب (به شرطی
که انتخاب آزاد و سالمی وجود
داشته باشد) چيزى و امری برگزیده
شود که بهتر از چيزها و امور ديگر
نگریسته میشود. و
در سومى روشهاى رسيدن به مقصد و هدف مطرح می گردد،
روشهایی که متناسب با اصل اول و
دوم باشند و انتخاب شده را به هدف
برسانند. و تأکیدا به هدف برسانند
نه اینکه بنابر روشهای ماکیاولی
(هدف وسیله را توجیه میکند) اهداف
انتخاب شده را عقیم و آنها را
تُهی سازند. و طبعا اهداف انتخابی
با وسایل و روشهای متناسب مُتحقق
و با وسایل و روشهای فاسد خنثی و
ناکام می گردند.
بدنبال این شروط،
افراد و جوامع بشری می توانند
وارد حرکت و عمل شوند و بسوى مقصد
و اهداف تعیین شده پيش بروند، تا
بلکه به مراد و طلب خود برسند.
البته انتخاب گران بايد بوسیلۀ
التزام به انتخابهای خود به آنها
احترام بگذارند، تا هم به خودشان
احترام گذاشته باشند، و هم انتخاب
شده ها نقش و اثری بجا گذارند، و
زمینۀ رسيدن به مقصد بوجود آید.
پس بدون
تعدد و تنوع و تکثر،
انتخاب ممکن نيست، چون لازمۀ
انتخاب و انتخاب گری، گزينش چيزى
و فکری و روشى و کنارگذاشتن چيزها
و افکار و روشهاى ديگر است،
همچنانکه بدون
آزادی و اراده مندی
انتخابی
وجود
نخواهد داشت. و طبعا
منظور از
این
آزادی
ها؛
آزادیهای اولیه
و
آزادیهای اساسی
است
(فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی)،
و
آزادی تأسیس احزاب و سازمان ها و
تشکُلات، آزادی نقد و انتقاد و
اعتراض، آزادی مخالفت با عقاید
و سیاستهای حاکم و حکام
و........ در زمرۀ این نوع آزادی
قرار می گیرند،
و در
مرامنامۀ سماء این آزادیها با
تفصیلات بیشتر
بیان
شده اند.
تــــــــــوحید
فکر و فرهنگ توحيدى
زمانی
در جوامع اسلامی
استقرار پیدا می کند
که آزادی
انتخاب در آنها
میسر شود،
و از این جهت راه
برقراری و حاکمیت
توحیدی
و اسلام
اجتهادی از مسیر آزادی
انتخاب می
گذرد،
و با تحقق آزادی
انتخاب
میتواند
جامۀ عمل
پوشد.
و
همانطور که ذکر شد،
آزادی
انتخاب
«آزادی اولیه»
بحساب
می آید و برای انتخابِ فکر و
عقیده و راه و روش زندگی و به
مثابۀ ظهور ارادۀ بشری و تحقق
آزادی ذاتی اوست. اما
آزادیهای توحیدی
(آزادیهای متعالی)
بعد از
آزادیهای اولیه و همراه با
استقرار فکر و فرهنگ
توحیدی
متجلی و
ظاهر می
شوند، و در آن وضعیت بشریت
میتواند از نفس و محیط آزاد گردد
و شرک و مادیت را پشت سر بگذارد و به مرحلۀ
فداکاری برسد. بدیهی است که بدون
فهم
و اخذ
توحيد و فرهنگ توحيدى
(و با محدود شدن در نفس و محیط)،
انسانها در
ماديت و نفسانیت غوطه
ور می
شوند و روح اُخوَّت و
فداکارى و انسان دوستى، خيال و
افسانه می گردد، و منافع شخصى و
خودپرستی (که نهايتا خلاف مصالح
افراد و اشخاص است) يگانه واقعيت
می شود. و حالا نیز که روحیۀ
فداکاری و حتی علاقه به تعاون و
همکاری در جوامع اسلامی بسیار
ضعیف و نامحسوس شده است، ناشی از
عدم
فهم و
اخذ فکر و
فرهنگ توحیدی و
فقدان
نسل تربیت یافته ای
است که بتواند آیات قرآن و
توحید
و اسلامیت را جامۀ عمل پوشد. این کمبود اساسی
باعث شده که آیات قرآن و اهداف توحیدیِ اسلام در صفحات قرآن محصور و ذهنی گردند و
نتوانند در
جوامع اسلامی
عملی
شوند؛
و
همین است که
بعد از چهارده قرن
اسلامیت
و مسلمانی!
آیات و اهداف قرآن هنوز آرزوی
مؤمنین باقی مانده و
فرهنگ توحیدی و جامعۀ توحیدی و
نظام توحیدی بوجود نیامده است.
اینست که
بشريت مسلمان باید مجال پیدا کند
و به میدان دینداری توحیدی بیاید
و مجددا ایمان و اسلامیت خود را
اثبات نماید، تا آيات قرآن و قضیۀ
توحید و اسلامیت برنامۀ زندگى و
مبناى عمل اجتماعی و سیاسی و
اقتصادیِ
مسلمین
گردد، کاری که تنها در
سایۀ آزاديهاى فکرى و سياسى و
آزادى انتخاب و اجتهاد (آزادیهای
اساسى) و راه اندازی برنامه های
تربیتی و دایر نمودن حلقاتِ
تربیت توحیدی
حاصل می
شود. به عبارت دیگر، در
سایۀ آزادی انتخاب و تجدید ایمان
اسلامی و تربیت مسلمین و ظهور
فرهنگ توحيدى، آیات قرآن مُتحقق و
زندگى توحيدى و جامعۀ توحیدی و
نظام توحیدی سهل و آسان می گردد.
و چگونگی وصول به این هدف
اساسی در مرامنامۀ سماء (فصل
اهداف اساسی و نهایی) چنین بیان
گردیده است:
نظام توحيدى یعنی خلافت
مردمى، و عبارتست
از حکم روایی مردم
مسلمان به نيابت از الله رب
العالمين. بنابر
اين، نظام توحيدى و خلافت
مردمى عبارتست از نظامی
که بر اساس افکار و عقاید توحیدی
و رأی و انتخاب مردم
مسلمان
بوجود
می آید، مردمى
که قرآن
مُنزَل، قانونهاى علمى، سنت مُسلم
نبوی، و عقل بشرى، پايهٴ فکرى و
سياسى آنهاست، و در سايهٴ اجتهاد
در زمان و مکان به
اجرای قوانین تـوحیدی می پردازند
و به
حرکت تکاملى و رشد يابندهٴ خود
ادامه ميدهند. در چنین
وضعیتی،
فرد و اجتماع و نهادها از
«استبداد و شرک و ماديت» نجات
پيدا کرده و انسانها به «اتحاد و
فداکارى» می
رسند، و آزاديهاى اساسى (عقيدتى،
سياسى، فرهنگى، اقتصادى) متحقق می شوند.
و با توجه به اين زمينه ها، عدالت
سياسى و اقتصادى و اجتماعى مستقر، و بشريت به
يک زندگى مطمئن
و اَخَوى دست
مى يابد.
پس
نظام
توحيدى و خلافت
مردمى بر پايۀ
«وحى
عام توحيدى
و
سُکّانداری
مردم
مسلمان»
پایه ريزى شده
و در سايۀ
آزادى و رشد
فراگير فرد و اجتماع متحقق می شود. اينست
که
اکثریت
جامعه
بايد خواستار اسلام و اسلاميت
باشد و بدان بگرود، تا نظام و
حکومت توحيدى استقرار يابد و
خلافت مردمى واقعيت پيدا کرده و
جامۀ عمل پوشد. و
بالاخره نظام
توحيدى، ثمرۀ جامعۀ توحيدى و
علاقمندان به «مقاصد
و اهداف قرآن» است،
و انسان نگرى
فرد و اجتماع جزو مقدمات آن
میباشد. و جامعۀ توحيدى، تجلًیگاه
انضباط دينى (صداقت
و راستی، جديت
و مُحکم
کاری،
احترام و مَتانت، تعاون و همکاری،
صبر و مقاومت، نظم و نظافت، عزت و
سربلندی،
شوری و
مشورت، سَمع و طاعت، وَعد و
اَمانت، و غیره) و
انعکاس آن در وجود فرد و اجتماع و
در روابط آنهاست. آرى؛ رشد
عقلى و اخلاقى و اقتصادى و سياسى
و مبنا قرار
دادن آيات
قرآن، قانونهاى علمى، سنت مُسَلّم
نبوی، و عقل بشرى، در زندگى فردى
و اجتماعى، انسانها را از غل و
زنجير استبداد و شرک وماديت آزاد
می سازد و حکومت توحيدى و خلافت
مردمى را ممکن و عملى می کند. اما
راه وصول به
اهداف توحيدى و
جامعۀ
توحيدى و
حکومت
توحيدى
و اقتصاد
توحيدى و فرهنگ توحيدی
همانا «انقلاب
تدريجى» است،
و قيامهاى ناگهانى و خشونت آميز
(شورشها و
حرکتهای
کور)
بيشتر متوجه نابودى «دشمن
حاکم»
هستند،
و
متأسفانه
اکثرا بوسیلۀ
سلطه
گران داخلی و خارجی و
اهل مکر و حیله هدایت
و رهبری می شوند،
و در
این نوع حرکات
نسبت
به جانشین
وضع موجود و آنچه
بايد
بیاید و استقرار
یابد کم توجهی می گردد.
فــــــــــداکاری مرحلۀ فداکاری ثمرۀ زندگی و روابط توحیدی است و از آثار عالی و بلند آن بحساب می آید. و به تأکید زندگى جامعۀ انسانى و زندگى دستجات و گروههاى بشرى و زندگى خانوادگى و...... زمانی مفيد و معنادار واقع می شود که افراد و اشخاص آنها نسبت به يکديگر داراى روحیۀ تعاون و همکاری باشند و آزادانه به یاری یکدیگر بشتابند، بنحوی که این آیۀ توحیدی – وحیانی جامۀ عمل پوشد: وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده – ۲): «بر پایۀ خیر و نیکوخواهی و انضباط دینی با یکدیگر تعاون و همکاری داشته باشید، و در بدکاری و دشمنی با یکدیگر همکاری و هماهنگی مکنید». و اما عالیتر از این تعامل ضروری و کلیدی، همانا رابطۀ فداکارانه با یکديگر و عبور از دایرۀ نفس خویش و خودمحوری می باشد. و طبعا فداکارى بهمین معنا و مُبیِّن دایرۀ توسعۀ مسئولیت و مبادرت به نیکوکاری است، و در قرآن حکیم این اصل بزرگ توحیدی مؤکدا ذکر و توصیه شده و عمل بدان امر صريح خالق یکتا خطاب به مسلمين و کلا بنی آدم می باشد. و مشخصا آیۀ ۹۰ سورۀ نحل بیانگر این امر وحیانی نسبت به نوع بشر است: إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُ بِٱلْعَدْلِ وَٱلْإِحْسَـٰنِ (نحل – ۹۰): «همانا که خالق یکتا امر به عدل و فداکاری می کند». و این نمونۀ توصیه های معبود یکتا به نوع بشر در رابطه با التزام به عدالت و روابط مبنی بر احسان و فداکاری است. لازم بذکر است که فداکارى بيشتر يک جانبه است، و برتر از تعاون و همکارى است، و عبارتست از کاری بدون بهاء و مقابل و برای تحکیم اُخوَّت و تعامل مشترک و ظهور و بروز قدرت بشری و کسب رضاى معبود یکتا بعمل می آید، و بالبداهه در آن صورت کسی احساس تنهایی و ضعف نمی کند. و اما این راه و روش توحیدی، بيش از هر چيزی ناشى از رشد عقلی و اخلاقی و احساس مسئوليت ناشی از آنست، و بروز آن نیازمند شجاعت و سعۀ صدر می باشد. و در مرامنامۀ سماء (فصل اهداف اساسی و نهایی) مرحلۀ فداکاری اینطور انعکاس یافته است: مرحلۀ فداکارى، اوج آزادى، اوج توحيد، و «قلۀ تکامل بشرى» است، و در واقع مرحلۀ بیرون آمدن از نفس خویش و عبور عملی از خود و اتصال و التحاق با دیگران است. و طبعا افکار و عقاید توحيدى، زمانى به استقرار نهايى و ظهور عینی می رسند که فرد و اجتماع به «مرحلۀ فداکارى» برسند و استبداد و شرک و ماديت را پشت سر بگذارند، و انضباط دينى (صداقت و راستی، جديت و مُحکم کاری، احترام و مَتانت، تعاون و همکاری، صبر و مقاومت، نظم و نظافت، عزت و سربلندی، شوری و مشورت، سَمع و طاعت، وَعد و اَمانت، و غیره) را جامۀ عمل پوشند. و خاصتا در اين ميدان، فرد و اجتماع بايد از نفس «امٌاره و طغیان گر - فَوَران کرده» و از نفسانیت و فرهنگ غير توحيدى آزاد و رها شوند و به نفس مطمئنه و انضباط اسلامی و فرهنگ توحيدى دست یابند. و این بدین معناست که در مرحلۀ فداکاری فرد و اجتماع باید صاحب عزم و اراده باشند و هنگـام ضرورت بتوانند از خود و منافع شخصی و دلبستگیها بیرون بیایند و از آن مايه بگذارند، چرا که: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ (آل عمران -۹۲): «هرگز به مرحلۀ احسان و فداکارى نمی رسيد، تا وقتی که از آنچه دوست دارید ببخشید و فداء نمایید». و زمينه هاى رسيدن به «مرحلۀ فداکارى» عبارتند از: تربيت فکرى و رفتارى، بينش و نگرش توحيدى، فرهنگ و عرف توحيدى، انسان بينى توحيدى، و تشکلها و تنظيمات توحيدى، اموری که تنها در سایۀ «رهبری توحیدی - اجتهادی» جامۀ عمل خواهند پوشید. آری، در سایۀ اين زمينه ها افق مرحلۀ فداکارى روشن می گردد، و با توسُّع این زمينه ها مرحلۀ فداکارى واقعيت عينى پيدا می کند. و طبعا در مرحلۀ فداکارى (در سایۀ بیرون آمدن از خود و التحاق و به هم رسیدن)، تضادهاى اساسى فرد و اجتماع و نيز تضادهاى اجتماعى (بین اقشار مختلف) از ميان مى روند و زندگى توحيدى و پيروزمند انسانها ميسر می گردد و بشريت به اتحاد و عدالت و امنيت می رسد. و این چیزی است که بشر باید بدان نائل گردد، و در سایۀ وجود آزاديهاى اساسى و آزادیهای توحیدی، فرد و اجتماع میتوانند (همکار و هماهنگ) ميدانهاى رشد و ترقی را ایجاد نمایند و میتوانند صفت خلفة اللّهی را نصیب خود گردانند. «ان شاء الله».
سازمان
مُوَحِّدین آزادیخواه ایران
۸
رمضان
۱۴۲۱ - ۱۵
آذر ١٣٧٩ |