عاقبت
غفلت و بــی مسئولیتــی
در
قرآن مُنزَل
و نزد
خالق یکتا، غفلت
و بی مسئولیتی، که از عدم استخدام و
استعمال
«قُواى ذاتى و خدادادى»
نشأت می
گیرد، جُرم عظیمی تلقی
میشود، چرا که با
غفلت و
اِهمال
و رهاسازی این
استعدادها
و عدم استفاده از وسایل
«عقل و ایمان و هدايت»،
راه رسيدن به پيروزى و سعادت بشر مَحال می گردد و فرقی بین
«حیوانیت و انسانیت»
باقی نمی ماند. و این قضیه مثل آنست که کسی سواد خواندن و نوشتن و امکان
کسب علم و دانش را بیاموزد، اما تلاشى براى استفاده از سواد خود ننماید، و
آنگاه طبیعی می
نماید که در
«ردیف
بیسوادان»
قرار گیرد. انسان هايى نیز که از توانايیها و استعدادهاى انسانى استفاده
نمی
کنند بهمین صورت هستند، و مثل اينست که آن تواناییها
و استعدادها را نداشته باشند، و در نتیجه در ردۀ
حيوانات قرار می گیرند.
و
لکن با توجه به اینکه مکلف شده اند
اما
بجای اَدای تکلیف تواناییهای خود را به هدر داده
اند
و حتی نسبت به نفس خودشان
غدر
و خيانت
روا داشته اند، از حيوانات هم پايين تر حساب
شده اند. و
آیۀ
۱۷۹
از سورۀ اَعراف این
موضوع را چنین منعکس کرده است:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ
لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ
بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَايَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ
كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ
أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ:
«به تحقيق ما بسيارى از جِنّ و اِنس را (ذى شعورهاى ناشناخته و ذى شعورهاى
شناخته شده - انسان) برای جهنَّم در نظر گرفته ایم! چرا که آنها قلب
(استعداد اخذ و دریافت) دارند، اما با آن چیزی را درک و دريافت نمی کنند؛
داراى چشم و قوۀ بینایی هستند {و می توانند واقعيات و حقايق را ببینند}،
اما توانایی شناخت واقعيات و حقايق را از دست داده اند؛ صاحب گوش و حس
شنوایی هستند، اما چیزی را بدان نمی شنوند؛ پس آنها {در رابطه با احساس
مسئوليت) مانند حیوانات گشته اند و {با توجه به عواقب بيشترِ غلفت و
اَللَّا مسئولی} گمراه تر و سرگردان تر هستند {چون وسایل درک و شناخت را
دارند اما آن را هدر داده و به خود خیانت کرده اند}، و آنها همان غافلان و
مردمان بی موضع می باشند».
بنابراین، کسان و جوامعی که استعدادها و تواناییهای
خاص انسانی را مُعطل و بیکار نموده
اند، اهل غفلت و اِهمال تلقی می
شوند. و آنها به دلیل خیانت به تمایزات
انسانی و در پیش گرفتن زیستی حیوانی، و شانه خالی کردن از وظایـف و
مسئولیتهای بشری، مستحق عذاب جهنم گردیده اند. این در حالیست که برایشان
رسول و هادی فرستاده شده و «ارشاد و
راهنمایی» گشته اند؛ و همین است که غافل از جاهل بدتر است، زیرا
جاهل نمی داند؛ و راه دانستن و آگـاه شدن برایش دشوار است، اما غافلِ
مُهمِل، ولِنگار، و اهل زیستی حیوانی است و نمیخواهد بداند! و نمیخواهد
ملتزم شود و نمیخواهد احساس مسئولیت نماید، و در سایۀ
«انحطاط و پستی» دنیا را به بازی گرفته
است. البته بايد دانست
که پدیدۀ غفلت و بی مسئولیتی
داراى منشاء ها و عواقب گوناگون است،
اما
مهمترين منشاء آن، فرهنگ و عادات
«مُنحط و میراننده»
است، که انسانها را بی احساس و بی انگیزه و بی
وجدان و فاقد و
دین و اخلاق
می سازد، فرهنگ و عاداتی که بر محیط اجتماعی و
خانوادگی حاکم میباشد، و بصورت ارادی و عامدانه؛ و غیر ارادی و اعتیادی
(توسط خانواده و محیط اجتماعی ونظام حاکم) در میان فرد و اجتماع تداوم می
یابد. و مهمترین عواقب
شوم غفلت و بی مسئولیتی نیز عبارتست از
«به بازى گرفتن زندگى»، و
«اِهمال امور حیاتی»، و «عدم جديت در
میدان عمل»، و «نازایی در نوآوری و
ابتکارات» است، که اينهم به نوبۀ
خود
ناشى از فرهنگ و عرف پايين و
مأخود از محيط عقب ماندۀ خانوادگى و اجتماعى
سیاسی و اقتصادی، و مرتبط با عدم درک مسائل و مشکلات و
«واقعيات زندگی»
است. و طبعا تمام اينها باعث میشوند که امور زندگى رها شود و به چيزى
رسيدگى نگردد، بنحوی که در طی زمان، مشاکل و مصائب فردى، اجتماعى، سياسى،
اقتصادى، قضایی و.....
انبار و لاینحل
باقی می مانند. |