ضرورت فضای نظری و فرهنگی و اخلاقی:

بشریت، نیازمند فضایی نظری و فرهنگی و اخلاقی برای زندگی و حرکت در طول زمان است، در حالی که حیوانات نیازمند چنین چیزی نیستند. و علاوه بر عقل و تعقل، این «دومین تفاوت اساسی بین انسانها و حیوانات» بحساب می آید. بدین معنا که حیوانات بدون فضای نظری و فرهنگی و اخلاقی زندگی و حرکت می کنند، اما بنی آدم توان زندگی و تحرک در خلاء و خالی از یک ذهنیت و فرهنگ و اخلاق را ندارد، صرف نظر از اینکه این ذهنیت و فرهنگ و اخلاق، واقعی و صحیح یا خرافی و باطل باشد. اصلا امید بشریت در طول تاریخ زندگانی اش، نجات و رهایی در سایۀ «فکر و فرهنگ آزادیبخش و اخلاقی و سازنده» بوده، و فکر و فرهنگ و اخلاق توحیدی در رأس این امید و آرزوها بوده است، و طبعا بشریت غیر از این راه و چارۀ دیگری ندارد. آیا غیر از اینست که انسانها و جوامع بشری نمیتوانند به چیزی برسند و برای رسیدن به هدفی تلاش و فداکاری کنند؛ در حالی که دربارۀ آن درک و فهم مشخصی ندارند (فکر و نظر)، و پیوند روحی و تاریخی و وجدانی خاصی نسبت بدان پیدا نمی کنند (فرهنگ)، و التزام و عادتی در رابطه با آن در مردم بوجود نمی آید (اخلاق)؟! بنابر این، تبلیغات و هیاهوی غرب جهت زدودن نظر و فرهنگ و اخلاق (زیر نام ایدئولوژی زدایی)، دعوت به حیوانیت محسوب می شود؛ و هدف از آن، همانا استقرار نظام حیوانی و خنثی سازی اسلام و اسلامیت در جوامع اسلامی (جهت پوچ و بی معنا سازی مسلمین) و برای استمرار سلطۀ استعماری - استبدادی علم شده است. و اما با توجه به اینکه چنین امری و چنین نظامی و چنین حیوانیتی ممکن نمی گردد، بیشتر یک عوام فریبی استعماری - استبدادی تلقی می شود. البته از اینهم رسواتر اینست: در همان حال که چنین موضع استعماری - استبدادی نسبت به فکر و فرهنگ و اخلاق توحیدی - اسلامی گرفته می شود، اما تحملِ «نظرات و فرهنگ و اخلاق استعماری - استبدادی» بسیار ممدوح بوده و حتی آن را می ستایند؟! و حُرمت فکر و فرهنگ و اخلاق استبدادپذیر و استعمار پذیر (زیر عنوان احترام به نظرات و اعراف و عادات دیگران) سند آشکار این فریبکاری و این روش استعماری - استبدادی است. کمااینکه آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی و حقوق بشر و حقوق زنان و......... خوب است، اما به شرطی که سلطۀ استعماری - استبدادی را دچار مشکل نسازد و آن را زیر سؤال نبرد.