بسم الله الرحمن الرحیم

بیـــــــانیۀ نهمین سالگرد تـــــــأسیس سمـــــــاء

۵ تير ١٣٧٩ نهمين سالگرد تأسيس ســـازمان مــوحدين آزاديخــواه ايران بر اهل تــوحید و آزادی و بر مردم مسلمان مبـــارک باد. ٩ سال پيش در چنیـن روزی (۵ تير ماه ١٣٧٠) سازمان موحدين آزاديخواه ايران (سماء) در داخل مملکت (ایران) تأسيس گرديد، سازمانى که ٨ سال مبارزات فکرى - سياسى را «بصورت نيمه علنى» پشت سر خود داشت، و بالاخره تکامل و گسترش همين مبارزۀ ٨ ساله و مقدماتی، ايجاد «تشکل و سازماندهی» بین مُوحدین آزادیخواه را ضرورى ساخت، و اين ضرورت در ۵ تير ١٣٧٠ متولد و سازمان موحدين آزاديخواه ايران بعنوان يک جريان فکرى - سياسى و با یک تشکیلات مستقل و آزادیخواه ظاهر گردید. و اکنون بعد از ٩ سال تمام که از تأسيس سمـاء می گذرد، قانون سماء (مقدمه - مرامنامه - اساسنامه) نیز مجددا منتشر میشود، و در نتیجه ۵ تير امسال، علاوه بر سالروز تأسيس، روز انتشار مجدد قانون سماء نیز می باشد، کاری که با تحقق آن، مرحلۀ «کیفیت و انسجام بیشتر» نیز آغاز میشود، وهمین است که این سالگرد (۵ تیر ۱۳۷۹) مستحق گرامیداشت خاصی میباشد. دراين روز مبارک، همچنين ياد و خاطرۀ شهداى سماء (ناصح - خضر محمودى) و (واقف - رسول باوند) را که به خاطر فکر و عقيدۀ توحیدی و بدلیل عضويت در سازمان عقيدتى - سياسى سماء و توسط «انسان کشان نظام استبدادى ولایت مطلقه» شهيد شدند، و نیز ياد و خاطرۀ زندانيان سماء را که اکنون ۶ سال تمام از حبس و زندانی آنها در سياهچالهاى نظام ولایت مطلقۀ خمینی میگذرد و بدون محاکمه و بدون وکيل زندانى هستند گرامى میداريم.

الحق مردم مسلمان ايران و همۀ جوامع و مناطق مختلف آن، مشتاق سازمانها و تشکلات «توحيدى و آزاديخواه» هستند، سازمانها و تشکُلاتی که جوابگوى خواستها و نيازهاى اساسى مردم بوده و«موضع توحیدی» و روشن اندیشانه و غیر فرقه اى آنها بسیار راهگشا و«حلال مشکلات» است. این احزاب و سازمانها به معنای واقعی خود منادی و مُروج «آزادى و مردمسالاری و کثرتگرايى» هستند و راه نجات بشریت استبداد زده و استعمار زده را در آزادی و استقلال و صحنه داری مردم جستجو می کنند، و در اين ميان، جوانان پرشور و تشنۀ «آزادى و حقيقت» ظهور و جلوۀ خود را دارند. آری، در چنين فضايى و جهت جوابگويى بدین ضرورت ها بود که «سازمان موحدين آزاديخواه ايران» تأسیس گرديد و جهت تحقق آزادی و مردمسالاری و مقابله با نظام استبدادى و ارتجاعى ولایت مطلقه اعلام موضع نمود. و الحق در جوامع اسلامی و خاصتا در ایرانی که فرقه زده و استبداد زده و استعمار زده است، «بزرگترين کمبود» عدم وجود احزاب و سازمانهاى «توحيدى و آزاديخواه» میباشد، همانطور که این نيازمندى به دنبال تأسيس سمـاء هر چه بیشتر ظاهر و عيان گردید، و بهمین جهت اين سازمان نو پا توانست به سرعت گسترش پیدا کند و در بسيارى از شهرهاى منطقه عضوگیری نماید، بنحوی که هنوز یکسال از تأسيس آن نگذشته بود و حتی هنوز اعــلام موجوديت نکرده بود که اعضــاء و هوادارانش از محــدودۀ «مهار و الحاق تدريجى» خارج شده و تعداد افراد الحاقی به دليل عدم دسترسى به يکديگر و اِزدياد آنها دشــوار گرديد. امــا و صد امــا مگر استبــداد (مــرگ بر استبـــداد)، مگر امکــان انتخــاب را به مردم می دهد؟ مگر می گــذارد که مردم به «خواست و رأى خود» حرکت کنند و راه خود را انتخاب نمايند و در سرنوشت خود دخالت کنند؟ و مگر غير از اينست که هر مبارزه اى در راه رشد و گسترش خود با مانع بزرگ استبداد روبرو میشود؟ و همين است که الحاق و پيوستن به هر جريان و مبارزه اى در «جوامع استبداد زده» چيزى است و ممانعت نظام استبدادی چيزى ديگر. اين بود که در طى رشد و گسترش مبارزه، سماء و اعضایش ناچاراً تن به هجرت دادند و به ممالک مجاور ایران هجرت کردند، و بدین صورت از «حضور و تماس مستقیم با مردم» محروم گشتند.

تا مبارزه در داخل بود مشکل اصلی نظام استبدادی ولایت مطلقه بود، اما در دوران هجرت مشکلات جدیدی ظهور کردند وسلطه گری «استعمارگران» محسوستر گردید و در راه مهارسازى و پراکندن و منزوى ساختن اعضاى سماء به کمک «استبداد ولایت مطلقه» شتافتند، امری که بدیهی می نماید، چرا که استبداد و استعمار دو روی یک سکه هستند و «همکاری بین آنها» هماهنگ با ماهیت سلطه گرانۀ آنهاست. اما لازم است بدانيم که منشاء نظام استبدادی که ام المشکلات جوامع استبداد زده است چيست؟ موضع اساسى سماء در رابطه با «استبداد سیاسی معاصر» که با آغاز تهاجمات غربى و دورۀ استعمارگرى و مستعمره سازى شروع ميشود چنين است: در جهان امروز تمام نظامهای استبدادى، خواه ناخواه، مستقيم يا غير مستقيم، آشکارا يا پنهانى، صريح و ساده، پيچيده و مکارانه، وابسته و عامل و همسو با استعمارگران و محل تاييد این اَقطاب غارتگر هستند و از طرف آنها که جهان را در قبضۀ خود گرفته اند «تحميل و يا تحمُّل!!» ميشوند (١). آری، به شکلى از اشکال، در بعدى از ابعاد، آشکارا یا پنهانی ، مستقيم يا غير مستقيم و.... زيرا با «سرکوب و کشتار مردم» و با حبس و تبعيد اهل فکر و سياست، و با تخريب اقتصاد و منابع مالى مملکت و سرازير کردن سرمايه هاى «انسانى و مادی» بسوى ممالک استعمارى، و با سلب حتى آزادى بيان و ايجاد جنگهاى داخلى و دخيل کردن دُوَل استعمارگر ما بين طرفهاى درگير و غيره، خيانتهاى بى شمارى مرتکب می شوند و جوامع زير سلطه را در فقر و ذلت نگه می دارند. و بايد تاکيد کرد که در جهان امروز «هيچ حکومتى» بدون همراهى و پشتبانى مردم، يا بدون دخالت و حمایت خارجی (استعماری) امکان وجود و تداوم نخواهد داشت، و در نتیجه تمام نظامهای استبدادی بلا استثناء «وابسته به استعمار و در خط استعماگران و همراه آنها» هستند. همچنین تمام نظامهاى استبدادى، از هر طيف و طائفه اى، شب و روز بوسيلۀ هزاران مراکز صوتی و تصویری و نشريات و روزنامه های بی شمار و شبکه های کامپیوتری و..... تبليغ و توجيه و جهت داده ميشوند. و مستبدين ياغى (به قول استعمارگران) نیز به کمک «وجۀ مخالفت با استعمارگران» که بوسیلۀ خود استعمارگران و تبلیغاتچیان آنها ترسيم میشود، به استبداد و سرکوبگرى ادامه ميدهند. و باید دانست که استعمارگران در هر مملکتی که باشد (و خاصتا درممالک و جوامع اسلامی) به کمتر از «نظام استبدادى» و حداکثر به کمتر از «استبداد بازسازى شده» تن در نخواهند داد، و تا بتوانند تسليم «آزادى و مردمسالارى و کثرتگرايى» نخواهند شد، و تا بتوانند نخواهند گذاشت که آزادى و مردمسالارى و کثرت گرايى در جوامع استبداد زده و تحت سلطه و غارت شده استقرار يابد. در اين رابطه به مقدمۀ قانون سماء مراجعه شود.

نظام ولایت مطلقه نمونه اى از اين نظامهاى استبدادى است که بدون همکارى و پشتيبانى استعمارگران «دوام و بقاء» نخواهد داشت، و این نظام استبدادی بوسيلۀ شرکتهاى استعمارى و «قرار دادهای خائنانه» و از جمله شرکتهاى نفت و گاز و فنون و قرضۀ خارجی و به کمک سلاحهاى استعمارى درهوا و زمين و دريا  و درسایۀ شبکه های خبرى استعمار که ايران ولایت مطلقه را «مرکز اسلام گرايى» معرفى میکنند (وجهه سازی) به سلطه گری و سرکوبگرى می پردازد و خواست و رأى مردم ايران را زير پا ميگذارد و به آنها ارج و بهايى نمیدهد. نظام ولایت مطلقه و حاکم بر ايران، نه نظام سرمايه دارى، نه نظام مردمسالارى، نه نظام اسلامى، نه نظام شيعى، نه نظام فقــه و فقهاء، و نه حتی نظام آخوندى است، بلکه این نظام يک نظام «استبدادى و خودکامه» و بر مبنای عقده ها و منافع نامشروع وهــوى وهــوس حُکامش حرکت می کند و حتی به اصطلاح خــودشان نظام «ولایت مطلقه» است. و چون خمينى نقش اســاسى در ايجاد اين نظام استبدادى و خـودکامه داشته است، در نتیجــه «نظام استبدادى خمينى» واقعی ترين نام اين نظام است، نامی که تقریبا مُتــرادف نظام ولایــت مطلقه میباشد. اين نظام استبدادى از هر چيزى که دم می زند، مانند مردم، اسلام، شيعه، فقه، آخوند و.... تنها براى استخدام آنست، و آشکارا اثبات نموده که مقيد به هيچ «اصل و اصولى» نيست، و حتى براى قانون خودش هــم ارزش و بهایی قائل نيست و به «شرکیات و خرافات خمينى» هم ملتزم و پايبند نمی باشد. و حــالا که مــردمان ایــران مـــوضع خود را مشخص کرده اند و بیزارى و تنفــر خــود را از این نظام استبــدادى ابراز نموده اند، باز هـــم سردمــداران نظام استبدادى انگــار نه انگــار بوسيلۀ کمکهاى «پنهان و پيداى استعمارگران» به استبداد و سرکوب گرى خود ادامه می دهند، و حتى نهـادهاى رسمى خـود و از جمله قوای سه گانۀ «مُجريه و مُقننه و قضائیه» را به بازى گرفته اند.

حال چاره و راه حل چيست؟ به نظر ما موحدین آزادیخواه، راه و چارۀ مردم ايران براى رسيدن به «آزادى و مردمسالارى و کثرت گرايى» عبارتست از قيام «هدفدار و سراسری» در سطح ایران و با مشارکت همۀ اقوام و جوامع و جهت پايان دادن به نظام استبــدادى ولایت مطلقه، چرا که بلا شک و شبهه این نظام استبدادی و جنایتکار و خيانت پيشه بدون «فشار نیروهای داخلی» تسليم خواستهای مردم ایران نخواهد شد و تن به «آزادى و مردمسالاری و کثرتگرايى» نخواهد داد، و ذات و ماهیت این نظام در تضاد کامل با خواستهای مردم و در تضاد با آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی است. اما باید دانست که يک جامعۀ «بى اراده و بی سازمان» هرگز از دست «استعمار و استبداد» آزاد نخواهد شد و لیاقت راه اندازی هیچ قیامی را نخواهد داشت. بنابر این، مردم ایران و جوامع مختلف آن باید از خود اراده و توان نشان دهند و تحت رهبری احزاب و سازمانهای «آزادیخواه و مردمسالار» در آیند. آری، سازمان موحدين آزاديخواه ايران معتقد است که نظام استبدادى ولایت مطلقه اصلاح پذير نيست، و امکان انفتاح و باز شدن آن بدليل «ماهيت ارتجاعى و فرقه اى» و همچنین غرق صاحبانش درخيانتکارى و جنايتکارى وجود ندارد، و حتی جناح هاى داخل خود را نيز تحمل نخواهد کرد، و بنحوى از انحــاء و با «شيوه هاى استبدادى» آنها را از بين خواهد برد (٢).

الله اکبــــــــــــــــــــر الله اکبــــــــــــــــــر، ســــــــــــــــــلام بر مــــــــــــــــــــوحدين،

مــــــــــــــــرگ بر استبــــــــــــــــداد، بــر قــــــــــــــــــرار بــــــــــــــــــاد آزادى،

بــر کنـــــــــار بــاد نظــــــــــام ولايـــــــــــت مطلقـــــــــۀ خمينــــــــــى،

بر قــــــــــرار بــــــاد جمهــــــــــورى متحـــــــــدۀ مـــــــــردمى،

پيش بســــوى آزادى و مــردمسالارى و کثرت گــرايى

 

ســــــازمــان مــــوحدين آزاديخــــواه ايـــــــران

۲۲ ربیــع الأول ۱۴۲۱ ۵ تیــر ۱۳۷۹


 

١- در گذشته وجود استبداد (استبداد سنتى) ميتوانست ناشى از عوامل ديگرى باشد: نقص شناخت بشرى، عقب ماندگی اجتماعى، اشغال سرزمينهاى همسايه از طرف همسايه گان قويتر، لشکرکشى قوم و قبيله ها بر يکديگر و..... نمونۀ عوامل استبداد و سلطه گرى بوده اند.

٢- کسانی را که در عقايد و خواستهاى خود مصر باشند از بين خواهد برد، و کسانی را که منزوى و ساکت شدنى هستند، منزوى و ساکت خواهد کرد، و کسانی هم که اهل سازش هستند آنها را وادار به سازش و تنازل خواهد کرد.